مرگ و فرصت ها، ص: 289
نيست بلكه قرص كشنده است، قرص كشندهاى كه اگر به قاطر بدهند بخورد، او را فورى مىكشد.
شما به اين پدر مهربان كه جلوى اين ضرر فرزند خود را گرفته است، مىگويى:
بىرحم! چرا اين كار را مىكنى؟ آيا اين حرف عاقلانه است؟
حرفى كه در قرآن چندين بار تكرار شده، اين است كه:
«وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» «1»
شما را وادار نكنند كه ناآگاهانه به خدا تهمت بزنيد: كه بگوييد: ميوهاى به درختى چسبيده بوده، مگر خدا بخيل بوده كه گفته: نخور؟
بخيل نبوده، بلكه اسرار پرونده را ما نمىدانيم؛ آن ميوه، قرص كشندهاى بوده كه خدا مىدانسته، نه آدم. خدا از باب محبت گفت: نرويد، كه اگر رفتيد و خورديد:
«فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» اين ضرر دارد. اين يك روى پرونده است.
اميرالمؤمنين عليه السلام نيز اين بحث را در بستر شهادت مطرح كردند.
رضايت سريع خدا از بندگان عاصى
خدا خيلى راحت توبه را قبول مىكند، ولى به شرطى كه آن توبه، قراردادى جدى باشد. در دعاى كميل مىخوانيم:
«يا سريع الرضا» «2»
اى خدايى كه خيلى سريع از بندگانت راضى مىشوى. يعنى تا چند دقيقه قبل ناراضى بودى، ولى همين كه با تو قرارداد توبه مىبندد كه ديگر گناه نكند، فورى راضى مىشوى.
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
اگر انسان مىدانست كه چه خداى مهربانى دارد، روح در بدن او ديگر نمىماند
______________________________ (1)- بقره (2): 169؛ «و اينكه جاهلانه امورى را [به عنوان حلال و حرام] به خدا نسبت دهيد.»
(2)- اقبال الأعمال: 709.