وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّهْبَةِ
از دعاهاى امام عليهالسلام است در ترس (از خداى تعالى):
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي سَوِيّاً ، وَ رَبَّيْتَنِي صَغِيراً ، وَ رَزَقْتَنِي مَكْفِيّاً
(1) بار خدايا تو مرا درست اندام (بىعيب و نقص) آفريدى، و در كوچكى پروردى، و بىرنج و كوشش من روزيم دادى
(2) بار خدايا من در كتاب تو (قرآن مجيد) كه فروفرستادى، و بندگانت را به آن مژده دادى يافتم كه فرمودهاى: («س 39 ى 53» يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله، ان الله يغفر الذنوب جميعا يعنى) اى بندگان من كه بر نفسهاى خود (به گناهان) اسراف كرده و از حد تجاوز نمودهاند از رحمت و بخشش خدا نوميد نشويد كه خدا همهى گناهان را (به شرط توبه) مىآمرزد. و پيش از اين از من سر زده آنچه (گناهانى كه) تو دانستهاى، و آنچه تو، به (زشتى و كيفر) آن از من داناترى، پس واى به رسوائى من از آنچه نامهى (ثبت اعمال به امر و فرمان) تو دربارهى من شمرده (نوشته) است
﴿3﴾
فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْءٍ لَأَلْقَيْتُ بِيَدِي ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَكُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْكَ ، وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ خَافِيَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا أَتَيْتَ بِهَا ، وَ كَفَى بِكَ جَازِياً ، وَ كَفَى بِكَ حَسِيباً .
(3) پس اگر نبود جاهائى كه اميدوارم از عفو و گذشتت كه هر چيزى را فرامىگيرد خود را از دست مىرهانيدم (هلاك و تباه مىساختم) و اگر كسى مىتوانست از پروردگارش (مالك خود) بگريزد هر آينه من به گريختن از تو (كه مالك حقيقى هستى) سزاوارتر بودم، و توئى كه رازى در زمين و آسمان بر تو پوشيده نيست و آن را (روز قيامت) حاضر و آشكار مىنمائى، و از هر جزاء دهنده و حسابگرى بىنيازى
﴿4﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ طَالِبِي إِنْ أَنَا هَرَبْتُ ، وَ مُدْرِكِي إِنْ أَنَا فَرَرْتُ ، فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ خَاضِعٌ ذَلِيلٌ رَاغِمٌ ، إِنْ تُعَذِّبْنِي فَإِنِّي لِذَلِكَ أَهْلٌ ، وَ هُوَ يَا رَبِّ مِنْكَ عَدْلٌ ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَقَدِيماً شَمَلَنِي عَفْوُكَ ، وَ أَلْبَسْتَنِي عَافِيَتَكَ .
(4) بار خدايا تو جويندهى منى اگر فرار كنم، و دريابندهى منى اگر بگريزم، پس اينك منم در پيشگاهت فروتن، خوار، بينى بر خاك نهاده، اگر مرا عذاب و كيفر كنى پس من سزاوار آنم، و آن- اى پروردگارم- از جانب تو عدل و داد است، و اگر از من درگذرى پس از قديم و ديرينه گذشتت مرا فراگرفته، و عافيت و تندرستيت را بر من پوشاندهاى (مرا از هر سختى و گرفتارى نجات دادهاى)
﴿5﴾
فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالَْمخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ
(5) پس از تو درخواست مىنمايم- بار خدايا- قسم به نامهاى پنهان شدهات (نامهائى كه علم آن را به خود اختصاص دادهاى، پيغمبر- صلى الله عليه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را كسى جز خدا نمىداند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان نمىداند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان و پيغمبران نمىداند، و چهارمين هزار را مومنين مىدانند، پس سيصد نام از آن هزار نام در توريه است، و سيصد در انجيل، و سيصد در زبور، و يكصد در قرآن، نود و نه نام آشكار و «يكى اسم اعظم» از آنها پنهان است، هر كه آنها را بشمارد «معانى آنها را بداند چنانكه از شيخ صدوق عليه الرحمه نقل شده» داخل بهشت شود) و به جمال و نيكوئيت كه پردهها (انوار عزت و جلال و عظمت و بزرگواريت) آن را (از نظر خلائق و آفريده شدگان) پوشيده است كه رحم و مهربانى كنى اين جان بىتاب و اين استخوان ضعيف و ناتوان را كه توانائى گرمى آفتابت را ندارد پس چگونه گرمى آتش «دوزخ» تو را توانائى دارد؟! و (شنيدن) آواز رعد و غرش ابر تو را توانائى نداد پس چگونه (تحمل سختى) بانگ خشمت (دورى از رحمتت) را توانائى دارد؟!
﴿6﴾
فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ .
(6) پس بر من رحم كن- بار خدايا- زيرا من مردى ذليل و خوارم، و قدر و منزلتم اندك است، و عذاب و كيفر من چيزى نيست كه همسنگ ذرهاى (مورچهى كوچك، يا غبار و گرد منتشر در هوا) در پادشاهى تو بيافزايد، و اگر عذاب من چيزى بود كه در پادشاهيت مىافزود هر آينه (توفيق) شكيبائى بر آن را از تو درخواست مىنمودم، و دوست داشتم كه آن فزونى براى تو باشد، ولى سلطنت تو- بار خدايا- بزرگتر و پادشاهى تو جاويد تو را از آنست كه فرمانبرى فرمانبران در آن بيافزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد
﴿7﴾
فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ تَجَاوَزْ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، وَ تُبْ عَلَيَّ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ .
(7) پس بر من رحم و مهربانى كن اى مهربانترين مهربانان، و از گناهان من درگذر اى داراى بزرگى و احسان و نيكى، و توبه و بازگشتم را بپذير، زيرا توئى توبهپذير مهربان.