وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّهْبَةِ
امام سجاد عليهالسلام در مقام رهبت خداپرستى با خداى خود به اين دعا راز و نياز مىكرد
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي سَوِيّاً ، وَ رَبَّيْتَنِي صَغِيراً ، وَ رَزَقْتَنِي مَكْفِيّاً
(1) اى خداى من تو مرا آفريدى (و نعمت وجود بخشيدى) و از كودكى به رشد و كمال پرورش دادى و به حد كافى و كامل رزق عطا كردى (نخست به شير مادر و بعد از آن به انواع نعمتهاى ديگر بپروردى)
(2) اى خدا(ى مهربان) در آن آيات كتابى كه نازل فرمودى و به آن بندگانت را بشارت دادى يافتهام اينكه فرمودى اى بندگان من كه به نفس خود ستم كرده و به راه اسراف شتافتيد (و از هواپرستى و عصيان كه موجب حرمان از رحمت الهى است به نفس قدسيهى خويش ظلم كرديد و به لهو و لعب دنيا مشغول شديد و از حظ معرفت و لذت طاعت خدا روح قدسى خود را محروم ساختيد باز هم) از رحمت (بىحد و انتهاى خدا) نااميد مباشيد كه ايزد جميع گناهان را خواهد بخشيد و تو اى خدا آنچه را (از معاصى و افعال زشت) پيش فرستادم تو بر همه كاملا آگاهى و تو از خود من به آن گناهان داناترى پس واى (و صد واى) به رسوائى من از آنچه در نامهى عملم به شمار آوردهاى (آنجا اعمال زشت و افعال بد و اخلاق و اوصاف ناپسندم كه همه را نوشتهاى چون نامه عملم را بدستم دهند نزد خود و ملائكه و خلق محشر مفتضح و رسوا خواهم شد)
﴿3﴾
فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْءٍ لَأَلْقَيْتُ بِيَدِي ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَكُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْكَ ، وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ خَافِيَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا أَتَيْتَ بِهَا ، وَ كَفَى بِكَ جَازِياً ، وَ كَفَى بِكَ حَسِيباً .
(3) پس اگر مواقف و مقاماتى كه آرزو و اميدوارى من به عفو تو است آن عفو و بخششى كه شامل حال تمام موجودات است نبود خود را به دست خود (اگر توانستمى) هلاك مىكردم و اگر (به فرض محال) كسى قدرت برگريختن از خداى خود داشت من از هر كس سزاوارتر به گريز (از عذاب قهر) تو بودم و بر تو هيچ امرى در آسمان و زمين مخفى نخواهد ماند (تمام كلى و جزئى امور عالم پيش حضرتت آشكار است و مثقال ذرهاى از حيطه علم تو بيرون نيست) همه را نزد خويش حاضر ساخته (و به حساب هر يك كاملا رسيدگى خواهى كرد) و تنها بر جز او بر محاسبه جميع خلق علم حضورى تو كافى خواهد بود.
﴿4﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ طَالِبِي إِنْ أَنَا هَرَبْتُ ، وَ مُدْرِكِي إِنْ أَنَا فَرَرْتُ ، فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ خَاضِعٌ ذَلِيلٌ رَاغِمٌ ، إِنْ تُعَذِّبْنِي فَإِنِّي لِذَلِكَ أَهْلٌ ، وَ هُوَ يَا رَبِّ مِنْكَ عَدْلٌ ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَقَدِيماً شَمَلَنِي عَفْوُكَ ، وَ أَلْبَسْتَنِي عَافِيَتَكَ .
(4) اى خداى من اگر من از تو بگريزم تو مرا مىطلبى و اگر فرار كنم مرا درمىيابى پس من هميشه خاضع و فروتن و خوار و ذليل به خاك رخ نهاده پيش تو حضور دارم اگر مرا قهر و عذاب كنى من سزاوار آنم و تو عدل فرمودهاى و اگر ببخشى و عفوم كنى چقدر ازين پيش باز عفو تو شامل حالم شده و لباس عافيت به من پوشانيدهاى.
﴿5﴾
فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالَْمخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ
(5) بارى اى خدا(ى مهربان) از تو درخواست مىكنم به حق آنچه مخزون و مخفى داشتى از اسماء (جلال) خود و آنچه در پرده بهاء و جمالت مستور كردى (از اسماء جمال خود) تو را به حق همهى آن اسماء مقدس كه رحمتت را (و لطف و كرم بىانتهايت را شاملم گردان) اين نفس ناشكيباى درمانده بىطاقت را كه تاب حرارت آفتابت را ندارد چگونه طاقت آتش دوزخت را خواهد داشت و اين بنده كه از شنيدن صوت رعدت بىتاب است چگونه بر قهر و غضبت طاقت آورد
﴿6﴾
فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ .
(6) پس اى خداى مهربان بر من ترحم كن كه من شخصى حقيرم قدر و شانى ندارم و عذاب من هيچ بر ملك تو به قدر مثقال ذرهاى نخواهد افزود و اگر عذاب تو مرا چيزى بر ملكت افزون مىكرد من به آن عذاب تن در داده و از تو درخواست صبر و شكيبائى بر عذابت مىكردم و دوست مىداشتم كه من عذاب كشم و به ملك تو چيزى بيافزايد ليكن اى خدا سلطنت و قدرت و توانگرى و استغناى تو برتر و بزرگتر است و پايندهتر از آنكه طاعت مطيعان چيزى بر آن بيفزايد و نافرمانى و عصيان گنهكاران چيزى از آن بكاهد
﴿7﴾
فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ تَجَاوَزْ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، وَ تُبْ عَلَيَّ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ .
(7) پس به حال من ترحم كن و (مرا از قهر و عذاب ببخش) اى مهربانترين مهربانان عالم و از گناهانم درگذر اى خداى صاحب جلال و عظمت و بزرگوارى و توبهام بپذير (و به لطف و رحمت) بر من بازگرد كه تو بسيار مهربان بسيار پذيرندهى توبهاى (و آمرزش و مغفرتت بىحد و نهايت است).