وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّهْبَةِ
از دعاهاى امام عليهالسلام است در ترس (از خداى تعالى)
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي سَوِيّاً ، وَ رَبَّيْتَنِي صَغِيراً ، وَ رَزَقْتَنِي مَكْفِيّاً
(1) بار خدايا تو مرا درست اندام آفريدى، و در كوچكى پروردى، و بىرنج و كوشش من روزيم دادى،
(2) بار خدايا من در كتاب تو (قرآن مجيد) كه فروفرستادى و بندگانت را به آن مژده دادى يافتم كه فرمودهاى: اى بندگان من كه بر نفسهاى خود (با گناه كردن) اسراف كردهاند از رحمت خدا نوميد نشويد، كه خدا همه گناهان (بجز شرك) را مىآمرزد، و پيش از اين از من سرزده آنچه (گناهانى كه) تو دانستهاى و آنچه تو به آن از من داناترى، پس واى به بدى حال من از آنچه نامهى تو دربارهى من شمرده است،
﴿3﴾
فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْءٍ لَأَلْقَيْتُ بِيَدِي ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَكُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْكَ ، وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ خَافِيَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا أَتَيْتَ بِهَا ، وَ كَفَى بِكَ جَازِياً ، وَ كَفَى بِكَ حَسِيباً .
(3) پس اگر نبود جاهائى كه اميدوارم از عفو و گذشتت كه هر چيزى را فرا مىگيرد و خود را از دست مىرهانيدم (هلاك مىساختم) و اگر كسى مىتوانست از پروردگارش بگريزد، هر آينه من به گريختن از تو سزاوارتر بودم، و توئى كه رازى در زمين و آسمان پوشيده نيست و آن را (روز محشر) حاضر و آشكار مىنمائى، و از هر جزا دهنده و حسابگرى بىنيازى،
﴿4﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ طَالِبِي إِنْ أَنَا هَرَبْتُ ، وَ مُدْرِكِي إِنْ أَنَا فَرَرْتُ ، فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ خَاضِعٌ ذَلِيلٌ رَاغِمٌ ، إِنْ تُعَذِّبْنِي فَإِنِّي لِذَلِكَ أَهْلٌ ، وَ هُوَ يَا رَبِّ مِنْكَ عَدْلٌ ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَقَدِيماً شَمَلَنِي عَفْوُكَ ، وَ أَلْبَسْتَنِي عَافِيَتَكَ .
(4) بار خدايا تو طالب منى اگر فرار كنم، و دريابندهى منى اگر بگريزم، پس اينك منم در پيشگاهت فروتن خوار بينى بر خاك نهاده، اگر مرا عذاب و كيفر كنى پس من سزاوار آنم، و آن اى پروردگار من از جانب تو عدل است، و اگر از من درگذرى پس از قديم الايام گذشتت مرا فراگرفته، و عافيت و تندرستى را بر من پوشاندهاى،
﴿5﴾
فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالَْمخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ
(5) پس از تو درخواست مىنمايم بار خدايا تو را به نامهاى پنهان شدهات، و به جمال و نيكوئيت كه پردهها آن را پوشانده است كه رحم و مهربانى كنى اين جان بىتاب، و اين استخوان ضعيف و ناتوان را كه توانائى گرمى آفتابت را ندارد، پس چگونه گرمى آتش (دوزخ) تو را توانائى دارد؟ و شنيدن آواز رعد و غرش ابر تو را توانائى ندارد، پس چگونه (تحمل سختى) بانگ غضبت را توانائى دارد
﴿6﴾
فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ .
(6) پس بر من رحم كن بار خدايا زيرا من مردى ذليل و خوارم، و قدر و منزلتم اندك است، و عذاب و كيفر من چيزى نيست كه همسنگ ذرهاى در پادشاهى تو بيافزايد، و اگر عذاب من چيزى بود كه در ملك تو مىافزود هر آينه صبر بر آن را از تو مىخواستم، و دوست داشتم كه آن فزونى براى تو باشد، ولى سلطنت تو بار خدايا بزرگتر، و ملك تو جاويدتر از آنست كه فرمانبرى فرمانبران در آن بيافزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد،
﴿7﴾
فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ تَجَاوَزْ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، وَ تُبْ عَلَيَّ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ .
(7) پس بر من رحم كن اى مهربانترين مهربانان، و از گناهان من درگذر اى داراى بزرگى و احسان و نيكى، و توبهام را بپذير، زيرا توئى توبهپذير مهربان