فارسی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - الاثنين 11 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نعمت حيات

البته سرّ حيات بر احدى آشكار نيست و تاكنون كسى نتوانسته به حقيقت مسئله حيات برسد ، فقط عقلا مى دانند حيات و هستى وجود دارد ؛ اما حقيقت آن را نمى دانند . صاحب «راز آفرينش انسان» مى گويد : در اسرار پيدايش حيات ، نكته اى است كه علما از درك آن عاجز مانده و به واسطه فقدان دليل نسبت به توضيح آن ، سكوت اختيار كرده اند .
درباره خود حيات (آثار آن) توضيحات بسيار و دلايل كافى علمى به دست داده شده ، اما آغاز حيات يا كيفيت پيدايش آن چنان مرموز و عجيب است و نتايج حاصله از آن به درجه اى مختلف و متفاوت است كه از فهم متعارف خارج مى باشد و حتى دانشمندترين علماى علم الحيات نيز در برابر اسرار آن متحيّر مانده اند .
بزرگان از علم بر اثر تجربيّات خود و آزمايش ديگران به چشم مى بينند كه همه موجودات اين جهان از يك سلّول زنده ذرّه بينى سرچشمه مى گيرند و به تدريج رشد و نمو مى كنند .
به اين سلّول اوليّه حيات ، قدرت عجيبى تفويض شده است كه با سرعتى وصف ناكردنى به توالد و تناسل بپردازد و توليد مثل كند و تمام سطح زمين و گوشه ها و زواياى آن را با هزاران نوع و شكل موجودات زنده انباشته كند .
علما درباره اين سلّول زنده كه اساس و سرچشمه حيات است متفّق القولند ؛ ولى خود اين سلّول ، جهانى اعجاب انگيز و دنيايى محيّر العقول است و در خود او حقيقتى است كه بنيان حيات بر آن استوار مى باشد .
آن چيزى است كه از خلقت زمين و سيّارات حتى از همه كون و مكان به استثناى وجود مقدّس حق كه خالق و آفريننده است بالاتر و مهم تر است !! اين شى ء مهم كه هستى عالم امكان ، مديون آن است ، ذرّه بسيار كوچك و نامرئى است به نام «پروتوپلاسم» يا جرثومه حيات كه جسمى نرم و شفاف است و قوّه حركت دارد و از آفتاب كسب نيرو مى كند .
اين ذرّه به وسيله به كار بردن نور خورشيد ، اسيد كربنيك هوا را تجزيه مى كند و ذرات آن را متلاشى مى سازد و ئيدروژن را از آب گرفته هيدروكربن مى سازد و به اين طريق مواد غذايى خود را از يكى از غامض ترين تركيبات شيميايى عالم به دست مى آورد .
اين ذرّه يك سلولى و اين قطره شفاف بخار مانند ، مادّه اصلى حيات را به اذن حق در دل خود مى پروراند و قدرت آن را دارد كه خلقت حيات را به همه موجودات زنده اين عالم از خرد و كلان تفويض نمايد و هركس را به تشريف حيات آراست ، محيط او را متناسب با شرايط دوام و زيست او نمايد ، خواه در اعماق دريا باشد و خواه بر فراز آسمان ها .
زمان و محيط ، موجودات جاندار زمين را در قالب هاى متنوّع و گوناگون ريخته است تا با مقتضيات اقليم و هوا جور آيند و با رنگ محيط هماهنگ باشند و اگر در اين تحوّلات ، پاره اى از خصايص وجودى خود را از دست مى دهند در عوض با محيط متناسب خويش مأنوس مى شوند و راحت تر به رشد و توسعه مى پردازند .
قدرت و نيروى اين قطره ناچيز حيات ، يعنى پروتوپلاسم از همه نباتاتى كه سطح كره زمين را مى پوشانند و از همه جانورانى كه هواى زمين را استنشاق مى كنند فزون تر است ؛ زيرا نشانه حيات ، خود از اين قطره مايه گرفته و بدون آن هيچ موجود جاندارى به وجود نمى آيد .
انسان هم مانند ساير موجودات ، طفل رضيعى است كه از سرچشمه حيات سرمدى ، اكسير زندگانى يافته و هرچند با ضعف و زبونى در عرصه عالم شروع به راه رفتن كرده است ؛ ولى بر همه جانوران و موجودات زنده ديگر ، برترى دارد . ساختمان بدن او بى نهايت پيچيده و دقيق است و مغز و دماغ او طورى تعبيه شده است كه پرتو عقل كلّ يا آنچه آن را به نام روح مى خوانند در آن به سهولت پرتوافكن شده است .
حيات پر از اسرار ، واقعيتى است الهى كه در كالبد تمام موجودات دميده شده و ايجاد و عطايش ، وقف حريم مقدّس كبرياست .
امروز با تمام قواعد علمى ثابت شده كه هر قدر محيط مناسب و مساعد با حال حيات باشد ، ممكن نيست بتواند ايجاد حيات نمايد ، هم چنين با هيچ نوع امتزاج و تركيب مواد شيميايى نمى توان جرثومه حيات را به وجود آورد . قبلاً گفتيم :
در آغاز ظهور حيات در كره زمين ، اتفاق عجيبى رخ داده است كه در زندگى موجودات زمين اثر فوق العاده داشته است .
يكى از سلّول ها ، داراى اين خاصيت عجيب شده كه به وسيله نور خورشيد پاره اى از تركيبات شيميايى را تجزيه مى كند و از نتيجه اين عمل ، مواد غذايى براى خود و ساير سلول هاى مشابه تدارك مى نمايد . اخلاف و نوادگان ، يكى از اين سلول هاى اوليّه غذايى كه توسط مادرشان تهيه شده بود ، تغذيه كردند و نسل حيوانات را به وجود آوردند ، در حالى كه اخلاف ، سلّولى ديگر را كه به صورت نبات درآمده بود رستنى هاى عالم را تشكيل داده و امروز همه مخلوقات زمينى را تغذيه مى نمايد .
آيا مى توان باور كرد كه فقط بر حسب اتفاق ، يك سلول منشأ حيات حيوانات و سلول ديگر ريشه و اصل نباتات گرديده است ؟!
به قول الهى آن عارف وارسته :
در آيينه وجود موجودات ، فقط او پيداست :
*
تو مهر و ماه بينى من رخ يار
تو گل بينى و من روى گل آرا
 تو بينى روز و شب من روى و مويى
 از آن شب نزد من باشد به از روز
 به عالم جز رخ زيباى دلبر
نمى بينم به چشم دل پديدار
    *
 تو شام تار و من گيسوى دلدار
تو سنبل من خم آن زلف طرار
 كزان نقشى است روز و شب نمودار
كه چون گيسوى يار آمد شب تار
نمى بينم به چشم دل پديدار
نكته جالب توجه ، تعادل بسيار دقيق و عجيبى است كه بين حيات حيوانى و نباتى برقرار شده است . تقسيم سلّول ها بين نبات و حيوان ، يك موضوع بسيار عمده و اساسى براى اصل حيات است و بدون آن ، ادامه حيات مقدور نمى شد ، به اين معنى كه اگر حيات منحصر به حيوانات بود ، اكسيژن زمين تماما مصرف مى شد و اگر منحصر به نبات بود همه اسيد كربونيك زمين به كار مى رفت و نتيجه اين قضيه ، مرگ و تباهىِ هر دو طبقه از جانداران مى بود .
قبلاً اشاره شد كه در آغاز پيدايش زمين ، اكسيژن به صورت آزاد در هواى محيط وجود نداشت و كليه اكسيژن هاى زمين در قشر خارجى آن و در آب درياها و درون اسيد كربونيك مخفى و شناور بود . بنابراين ، تمام اكسيژنى كه ما امروز مصرف مى كنيم ، از پرتو وجود نباتات در دسترس ما گذاشته شده است ؛ زيرا به طورى كه مى دانيم نباتات ، اسيد كربونيك مصرف مى كنند و اكسيژن بيرون مى دهند ، از اين عجيب تر آن كه در هر دو عالم حيوانى و نباتى از همان روزى كه حيات آغاز گرديد ، جنس نر و ماده به وجود آمد . سُبْحَانَ الَّذِى خَلَقَ الأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِكُِمْ وَمِمَّا لاَ يَعْلَمُونَ  .
منزّه [ از هر عيب و نقصى ]است آن كه همه زوج ها را آفريد از آنچه زمين مى روياند و از وجود خودشان و از آنچه نمى دانند .
تا بدين وسيله هر طبقه از موجودات ، موافق خصائص و سنن خود توليد مثل نمايند و نسل آنها ادامه يابد . ظاهرا دستجات سلّول ها اگر در مجاورت همديگر قرار گيرند بهتر مى توانند زيست كنند و از همين رو شروع كردند به اختلاط و امتزاج با يكديگر در دسته هاى دوتايى ، چهارتايى ، صدتايى ، و هزارتايى و عاقبت در گروه هاى چند ميليونى .
براى هر سلّول واحدى ، تكليف و وظيفه تعيين شده بود و همين كه افراد به انجام وظايف خود شروع كردند ، دستجات سلّول ها نيز به انجام همان تكاليف پرداختند . پاره اى از اين سلول ها ، به تهيّه غذا موظّف بودند و جمعى ديگر ، مأمور مصرف آن ، عدّه اى غذا را از نقطه اى به نقطه ديگر بدن نقل مى كردند ، دسته ديگر مسؤول حفاظت موجودات شده و مأموريت تشكيل پوست درخت و پوست بدن انسان را به عهده دارند ، جمعى هم استخوان تن انسان و چوب تنه درختان را به وجود مى آورند .
به عبارت ديگر ، هرچه جنبده و جاندار روى كره زمين است از يك سلول منفرد به وجود آمده و همين سلول كليه اعقاب خود را مجبور ساخته كه به تبعيّت از قوانين خلقت ، سلول هاى تازه با همان شكل و خاصيت و وظايف اوليه توليد نمايد .
از مسائل بسيار اعجاب انگيز اين است كه سلّول ها ناگزيرند شكل و هيئت و حتى طبيعت اصلى خويش را بنا به مقتضيات محيط و احتياجاتى كه با آن زيست مى كنند و خود جزئى از آن هستند ، تغيير بدهند و خود را با آن هم آهنگ سازند .
هر سلّولى كه در بدن موجودات جاندار به وجود مى آيد ، بايد خود را آماده سازد كه گاهى به صورت گوشت و گاهى به صورت پوست و گاهى ميناى دندان و گاهى اشك چشم و گاهى به صورت بينى و گاهى ثعالب گوش در آيد .
در هر حال ، هر سلّولى موظّف است خود را به همان شكل و كيفيتى در آورد كه براى انجام وظايف آن مساعد است[38
سلّول ها به طور كلى داراى قابليت انعطاف و رنگ پذيرى محيط هستند ، به همين جهت در هر نقطه بدن واقع شوند مثلاً در گوش چپ يا گوش راست ، درست به كيفيّت ذاتى همان عضو در مى آيند و چون گوش هاى ما يكى در طرف راست و يكى در طرف چپ است ، سلّول هاى هر دو گوش عينا مشابه يكديگرند و اندك اختلافى با هم ندارند . شرح داستان حيات ، درخور هزاران كتاب هم نيست ، تنها درباره خلقت انسان و سلول هاى بدن او و وظايفى كه سلّول ها به عهده دارند و هماهنگى تمام نواحى وجود با يكديگر ، هزاران كتاب به رشته تحرير درآمده كه اين هزاران كتاب از نشان دادن يك گوشه وجود انسان عاجز است ، قرآن مى فرمايد :
هُوَ اللَّهُ الخَالِقُ الْبَارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسْمَاءُ الحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ  .
اوست خدا ، آفريننده ، نوساز ، صورتگر ، همه نام هاى نيكو ويژه اوست . آنچه در آسمان ها و زمين است همواره براى او تسبيح مى گويند ، و او تواناى شكست ناپذير و حكيم است .
توضيح و تشريح همين آيه ، هزاران صفحه لازم دارد ، آن هم نه به وسيله يك نفر ، بلكه دسته هاى مختلفى از دانشمندان علوم متعدده لازم است كه در مسئله خالقيّت و بارئيّت و مصوريّت كار كنند تا به نشانه هاى ظاهرى آيه برسند .
نعمت حيات ، از اعظم نعم الهى است و اسرار و رموز آن فوق العاده زياد است ، آن قدر هست كه ما با اين معرفتى كه نسبت به دور نماى آن داريم بايد به اداى شكر آن برخيزيم و شكر آن به اين است كه حيات را خرج خود صاحب حيات كه حضرت حق است بنماييم .


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مراحل مختلف شكل‏گيرى انسان در رحم مادر دوران ماه ...
آداب داخل شدن به حرم‏
آغاز سفر تبليغي استاد حسین انصاریان به اروپا
یتیم نوازى
رسوايى دنيا
برنامه هیئت‏ها و مراسم مذهبی در مشهد، قم و تهران ...
اسلام در قرآن‏
بازديد استاد انصاريان از كارگاه ساخت ضريح حضرت ...
گزارش کامل مراسم کلنگ زنی ساختمان جدید مرکز علمی ...
تفسیر و شرح صحیفه سجادیه (جلد7)

بیشترین بازدید این مجموعه

پرتوى از سیره و سیماى امام حسن مجتبى(علیه السلام)
مقام محو
پیشگفتار
یتیم نوازى
مانع حق مؤمن
خلقت انسان در آيينه كلام حضرت سيد الشهدا ...
استقبال گسترده مردم از سخنرانیهای استاد حسین ...
اعراض از جاهل
استاد انصاريان:صبر يعني ايستادگي شديد در برابر ...
آغاز سفر تبليغي استاد حسین انصاریان به اروپا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^