حضرت شعيب عليه السلام وقتى چهره حضرت موسى عليه السلام را ديد، فهميد كه او گرسنه است. لذا گفت: جوان! بنشين غذا بخور. اما حضرت موسى عليه السلام اسير شكم نبود، لذا گفت: من يك سطل آب را «لله» و «خالصاً لوجه الله» كشيدم و با او معامله كردم، اگر تمام دنيا را به من بدهى كه اين معامله را جابجا كنم، نمى كنم. اشك حضرت شعيب عليه السلام ريخت. گفت: اى جوان! يقين داشته باش كه من به خاطر اين كه براى دخترانم آب كشيدى، به تو غذا نمى دهم. اگر بپرسى، به تو مى گويند كه درب اين خانه از صبح باز است و اين سفره هر روز افتاده است، به مردم شهر اعلام كرده ام كه هر كس گرسنه است و ندارد، سر اين سفره بيايد و بخورد.
هدايت حضرت موسى عليه السلام از قصر تا پيامبرى
اگر حضرت موسى عليه السلام آزاد نبود كه خدا او را از مصر هدايت نمى كرد كه به جاى فرعون، در آغوش پيغمبر قرار بگيرد. آن مدتى كه در آنجا در آغوش فرعون بود، خدا فقط مى خواست در آينده بگويد: چنان دشمنانم را كر و كور مى كنم كه نابودكننده را در آغوش خود بزرگ مى كنند و با دست خود، نابودشان مى كنم. از بيست سال به بعد او نبايد در دربار فرعون باشد، بايد به آغوش پيغمبر بيايد تا بو، چشم و صداى پيغمبر به او بخورد. او نيز از خلوص، آزادى و آزادمنشى چه كرد كه به درجاتى غيرقابل تصور رسيد و كليم الله شد.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی