فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اهتمام همه جانبه در توبه دادن گنهكار


حضرت مسيح عليه السلام همسر نداشت، در سن جوانى خدا او را به طرف خودش برد. روزى از خانه زن بدكاره اى بيرون آمد، كسى او را ديد. حضرت او را صدا كرد، آمد، فرمود: مى دانى اين خانه براى كيست؟ گفت: بله، اين خانه زن بدكاره است و اينجا محل رفت و آمد زناكاران است.

فرمود: مى دانى براى چه من به اينجا رفته بودم؟ چون آن مرد با خود گفته بود:

مسيح با اين سن، زيبايى و جوانى، اينجا چه مى كرد؟ حضرت فرمود: ذهن خود را پاك كن! چون ما دو نوع بيمار داريم؛ بيمارى كه از بيمارى خود خبر دارد و با پاى خود نزد طبيب مى رود و بيمارى كه از بيمارى خود خبر ندارد و بايد طبيب نزد او برود. اين خانم بيمارى بود كه من به عنوان طبيب بالاى سر او رفتم. از امروز به بعد، هيچ زناكارى را به خانه خود راه نمى دهد، چون توبه كرده است. «1» خيلى ها هشتاد سال مال خدا را مى خورند و فقط براى شيطان كار مى كنند، ما به آنها مى گوييم كه لااقل در قيامت سرافكنده نباشيم. در دين ما دوست يعنى انسانى كه به دوست خود كرامت، علم، ادب و ارزشى اضافه كند و به او كمال بدهد. كسى كه از دوست خود اينها را كم مى كند، كثيف ترين دشمن است.

البته با گنهكاران آرام حرف بزنيد و حرف خود را روى موج محبت بريزيد:

اگر من ناجوانمردم به كردار

تو بر من چون جوانمردان گذر كن  خطبه هاى نماز جمعه، منبرها، سخنان بزرگان و ارشاد آمرين به معروف بايد روى موج عاطفه باشد و غرق عشق باشد. همه بايد متوجه علاج گنهكار باشند، نه اين كه دل اين و آن را خوش كنند. تمام هدف نمازها، خطبه ها و منبرها بايد علاج اين بيماران باشد كه شياطين آنها را بيمار كرده اند.

سعدى در «بوستان» مى گويد: شخصى مست بود، خانه را گم كرد. سحر كه خادم در مسجد را باز كرده بود تا مؤمنين به مسجد بيايند، مست در عالم مستى خيال كرد اين در خانه خود اوست. وارد مسجد شد. درشبستان نيز باز بود، خيال كرد اتاق خانه اش است، كنار محراب آمد و از مستى افتاد. نسيم سحر و نزديك اذان به مشامش خورد، اندك اندك داشت از مستى بيرون مى آمد. ديد اين اتاق، اتاق خودشان نيست و اينجا شكل ديگرى دارد. در اين گير و دار خادم رسيد و از بوى الكل دهان مست فهميد كه او مشروب خورده و خانه را گم كرده و اشتباهى به مسجد آمده است. لگدى به پهلوى او زد و او را بيرون كرد. او ديگر به حال آمده بود.، نگاهى به محراب كرد و اشك ريخت. گفت: مرا نزن، مگر من به درب خانه تو آمده ام؟ اينجا خانه همان كسى است كه من معصيت او را كرده، خجالت زده او هستم، تو ديگر مرا نزن. من الان مى خواهم بلند شوم و از خدا عذرخواهى كنم.

پروردگار مى فرمايد: توبه از شما، آمرزش از من.

«أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » چرا توبه نمى كنيد؟ چرا از من طلب آمرزش نمى كنيد؟ مگر شك داريد؟ خودم را به شما معرفى مى كنم: من هم بسيار آمرزنده هستم و هم رحمت بى نهايت دارم.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جلسه اول برنامه سمت خدا
يارى ذوات مقدسه
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه بیست و یکم
1ـ هجرت براى حفظ دين
كفر منكران ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام‏
گناهان مربوط به زبان
وساطت پيامبر صلى الله عليه وآله براى حل امور
مفهوم جباريت خداوند
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه یازدهم - ...
موضوعات اخلاقی - جلسه چهارم - چهارنعمت:قرآن، ...

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه بیست و یکم
موضوعات اخلاقی - جلسه چهارم - چهارنعمت:قرآن، ...
كفر منكران ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
يارى ذوات مقدسه
سوخته از آتش عشق
حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه هفدهم - (متن کامل + ...
جلسه اول برنامه سمت خدا
تاریخ پیدایش دین یهود؟

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^