به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه كسى در حال احتضار است و از حضرت درخواست نمودند كه به بالاى سر او حاضر شود. وقتى حضرت بر بالين او حاضر شدند، فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» مثل اين كه دهان او قفل شده بود. قيافه نشان مى داد كه به خاطر بار گناه از گفتن «لا اله الا اللّه» مى ترسد. واسطه اى مثل پيغمبر صلى الله عليه و آله كه مستجمع رحمت الهى است بالاى سر آدم باشد، آن وقت دهان آدم قفل شود و از گفتن «لا اله الا اللّه» بترسد.
حضرت تكرار كردند، او ترس داشت. حضرت دعايى را به او ياد دادند. با زبان كه نمى توانست بخواند، اما گوش او مى شنيد. حضرت تصرّفى در او كردند كه اين دعا را بتواند از شعاع قلبش عبور بدهد و آن دعا اين بود:
«يا مَنْ يَقْبَلُ اليَسِيرَ»
اى خدايى كه عمل كم را قبول مى كنى
«وَ يَعْفُو عَنِ الكَثيرِ»
از گناهان فراوان گذشت مى كنى
«إقْبَلْ مِنّى اليَسِيرَ»
عمل ناچيز را از من قبول كن
«وَ اعْفُ عَنِّى الكَثيرَ»
گناهان بسيار مرا عفو كن. او خواند، سپس حضرت فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» ديگر نترسيد و با آرامش گفت. حضرت فرمودند: چرا من به تو گفتم: بگو «لا اله الا اللّه» نمى گفتى؟ گفت: يا رسول اللّه! يك هيولاى سياه بد قيافه عجيب و غريب در حال حمله به من بود و مى گفت: اگر بگويى، تمام وجودت را از بين مى برم. وحشت از آن قيافه جلوى مرا گرفته بود، اما الان مى بينم كه همه فضاى روبه روى من پر از روشنايى، نور، سرور، كرامت و لطف است. به راستى! چه لطفى از اين بالاتر كه روز و شب ماه رمضان خدا خودش، بدون اين كه ما توبه كنيم، فقط به خاطر احترام ماه رمضان، گناهان ما را محو كند؛
«وَ يَمْحُو فِيه السَيّئاتِ»
آنجا كه سر نيازمندان |
بر درگه رحمتش به خاك است |
|
آنجا كه به كوى آشنايى |
صد جوى روان ز اشك پاك است |
|
آنجا كه ز شوق يك تجلى |
پيراهن انتظار چاك است |
|
راهى ده كه بى خبر نباشد |
آنجا كه ز كوى مى فروشان |
|
مستند ز شوق روى جانان |
آنجا كه به درد يار دائم |
|
از خود بدرند دردمندان |
آنجا كه حريم قدس تسليم |
|
گرديده امان آشنايان |
بيگانه چگونه راه يابد؟ |
|
من خسته و زار و ناتوانم |
جز درگه تو درى ندارم |
|
با اين همه نامرادى و غم |
بر رحمت تو اميد دارم |
|
دانم كه تو دست من بگيرى |
هر چند دلى سياه دارم |
|
زيرا كه تويى تويى اميدم |
منبع : پایگاه عرفان