اين واعظ به اين لات گفت كه مطلبى دارى؟ واعظ هم نرم و با محبت اين سخن خود را گفت. آخر، در چنين موقعيتى آدم مى تواند قيافه اى بگيرد كه آن فرد لات بفهمد كه: هان! تو همان حرام لقمه اى بودى كه در آن روز و در پيش مردم، به من بد و بى راه گفتى. امّا اين واعظ اين گونه رفتار نكرد و با ادب و با محبت به آن لات گفت: مطلبى بود؟ او گفت: بله. واعظ گفت: پس آن را بفرماييد. آن لات گفت: در دو شب در خان من روضه است. خان من هم هزار متر است و مى تواند به خوبى جمعيت زيادى را در خود جا دهد. دلم مى خواهد شما بياييد. ايشان فرمود اين روضه كى هست؟ آن مرد مثلًا گفت: ده اول صفر. واعظ گفت: اگر اجازه بدهيد، من دفترِ منبرم را نگاه بكنم. بعد واعظ دفتر منبرهايش را كه باز كرد، و پس از كمى ورق زدن آن، گفت: اين دهه اى كه شما مى خواهيد، وقتم خالى است، پس ان شاء الله من مى آيم.
اين رفتار واعظ، ديندارى هست. در دينداران نبايد كينه باشد و نيست؛ يعنى ديندار نمى تواند اهلِ كينه باشد. آيا او مى تواند چنين باشد؟ آيا كسى كه روزى دوبار در برابر قبله مى ايستد و مى گويد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، با اين موجِ بى نهايتِ رحمانيت و رحيميتى كه به ديندار مى خورد، مى شود ديندار زُمُخت باشد؟ تلخ باشد و ايجادِ عذاب در قلبِ مردم بكند؟ نه، چنين ادعايى را نبايد باور كرد.
منبع : پایگاه عرفان