فارسی
يكشنبه 30 ارديبهشت 1403 - الاحد 10 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه دوم (1) – (متن کامل + عناوین)

 

خطرات درونى در وجود انسان

 خطرات درونى در كمين انسان

 

اراك، مسجد الزهراءمحرم 1376

 الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلينو صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

مطلبى در آيات قرآن مجيد است كه فراوان به چشم مى خورد و كمتر سوره اى در قرآن هست كه اين مطلب صريح و روشن و آشكار در آن ذكر نشده باشد. اگر در قرآن مجيد هم نبود، تك تك مردان و زنان عالم آن را قبول داشتند.

خطرات فراوانى به صورت مايه و به تعبير علمى به صورت قوه و استعداد از درون بشر، بشر را تهديد به تخريب بناى شخصيت، كرامت، ارزش انسان و تهديد به محروم شدن انسان از سعادت و سلامت مى كند؛ چه در دنيا، براى آنهايى كه فقط دنيا را قبول دارند و چه در آخرت، براى آنهايى كه به توفيق حق ايمان به آخرت دارند و در بيرون از وجود انسان، برنامه ها و امورى است كه مى توانند خيلى راحت و آسان با اين مايه هاى خطر دست به يكى شده و هم آغوش شوند و بشر را زير بار طاقت فرساى خودشان پايمال كنند، و او را از اهدافى كه پروردگار در خلقت او داشته دور كنند و نگذارند اين چند روزى كه
در دنيا به سر مى برد، با پروردگار عالم معامله كند و ارتباط برقرار كند و زمينه هاى
ظهور حالات عاليه انسانى را در خودش ظهور بدهد.

آيا در بين همه مردان و زنان عالم، كسى هست كه منكر غرور و حسد و بخل و هواى نفس و عناد و لجبازى بشود؟ منكر كينه ورزى و دشمنى و بد دلى و سوء ظن باشد؟ منكر ريا و نفاق و دورويى و كوردلى باشد؟ شما از تك تك مردم كه بپرسيد جواب مى دهند: اين ها يا در وجود بشر كار مى كند، يا لااقل در كمين او هست.

 

خطر كبر

مايه كبر در وجود انسان يا در فعاليت يا در كمين است. وقتى شخصى را مى بينيم كه نسبت به حقوق پروردگار و مردم متكبر است، با اينكه پاى حق خدا در ميان است ولى او به خودش نمى بيند حق را ادا كند، يعنى خود را بزرگتر از اين مى بيند كه حق را ادا كند، يا خود را بزرگتر از مردم مى داند كه حق مردم را ادا كند يا سلام مردم را عليك بگويد، با مردم معاشرت كند و به مردم تواضع كند.

گاهى هم مسائلى پيش مى آيد كه براى پاكان عالم تماشا كردن آن خيلى دردآور است، خود را عزيز مى داند، ولى بى دليل و بى جهت توقع دارد همه انسان ها غلام حلقه به گوش نوكر و فرمان بر او باشند، اين حالتى است كه در فرعون ايجاد شده بود. پروردگار در اوايل سوره قصص مى فرمايد:

 

« إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِى الْأَرْضِ »[1]

 

خود را از همه برتر مى دانست چون به خود باورانده بود كه از همه برتر و بالاترم، پس بر همه انسان ها واجب است كه مطيع من باشند.

اين خطرات سنگين در باطن در كمين است، چون هنوز شخص به مقوله بيرونى كه بتواند با يكى از اين خطرات هم آغوش بشود بر نخورده است؛ مثلاً به اسكناس برنخورده است كه بخل خود را نشان دهد، به محض اين كه مايه خطر با پول بيرون روبه رو مى شود و اين شخص يك مقدار پول به چنگ مى آورد، خطر از كمين بيرون مى آيد و جلوى هر خرج مثبتى را حتى براى زن و بچه مى گيرد، همه در كنار او در تنگنا قرار مى گيرند، آيا اين قابل انكار است؟

 

شهوت در كمين انسان

شهوت در باطن بچه به كمين مى نشيند، بنابراين اگر پدر و مادر مواظب نباشند كودك با مقوله اى در بيرون از باطنش كه برخورد كند ـ حالا با جنس مخالف يا موافق ـ حتى در سن كودكى، شهوت خودنمايى مى كند، بزرگتر بشود، خودنمايى شهوت بزرگتر و قوى تر مى شود و اگر وسايل در اختيار او باشد، با نفرات زيادى ارتباط نامشروع برقرار مى كند و شهوت شروع مى كند به فعاليت كردن.

كارى هم به حرمت ندارد، كه حالا ناموس اين انسان به باد مى رود، اين دختر به خطرى دچار مى شود كه بعدا نمى تواند شوهر كند، ممكن است بعد به خاطر حفظ آبرو خودكشى كند ـ در حالى كه در توبه هم باز است اگر نفهميد كه توبه را خدا قبول مى كند ـ يا اين زن شوهر دارد، يا اين جنس، جنس خودش است، اگر كنار او قرار بگيرد د  امر شهوت پروردگار به زبان پيامبرش جارى كرد كه با اين عمل، عرش خدا به لرزه در مى آيد.آيا كسى منكر خطر شهوت است؟[2]

شهوت اگر مقوله هاى بيرونى را نبيند در سنگر باطن تنها مى ماند، بخل پنهان، حسد پنهان، رياى پنهان و اما وقتى كه به يك مقوله مناسب برخورد كند از پنهانى در مى آيد و شروع به كار كردن مى كند.

 

ريا و كينه در انسان

نظر مردم را به خود جلب كردن، اينجا جايى است كه ريا با مقوله بيرون دست به گريبان مى شود، حالا ده نفر آمدند در نماز صدايم را نازك كنم و حالت محزونى به خود بگيرم، گردن را كج تر كنم، تا ده نفر بگويند عجب نمازى مى خواند.[3]

ريا گرگ سنگرگرفته در باطن است، زمانى از سنگر بيرون مى آيد و شروع به فعاليت مى كند كه با مقوله مربوط به بيرون روبه رو و هم آغوش بشود. كينه هم  مين طور تا طرف مقابل نيست، آتش كينه خاموش، طرف مقابل را كه جلوى مردم مى بيند كينه از سنگر باطن بيرون مى زند، رنگ قرمز مى شود، حالت
عصبانيت شعله ور مى شود، مى گويد: وقت آن است كه آبرويش را ببرم، سيلى به
او بزنم، ريشه او را كنم، جلوى خير را نسبت به او بگيرم.

 

پوچ بودن تمايلات باطل

هر كسى مختصر سوادى داشته باشد مى داند صفر بعلاوه صفر، مساوى با صفر است، بنا به آيات قرآن مجيد، تمام خطرات كمين كرده در باطن به صورت قوه، به صورت فعل، هنگامى كه دقت مى شود از صفر هم صفرتر است، يعنى در پيشگاه پروردگار عالم وقتى ارزيابى مى شود، در قرآن مجيد به عنوان هيچ مطرح است، هيچ نيست، يك عمر پرونده اين گونه افراد، با اين همه خطرات در كمين و در فعاليت، چه پرونده اى است؟

روز قيامت در سوره كهف مى فرمايد:

 

« فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ وَزْنًا »[4]

 

ترازويى براى كشيدن اين پرونده قرار نمى دهند، چون اين پرونده چيزى ندارد كه محاسبه شود، ببينيد چقدر بى ارزش است. اين سلسله خطرات كه حالا خيلى ها خوشحالند كه منيت دارند و چيزهايى از بيرون به خودشان اضافه مى كنند، پول ما، كارخانه ما، صندلى، وكالت، وزارت و دانش ما، اين اضافه ها ديگر خيلى خنده دار است، در مقابل آيات قرآن كه مى فرمايد:

 

« أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ »[5]


 

« وَلِلَّهِ مِيرَ ثُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ »[6]

 

يك مالك در عالم وجود دارد. مى گويد: مالك همه ملك ها يك نفر است، بقيه به اجازه او اگر صددرصد حلال باشد داراى ملكيت اعتبارى هستيد، نه ملكيت ذاتى، يعنى ملكيتى كه اگر به محضر برويد، مى توانيد به كسى ديگر واگذار كنيد، اگر هم محضر نرويد و بميريد، كل ملكيت شما باطل مى شود، بنابراين نمى شود چيزى را در عالم به ملكيت خود اضافه كنى كه اصلاً واقعيت و حقيقت ندارد.

 

اضافه شدن مايه هاى درونى با بيرون

عقيده قرآن است كه اضافه شدن اين مايه هاى غريزى و شهوانى و حيوانى و درونى با مقولات هم سنگ خودش در بيرون، چون اضافه شدن شهوت به زنا كه شهوت امرى درونى است و مقوله بيرونى يا يك زن است يا يك مرد، اضافه شدن «هوى» به پول حرام و ربا و غضب و رشوه و دزدى و مال ظلم، اضافه شدن هواى نفس به نگاه به نامحرم، اضافه شدن شهوت به لمس بدن نامحرم، اضافه شدن ريا به نماز و روزه و درمانگاه و بيمارستان و منبر، اضافه شدن اين مايه هاى خطر با مقولات بيرون، بدتر از اضافه شدن صفر به صفر است. چون صفر به صفر اضافه بشود، مى شود صفر، اما اين ها به مقولات بيرون كه اضافه مى شود، مى شود دو سر قيچى، يك سر درون و يك سر مقولات بيرون كه در نتيجه رابطه انسان را با پروردگار قيچى مى كند، انسان مى شود مفسد، فاسد، شيطان، ظالم،  خناس، خائن، غاصب، منافق، مشرك، كافر: پايان كار هم پرونده قابل وزن كردن نيست، براى اين كه زودتر زمين محشر را از اين نجاست ها پاك كند فرمان مى دهد:

 

« أَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ »[7]

سريع اين نجس ها را از سرزمين محشر من بريزيد در جهنم كه يك نفر باقى نماند، اين از اضافه شدن صفر به صفر است، اين بدنه مطلب است.

بحث در باب هدايت بود، اين بدنه مسأله هم در قرآن مطرح است و هم در روانشناسى و روانكاوى و در مسائل تربيتى و اخلاقى، در مدرسه ها، در اداره ها و كوچه و بازار. يعنى اگر بتوانيم آمارى از اين شش ميليارد نفر از حرف زدن روزمره ايشان بگيريم، مى بينيم بسيارى از اين شش ميليارد جمعيت روى زمين در باب خطراتى كه در ديگران ديده اند يا از طرف ديگران به آنها ضربه زده، خن مى گويند.

شما در دادگسترى ها ببينيد سخن درباره چيست؟ آيا در دادگسترى هاى ايران بحث درباره خدا و عدالت و كرامت و تفسير قرآن است؟ يااينكه يك خانم مى آيد مى گويد: اين ورقه پزشك قانونى است، شوهر من استخوان من را شكسته، دندانم را خرد كرده يا مردى مى آيد مى گويد: زنم زندگى مرا به آتش كشيده است. يا يك تاجر مى گويد: سى تا چك برگشتى دارم، يا مى گويد: زمين مرا برده اند، يا مى گويد: خانه مرا برده اند، يا مى گويد: سيلى به گوش من زده اند، تمام صحبت هاى اين شش ميليارد نفر يك قسمتى از آن مربوط به اين خطرات است كه داستان خطرهاى اتفاق افتاده از ديگران را تعريف مى كنند، يا داستان ضربه هايى كه از اين مايه هاى خطر از طرف ديگران به آنها خورده است.

 

وجود حيوانات به نفع انسان

حيوانات چه كرده اند؟ غير از اين كه گوشت و شير و پنير و چرم و معده و روده و جگر سفيد و جگر سياه داده اند؟ غير از اين كه عقرب ها و مارها شبانه روز نفس كشيده اند تا سموم هوا را تصفيه كرده اند؟ تمام حيوانات در خدمت مردم هستند نه در خيانت به آنها. كدام حيوانات در خيانت است؟ اين شعرهاىما هم در مورد حيوانات دروغ است.

 

نيش عقرب نه از ره كين است

 اقتضاى طبيعتش اين است[8]

 

روز قيامت اين عقرب اين شاعر را به محاكمه مى كشد، كه خدا در طبيعت من ضربه زدن به كسى را نگذاشته بود. نيش من، اسلحه من دربرابر خطر بوده است، ميليونها نفر شما در بيابانها از كنار من راه رفته ايد و نيش نزده ام، اقتضاى طبيعت ما اين نيست.

زندگى گرگ را فيلم بردارى كرده اند، گرگ وقتى گرسنه مى شود دنبال يك حيوانى كه روزى الهى اوست مى رود.

اما همين گرگ طبيعتش عجيب است، گوسفندى را كه مى خورد يك وعده از آن مى خورد و رها مى كند كه بقيه حيوانات گرسنه از آن بخورند، اين قدر رحمش بالاست.

 

دو خطر در كمين امت پيامبر  صلى الله عليه و آله


اين خطرات قطعى و سنگين است كه اميرالمؤمنين  عليه السلام مى فرمايد: در سخت ترين جنگ ها، وقتى هجوم و آتش جنگ شديد مى شد ما به پيغمبر  صلى الله عليه و آله پناه مى برديم،[9] اين پيامبر متين و شجاع، اين پيامبرى كه در رأس همه است، بالاى منبر مدينه فرمود: ترسناك ترين چيزى كه من پيغمبر را نگران كرده و دلم را در امواج ترس فرو برده است دو چيز است: كه بعد از مرگ من سر امتم مى آيد:

 

«الهوى»[10]

 

طغيان خطرات درون كه اين مايه هاى خطر شروع به طغيان و فعاليت مى كنندو فرد و خانواده و جامعه را به فساد مى كشانند و يكى هم آرزوهاى دور و دراز امتم.

از جوان بيست و دو ساله مى پرسى كجا مى روى؟ دنبال زمين. براى چه؟ مى خواهم برج بسازم. تو كه سنى ندارى ؟ برج؟ با چه پولى؟ كدام صندلى دار را مى خواهى ببينى و به او بگويى كه من مى سازم و درصدى هم به تو مى دهم، تو اين تداركات را به ما بده، هوى در هوى، خطر در خطر، شهوت در شهوت، كبردر كبر، خيانت در خيانت، تمام اينها محصول آرزوهاى دور و دراز است.

 

پی نوشت ها:



[1] ـ قصص 28 : 4؛ «همانا فرعون [ در سرزمين مصر ] برترى جويى و سركشى كرد.»

 

[2] ـ وسائل الشيعة: 15/209، باب 9، حديث 20297؛ «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ مَنْ عَرَضَتْ لَهُ فَاحِشَةٌ أَوْ شَهْوَةٌ فَاجْتَنَبَهَا مَخَافَةَ اللَّهِ  عز و جل حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ وَ آمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ أَنْجَزَ لَهُ مَا وَعَدَهُ فِي كِتَابِهِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ أَلاَ وَ مَنْ عَرَضَتْ لَهُ دُنْيَا وَ آخِرَةٌ فَاخْتَارَ الدُّنْيَا عَلَى الآْخِرَةِ لَقِيَ اللَّهَ  عز و جل يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَيْسَتْ لَهُ حَسَنَةٌ يَتَّقِي بِهَا النَّارَ وَ مَنِ اخْتَارَ الآْخِرَةَ وَ تَرَكَ الدُّنْيَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ غَفَرَ لَهُ مَسَاوِيَ عَمَلِهِ.»

وسائل الشيعة: 15/309، باب 42، حديث 20601؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام تَرْكُ الْخَطِيئَةِ أَيْسَرُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَ كَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلاً وَ الْمَوْتُ فَضَحَ الدُّنْيَا فَلَمْ يَتْرُكْ لِذِي لُبٍّ فَرَحاً.»

 

[3] ـ الكافى: 2/293، باب الرياء، حديث 1؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام أَنَّهُ قَالَ لِعَبَّادِ بْنِ كَثِيرٍ الْبَصْرِيِّ فِي الْمَسْجِدِ وَيْلَكَ يَا عَبَّادُ إِيَّاكَ وَ الرِّيَاءَ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ.»

الكافى: 2/293، باب الرياء، حديث 2؛ «أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ هَذَا لِلَّهِ وَ لاَ تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلاَ يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ.»

الكافى: 2/293، باب الرياء، حديث 3؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام كُلُّ رِيَاءٍ شِرْكٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ.»

 

[4] ـ كهف 18 : 105؛ «پس روز قيامت ميزانى براى [ محاسبه اعمال ] آنان برپا نمى كنيم .»

 

[5] ـ بقره 2 : 107؛ «فرمانروايى و حكومت آسمان ها و زمين فقط در سيطره اوست.»

 

[6] ـ آل عمران 3 : 180؛ «و ميراث آسمان ها و زمين فقط در سيطره مالكيّت خداست.»

 

[7] ـ غافر 40 : 46؛ «[ ندا رسد : ] فرعونيان را در سخت ترين عذاب در آوريد .»

 

[8] ـ سعدى شيرازى.

[9] ـ نهج البلاغه: فصل نذكر فيه شيئا من غريب كلامه المحتاج إلى التفسير، حديث 9؛ «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ.

امام على  عليه السلام: چنان بوديم كه چون جنگ سخت و خونريز مى شد، و نبرد صورت مغلوبه پيدا مى كرد، به پيامبر خدا پناه مى برديم، و در چنين احوالى هيچ يك از ما به دشمن نزديكتر از او نبود.»

 

[10] ـ الخصال: 1/52، بحار الأنوار: 70/90، باب 122، حديث 63؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِيَ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الآْخِرَةَ وَ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ هَذِهِ الآْخِرَةُ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الآْخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمُ الْيَوْمَ فِي دَارِ عَمَلٍ وَ لاَ حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِي دَارِ حِسَابٍ وَ لاَ عَمَلَ.»

 

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

توحید (1) - جلسه اول – (متن کامل + عناوین)
2ـ عمل صالح
حج و اهميت ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام‏
نقطه شقاوت در انسان‏
ساختمان تشريعى انسان در برابر گناه
فاصله گرفتن انسان از اولياى الهى‏
عذاب، نتيجه گناهان
علاج بيمارى عجله و شتابزدگى‏
چگونه محبوب خدا شویم- جلسۀ پنجم
اندیشه در اسلام - جلسه شانزدهم (3)- (متن کامل + ...

بیشترین بازدید این مجموعه

حساب خمس مال‏
نور، هدايت كننده مؤمنان به بهشت‏
توبه آغوش رحمت - بحث ششم - قسمت سوم (متن کامل ...
معناى كبر
«ارحنا يا بلال»
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
گذشت و عفو
تشريع احكام از روى مصلحت انسان
نمونه‌هایی از تاثیر کارهای معلمان خوب
فضل و رحمت الهی - جلسه هفتم - (متن کامل + عناوین)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^