فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

1
نفر 0

حکایت من راهب نیستم

 

عبدالواحد بن زيد مى گويد:

به محل عبادت عابدى از وارستگان سرزمين چين گذر كردم صدا زدم: اى راهب! جواب نداد، دو مرتبه صدا كردم پاسخ نداد. بار سوّم صدا زدم. سر بيرون كرد و گفت: من راهب نيستم، راهب كسى است كه از خدا بترسد و كبرياييش را تعظيم كند؛ بر بلايش صبر و به قضايش راضى شود، بر آلائش حمد و بر نعمت هايش شكر گزارد؛ در برابر بزرگى و جلالش تواضع كند و در پيشگاه عزّتش، صورت ذلّت به خاك بگذارد؛ به قدرتش تسليم شود و در برابر مهابتش خضوع كند؛ در حساب آن حضرت انديشه كرده و در عقابش تعقّل كند؛ روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بيدار باشد؛ آتش فردا را فراموش نكرده و جبّاريّت حق را از ياد نبرد. اين صفات در هركس باشد راهب است. اما من سگ هارى هستم كه نفسم را در اين صومعه حبس كرده ام، تا مردم را گاز نگيرد و زخمى نكند!!

به او گفتم: چه چيزى عباد را از اللّه- پس از اين كه او را شناختند- جدا مى كند. گفت:

اى برادر! علّتى براى جدايى خلق از خدا جز حبّ دنيا و زينت آن نيست؛ زيرا دنيا محل معاصى و گناهان است و عاقل كسى است كه عشق دنيا از دل پاك كند و از گناه به خدا توبه آرد و به آنچه او را به حق نزديك مى كند روى آرد

 


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت جاثلیق مسیحی و امام حسن عسکری(ع)
حکایتی از زبیر
توبه جوانی که خیاط زنانه بود
ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
بخیل از ستمگر برتر است
حكايت بهلول نبّاش‏
آنچه خير است بياموز
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
عالم یهودی و اعتراف به درستی راه علی(ع)
باران رحمت

بیشترین بازدید این مجموعه

نماز شب
اینان اولياى حقند
حكايت بهلول نبّاش‏
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
آنچه خير است بياموز
بلال حبشى‏
ثعلبة بن حاطب‏
اجابت خدا

 
نظرات کاربر

مهدی احمدی
آجرک الله
پاسخ
0     0
11 ارديبهشت 1392 ساعت 5:56 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^