فارسی
شنبه 05 آبان 1403 - السبت 21 ربيع الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه بیست و پنجم – (متن کامل + عناوین)

 

اصناف مردم از ديدگاه قرآن

  

تهران، حسينيه على اكبر  عليه السلام (جوانان) دهه اول جمادى الاول 1424

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

خداوند مردم را به دو دسته تقسيم كرده و از باطن مردم خبر داده است.

گروهى از مردم يك خواسته بيشتر ندارند و آن اين است كه در دنيا دست شان از مال دنيا و ابزار مادى پر شود. اين خواسته نشان دهنده اين است كه آنان معرفت به حقايق عالم ندارند.

اميرالمؤمنين  عليه السلام مى فرمايد:

آنچه را مى بينند فقط همين چارچوب دنياست و فوق و ماوراى دنيا را نمى بينند، چون همه هستى را در دنياى مادى مى بينند.[1]

در آيه ديگر مى فرمايد: اين طور نيست كه هر چه پول يا نعمت در دنياست به تنهايى نصيب آنان شود. چون ثروت مادى براى شش ميليارد نفر است كه البته
يك گروهند كه فقط دنبال پولند و با قدرت خود نمى گذارند شش ميليارد به حق طبيعى خودشان برسند، ولى نمى توانند همه ثروت عالم را مال خود كنند، اين مقدار هم كه به دست مى آورند همه را نمى توانند مصرف كنند.

 

بهره هاى دنيايى مردم

قرآن مجيد مى فرمايد:

در آخرت ايمان مى آورد كه غير از اين دنيا، يك عالم ديگرى هم بوده كه قرآن برزخ ناميده است، در قيامت پر از دادگاه حساب گرى است. پايان قيامت، بهشت يا جهنم است. اين گروه كه جاهل به حقايق هستند، نشانه جهل آنها اين است كه تك خواسته هستند.[2]

 

« فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَـقٍ »[3]

 

اينان هيچ ارزشى به دنيايشان اضافه نمى كنند تا دنياى خوبى و پرخير و حلالى داشته باشند.

اين گروه با هم مسابقه غارت پول دارند و توجه ندارند، اگر تمام ثروت دنيا را به آدم بدهند هيچ ارزش معنوى ندارد.

زن و بچه هاى آنان هم چون با فرهنگ انبيا و قرآن آشنا نيستند، انسان هاى عجيبى هستند.

يك وقت من مسجدى منبر مى رفتم كه امام جماعت بزرگوار و باسوادى
داشت، مى گفت: در همين محل يك شب ما بين نماز مغرب و عشا تازه هوا تاريك شده بود، يك پول دار همان وقت مرده بود. زن او كسى را به مسجد فرستاده بود كه ما در اين محل از همسايگان مسجد هستيم، شوهر من مرده است. كسى نيست، شما از مسجدتان تابوت بياوريد تا اين مرده را در مسجد ببرند تا ما اقوام را باخبر كنيم.

من گفتم: يكى برود به اين خانم بگويد ما اهل مسجد حاضريم تشييع جنازه بياييم.

شما اقوام تان را خبر كن تانصف شب بيايند. ما صبح مى آييم. ولى همسر مرده اصرار مى كرد كه جنازه را ببريد كه من با بچه هايم مى ترسيم در اين خانه بخوابيم.

پايان عمر را بنگريد، حتى بدن مرده ثروتمند را اجازه نمى دهند يك شب در خانه باشد، و از جنازه او مى ترسند.

خواسته اين گروه از مردم دلالت بر جهل آنان دارد. هم دنبال دنياى حلال برويد و هم دنبال آخرت برويد؛ چون قدم برداشتن براى مال حلال عبادت و بندگى خداست[4] خود پروردگار در قرآن دستور داده است:


« وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ »[5]

 

به جستجوى بخشش و احسان خدا برآييد و راه جستجو هم كسب و كشاورزى و تجارت و صنعت و هنر مثبت است و عناوينى كه اسلام اعلام كرده كه از اين راه شما مال حلال به دست آوريد.

در اين زمينه چند روايت بسيار مهم عنايت كنيد كه دين نظرش راجع به دنيا و پاك و حلال دنيا و زحمت كشيدن براى اين دنيا چيست؟

رسول خدا  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

« ليس من حب الدنيا طلب ما يصلحك »[6]

 

اگر شما زحمت بكشيد امكانات دنيا و ابزار دنيا را براى سر و سامان دادن به زندگى خود به دست آوريد، اين را دنياپرستى نمى گويند. اين را غرق شدن در عشق دنيا نمى گويند. از او بپرسند معشوق تو دنياست؟ مى گويد: نه، پس چرا اين قدر تلاش مى كنى؟ مى گويد: زن و بچه دارم، بچه ها بايد ازدواج كنند، خرج و خوراك دارم، من براى اصلاح زندگى و سر و سامان دادن زندگى مى روم.

نه، من عاشق دنيا نيستم، من يك مسافرم. يك جاده اى است از زمانى كه مرا از رحم مادر بيرون آوردند مرا در اين جاده مى رانند و از دروازه مرگ به دنياى ديگر مى اندازند.

 

مرگ براى همه

من نمى توانم به اين جا دل ببندم، چون من اينجا نمى مانم و مرگ هم قابل
علاج نيست.

عزيزترين مخلوق پروردگار در اين عالم رسول خدا  صلى الله عليه و آله بود كه در قرآن فرمود:

 

« إِنَّكَ مَيِّتٌ »[7]

 

خيال نكنيد كه چون او مقرب ترين و عزيزترين بنده من است، مرگ را سراغ او نمى فرستم.[8] عده اى از شما از پيامبر اسلام جوان تر هستيد. بعضى از شما ممكن است هفتاد و پنج يا هشتاد سال تان باشد. پيغمبر شصت و سه سال داشت كه از دنيا رفت، فاطمه زهرا  عليهاالسلام هيجده ساله از دنيا رفت. حضرت جواد  عليه السلام بيست و پنج ساله بود. حضرت يحيى  عليه السلام سى و سه ساله بود. حضرت مسيح  عليه السلام سى و سه ساله بود. مسن ترين فرد چهارده معصوم  عليهم السلام امام صادق  عليه السلام است كه در شصت و هفت سالگى رحلت فرمود. كسى ماندنى نيست. حالا كه ماندنى نيستيم، چرا دل ببنديم. چيزى كه از دست مى رود عشق ورزيدن به او، كار غلطى است.

 

برخورد عبدالله بن يعفور با دنيا

شخصيتى در شيعه به نام عبدالله بن يعفور[9] بود، او خيلى مورد توجه حضرت صادق  عليه السلام بوده و بسيار انسان والايى بود. وقتى از دنيا رفت امام خيلى
برايش گريه كردند و فرمودند: من در زمان خودم مؤمن تر از او در زمين سراغ ندارم و وقتى كه دفنش كردند. فرمود:

خدا به عبدالله بن يعفور يك خانه در بهشت داده كه يك ديوارش به ديوار جدم پيغمبر  صلى الله عليه و آله وصل است و يك ديوارش به ديوار خانه اميرالمؤمنين  عليه السلام و يك ديوارش به ديوار خانه امام مجتبى  عليه السلام و يك ديوارش به ديوار خانه امام حسين  عليه السلاموصل است.

يك خانه خدا به او داده است كه بين چهار معصوم  عليهم السلام است.

او مى گويد: يك روز خدمت امام صادق  عليه السلام عرض كردم:

 

« انا لنحب الدنيا »

 

گفتم: ما دنيا را دوست داريم.

 

« فقال لى: تصنع بها ماذا »

 

با اين دنيا مى خواهى چه كنى؟ گفتم: يابن رسول الله ما يك كارمان در دنيا اين است كه از امكاناتش استفاده كنيم. « اتزوج منها » ازدواج مى كنيم. «انفق» به مستمندان و مستحقان كمك كنيم. « انفق على عيالى » به زن و بچه برسيم « انيل اخوانى » به مردم و به برادران دينى برسيم و « اتصدق » و در راه خدا صدقه دهيم.

امام صادق  عليه السلام به من فرمود:

اين دنيايى را كه تو مى گويى:

 

« ليس هذا من الدنيا هذا من الآخرة »[10]


اين از آخرت است.

پول براى اينكه فرش و لباس بخرى، از آخرت است. حالا اگر كسى همين مقدار را نخواهد و بگويد: اين پنجاه و شصت سال با هيچ كس كار ندارم، دنبال همين حلال هم نمى روم، وضع اين آدم در قيامت چه خواهد شد.

روايات مى گويند: او را به عنوان كَلّ بر مردم يعنى بار سنگين بى خودى محاكمه مى كنند.[11]

او هر جا براى اداره زندگى دست درازى كرده و پول گرفته، تمام پول ها را به عنوان پول حرام پاى او حساب مى كنند و براى اينكه عمرش را ضايع كرده محاكمه مى شود.

 

« فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا »[12]

 

حكايتى شنيدنى از استاد

من در قم طلبه بودم، سرماى قم خيلى شديد بود. من صبح زود سر كلاس حاضر مى شدم بعد از نماز جماعت در حرم، استاد به ما درس مى داد. من از خانه بيرون آمدم كسى مرا نمى شناخت كه مكان خوب بدهد. در يك مقبره من از طريقى با بزرگوارى آشنا شدم، گفت: اين جا مقبره است و چهار تا اطاق دارد و
زير اطاق قبر است ولى مرده دفن نكردند.

كليدش پيش من است مى خواهى يكى از اطاق ها را باز كنم به شما بدهم.

نزديك دو سال جاى ما در قبرستان بود. آن روز سرما شديد بود كه من حس كردم انگشت پا را سرما مى زند، چون كفش خوبى نداشتم.

درس كه تمام شد، صبحانه خوردم، آمدم بيرون يك كفش بخرم كه پايم گرم شود، رفتم در دكان كفش فروش، كفشى كه من مى خواستم قيمت آن پانزده ريال بود. چون نداشتم نخريدم و برگشتم ولى سختى دنيا ماندنى نيست.

من اگر آنجا پشيمان مى شدم و طلبگى را رها مى كردم، هر جا مى رفتم شاگردى مى شدم، مرا مى شناختند بعضى افراد خانواده ما را قبول مى كردند، بعد ممكن بود روزى پنج تومان به ما بدهند، اما من با تكيه بر اين آيه كه بعد از هر سختى آسانى است، ماندم. حالا اگر بخواهم ده جفت كفش بخرم پولش را دارم آن وقت پانزده ريال نداشتم بخرم. گره باز شد، مشكلات بر طرف شد و آسانى الهى پيش آمد.[13]

اما اگر انسان با غفلت از خدا و آخرت دنبال دنيا برود، خواسته او ديگر محدود به طلب حلال نمى شود، اين خواسته در درون او تبديل به يك هيولاى قوى مى شود و به هر مال حرامى دست درازى مى كند.


اين حالت را خدا به موسى  عليه السلام فرمود:

 

« فيما اوحى الله تعالى الى موسى اعلم . . .  انّ كلَّ فتنة بذرها حبّ الدنيا»

 

موسى يقين بدان هر آشوب و فتنه و رنج وبلايى دانه اش عشق به دنياست.[14]

رسول خدا  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

« اكبر الكبائر حبّ الدنيا »[15]

 

بزرگترين گناه كبيره در ميان گناهان بزرگ: دلبستگى شديد به دنياست. اما دلبستگى كه از روى غفلت است. يعنى آنكه از خدا و پيامبر و ائمه و مرگ و برزخ و قيامت و بهشت و جهنم و جريمه و پاداش و جرم غافل است، چنين آدمى وقتى به دنيا رو كند ديوانه وار وگرگ صفت، رو مى كند.

خداوند در سوره اعراف درباره كسى كه به دنيا رو كرد مى فرمايد:

 

« فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث »[16]

 

وقتى يك پارچه مادى شد زندگى او داستان سگ است.[17]


اميرمؤمنان  عليه السلام مى فرمايد:

 

« حب الدنيا رأس الفتن واصل المحن »[18]

 

انگار اين حرف ها را براى امروز ما زده است. دل دادن به دنيا در حال غفلت از خدا و قيامت راس همه فتنه گرى ها و ريشه غصه ها رنج هاست.

رسول خدا  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

« حبّ الدنيا اصل كل معصية و اول كل ذنب »[19]

 

دل دادن به دنيا بدون خدا و قيامت، ريشه همه گناهان است و ابتداى هر خطا و اشتباه است.

 

حكاتى از صبر در برابر حرام

كسى به من گفت: من مأمور خريد نهاد بسيار مهمى هستم كه به من صورت مى دهند و يك ميليارد و نيم پول دراختيار من است تا از خارج جنس بخرم، او مى گفت:

تا الان در خريدارها يك ريال به نفع خودم قبول نكردم، ولى حس مى كنم اگر يك كمى پيش بروم ديگر منحرف مى شوم، اگر هفتصد ميليون خريد كنم، واسطه مى گويد: بگذار من صد و بيست ميليون روى صورت حساب اضافه تر بنويسم به خودت بدهم، گفت: مرا وسوسه مى كند، چه كنم؟ و بعد گريه كرد. گفتم: خدا ايمانش را حفظ كن، گفت: يك كلمه بگويى شغلم را عوض كنم مى روم، عوض
مى كنم، چون از دينم مى ترسم، اين قدر دنيا به من رو كرده است.
[20]

دنياى بى خدا و قيامت اين است كه به سى هزار نفر گفتند: دو روز كربلا برويد و هر چه طلا، نقره، زمين و باغ بخواهيد براى كشتن امام معصوم مى دهيم، مردم بى دين براى كشتن اباعبدالله عليه السلام مسابقه گذاشتند.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 


 پی نوشت ها:

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] ـ نهج البلاغه: نامه 27، و من عهد له  عليه السلام إلى محمد بن أبي بكر؛ «. . . فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ لاَ تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لاَ يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّة . . . .»

 

[2] ـ بقره 2 : 102؛ «فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الآْخِرَةِ مِنْ خَلاق»

 

[3] ـ بقره 2 : 200؛ «پس گروهى از مردم [ كوتاه فكر ] مى گويند : پروردگارا ! به ما در دنيا [ كالاى زندگى  ]عطا كن . و آنان را در آخرت هيچ بهره اى نيست .»

 

[4] ـ الكافى: 5/72، حديث 5؛ « عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ لاَ خَيْرَ فِي مَنْ لاَ يُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ.»

هم چنين در حديث 6 آمده: «عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ فِي وَصِيَّتِهِ لِلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ اسْتَعِينُوا بِبَعْضِ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ وَ لاَ تَكُونُوا كُلُولاً عَلَى النَّاسِ.»

و نيز در حديث شماره 10 نيز آمد: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لَأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤتَاهَا فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَا ذَا قَالَ أَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِي وَ عِيَالِي وَ أَصِلُ بِهَا وَ أَتَصَدَّقُ بِهَا وَ أَحُجُّ وَ أَعْتَمِرُ فَقَالَ  عليه السلام لَيْسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الآْخِرَةِ.»

 

[5] ـ جمعه 62 : 10؛ «و از فضل و رزق خدا جويا شويد.»

 

[6] ـ نهج الفصاحه: حديث 3047؛ «من فقه الرّجل أن يصلح معيشته و ليس من حبّ الدّنيا طلب ما يصلحك.»

 

[7] ـ زمر 39 : 30؛ «بى ترديد تو مى ميرى.»

 

[8] ـ الكافي: 3/255، حديث 17؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ لاَقيه.»

 

[9] ـ شرح حال ايشان در كتاب ارزش عمر و راه هزينه آن، جلسه 5 آمده است.

 

[10] ـ مستدرك الوسائل: 13/15، باب 5، حديث 14601؛ «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لَأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام إِنَّا لَنُحِبُّ الدُّنْيَا فَقَالَ لِي تَصْنَعُ بِهَا مَا ذَا قَالَ قُلْتُ أَتَزَوَّجُ مِنْهَا وَ أُنْفِقُ عَلَى عِيَالِي وَ أُنِيلُ إِخْوَانِي وَ أَتَصَدَّقُ قَالَ لِي لَيْسَ هَذَا مِنَ الدُّنْيَا هَذَا مِنَ الآْخِرَة.»

 

[11] ـ الكافى: 4/12، حديث 9؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُول.»

هم چنين آمده: الكافى: 5/72، حديث 6؛ «عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ فِي وَصِيَّتِهِ لِلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ اسْتَعِينُوا بِبَعْضِ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ وَ لاَ تَكُونُوا كُلُولاً عَلَى النَّاسِ.»

 

[12] ـ انشراح 94 : 5 ـ 6؛ «پس بى ترديد با دشوارى آسانى است . * [ آرى ] بى ترديد با دشوارى آسانى است .»

 

[13] ـ بحار الأنوار: 67/183، باب 52؛ «عن عبد الله بن العباس قال أهدي إلى الرسول  صلى الله عليه و آله بغلة أهداها كسرى له أو قيصر فركبها النبي  صلى الله عليه و آله فأخذ من شعرها و أردفني خلفه ثم قال يا غلام احفظ الله يحفظك احفظ الله تجده أمامك تعرف إلى الله  عز و جل في الرخاء يعرفك في الشدة إذا سألت فاسأل الله و إذا استعنت فاستعن بالله قد مضى القلم بما هو كائن فلو جهد الناس أن ينفعوك بأمر لم يكتبه الله عليك لم يقدروا عليه فإن استطعت أن تعمل بالصبر مع اليقين فافعل و إن لم تستطع فإن في الصبر على ما تكره خيرا كثيرا و اعلم أن الصبر مع النصر و أن الفرج مع الكرب و أن مع العسر يسرا.»

 

[14] ـ بحار الأنوار: 13/353، باب 11، حديث 51؛ قصص الانبياء، راوندى: 162 ـ 163؛ «عن أبي عبد الله  عليه السلام قال كان فيما ناجى الله تعالى به موسى يا موسى لا تركن إلى الدنيا ركون الظالمين و ركون من اتخذها أما و أبا يا موسى لو وكلتك إلى نفسك تنظر لها لغلب عليك حب الدنيا و زهرتها يا موسى نافس في الخير أهله و اسبقهم إليه فإن الخير كاسمه و اترك من الدنيا ما بك الغنى عنه و لا تنظر عيناك إلى كل مفتون فيها موكول إلى نفسه و اعلم أن كل فتنة بذرها حب الدنيا.»

 

[15] ـ كنز العمال: 3/184، حديث 6074؛ الجامع الصغير: 1/204، حديث 1375.

 

[16] ـ اعراف 7 : 176؛ «پس داستانش چون داستان سگ است [ كه  ]اگر به او هجوم برى ، زبان از كام بيرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [ باز هم ] زبان از كام بيرون مى آورد .»

 

[17] ـ تفسير مجمع البيان: 4/396 ـ 397.

 

[18] ـ غرر الحكم: 139، حديث 2451.

 

[19] ـ مجموعة ورام: 2/122؛ «حُبّ الدّنيا أصل كل معصيته و اول كل ذنب.»

 

[20] ـ وسائل الشيعة: 15/263، باب 25، حديث 20457؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله َّءِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْيَقِينِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْراً كَثِيراً وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.»

هم چنين آمده: مستدرك الوسائل: 11/263، باب 19، حديث 12943؛ «عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله مَنْ يَصْبِرْ نَصَرَهُ اللَّهُ وَ مَا أُعْطِيَ عَطَاءٌ خَيْرٌ وَ أَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ وَ قَالَ النَّصْرُ مَعَ الصَّبْرِ وَ الْفَرَجُ بَعْدَ الْكَرْبِ وَ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
شیطان و اهل تقوا - جلسه اول - (متن کامل + عناوین)
ارزشها و لغزشهاى نفس - جلسه یازدهم – (متن کامل + ...
مفهوم عدالت در گفتار
جايگاه مؤمن نزد دين
حقوق پدر و مادر بر فرزندان‏
2 ـ انابه به درگاه خدا با زبان
اسلام آوردن زكريا بن ابراهيم و خدمت او به پدر و ...
ايمان و آثار آن - جلسه سیزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
هدايت در رعايت حقوق خانواده

بیشترین بازدید این مجموعه

آثار ایمان- جلسۀ نهم
تخريب اركان هدايت‏
آشنا نمودن فرزندان با قرآن
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
ارزش نبوت و ولايت توأمان‏
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه دوازدهم - ...
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار قرآن
اصناف مردم از ديدگاه قرآن
پشیمانی بی‌حاصل

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^