دانش و معرفت، درمان جهل و گمراهي
اراك، مسجـد سيــد دهة اول صفر 1387
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
دانش و معرفت درمان جهل و گمراهي
خداوند در بخشي از آيات سورۀ مبارک فاطر، تفاوت اهل توحيد و کساني را که تابع فرهنگهاي باطل هستند، بيان ميکند.
دو نکتۀ بسيار مهم در اين آيات است که اميرالمؤمنين (ع) در آخرين بخش یک روايت، اين دو نکته را توضيح ميدهد:
«فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِي إِلَى رَبِّك»[1]
با کمک دانش و معرفت، شما به پروردگار عالم هدايت ميشويد.
چون علم، تنها داروي درمان جهل است. علمي که در اين جا مطرح است عبارت است از: جهان شناسي، انسان شناسي، قرآن شناسي، پيامبرشناسي، امام شناسي و منفعت شناسي و زيان شناسي؛ اين مجموعه علوم از زمان آدم تا كنون در حد نياز در اختيار مردم قرار داشته است.
البته در گذشته علوم مختصر بود و با گذشت زمان و تلاش دانشمندان، دانشها پيشرفت كرده است و هزاران کتاب علمي در رشتههاي گوناگون نوشته شده است.
گفت و گوي فرشتگان با دوزخيان
پروردگار در سورۀ ملك فرموده است:
نگهبانان دوزخ از اهل دوزخ سؤال ميکنند: چرا اهل عذاب شديد؟ خداوند متعال از آدم تا آخرين نفر، يک نفر را براي جهنم خلق نکرده است؛ زيرا اگر براي جهنم آفريده بود، جهنميها ميگفتند: ارادۀ ازليّ و ابديّ پروردگار بر اين است که بخشي از انسانها اهل بهشت شوند و بخشي هم اهل دوزخ شوند. چنين نبوده است. پروردگار مهربان فقط اعلام کرده: بهشت براي نيکوکاران و جهنم براي خائنان است.
(وَ لايَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْر)[2]
به جهنم رفتن يک نفر را نیز راضي نيست دوست دارد همه پاک و متخلق به اخلاق شوند و همه اهل توحيد و بهشت بهشتی باشند. خداوند يک نفر را محکوم ارادۀ خودش نميکند که به بهشت یا جهنم برود. بعد فرموده است: از شرايط رفتن به بهشت، ايمان و عمل صالح و اخلاق پاک است. از شرايط جهنم رفتن، بيديني و فساد است. اين گونه نباشيد من هم راضي نيستم اين گونه شويد. اهل هفت طبقۀ دوزخ به پروردگار جواب ميدهند:
(وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير)[3]
شنيدن، ابزاري براي دريافت حقايق
يکي از ابزاري که انسان را از جهل نجات ميدهد، شنيدن است. اگر آدم نشنود، جاهل ميماند و جهل، مادر و ريشۀ تمام انحرافات است.
«اسرار الآيات» كتاب علمي صدرالمتألهين[4] است كه بيش از چهارصد سال پيش تأليف شد. این کتاب امروز در جهان علم و دانشگاههاي معتبر امريکا و اروپا و شرق قابل توجه است. او اهل شيراز بود و پدرش هم جواهرفروش بوده است.
اين انسان بزرگ بر اين اساس که تحصيل فضل و دانش را واجب دانستند و تنها داروي جهل، علم است، در پي علم رفت. خيلي پدرش زحمت کشيد براي او مغازه باز کند؛ اما او حاضر نشد. به پدرش گفت: من دنبال يک گنج ديگر هستم که اگر تمام طلا و جواهرات دنيا را جمع کنند، با اين گوهر قابل مقايسه نيست؛ و آن علم است. وي در شيراز عالم شد و در اصفهان به محضر درس اساتيد بزرگ حاضر گرديد.
در هر صورت به جايي رسيد که چهارصد سال قبل از انيشتن، اصوليترين نظريات را نسبت به عالم خلقت و هستي و حرکت جوهري ابراز کرد که مرحوم حسين علي راشد[5] كتابي در مقايسۀ افکار صدرالمتألهين در چهارصد سال قبل و انيشتن[6] نوشت.
انسان شگفت زده ميشود که يک دانشمند شيعه، چهارصد سال قبل از طريق علم، به دريافتهايي از عالم و باطن هستي نائل شده که انيشتن از طريق فيزيک و رياضي نائل شده است.
ايشان در آن كتاب، جهل را توضيح ميدهد و با آيات قرآن، روايات، فلسفه، حکمت و عرفان مثبت شيعي، ثابت ميکند که مايۀ تمام بدبختيهاي دنيا و آخرت انسان، جهل است؛ و داروي جهل، علم است.
دو راه درمان جهل و انحراف
کساني که در هفت طبقۀ جهنم عذاب ميبينند، به ملائکه ميگويند:
(لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ)
راه اول درمان شدن جهل، علم علمی است که ما از راه گوش ميتوانيم کسب کنيم.
راه دوم را اهل دوزخ ميگويند که ما طي نکرديم:
(أَوْ نَعْقِل)
ما نرفتيم عالم شويم. منابع علمي بسيار بود و ما رو به دنياي مادي کرديم. عمر را به شکم و شهوت گذرانديم. بالاترين ابزار ارزش در گوش و چشم و مغز است که گنجايش چهل ميليون کتاب علمي را دارد و ما آن را رها کرديم. ما با چشم ميتوانستيم عالم شويم و صفحات کتاب آفرينش را مطالعه کنيم يا دربارة حداقل يک برگ درخت مطالعه کنيم.
بـرگ درختـان سبـز در نظـر هوشيـار
هر ورقش دفتري است معرفت کردگار[7]
مطالعۀ عجايب حيات حلزون
ما اصلاً توجه به اين بخش وجود نکرديم که با نگاههاي باارزش، ميتوان با مطالعه در زندگي يک مورچه يا زنبور يا کرم ابريشم يا حلزون، به خدا رسيد.
چشم را که براي چشم چراني ندادهاند. کار مثبت براي چشم، بسيار است. حلزون اغلب در درختهاي پرتقال، نارنگي، ليمو و ميان برگ پرتقال و کاهو پيدا ميشود.
حلزون اندازۀ يک عدس بزرگ است و مانند لاک پشت داراي محکمترين سپر براي خود است؛ ولي درون اين سپر سخت، يك حيوان نرم کوچک زندگي ميکند. حلزون براي ترميم سپر شکسته خود به چه علمي متصل است. اين حيوان را که از درون صدفش بيرون ميآورند، خيلي کوچک است؛ ولي برگ پرتقال را خيلي راحت ميجود. دهانش به اندازۀ سوراخ ته سوزن معمولي است. بايد آن را زير ميکروسکوپ قرار دهند و بعد ملاحظه کنيد. آروارۀ بالا و پايين او دندان دارد. اين حيوان با دهاني که کوچکتر از سوراخ سوزن است، بيست و پنج هزار و ششصد دندان دارد.
مطالعۀ عجايب ابر و باد
قرآن مجيد و دانش بشر دربارۀ ابر چه ميگويد؟ ابر و باد دنياي علمي عجيبي دارند. حجم و گردش و فاصلۀ ماه تا زمين بسيار پيچيده است که سعدي همه را در يک شعر آورده است.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند
تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري[8]
خداوند به خورشيد و ماه و روز و شب قسم خورده است. خدا به زمين و آسمان و ستارگان قسم خورده است. يعني بنگريد که اینها چيست؟ چرا در اين عالم سر را پايين انداختي و فقط شکم و غريزۀ شهوت را نگاه ميکني. يک لحظه هم چشمان را بالا بگير و ببين چه ساختهام؟
انتظار داري که همۀ موجودات فرمان تو را ببرند و تو هشتاد سال هم يک بار پيشانيت را در برابر خدا روي خاك قرار ندهي؟
(لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير)[9]
علم و ادب در خدمت خداوند
اميرالمؤمنين (ع) چقدر زيبا ميفرمايد:
«فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِي إِلَى رَبِّكَ وَ بِالْأَدَبِ تُحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّكَ»[10]
با علم، خدا را ميشناسي. با به کار گرفتن علم، به نيکوترين صورت به خدمت پروردگار درميآيي.
آن که شب جمعه با اشک به خدا ميگويد:
«قوّ على خدمتك جوارحى»[11]
با تبديل معرفت به عمل، در خدمت خدا به نيکوترين صورت در خواهي آمد. وقتي به خدمت پروردگارت در آمدي، شايسته ميشوي که پروردگار تو را به مقام قرب خود برساند.
«يَسْتَوْجِبُ الْعَبْدُ وَلَايَتَهُ وَ قُرْبَه»
شايسته ميشوي که زير چتر ولايت خدا قرار بگيري؛ همان ولايتي که در سورۀ بقره ميفرمايد:
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا)[12]
اگر مزۀ اين ولايت خدا را بچشد، تا ابد مست ميشود.
«وَ بِأَدَبِ الْخِدْمَةِ يَسْتَوْجِبُ الْعَبْدُ وَلَايَتَهُ وَ قُرْبَهُ»
اگر به خدمت خدا درآيي، زير چتر ولايت الله و قرب الي الله قرار ميگيري. بعد حضرت در پايان سخنانشان يک نصيحت ميکنند:
«فَاقْبَلِ النَّصِيحَةَ کي تنجو من العَذاب»[13]
اين حرفهايي که به شما گفتم، از باب خيرخواهي و دلسوزي من نسبت به شما بوده است؛ اين خيرخواهي را از من قبول کنيد که به عذاب دنيا و آخرت گرفتار نشويد. اين خيرخواهي را قبول کنيد كه فرداي قيامت، جلوي ما را نگيرند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) روضة الواعظین، 1/11، باب الکلام فی ماهیة العلوم و فضلها؛ و بحارالأنوار، 1/180، باب 1، حدیث 64.
[2]) زمر/ 7: «و کفر را براى بندگانش نمى پسندد.»
[3]) ملک/ 10: «و مى گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقى که براى ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان اهل آتش سوزان نبودیم.»
[4]) شرح حال ایشان در کتاب ارزش عمر، جلسۀ 15 آمده است.
[5]) حسین علی راشد: حسین علی راشد (1284 ـ 1359 هـ ش) فرزند پیر فضیلت Û
Üحاج آخوند ملا عباس تربتی در دوم تیر سال 1284 هـ ش. در روستای «کاریزک» از توابع «تربت حیدریه» خراسان دیده به جهان گشود. وی نخستین روحانی و اهل منبری بود که در سالهای دهه 1320 هجری شمسی با رادیو همکـاری خود را آغاز کرد و مدت 37 سال با شیـوهای متعارف به موعظه حسنه برای شنـوندگان رادیو پرداخت. تدریس در دانشگاه، سخنرانی، نوشتن مقالات در مطبوعات و تحقیق و تألیف کتاب به منظور تبلیغ و نشر دین اسلام و معرفی مکتب انبیا و اولیای الاهی برای هدایت جامعه به سوی کمال حقیقی، مجموعه فعالیتهای این حکیم فرزانه و روحانی بود. وی پس از عمری ارشاد و تبلیغ دینی در هفتم آبان سال 1359 هـ ش در سن 75 سالگی در تهران چشم از جهان فرو بست و در قطعه 83 «بهشت زهرا» به خاک سپرده شد.
[6]) شرح حال ایشان در کتاب مرگ و عالم آخرت، جلسۀ 26 آمده است.
[7]) سعدی شیرازی.
[8]) سعدی شیرازی.
[9]) ملک/ 10: «و مى گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقى که براى ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان اهل آتش سوزان نبودیم.»
[10]) روضة الواعظین، 1/11، باب الکلام فی ماهیة العلوم و فضلها؛ و بحارالأنوار، 1/180، باب 1، حدیث 64.
[11]) مصباح المتهجد، 849 (دعاى کمیل).
[12]) بقره/ 257: «خدا سرپرست و یار کسانى است که ایمان آورده اند.»
[13]) روضة الواعظین، 1/11، باب الکلام فی ماهیة العلوم و فضلها؛ و بحارالأنوار،1/180، باب 1، حدیث 64.
منبع : پایگاه عرفان