فارسی
شنبه 10 آذر 1403 - السبت 27 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 3
60% این مطلب را پسندیده اند

با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت!

با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت!

مردی از اهالی شام چنین نقل کرده‌است: روزی در مدینه شخصی را با چهره‌ای آرام و بسیار نیکو و دارای حسن جمال دیدم. انسان وارسته‌ای که به طرز زیبایی لباس پوشیده و بر مرکبی سوار بود. پس درباره او پرس‌وجو کردم و دانستم که او حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) است. با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابی‌طالب(ع) حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پس از لحظاتی نزد او رفته و پرسیدم آیا واقعاً تو فرزند علی(ع) هستی؟[1]

آن مرد گفت: آری من پسر علی(ع) هستم. با شنیدن این سخن، با حالتی خشم‌آلود و غضبناک شروع به ناسزاگویی به او و پدرش امیرمؤمنان(ع) کردم. پس از شنیدن دشنام‌ها رو به من، سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری! فرمود: با من بیا؛ گویا امری بر تو مشتبه شده است. اگر چیزی بخواهی، به تو عطا می‌کنم؛ اگر طلب ارشاد کنی، تو را هدایت می‌کنم و اگر در حمل بار کمک بخواهی، کمکت می‌کنم و اگر گرسنه باشی، تو را سیر می‌کنم و اگر برهنه باشی، تو را می‌پوشانم و اگر محتاج باشی، بی‌نیازت می‌کنم و اگر رانده شده‌ای، تو را پناه می‌دهم و اگر مهمان ما باشی، تا وقت رفتن از تو پذیرایی می‌کنم؛ زیرا درِ خانه ما به روی هر نیازمندی باز است.

مرد شامی چون این سخنان امام(ع) را شنید، شروع به گریستن‌کرد و گفت: شهادت می‌دهم که شما خلیفۀ خدا بر روی زمین هستید و خدا بهتر می‌داند که رسالت و خلافت خود را نزد چه کسانی قرار دهد. پیش از آن‌که تو را ملاقات کنم، تو و پدرت دشمن‌ترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم، محبوب‌ترین خلق خدا نزد من هستید. امام(ع) پس از این برخورد، مرد شامی را به خانه برده و او تا مدتی مهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی(ع) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر(ص) دگرگون و در زمرۀ شیعیان اهل‌بیت(ع) قرارگرفت.[2]

 

پی نوشت

--------------------------------------------------------
[1]. گویا مرد شامی علی(ع) را سزاوار داشتن چنین فرزندی نمی‌دید و این امر در اثر تبلیغات سوء معاویه در شام بوده است.
[2]. الکامل فی الادب: 1 / 235؛ ترجمة امام الحسن7: 149؛ کشف الغمه: 2 / 135 ـ 136؛ مسند الامام المجتبی7: 94.

 

برگرفته از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
0
60% (نفر 3)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكايت زنبور و آتش نمرود
دعايى براى فرج بعد از شدت‏
داستان جنيد بغدادى و مسكين‏
انفاق دو پيراهن و مال‏
برده آزاد
خويشتن را نجات ده
نمى‏دانم‏
پناه بردن حضرت سيّدالشهدا(ع) به حضرت عباس(ع)
 امیرالمؤمنین در بازار بصره
ولى از مفهوم آن بى‏خبرند

بیشترین بازدید این مجموعه

برده آزاد
تواضع شگفت آور پیامبر (صلى الله علیه وآله)
حكايت ابراهيم ادهم‏
حكايت زنبور و آتش نمرود
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایتی از تنبيه نفس‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
دعايى براى فرج بعد از شدت‏
ابراهيم عليه السلام و ملك الموت‏
افشاگرى شجاعانه طِرِمّاح عليه باطل‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^