در آن زمان ، بعد از حضرت امام ، آیت الله میلانی چهرۀ اول بود . علمای بسیاری از جمله علامه طباطبایی به اعلمیت وی اعتقاد داشتند . آیت الله میلانی که برای نجات امام چاره ای اندیشیده بود ، علمای سراسر ایران را به تهران فرا خوانده ، خود با یارانش از مشهد ...
سال 1350- 51 ، طاغوت در اوج حاکمیت بود و فساد در حدی بود که دیگر برای بعضی ها حرمت ماه مبارک رمضان و ماه محرم مطرح نبود . مردم شمال شهر بیشتر در فساد و گناه بودند . منبرهای وعظ هم به ندرت در آنجا برگزار می شد . یک سال در دهۀ محرم ، در حوالی میدان تجریش برای ...
در تهران و در اوج کارهای خود – تبلیغ و تألیف – بودم و چند ماهی به جبهه نرفته بودم . نامه ای در چهار صفحه از سوی سرداران جبهه برایم ارسال شد . در آن نامه خیلی در حق من اغراق شده ، تمجید و تشکر فراوانی کرده بودند . در جواب ، من نیز متقابلا نامه ای خیلی مفصل ...
از ابتدای ورود به قم ، من دنباله رو حضرت امام خمینی بودم . در مسایل شرعی نیز به تقلید ایشان در آمدم . با حاج مهدی عراقی و آقا عزیزالله دولابی و .... حشر و نشر داشتم . آقای دولابی در کار انقلاب بسیار فعالیت داشت . کار او ریخته گری بود گرچه سواد چندانی نداشت ...
ظهر یکی از روزهای ماه رمضان (سال 1360یا61) مشغول سخنرانی بودم که مردی با لباس شیک و کیف سامسونت وارد مجلس شد و خیره خیره به من نگاه کرد . خیال کردم فردی خارجی است که از اینجا رد می شده ، جمعیت را دیده ، آمده تا ببیند چه خبر است . بعد از منبر پیش من آمد و شروع ...
با پیروزی انقلاب ، مردم هر شهر و دیاری احساس آزادی کردند و این احساس برایشان بسیار جالب و تازه بود . هنوز حد و حدودی برای آزادی ، و قاعده و نظامی برای بهره برداری از آن تعریف نشده بود . هر کس آزادانه خیال پردازی می کرد و چیزی می گفت . در این بحبوحه ، ...
در زمان اوج قدرت فداییان اسلام ، مردم مسلمان و جوانان غیور مملکت آمادۀ جهاد شده بودند و برای اعزام به فلسطین ثبت نام می کردند . من که کودکی هفت –هشت ساله بودم ، این شور و هیجان مردمی را به یاد می آورم . در آن زمان شخصیتهای زیادی جبهه گیری می کردند ، ...
این حادثه مانند شعله ای ، خرمن احساسات مردم را برافروخت . در آن زمان من در شهر سرخۀ سمنان منبر می رفتم . در چند روز آخر ، مسایل حاد سیاسی و شخصیت حاج آقا مصطفی را مطرح کردم و مقداری زودتر از موعد به تهران برگشتم تا ببینم دوستان و هم رزمان می خواهند چه ...
پدرم واسطه شده بود تا دختر یکی از همکارانش را برای کسی خواستگاری کند . وقتی پدرم قضیه را مطرح می کند ، از او می پرسد آیا خودت پسر نداری ؟! پدرم پاسخ مثبت می دهد و آنها خصوصیات مرا جویا می شوند . ایام تولد حضرت سید الشهداء (ع) بود و من جایی منبر داشتم . ...
روحانیون مبارز برای انجام وظیفۀ انقلابی خود ، به شهرهای مختلف سفر می کردند . من نیز به چند شهر که در بعضی سابقۀ منبر داشتم ، سفر کردم ؛ اما این بار با روحیه ای انقلابی و با قصد بر هم زدن سکوت کور و کنار زدن خاکستر روی آتش خشم مردم ، وارد شدم . دو – سه نفر ...
حضرت امام در همان سالهای اول انقلاب مصمم به برانداختن رژیم سفاک پهلوی و ریشه کن کردن طاغوت بود و هر گونه اصلاحی را در حوزۀ قم با بودن حکومت شاه بی نتیجه می دانست ولی آیت الله شریعتمداری نظرش این بود که در حوزه باید اصلاحات ریشه دار صورت بگیرد و روش ...
مرحوم برهان با تمام وجود در اختیار مردم بود. وی از موسسان اولیۀ صندوقهای قرض الحسنه محسوب می شود، که بدین شکل کنونی درآمده است ، مرحوم برهان اطرافیان او صندوق قرض الحسنۀ مسجد لر زاده را تأسیس کردند که از اولین صندوقهای قرض الحسنۀ ایران بود. علاوه ...
در شبهای 21و 22 بهمن ، لحظه ای صدای شلیک گلوله قطع نمی شد. در اطراف محل استقرار امام نیز به طرز وحشتناکی صدای رگبار مسلسل به گوش می رسید . تهران خون و آتش بود .آقای اشراقی ، داماد حضرت امام ، با اصرار دوستان در نصف شب 22 بهمن ماه ، امام را از خواب بیدار ...
تابستان بعد خود را آماده کردم و برای تبلیغ ده روزه به تربت حیدریه رفتم . مردم استقبال خوبی کردند . شب ها علاوه بر مسجد ، میدانگاه نیز پر از جمعیت می شد. در آن سالها ، یعنی 1345-1346 ، دولت سپاهیان دانش و بهداشت را به اقصا نقاط ایران می فرستاد تا تحت این ...
در بندرعباس منبر می رفتم . شب آخر و دقایق پایانی منبر بود . جوانی خوش قیافه و شیک پوش جلو آمد . نامه ای به من داد و سریع در جمعیت ناپدید شد . نامه را خواندم . نوشته بود : « من جوانی هستم که قیافه و ظاهرم خوب است و از مال دنیا چیزی کم ندارم . ساکن بندرعباسم ؛ ...
من در خیلی از شهرهای ایران منبر رفته ام . از شمال تا جنوب ؛ از شرق تا غرب ؛ مازنداران تا هرمزگان و ایلام تا زاهدان . همواره محور اصلی بحث هایم بنا به سفارش پیامبر اکرم (ص) ، کتاب خداوند و خاندان نبوت بوده است . هزاران نفر پای منبر من آمده و از معارف ...
بعد از شروع جنگ تحمیلی ، پیشنهاد شد که برای جوانان پرشور انقلابی و جبهه برو ، جلسه ای تشکیل دهیم و از معنویات سطح بالا صحبت کنیم . با مشورت دوستان قرار بر این شد که جلسه در شبهای سه شنبه و در منزل حاج محمد مقدم برگزار شود . حاج محمد از علاقمندان به ...
من اتفاق عجیبی برایتان تعریف کنم؛ که در طول پنجاه سال منبرم، به گمانم، یکی دو بار بیشتر نگفته باشم. دقیقا هم الان یادم نیست، کجا گفتم؛ چون خیلی با این داستان، فاصله دارم؛ بیست و پنج سال پیش. این داستان برای خود من اتفاق افتاد. خیلی عجیب است: «یک آقایی ...
چهار – پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم . امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدار کنند . طی سالهای گذشته ، منبرهای ما در آن مسجد بر روی مردم و کسبۀ بازار اثر بسزایی گذاشته بود . در آن سال و با ...
سران ارتش ، همچنان وفادار حکومت بودند و سخت در مقابل انقلاب ایستادگی می کردند . هر روز تانک و توپ ها را در خیابانها جولان داده ، دست به ارعاب و تهدید مردم می زدند . از 12-22 بهمن ماه ، هر روز تظاهرات بود . مردم مجسمه های شاه و رضاخان را از بالای میادین به ...