خداوند در سوره «ص» داستان ابليس را كه دچار يكى از رذايل اخلاقى؛ يعنى تكبر در برابر حق شد، و در نتيجه اعمال عبادى چندين هزار ساله خود را در كاسهاى از شراب حسادت سركشيد، چنين شرح مىدهد:
« [خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه ...
ابو حنيفه ميگويد: در دوران حضرت صادق (ع) به حج رفتم، چون به مدينه آمدم به خانه آن حضرت وارد شدم و در دهليز نشستم تا به من اجازه ورود دهند، ناگهان كودكى نوپا بيرون آمده به او گفتم: اى پسربچه شخص غريب كه در ديار شما آيد كجا قضاى حاجت كند؟ گفت: آرام باش، ...
مشهور است يكى از امراء بزرگ، طبيب حاذقى را به مدينه فرستاد، تا مردم را مجانى معالجه كند، مدتى در مدينه ماند، ولى بسيار كم به او مراجعه شد، يا مراجعه كننده نداشت، از اين مسئله شگفتزده شد، خدمت رسول خدا شكايت برد، حضرت فرمود وضع اين شهر همين است، ...
مشهور است كه جوانى به خاطر شرارت و قتل و دزدى به وسيله قاضى شهر محكوم به اعدام شد.
هنگام اجراى حكم از او خواستند اگر وصيتى دارد بنويسد يا بگويد در جواب گفت: تنها وصيتم اين است كه مادرم را در كنار چوبه دار حاضر كنيد تا در اين آخرين لحظات حيات او را ...
حضرت امام عسكرى عليه السلام مىفرمايد: آگاهترين مردم به حقوق برادران دينى و سختكوشترينشان در برآوردن حاجات آنان، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينىاش تواضع و فروتنى كند نزد خدا از صديقين به شمار ...
جنيد مىگويد: وارد مسجدى شدم، فردى را ديدم كه به مردم مىگفت: اگر امكان حل مشكل من براى شما فراهم است مشكلم را حل كنيد. در دلم گذشت كه اين بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پى كارى نمىرود؟
فرداى آن روز كنار دجله آمدم، ديدم ...
فرزند مرحوم محدث قمى می فرماید، پدرم دچار مرض سختى شد، دارو نسبت به او از اثر افتاده بود، پس از رنج بسيار به مادرم گفت: اين انگشتان من سالهاست كه آثار اهل بيت عليهم السلام را مىنويسد، اگر اثرى الهى در اين انگشتان نباشد بايد آن را قطع كرد، ظرفى ...
«سمع بن عبدالملك» مىگويد:
«در سرزمين منى در محضر امام صادق عليه السلام به خوردن انگور مشغول بوديم.
ناگاه فقيرى وارد شد و از حضرت درخواست كمك كرد. حضرت فرمود: مقدارى انگور به او بدهيد. هنگامى كه انگور به او دادند، از گرفتن خوددارى كرد و آن را ...
«عطار» در منطق الطير روايت مىكند:
«شبى حضرت روح الامين در سدرة المنتهى قرار داشت، شنيد از جانب خداى مهربان نداى لبيك مىآيد، ولى ندانست اين لبيك در جواب كيست. خواست شايسته شنيدن لبيك را بشناسد، در تمام آسمان و زمين كسى را نيافت. ملاحظه كرد از ...
«عطار» در منطق الطير مىگويد:
«مردى پس از گناه روى گناه و كثرت معصيت توفيق توبه يافت. پس از توبه بر اثر غلبه هواى نفس دچار معصيت شد، بار ديگر توبه كرد ولى توبه خود را شكست و گرفتار گناه شد تا جايى كه به عقوبت و جريمه و مكافات و كيفر بعضى از گناهانش ...
انس بن مالك مىگويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله امر به روزه فرمود و دستور داد كسى بدون اجازه من افطار نكند.
مردم روزه گرفتند، چون غروب شد هر روزهدارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد.
در آن وقت مردى آمد و عرضه ...
در سال هزار و سيصد و پنجاه شمسى در ايام ولادت مولا امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در شهر همدان جهت تبليغ دين دعوت شدم. در آن زمان بيش از بيست و شش بهار از عمرم نگذشته بود، جذبه مهمى كه مرا به آن شهر كشاند وجود مبارك مردى چون حضرت آيت اللّه ...
حضرت ذوالقرنين عبورش به مردمى افتاد كه هر كس مردگان خود را جلوى خانهاش دفن كرده است، سبب اين كار را پرسيد؛ گفتند: براى آن است كه هر صبح و شام نظرمان بر قبور اشخاصى كه مثل ما بودهاند و با آنها زندگى كرده بوديم بيفتد تا از مرگ غفلت نكنيم و به فكر ...
على بن ابى حمزه مىگويد:
دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت صادق عليه السلام براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو ...
«ابراهيم تيمى حكايت كرد كه چون حجاج بن يوسف مرا محبوس گردانيد موضعى ديدم تنگ و تاريكتر از دل عاشقان و ديده معشوقان، مردم زيادى در حبس بودند و هر دو نفر را يك بند نهاده و هر كس را چندان بيش جاى نبود كه نشسته بودند، مصلّى و مسجد و مرقد و محلّ قضاى ...
ابوحارثه رئيس و رهبر و عالم مسيحيان نجران بود كه ميان مردم و حاكمان حكومتهاى مسيحى از جايگاه ويژهاى برخوردار بود ابوحارثه با رسول خدا درباره مسيح مناظره و مجادله كرده گفت: اى محمد درباره مسيح چه مىگوئى؟ حضرت فرمود:
او يكى از بندگان خداست كه ...
ابو حنيفه ميگويد: در دوران حضرت صادق (ع) به حج رفتم، چون به مدينه آمدم به خانه آن حضرت وارد شدم و در دهليز نشستم تا به من اجازه ورود دهند، ناگهان كودكى نوپا بيرون آمده به او گفتم: اى پسربچه شخص غريب كه در ديار شما آيد كجا قضاى حاجت كند؟ گفت: آرام باش، ...
عكرمه از وهب بن منبه روايت كرده است كه: در بنى اسرائيل عابدى بود، دامن انقطاع از صحبت خلق در چيده، و سر عزلت در گريبان خلوت كشيده، چندان رقم طاعت در صحايف اوقات خويش ثبت گردانيده كه فرشتگان آسمانها او را دوست گرفتند، و جبرئيل كه محرمسرا پرده ...
داستان جالبى از كتاب پر ارزش «كليله و دمنه» براى شما بگويم. اين كتاب قبل از اسلام در هند نوشته شده و بعد از اسلام، بوذرجمهر از هندى به ايرانى و عبدالله بن مقفّع از ايرانى به عربى و ملاحسين كاشفى از عربى به فارسى ترجمه كردند و نام «انوار سهيلى» ...
طلبهاى از شيراز به اصفهان مىرود و در آنجا به حدّ مرجعيت مىرسد. روزى اين انسان والا تصميم مىگيرد كه از اصفهان به زيارت عتبات عاليات در عراق برود. وقتى وارد نجف مىشود، محور حوزه علميه نجف، وجود مقدس شيخ مرتضى انصارى بود. اين عالم والاى ...