« معمّر » از « زُهير » روايت كند :روزى يكى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعليهوآلهدر حالى كه مىگريست به محضر آن جناب آمد ، شدّت گريه او به حدّى بود كه رسول اكرم صلىاللهعليهوآله از او سؤال كرد چرا گريه مىكنى ؟عرض كرد : جوانى بر در ايستاده و ...
جنيد مى گويد : وارد مسجدى شدم ، فردى را ديدم كه به مردم مى گفت : اگر امكان حل مشكل من براى شما فراهم است مشكلم را حل كنيد . در دلم گذشت كه اين بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پى كارى نمى رود ؟فرداى آن روز كنار دجله آمدم ، ديدم آن ...
مردى كه در شرابخوارى افراط داشت ، روزى دوستان شرابخوار را دعوت كرد و براى عيش و نوش بيشتر ، چهار درهم به غلام خود داد و گفت : با اين مبلغ مقدارى ميوه بخر . غلام در حال عبور به درب خانه « منصور بن عمار » رسيد . منصور براى نيازمندى مستحق ، پول طلب ...
مردى در بنىاسرائيل چهل سال كارش دزدى بود . روزى عيسى با عابدى از عبّاد بنىاسرائيل كه از ياران و ملازمان بود بر او گذشت در حالى كه عابد پشتسر عيسى در حركت بود ، دزد پيش خود گفت : اين پيامبر خداست و در كنار او يكى از حواريين است ، اگر من هم با آنان ...
راستى چه قدر عجيب است و چه لطف و كرامتى است ، كسى كه همه عمر را به كفر و روگردانى از حق گذرانده و لحظهاى ياد خدا نبوده و عملى برابر با خواسته الهى از او سر نزده ، به محض برخورد با هدايت و قبول ايمان ، تمام گذشته او به احترام اين ارتباط آمرزيده شده و ...
انتخاب روش پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) چه در عمل و چه در گفتار و چه در اخلاق ، در حقيقت انتخاب صراط مستقيم ، و اجراى اين حقايق با نيت پاك بندگى خدا و آراسته شدن به عرفان عملى است .عارف واقعى در اسلام جز انسانى كه پس از روشن بودن قلبش به نور ...
پدر و مادر متدّين و باصفا و پاكى به يكى از پيامبران خدا به نام يهودا مراجعه كردند و گفتند : ما از زمان ازدواج اشتياق به داشتن اولاد در قلبمان موج مى زد ولى تاكنون كه سال هاست از ازدواج ما گذشته از نعمت اولاد بى بهره مانده ايم ، از شما درخواست دعا و ...
تيمور گوركانى يكى از خواصّ خود را نزد « شيخ زين الدين تايبادى » فرستاد و استدعاى ملاقات كرد . شيخ پاسخ داد : مرا با امير كارى نيست ، تيمور به ناچار خود به زيارت شيخ رفت . در اين ملاقات شيخ زبان به نصيحت او گشود . تيمور گفت : اى شيخ !چرا پادشاه خود « مَلِك ...
از « فضل بن ربيع » نقل است :با هارون الرشيد به زيارت حج رفتم . هنگام شب كه من استراحت مىكردم صداى دق الباب شنيدم ، پرسيدم كيست ؟ پاسخ آمد : امير را اطاعت كن ، من با شتاب بيرون آمدم و او به راستى هارون بود !گفتم : اى امير ! اگر كسى را به دنبالم مىفرستادى ...
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :عيسى بن مريم با يارانش بر شهرى گذشتند كه مردم آن كوچهها و خانهها مرده بودند .فرمود : اينان به سخط الهى دچار شدهاند ، اگر به مرگ طبيعى مرده بودند دفن مىشدند .ياران گفتند : علاقهمنديم داستان آنان را بدانيم . ...
حيات طيّبه مرتبه ى كامل و جامع حيات معنوى است كه در فضاى اين حيات ، انسان فقط به داده ها و عنايات و فيوضات حق قناعت مى كند ، و آزاد از هفت دولت به زيست و زندگى خود ادامه مى دهد ، و قدم عزت و شرف و كرامت و شخصيت بر فرق افلاك مى نهد ، و جز به خدا و الطاف او ...
حيات مادّى از نظر ماهيّت ، مساوى با حيات حيوانات است ، ولى از نظر آثار به خاطر اين كه صاحبش داراى آزادى و اختيار است و حياتش عارى از قيود عقلى و فطرى و دينى است با آثار حيات حيوانى متفاوت است .انسان در چهارچوب حيات طبيعى و مادّى دنيا را آخرين منزل مى ...
الهی ، ای بوجود آورنده موجودات از دیار نیستی ، ای محیط بر بالا و پستی ، ای بپا کننده خیمه هستی ، خود را بر باطنم بنما که کیستی ، ای چاره بیچاره ای ، هادی آواره ای ، پناه مضطری ، توان ناتوانی ، قوت ضعیفی ، قدرت مسکینی ، امان خائفی ، مرا از شر شیطان نجاتی ...
در اين قسمت براى شما عزيزان كه در كشور اسلامى ايران و مهد تشيع و خانه ى اهل بيت (عليهم السلام) به سر مى بريد و مى توانيد به آسانى به زيارت حضرت رضا (عليه السلام) مشرف شويد ، روايتى را درباره ى فضيلت زيارت آن حضرت از كامل الزيارات كه يكى از معتبرترين ...
الهی ، در بیماری شفایم دادی ، در ذلت و خواری عزتم دادی ، در برهنگی پوشاکم دادی ، در گرسنگی طعامم دادی ، در تشنگی آبم دادی ، در جهل و نادانی معرفتم دادی ، در وحدت و تنهائی کثرتم دادی ، در آوارگی منزلم دادی ، در فقر و نداری غنایم دادی ، درناتوانی یاریم ...
الهی ، ای جهان هستی از قدرتت حکایتی ، ای کتب آسمانی از دانش بی نهایتت آیتی ، ای آثار صنع از اراده ات روایتی ، به پیشگاهت از شر نفس دارم شکایتی از این عاجز وامانده حمایتی به این فقیر خاک نشین عنایتی ، این گمراه بدبخت را از راه لطف هدایتی .درمندت را ...
الهی ، ای که دیده موجودات به عنایتت دوخته ، جان هستی از فراقت سوخته ، در دل اهل حال شعله عشقت افروخته ، قلب مشتاقان و عارفان جز عشق و محبتت نیندوخته ، دل بینایان جز معرفت و شناخت نیاموخته ، این ضعیف را قدرت ده ، این ذلیل را عزت ده ، این بی مقدار را ...
عارفى وارسته گفت :جوان عربى را در طواف كعبه با تنى نزار و زرد و ضعيف ديدم كه گويى استخوانهايش را گداخته بود . نزديك رفتم و به او گفتم : گمانم اين است كه تو محبّى و از محبّت بدينسان سوختهاى . گفت : آرى . گفتم : محبوب به تو نزديك است يا دور ؟ گفت : نزديك ، ...
روحم افسرده ، فلبم پژمرده ، گناه اعتبارم را چون موریانه خورده ، شیطان سرمایه ام را برده ، دیده ام از غصه نخفته ، حسین مسکین دل از غیر تو بریده ، جز لطف و محبت از تو ندیده ، به وصالت نرسیده ، از شراب عشقت نچشیده ، به رحمتت بر گناهش در انداز ستر و پرده.
بر ...