اي آن كه در عزاي تو آدم گريسته
از داغ تو پيمبر خاتم گريسته
بر پاره هاي پيكرت اي كشتي نجات
ارواح انبيا همه با هم گريسته
زينب به قتلگاه و ره كوفه تابه شام
با قامت شكسته در اين غم گريسته
ترشد زمين ز اشك ملائك به سوگ تو
در آسمان فرشته دمادم گريسته
لب ...
هفتاد و دو لالة شهادت باورشولای به خون خویش رنگین، در بررفتند به دنبال شهادت کانسانطوفان نرسد به گرد آنها دیگرای کشتة عشق! کو علی اکبر تو؟کو دست تو، کو پای تو و کو سر تو؟انگار فرات دیگری جاری شداز خون گلوی نازک اصغر تویک چند به عیش و نوش خود، ...
محرم آمد و آفاق مات و محزون شدغبار محنت ایام تاب گردون شد به جامه هاى سیه کودکان کو دیدمدلم به یاد اسیران کربلا خون شد از این مبارزه بشکفت خاندان علىچنانکه نسل پلید امیه مرهون شد بنى امیه و آن دستگاه فرعونىهمان فسانه فرعون و گنج قارون شد ولى حسین ...
يا رب منه بو لحظه دى بير عمر ايله يارىعشقونده سنون جان ويرورم هر ندن عارىقان قان ويئن او خلا يا غورى الّى هوادتناوز اوند روب او خلار منه فنده سنه يارىقربانوى سلما نظر مر حقونننجان اوسته وارام نعمتوون شكر گذارىگرجام بلاده گنه وار باده خداياگوندر من ...
پیش چشمم تو را سر بریدند دستهایم ولی بیرمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری قل اعوذ برب الفلق بود گفتی «آیا کسی یار من نیست؟» قفل بر دست و دندان من بود لحظهای تب امانم نمیداد بیتو آن خیمه زندان من بود کاش میشد که من هم بیایم در سپاهت علمدار باشم ...
نیست صاحب همتی در نشأتین
همقدم عباس را بعد از حسین
در هواداری آن شاه الست
جمله را یکدست بود او را، دو دست
آن قوی، پشت خدا بینان ازو
و آن مشوش، حال بیدینان ازو
موسی توحید را، هارون عهد
از مریدان جمله کاملتر، بعهد
بد به عشاق ...
اگر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد زمین برای همیشه شهید پرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش معطر شد زمین به یمن نفسهای عاشقانة تو پر از طراوت دلهای درد باور شد تو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبرد جهاداکبر تو همرکاب اصغر شد چه ...
الا خورشيد عالمتاب ،ارباب
قرار هر دل بيتاب، ارباب
نه تنها من که ديدم آفرينش
تو را ميخواندت ارباب، ارباب
به هر ابري که افتد چشم مستت
از او بارد شراب ناب، ارباب
تو آن بودي که هر شب در بر تو
گدايي ميکند مهتاب ،ارباب
من آن در را که غير از او دري ...
به یاد کربلا افتاده ام بازعنان طاقت از کف داده ام باز به من ماهی نشان دادند آنجاکه تا امروز مستم از تماشادلم پر می زند هرشب به بامشسلامم می کند دارالسلامشدل عاشق ز معشوقش جدا نیستبرایم هیچ جایی کربلا نیستچه میفهمید از حال دل منشنیدن کی بود مانند ...
ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین
پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین
هر طرف پرپر گلی از شاخهای افتاده بود
و اندر آن گلشن، خزانِ لالهها بود و حسین
داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را
زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین
آخرین سرباز هم غلطید ...
تا نبرم سوی حرم مشـک آب لب نگذارم به آبدرس وفــا داده مــرا بـوتــراب لب نگذارم به آبمن پســر شیـر خـدا حیـدرم خوانده حسین ساقی و آب آورمهم پســر فاطـمه را چـاکـرم تــا نــدهــد ...
الحقّ که به ما درس وفا داد حسین(ع) هر چیز که داشت بی ریا داد حسین(ع)یعنی که تأملی کنید ای یاران آن هستی خود ز کف چرا داد حسین(ع)از بهر ستیز و مرگ آماده شوید در محضر عشق دوست افتاده شویداز خون حسین(ع) بشنوید این پیغام در طول زمان همیشه ...
گاه ابر و گاه باران مي شوم گاه از يک چشمه جوشان مي شوم
گاه از يک کوه مي آيم فرود آبشار پر غرورم، گاه رود
گاه قطره، گاه دريا مي شوم گاه در يک کاسه پيدا مي شوم
روز و شب هر گوشه کاري مي کنم باغ ها را آبياري مي کنم
نيست چيزي برتر از من در جهانزندگي از آب مي ...
تا جهان باشد و بوده است،که داده است نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور
سر بی تن که شنیده استبه لب آیه کهف
یا که دیده استبه مشکات تنور آیه ...
غریق ساحل گم کرده گرداب زده ایم، ای کشتی طوفان کوب ساحل شناس. شب و ظلمت هول و حرامیان و ما مسافران سرگردان راه ناشناس، ای چراغ ظلمت سوز، ای مصباحالهدای فریادگرانی که روزنه ای از شب به روز میجویند. به نام تو که میرسیم، همه دریاها رام ...