فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

هفتاد و دو ماه... از محمدرضا آقاسی

هفتاد و دو ماه... از محمدرضا آقاسی
هفتاد و دو ماه... ظهرِ عاشورا شقّ‌القمرِ امام را دیدندهفتاد و دو پشتِ آسمان خم شد، وقتی کمرِ امام را دیدندهفتاد و دو ذبح و یک خلیل‌الله، در عزم خلیلِ حق خلل؟ هرگزدر سیروسلوک فی‌سبیل‌الله تعظیم به هیبتِ هُبَل؟ هرگزدر هلهلة بُتانِ هرجایی این‌گونه ...

شكايت دل از علي ناظمي

شكايت دل از علي ناظمي
شام يعني انتهاي خستگي شهر آزار خداي خستگي شام يعني گوشه ويرانه‌ها مدفن شمع و گل و پروانه‌ها شام تسکين دل شيطان بود زينت سر نيزه‌اش قرآن بود شام يعني وادي دشنامها سنگ باران سري از بامها سنگ در دستان نامردان شام بوسه مي‌زد بر سر زخم امام شام ...

از حنجره خسته زینب علیهاالسلام

از حنجره خسته زینب علیهاالسلام
چهل روز است که چله‏نشین غربت آیینه‏ام.چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می‏شود.فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل‏پوش تیر وحشیانه سیاه‏دلان شد.ای نخل‏های ...

قصه عشق ازنصراللّه‏ مردانی

قصه عشق ازنصراللّه‏ مردانی
آنچه درسوگ تو ای پاک‏تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت سرخوشید بر آن نیزه خونین می‏گفت که چه‏ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت جلوه روح خدا در افق خون تو دید آنکه با پای دل ...

اگر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد ازمصطفی محدثی خراسانی

اگر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد ازمصطفی محدثی خراسانی
اگر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد زمین برای همیشه شهید پرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش معطر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانة تو پر از طراوت دل‌های درد باور شد تو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبرد جهاداکبر تو همرکاب اصغر شد چه ...

سر بریدند آسمان را در زمین از افشین یداللهی

سر بریدند آسمان را در زمین از افشین یداللهی
سر بریدند آسمان را در زمین چیست حس مردم این سرزمین خواب دریا غرق خون تعبیر شد تشنه ای با دشنه ای درگیر شد این گذشت اما غزل یک بیت نیست حسن مطلع را نمی باید گریست جنس تاریخ و حکایت نیست عشق کینه و زخم و شکایت نیست عشق عشق یعنی جمع جبر و اختیار عشق ...

در این غروب خون فشان از سید حبیب حبیب پور

در این غروب خون فشان  از  سید حبیب حبیب پور
در این غروب خون فشان                            بابا کجایی؟ ـــــــــــــــــ آتش گرفته خیمه ها                                  از ما جدایی ـــــــــــــــــ بابا تو تا بودی به دلها همدمی بود     برزخم تنهایی طفلان مرهمی بود رفتی و دیگر ...

غزل عاشورایی از بابا فغانی شیرازی

 غزل عاشورایی از بابا فغانی شیرازی
هر گل که بر دمید ز هامون کربلا دارد نشان تازه مدفون کربلا پروانه نجات شهیدان محشرست مهر طلا ببین شده گلگون کربلا در جستجوی گوهر یکدانه نجف کردم روان دو رود به جیحون کربلا نیل ست هر عشور به بیت الحزن روان از دیده های مردم محزون کربلا در هر قبیله، ...

مردی رشید از عبدالرحیم سعیدی راد

مردی رشید از عبدالرحیم سعیدی راد
مردی رشید، مثل تیری که از کمان شلیک می‌شود از طایفه شب فاصله می‌گیرد و به قافله سپیدرویان صبح می‌پیوندد.  سایه‌هایی که او را از دور می‌بینند، رنگ می‌بازند، اما مرد با هر قدمی که جلو می‌رود چهره‌اش به سرخی می‌گراید و عرق شرم بر پیشانی‌اش ...

سوار سرخ از محمدحسین انصاری نژاد

سوار سرخ از محمدحسین انصاری نژاد
آه ای زلال علقمه، ای یادگار سرخاز آخرین حماسه توفان سوار سرخلب تشنه بر نگاه کف آلودت ایستادجانم فدای آن دو لب زخمدار سرخپر کرد کام مشک و عطشناک بازگشتهنگامه بود و گردش نو، بر مدار سرخآن سوی نخل ها فقط انبوه تیغ بودآنسوی نیزه ها عطش و انتظار سرخوای ...

تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه

تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه
چكيده خطبه حضرت زينب در اجتماع مردم كوفه با حمد و ستايش خدا و معرفي خود به عنوان دختر پيامبر شروع مي شود و با توبيخ و سرزنش مردم كوفه ادامه و با همين مضمون خاتمه مي يابد. از اين رو، سياق كلي خطبه ي توبيخ كوفيان است.حضرت زينب(س) گريه ي ظاهري مردم را زير ...

نگاهش کهکشان را تاب می داد از احمد سوسرایی

نگاهش کهکشان را تاب می داد از احمد سوسرایی
نگاهش کهکشان را تاب می داد شب تاریک را مهتاب می داد اگر یک دست در تن داشت عباس! تمام  کربلا را آب می ...

یادم آمد از سید حمیدرضا برقعی

یادم آمد از سید حمیدرضا برقعی
یادم آمد شب بی‌چتر و کلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم، آهسته و گفتم چه هوایی است خدایی، من و آغوش رهایی سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی، دلم آرام شد آنگونه که هر قطره باران غزلی بود نوازش‌گر احساس که می‌گفت فلانی! چه ...

سرو قامت‏ از محمد رضا یاسری «چمن»

سرو قامت‏ از محمد رضا یاسری «چمن»
ز دستم رفته گر کار و ز کار افتاده شمشیرم  بیا ای تیر خون‏افشان، که روی دیده‏ات گیرم‏    وگر افتاده‏ام از پا، خدایا دستگیری کن  که تا دشمن نپندارد، ز بیم جان زمینگیرم‏    مرا دل رفت از پیش است و جان و سر رود در پی  اگر بر چشم تیر آید، وگر بر جسم ...

خون حسین( علیه السلام ) و پیام زینب(س)

خون حسین( علیه السلام ) و پیام زینب(س)
مرگ جوینده‏اى است‏شتابان، هر که «بماند» به او مى‏رسد و هر که «بگریزد» ناتوانش نتواند ساخت، شرافتمندترین مرگ کشته شدن است. (۱) على(ع) من امشب را به عزایى دوباره مى‏نشینیم، و دامن را به این شط خون مى‏شویم، امروز نیز خود را به دیروز برمى‏گردانم، هر ...

خوشا از دل نم اشکی فشاندن از قیصر امین پور

 خوشا از دل نم اشکی فشاندن از قیصر امین پور
خوشا از دل نم اشکی فشاندن به آبی آتش دل را نشاندن خوشا زان عشقبازان یاد کردن زبان را زخمه فریاد کردن خوشا از نی، خوشا از سر سرودن خوشا نی‌نامه‌ای دیگر سرودن نوای نی‌، نوایی آتشین است بگو از سر بگیرد، دل‌نشین است نوای نی نوای بی‌نوایی‌ست هوای ...

باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از حسین اسرافیلی

باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا از  حسین اسرافیلی
باز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مراباز می‌خواند کسی در شیهة اسبان مرا منتظر استاده در خون، چشم این میدان مرا رنگ آرامش ندارد این دل دریایی‌ام می‌برد سیلاب‌ها تا شورش توفان مرا خون خورشید است یا زخم جبین عاشقان می‌نشاند این‌چنین در آتش سوزان مرا ...

سلطنت جاوید از نیّر تبریزی

سلطنت جاوید از نیّر تبریزی
گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر نتوان نهاد پا به خلوت‏سرای ما تا دست و رو نشست به خون، می‏نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما هم‏راز بزم ما نبود طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان ...

عباس ماند و از غم طفلان در اضطراب از امیر عاملی

عباس ماند و از غم طفلان در اضطراب از امیر عاملی
عباس ماند و از غم طفلان در اضطراب یک مرد تشنه بود و نامرد، بی‌حساب تنها نشسته بر لب آبی که آب بود مهر زلال همسر مولا ابوتراب گفتا مرا بنوش و بنوشان خدای را زین بیشتر مخواه که حالم شود خراب من تشنه توام و تو هم تشنة منی گاه وصال آمده، ای تشنه سر ...

نذر بی بی زینب سلام الله

نذر بی بی زینب سلام الله
منظومۀ دهر نامرتب شده بود هم روز رسیده بود هم شب شده بود خورشیدبرادرم! توکه میرفتی انگار غروب عمر زینب شده ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^