اذان را مى توان از جمله اذكارى دانست كه مردم به عظمت آن كم تر توجه دارند . چهار مرتبه « اللّه اكبر » ، آن هم پنج وقت ، آن هم با صداى رسا ، به چه معناست ؟ يعنى ، اى گم شدگان ! اى غافلان ! اى خفتگان ! و اى غرق شدگان در امور مادى و معاش ! و اى آلودگان به گناه ! خداى شما از هرچه فكر مى كنيد و به آن دل بسته ايد و به آن تعلّق پيدا كرده ايد بزرگ تر است ، آنچه به آن وابسته هستيد در جنب حضرت دوست هيچ و پوچ است ، نمود و ناپايدار است ، سست و بى اصل است ، كوچك و صغير و بى قابليت است ، چه سست اراده و كم خرد آن كسى كه عظمت بى نهايت در بى نهايت را رها كند و از رحمت بى انتها و ذاتى كه تمام صفات كماليه در او جمع است دست بردارد و از اصل و ريشه و بنيان دست كشيده و روى باز گردانده به امورى جزئى و اشيايى توخالى و از دست رفتنى دل بندد و دل بستگى او به حدّ غرق شدن در اين امور برسد . عاشقان او جز او بزرگى نديدند و از غير او ياد نكردند و از دنيا و مافيها به اندازه اى كه محبوب اجازه داده ، استفاده كردند و راه ورود غير را بر دل بستند .
*
من هماندم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست
دو بار « اشهد ان لا اله الا اللّه » كه در اين شهادت بايد تمام هستى و وجود انسان شركت داشته باشد و جزئى از اجزاى وجود نماند ، مگر اين كه به وحدانيّت حضرت دوست شهادت دهد .
به قول عارف واله فيض كاشانى :
*
در صدف جان درى نيست به جز دوست دوست
مغز در اين نه طبق نيست بجز عشق حق
قد سهى قامتان زان چمن آراست راست
عشق مرا پيشه شد در رگ و در ريشه شد
اوست همه عزّ و ناز ما همه ذلّ و نياز
خوارى ما بهر ما عزت ما زوست زوست
*
آن كه دل از عشق او زنده بود اوست اوست
هرچه به جز عشق او نيست به جز پوست پوست
روى پرى پيكران زان گل رو روست روست
نيست منى در ميان من نه منم اوست اوست
خوارى ما بهر ما عزت ما زوست زوست
دو بار « اشهد ان محمدا رسول اللّه » ، يعنى راه حق ، شناخت حق و قبولى عمل در درگاه حق ، بسته به اتصال هستى انسان به رسول خداست ، آن انسان كريمى كه خداوند بزرگ به وسيله او ، خود و قوانين و حلال و حرام و بهشت و دوزخ و ملك و ملكوت و ائمه طاهرين عليهم السلام و قواعد زندگى سالم را به انسان شناساند و بدون تعليم گرفتن از او و منهاى اسوه قرار دادن او ، محال است انسان به جايى و به چيزى برسد ، شهادت به رسالت او در حقيقت نفى تمام مكتب هاى غيرالهى است و عينيّت اين شهادت در زندگى و حيات است كه انسان را به دو بال علم و عمل آراسته كرده و به سوى مقام قرب به پرواز درمى آورد .
دو بار به عنوان استحباب مؤكد و هنگامى كه خطرى جدّى ، حقيقت اسلام را تهديد كند ، به عنوان واجب الهى : « اشهد ان اميرالمؤمنين عليا ولىّ اللّه » ، به اين معنا كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، راه پيامبر صلى الله عليه و آله و صراط قرآن و شرع الهى و جاده مستقيم خداوندى و حقيقت و شيرينى دين و علت العلل اتصال آدمى به حق ، على عليه السلام است .
دو بار « حى على الصلاة » ؛ شتاب به نماز كنيد ، آن حقيقتى كه شما را از فحشا و منكر باز مى دارد ، آن واقعيتى كه سبب اتّصال شما به حضرت جانان است ، آن عروة الوثقايى كه اگر در زندگى شما نباشد درِ خير دنيا و آخرت به روى شما بسته است .
دو بار « حى على الفلاح » ، دو بار « حى على خير العمل » و باز دو مرتبه « اللّه اكبر » و دو بار هم « لا إله إلاّ اللّه » ، اين اذكار عاليه را صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا ، مؤذّنين
عارف مى گويند و بايد بگويند ، تا با گفتن خود ، گوش جان بندگان را نوازش داده و آنان را به سوى حق بخوانند و از غير دوست منصرف نمايند و مى دانند كه مستحب است با شنيدن صداى اذان ، انسان با مؤذن هماهنگى كرده با تمام وجود آن جملات نورانى را تكرار كند ، سپس خود را براى حضور در پيشگاه حضرت مولا آماده نمايد .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان