فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه شانزدھم (متن کامل +عناوین)

آغوش رحمت

حقيقت توبه

تهران، حسينيه همدانى ها

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

يقيناً براى هر مؤمن مسلمانى معناى توبه معلوم و روشن است. كلمه توبه در لغت عربى به معناى رجوع است. رجوع؛ يعنى بازگشت. بازگشتن از راه شيطان به راه خدا، از راه دوزخ به راه حق، از ظلمت به نور، از انحرافات و معاصى به خوبى ها و درستى ها.

همه ما اين معناى توبه را مى دانيم. آلوده ها، اهل گناه و معاصى، در فضاى فرهنگ فرعونيت به سر مى برند؛ چون كه در برابر خواسته هاى حضرت حق، در حال تكبّر هستند و نسبت به وجود مقدس او تواضع، فروتنى و خاكسارى ندارند.

توبه؛ يعنى از فضاى فرعونى درآمدن و در مدار كليم اللهى قرار گرفتن. از فرعون بودن نجات پيدا كردن و موسوى شدن. از نمروديت قطع رابطه كردن و به حضرت ابراهيم عليه السلام پيوستن. از غرق بودن در مادى گرى مسيحى مسلك بيرون آمدن و حوارى واقعى حضرت مسيح عليه السلام شدن. از مدار ابولهب و ابوجهل درآمدن و در فضاى فرهنگ پيامبرِ رحمت صلى الله عليه و آله قرار گرفتن. اموى مسلك بودن را رها كردن و علوى شدن. از حال، عمل و اخلاق يزديان خارج شدن و به فرهنگ امام حسين عليه السلام پيوستن. «1» چنين انقلاب و بازگشتى، توبه واقعى است. براى اين كه بدانيم توبه واقعى و حقيقى غير از اين نيست. بايد به فرمايش هاى وجود مبارك رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله درباره توبه حقيقى دقت كنيم؛ چون آنچه را كه ايشان در بيست و سه سال براى مردم فرمودند، محصول وحى پروردگار عالم بوده است.

تفاوت ماهيتى توبه كننده و گناهكار

 

در مهم ترين كتاب هاى ما نظر پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله را درباره توبه نقل كرده اند. نگاه پيغمبر صلى الله عليه و آله به توبه، همين نگاه است؛ يعنى از فرعونيت، نمروديت، مادى گرى، يهوديت، ابولهب، ابوجهل و اموى بودن درآمدن.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «2»

______________________________
(1)- نهج الحق: 312؛ «عن ابن مسعود لكل شي ء آفة و آفة هذا الدين بنو أمية.»

هم چنين آمده:

تفسيرالعياشى: 2/ 297- 298، حديث 95، ذيل آيه 60 سوره اسراء؛ «عن الحلبي عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم قالوا سألناه عن قوله «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ » قال إن رسول الله أرى أن رجالا على المنابر يردون الناس ضلالا رزيق و زفر و قوله «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ» قال هم بنو أمية.»

(2)- در اين مورد رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

كتاب سليم بن قيس: 907؛ «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي رَأَيْتُ عَلَى مِنْبَرِي اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ، كُلُّهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ يَدْعُونَ أُمَّتِي إِلَى النَّارِ وَ يَرُدُّونَهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى: رَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلَيْهِمَا مِثْلُ إِثْمِ الْأُمَّةِ وَ مِثْلُ جَمِيعِ عَذَابِهِمْ، وَ عَشَرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، رَجُلَانِ مِنَ الْعَشَرَةِ مِنْ وُلْدِ حَرْبِ بْنِ أُمَيَّةَ وَ بَقِيَّتُهُمْ مِنْ وُلْدِ أَبِي الْعَاصِ بْنِ أُمَيَّةَ. وَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَا عَشَرَ إِمَامَ هُدًى كُلُّهُمْ يَدْعُونَ إِلَى الْجَنَّةِ: عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ. إِمَامُهُمْ وَ وَالِدُهُمْ عَلِيٌّ، وَ أَنَا إِمَامُ عَلِيٍّ وَ إِمَامُهُمْ. هُمْ مَعَ الْكِتَابِ وَ الْكِتَابُ مَعَهُمْ لَايُفَارِقُهُمْ وَ لَايُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَطِيعُوا عَلِيّاً وَ اتَّبِعُوهُ وَ تَوَلَّوْهُ وَ لَاتُخَالِفُوهُ وَ ابْرَءُوا مِنْ عَدُوِّهِ وَ آزِرُوهُ وَ انْصُرُوهُ وَ اقْتَدُوا بِهِ تُرْشَدُوا وَ تَهْتَدُوا وَ تُسْعَدُوا.»

اخلاق همه اين گروه هاى ذكر شده، گناه بوده است. به راحتى گناه مى كردند و نسبت به ارتكاب گناه دغدغه نداشتند و براى آنها سخت نبود.

بعد حضرت صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

ارتكاب اين مجموعه گناهان از اخلاق دشمنان ما است. اما ما اخلاق ديگرى داريم و آن، عمل صالح، پاكى، درستى، عبادت خدا و خدمت به بندگان او است.

اين اخلاق ما و اخلاق دوستان و اولياى خداست كه خود را در دنيا مانند مسافر مى دانيم كه اين مدت سفر نيز كوتاه است و پايان آن، ورود به برزخ و عاقبت آن قيامت است و ما از قيامت دغدغه داريم و از آن ترسان و نگران هستيم.

خوشحالى مؤمن

 

شخصى به سلمان گفت: «1» حال شما چگونه است؟ سلمان گفت: بعداً

______________________________
(1)- معارف و معاريف: 314- 6312.

سلمان فارسى: يكى از مشاهير صحابه پيغمبر و از شخصيتهاى بسيار بزرگ اسلام است.

وى فارسى و دهقان زاده اى از ناحيه «جى» اصفهان يا كازرون يا رامهرمز. نام اصلى او «ماهو» يا «روزبه» است. در كودكى به دين عيسوى گرائيد و چون از كشيشان شنيده بود كه ظهور پيغمبر تازه نزديك شده است خانه پدر را ترك گفت و در جستجوى آن پيغمبر به سفر پرداخت چون به سوريه رسيد چندى در شام و موصل و نصيبين اقامت جست تا آنكه در بلاد عرب به اسارت بنى كلب افتاد و مردى از بنى قريظه او را خريد و به يثرب برد، در اين شهر از ظهور پيغمبر آگاه شد و چون گفته ها و علائم و نشانه هائى كه از كشيش مراد خود شنيده بود در آن حضرت بديد بزودى اسلام آورد. رسول اكرم او را از خواجه اش بخريد و آزاد كرد، از آن موقع سلمان ملازم رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و نزد او منزلتى خاص يافت.

گويندگان كندن خندق در جنگى كه در تاريخ اسلام به غزوه خندق معروف است به اشارت سلمان بود و كندن اين خندق در ممانعت از تجاوز كافران به لشكرگاه مسلمانان اثرى بزرگ داشت. بر طبق روايتى مشهور رسول صلى الله عليه و آله سلمان رااز اهل بيت شمرده است.

پس از وفات آن حضرت وى در شمار اصحاب على عليه السلام و از مؤمنان به خلافت بلافصل او درآمد و نزد اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز منزلتى بزرگ داشت.

روايات در فضيلت سلمان از حضرات معصومين بسيار آمده از جمله شيخ طوسى در امالى از منصور بزرج روايت كند كه گفت: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: مولاى من! ذكر سلمان فارسى را از شما بسيار مى شنوم! فرمود: مگو سلمان فارسى بگو سلمان محمدى، و سبب آنكه من او را فراوان ياد مى كنم سه خصلت عظيم است كه وى بدان آراسته بوده، اول آنكه همواره خواست على عليه السلام را بر خواست خود مقدم مى داشت، ديگر اينكه فقرا را بسيار دوست مى داشت و آنها را بر توانگران برمى گزيد، سوم آنكه وى دانش و دانشمندان را دوست مى داشت «انّ سلمان كان عبدا صالحا حنيفا مسلما و ما كان من المشركين».

از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره شخصيت سلمان سؤال شد و فرمود: به به، سلمان از ما اهلبيت است و چه كسى را جز او مى يابيد كه مانند لقمان حكيم و داراى علم اولين و علم آخرين باشد؟!»

مى گويم. گفت: بعدى ندارد. يا بگو «الْحَمْدُ لِلَّهِ» يا بگو مريض هستم. گفت: نه، اين را نمى گويم، بعداً مى گويم. گفت: چه وقت مى گويى؟ گفت: وقتى كه از صراط رد شده، وارد بهشت شدم، آنجايى كه ديگر كسى از آن بيرون نمى آيد و در آن جايگاه ابدى است، آن وقت اگر تو را ديدم، مى گويم: حالم خوب است، اما اكنون نمى توانم بگويم حالم خوب است؛ چون زمان زيادى لازم است تا به حال خوب برسم.

حال خوب آن وقتى است كه يقين كنم مرا به دوزخ نمى برند و وارد جايى مى شوم كه انبياى خدا، صدّيقين، شهدا و صالحين در آنجا هستند. آن وقت مى گويم: حالم خيلى خوب است. اما اكنون نگران هستم، نمى دانم چه مى شود، بعد از آن نيز كسى كه مى خواهد اعمال ما را بسنجد، كسى است كه سنجش او از هر زرگرى دقيق تر و لطيف تر است؛ چون عمق همه اعمال ما را مى سنجد. يا قبول مى كند و يا رد، بعد مى گويد: پرونده تو براى خودت باشد.

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: درباره مردم هيچ قضاوتى نكنيد. بگذاريد تا لحظه مرگ آنها برسد، بعد ببينيد چگونه مى ميرد. اگر بى دين مرد، آن وقت بگوييد، آدم بدى است، اما اگر ديندار مرد، آن وقت بگوييد: آدم خوبى بود. آن لحظه مهم است. «1»

عاقبت به خيرى، دغدغه مؤمن

 

در روز جمعه آخر ماه شعبان، وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله روى منبر، ماه مبارك رمضان را براى مردم تفسير مى كردند، اواخر منبر، در ميان جمعيت به اميرالمؤمنين عليه السلام نگاه كردند و فرمودند: در چنين ماهى فرق تو را مى شكافند و محاسن تو را غرق در خون

______________________________
(1)- بحار الانوار: 241/ 74، باب 9، (وصية أميرالمؤمنين عليه السلام للحسين عليه السلام)؛ تحف العقول: 91؛ «أَيْ بُنَيَّ لَاتُؤْيِسْ مُذْنِباً فَكَمْ مِنْ عَاكِفٍ عَلَى ذَنْبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَيْرٍ وَ كَمْ مِنْ مُقْبِلٍ عَلَى عَمَلِهِ مُفْسِدٌ فِي آخِرِ عُمُرِهِ صَائِرٌ إِلَى النَّارِ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا أَيْ بُنَيَّ كَمْ مِنْ عَاصٍ نَجَا وَ كَمْ مِنْ عَامِلٍ هَوَى.»

و هم چنين آمده:

الخصال: 1/ 119، حديث 108؛ الدعوات: 244؛ «قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ إِنْ نَجَوْتَ يَا ابْنَ آدَمَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ يَا ابْنَ آدَمَ حِينَ تُوضَعُ فِي قَبْرِكَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِينَ يُحْمَلُ النَّاسُ عَلَى الصِّرَاطِ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِينَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَكْتَ ثُمَّ تَلَا وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ هُوَ الْقَبْرُ وَ إِنَّ لَهُمْ فِيهِ لَمَعِيشَةً ضَنْكاً وَ اللَّهِ إِنَّ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنْ جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ عَلِمَ سَاكِنُ السَّمَاءِ سَاكِنَ الْجَنَّةِ مِنْ سَاكِنِ النَّارِ فَأَيُّ الرَّجُلَيْنِ أَنْتَ وَ أَيُّ الدَّارَيْنِ دَارُك.»

مى كنند.

اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به اصل مرگ، هيچ عكس العملى نشان ندادند، فقط به پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: روزى كه فرق من شكافته مى شود و مرگ من مى رسد:

«أَفِى سَلامَةٍ مِنْ دِينى؟» «1» آيا ديندار مى ميرم، يا بى دين؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: بله، ديندار مى ميرى.

حضرت على عليه السلام فرمودند: پس عيب ندارد، بزنند و فرق مرا بشكافند. اين كه ديندار بميرم، مهم است. «2»

باز بودن درب توبه تا قبل از مرگ

 

انسان تا وقتى كه جاده عمر را طى مى كند، مى تواند از دنيا ديندار بيرون رود؛ چون اگر بى دين از دنيا رود، ديگر نمى تواند ديندار شود؛ يعنى آنجا ديگر ديندار شدن او را قبول نمى كنند:

«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ» «3»

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 34/ 339، باب 36، حديث 1135.

(2)- بحار الانوار: 34/ 338، باب 35؛ «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَقَفَ فَوَقَفْنَا [حَوْلَهُ ] وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ بَكَى. فَقَالَ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ لَايُبْدُونَهَا لَكَ حَتَّى يَفْقِدُونِي فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ فَلَا أَضَعُ سَيْفِي عَلَى عَاتِقِي فَأُبِيدَ خَضْرَاءَهُمْ قَالَ بَلْ تَصْبِرُ. قَالَ فَإِنْ صَبَرْتُ قَالَ تُلَاقِي جَهْداً. قَالَ أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذاً لَاأُبَالِيَ.»

(3)- نساء (4): 18؛ «و براى كسانى كه پيوسته كارهاى زشت مرتكب مى شوند، تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد [و در آن لحظه كه تمام فرصت ها از دست رفته ] گويد: اكنون توبه كردم.»

زمانى كه ملك الموت و عالم بعد را ديديد و پرده ها كنار رفت، اگر بگوييد توبه مى كنم، ديگر قبول نمى شود.

لحظه مرگ، لحظه اصلاح نيست؛ چون وقت اصلاح شدن تمام شده است. آنجا با اشاره ملك الموت، گوش و چشم انسان به كار مى افتد و زبان او بند مى آيد. ديگر چه وقتى براى اصلاح كردن اعمال خود دارد كه بگويد: من ده سال نماز نخوانده ام، اما اكنون مى خوانم. يا ده سال روزه نگرفته ام، اكنون مى گيرم. يا صد ميليون مال مردم را خورده ام، همه را پس مى دهم. اصلًا وقت اصلاح نيست. آن لحظه انسان، بى دين مى ميرد.

توبه واقعى از ديدگاه رسول گرامى اسلام

 

صلى الله عليه و آله رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره توبه واقعى مى فرمايد:

«أَتَدْرُونَ مَنِ التّائِبِ»

امت من! آيا مى دانيد تائب كيست؟

«قالوا: اللّهم لا»

مسلمانان گفتند: نه، ما آن چيزى را كه در ذهن شما هست، نمى دانيم.

«قالَ: إذا تابَ العَبْدُ وَ لَمْ يَرْضَ الخُصَماءَ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

اگر كسى ناله بزند و بگويد: خدايا! توبه مى كنم، اما مال مردم را كه به ناحق در دست اوست، پس ندهد، او تائب نيست، بلكه هنوز در گناه و معصيت است.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله لحظه رحلت به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: به مردم بگو: مال مردم را پس دهيد، گرچه به اندازه نخ مانده ته سوزن باشد كه ديگر نمى توانند با آن خياطى كنند و دور مى ريزند.

اگر به اين مقدار مال مردم نزد شما مانده است، بايد برگردانيد. پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: نزد هر كسى مال مردم به ناحق مانده باشد، اگر آن مال را دارد و نمى دهد، تا زنده است، خدا او را لعنت مى كند. «1»

برترى حق الله بر حق الناس

 

البته حق خدا بالاتر از حق مردم است؛ چون خدا بالاتر از همه موجودات است، پس حق الله نيز خيلى عظيم تر از حق الناس است. اگرمن چند ميليون به مردم بدهكار باشم، يا دو ركعت نماز صبح بدهكار باشم، اين دو ركعت نماز صبح مهم تر است.

بعضى ها به اشتباه مى گويند: حق الله چيزى نيست، ما خودمان مى دانيم و خدا.

اما هيچ كدام از انبيا و ائمه عليهم السلام اين حرف را در دوره عمر خود نزده است. اينكه بگوئيم خودم مى دانم و خدا، معنى ندارد. بايد حق خدا و مردم را ادا كنيم. مگر اين كه اهل خدا و قيامت نباشيم. اما ما كه خود را اهل خدا، انبيا، ائمه عليهم السلام و قيامت مى دانيم، بايد پاك زندگى كنيم.

«وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يَزِدْ فِى العِبادَةِ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

اگر بگويد: توبه كردم، اما به سراغ عبادت نرود و به عبادت خود نيافزايد، او تائب نيست.

«وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ لِباسَهُ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: لباس هايى كه زنان، دختران و جوانان براى جلب نظر

______________________________
(1)- تحف العقول: 175، وصيته عليه السلام لكميل بن زياد؛ «... أقسم لسمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول لي قبل وفاته بساعة مرارا ثلاثا يا أبا الحسن أداء الأمانة إلى البر و الفاجر فيما جل و قل حتى الخيط و المخيط ...»

ديگران و تحريك شهوت مى پوشند، اگر لباس خود را عوض كنند، توبه آنها فايده اى ندارد.

روسرى، لباس، مانتو، كت و شلوارى كه زنان مى پوشند، لباس هاى بدن نما كه شهوت حرام را تحريك مى كند و مى پوشند، ديگر چه توبه اى؟ او هر روز دارد هزار نفر را جهنمى مى كند، وقتى به او مى گويى، مى گويد: من كه دلم پاك است، كدام دل پاك؟ كدام توبه؟ يا جوانى كه براى جلب نظر دختران و زنان نامحرم لباس پوشيده است، اگر بگويد: خدايا! توبه كردم، اما در وضع لباس خود تغييرى ندهد، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرموده اند: او دارد خدا را مسخره مى كند.

«وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُغَيِّرْ رُفَقَائَهُ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

اگر از اين دوستان حيوان صفت اطراف خود دور نشوى و دوستان ناباب را كه دين تو را پاره پاره مى كنند، عوض نكنى، توبه تو قبول نيست.

«وَ مَنْ تابَ وَ فَلَمْ يُغَيِّرْ مَجْلِسَهُ وَ طَعامَهُ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

كسى كه از جلسات گناه و لقمه حرام دست برندارد، توبه او قبول نيست.

«وَ مَنْ تابَ وَ فَلَمْ يُغَيِّرْ فَراشَهُ وَ وَسادَتَه فَلَيْسَ بِتائبٍ»

اگر كسى رختخواب و بستر حرام خود را عوض نكند و باز در آن بستر باشد، توبه نكرده است.

«وَ مَنْ تابَ وَ فَلَمْ يُغَيِّرْ خُلقَه وَ نِيَّتَهُ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

كسى كه بداخلاق و عصبانى است و اوقات همه را تلخ مى كند و نيت بدى نسبت به مردم دارد اگر از اين اخلاق و نيت توبه نكند، تائب نيست.

«وَ مَنْ تابَ وَ فَلَمْ يَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ يُوَسِّعُ كَفَّه فَلَيْسَ بِتائبٍ»

كسى كه حال و هواى دلش در توبه عوض نشود، همان سنگ دل و بى رحم بماند و كسى كه بخلش از بين نرود، توبه اش فايده اى ندارد.

«وَ مَنْ تابَ فَلَمْ يُقَصِّرْ امَلَهُ وَ لَمْ يَحْفَظْ لِسانَهُ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

آن كسى كه در آرزوهاى دست نيافتنى دست و پا مى زند و زبانش براى هر گناهى رها است، توبه اش توبه نيست.

«وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ يُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَدَنِهِ فَلَيْسَ بِتائبٍ»

اگر كسى بگويد: خدايا! توبه كرده ام، ولى گوشت هاى حرام روييده بر بدن را آب و تسويه نكند، توبه نكرده است. اگر همه اين امور را عوض كند:

«وَ إذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الِخصالِ فَذَاكَ تائِبٌ» «1» و به آن تداوم بدهد توبه كننده واقعى است.

عزم بر توبه به درگاه غفار

 

مى گويد: نيت واقعى داشته باش كه از فردا خودت را عوض كنى، خدا اصلًا سخت نمى گيرد.

«يا مَنْ يَقْبَلُ اليَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الكَثيرِ» «2» بارها خدا پيغام داده است كه من خداى سخت گيرى نيستم. با اين نيت، همه گذشته خود را تسويه كنيم. فقط بگو: همه چيز را جدى عوض مى كنم، من هم جدى تمام گناهان گذشته تو را در همين لحظه مى بخشم.

يكى از قيمتى ترين شعرهايى كه در دوره عمرم ديدم اين است:

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 6/ 35: باب 20، حديث 52؛ جامع الاخبار: 88.

(2)- بحار الأنوار: 95/ 93، باب 6، حديث 2.

 

تو مگو ما را به آن شه بار نيست

 

با كريمان كارها دشوار نيست «1»

     

 

بار يعنى راه دادن عمومى كه كسى جلوى ما را نگيرد، وقتى مى گويند: فلان بزرگوار بار عام داده است، يعنى به تمام دربان ها گفته است: درب را باز بگذاريد تا هر كسى كه مى خواهد، بيايد.

باز بودن باب توبه

 

هنوز حضرت سيدالشهداء عليه السلام شهيد نشده بود، به سى هزار نفر دشمن بدتر از يهودى گفت: بعد از كشتن اين هفتاد و يك نفر، اگر توبه كنيد، خدا قبول مى كند. البته تا خون مرا نريخته ايد؛ چون اگر خون مرا بريزيد، تمام درهاى توبه بسته مى شود.

فقط اين يك نفر بود كه اگر خونش ريخته مى شد. «2» شيخ صدوق نقل مى كند: در مجلس حضرت رضا عليه السلام صحبت از جنگ جمل شد، كسى در آنجا ناراحت شد و گفت: خدا همه شما را لعنت كند. امام هشتم عليه السلام فرمود: بگو غير از آنهايى كه توبه كردند.

عرض كرد: آقا! اين ها با اميرالمؤمنين عليه السلام جنگيده اند، فرمود: اشتباه كردند، اما بعد توبه كردند و خدا توبه عده اى از آنان را قبول كرد. خدا پيغام داده است: در اين عالم هر گناهى را مى بخشم، الّا كشتن حسين عليه السلام را. اگر از بقيه گناهان توبه كنند، قابل بخشيدن است. «3»

______________________________
(1)- مولوى.

(2)- إعلام الورى: 231؛ الإرشاد، شيخ مفيد: 2/ 76؛ «قريب به اين مضمون آمده:

و الله لا يدعوني حتى يستخرجوا هذه العلقة من جوفي فإذا فعلوا ذلك سلط الله عليهم من يذلهم حتى يكونوا أذل فرق من الأمم.»

(3)- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: 218؛ «قريب به اين مضمون آمده:

قَالَ سَهِرْتُ أَنَا وَ نَفَرٌ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَتَذَاكَرْنَا قَتْلَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ مَا تَلَبَّسَ أَحَدٌ بِقَتْلِهِ إِلَّا أَصَابَهُ بَلَاءٌ فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ فَقَالَ شَيْخٌ مِنَ الْقَوْمِ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِمَّنْ شَهِدَ قَتْلَهُ وَ أَعَانَ عَلَيْهِ فَمَا أَصَابَهُ إِلَى الآْنِ أَمْرٌ يَكْرَهُهُ فَمَقَتَهُ الْقَوْمُ وَ تَغَيَّرَ السِّرَاجُ وَ كَانَ دُهْنُهُ نِفْطاً فَقَامَ إِلَيْهِ لِيُصْلِحَهُ فَأَخَذَتِ النَّارُ بِإِصْبَعِهِ فَنَفَخَهَا فَأَخَذَتْ بِلِحْيَتِهِ فَخَرَجَ يُبَادِرُ إِلَى الْمَاءِ فَأَلْقَى نَفْسَهُ فِي النَّهَرِ وَ جَعَلَتِ النَّارُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ فَإِذَا أَخْرَجَهُ أَحْرَقَتْهُ حَتَّى مَاتَ لَعَنَهُ اللَّه.»

 

توبه، آغوش رحمت پروردگار

 

كسى كه توبه كرد، عكس العمل خدا چيست؟ اين روايت از قوى ترين كتاب ها گرفته شده است:

ابوبصير از امام صادق عليه السلام در مورد عكس العمل خدا نسبت به توبه كار واقعى نقل مى كند:

«أَوْحى اللّهُ إلى داودَ النَّبىِ عليه السلام يا داود! إنَّ عَبدِىَ المُؤمِن إذا أذنَبَ ذَنباً»

اگر بنده مؤمنم، به خاطر كم ظرفيتى، جهل، گرفتار شدن، گناه و معصيتى كرد:

«ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِنْ ذلِكَ الذَّنبِ»

بعد گفت: خدايا! غلط كردم، بد كردم، پشيمانم، اى كاش اين كار را نكرده بودم و در درون خودش ناراحت شد و جوشيد و گفت: چرا نمك تو را خوردم و نمكدان شكستم؟

«و أستحيى منّى عِنْدَ ذِكْرِهِ»

تا ياد گناه خود مى افتد، شرمنده شده، سر خود را پايين انداخت:

«غَفَرْتُ لَهُ وَ أَنْسَيْتُهُ الحَفَظَةَ»

او را مى آمرزم و گناه را از ياد نويسندگان گناه مى گيرم كه ديگر آن ملائكه كرام

الكاتبين با نگاه تحقير به او نگاه نكنند.

«وَ أَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ»

اگر در پرونده اش صد صفحه گناه نوشته شده باشد، تمام گناهانش را پاك كرده و صفحاتش را سفيد نمى گذارم و به جاى آن خوبى مى نويسم،

«وَ لا ابالِى وَ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ» «1» باكى ندارم كه بنده من كار خوب نكرده، ولى من خوبى به پاى او بنويسم. چرا؟

براى اين كه من از همه رحم كنندگان رحمم بيشتر است. تا جايى كه امام زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه مى فرمايد: من گناه و خطا كردم، اما تو با من رفتارى دارى كه گويا تو از من خجالت مى كشى. «2»

توبه در سحر شب جمعه

 

اين شب قدر سه خصوصيت دارد، كم اتفاق مى افتد كه در ماه مبارك رمضان و حتى در طول سال به چنين شبى برخورد كنيم كه اين سه ويژگى را داشته باشد.

ويژگى اول:

«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» «3»

______________________________
(1)- وسائل الشيعة: 16/ 74، باب 86، حديث 21017؛ بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 30؛ «أَوْحى اللّهُ إلى داودَ النَّبىِ عليه السلام يا داود! إنَّ عَبدِىَ المُؤمِن إذا أذنَبَ ذَنباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِنْ ذلِكَ الذَّنبِ و أستحيى منّى عِنْدَ ذِكْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أَنْسَيْتُهُ الحَفَظَةَ وَ أَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ وَ لا ابالِى وَ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ.»

(2)- مصباح الكفعمى: 593؛ مصباح المتهجد: 587؛ «أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُك.»

(3)- قدر (97): 3؛ «شب قدر، بهتر از هزار ماه است.»

ويژگى دوم اين كه شب جمعه است. خيلى مهم است. فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام وقتى از مصر آمدند، آب ها از آسياب افتاد، گفتند: ما يوسف را از دامن تو ربوديم، به صحرا برديم، كتك زديم، توهين كرديم، پيراهنش را درآورديم و درون چاه انداختيم، تو را سى سال به فراق او مبتلا كرديم و دل تو را سوزانديم، اما تو براى ما از خدا طلب مغفرت كن.

خدا در قرآن مى فرمايد: وقتى فرزندان يعقوب عليه السلام گفتند:

«قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «1»

حضرت يعقوب عليه السلام قبول كرد، ولى فرمود: در آينده، وقتى كه دعا را رد نمى كنند، استغفار مى كنم، گفتند: آينده چه موقع است؟ گفت: شب جمعه، آن هم در صورتى كه شب از نيمه گذشته باشد چون در آن وقت خدا دعاى كسى را رد نمى كند. «2» اما ويژگى ديگر اين كه، شب نوزدهم، شب حضرت على عليه السلام است، البته در هيچ روايتى نداريم، بلكه برعكس، در مورد شب جمعه اقلًا پنجاه روايت داريم كه

______________________________
(1)- يوسف (12): 97- 98؛ «گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بى ترديد ما خطاكار بوده ايم.* گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم كرد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»

(2)- مستدرك الوسائل: 5/ 199، باب 23، حديث 5686؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي فَقَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّمَا ذَنْبُهُمْ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُم.»

مستدرك الوسائل: 5/ 200، باب 23، حديث 5687 نيز آمده: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ.»

شب امام حسين عليه السلام است. «1» خدا گفته است: «لا ابالى» باكى ندارم، من خدا هستم، در كار من، چون و چرا نكنيد. امشب كه از ذات عرش فرياد مى زنند: هر كس امشب هر كجاى دنيا حسين مرا زيارت كند، تمام گناهانش را مى بخشم: «و أنا ارحم الراحمين».

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

كبر
توحید (2) - جلسه نهم – (متن کامل + عناوین)
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...
تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ ...
دوست آن بايد كه گيرد دست دوست ...
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
ديدن باطن افراد با نور الهى
عرفان در سوره یوسف (ع) - جلسه اول
چگونه گناه نکنیم؟
نمونه‏هايى از زنان تاريخ اسلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

شهادت کودک شیر خواره ی ابا عبدالله الحسین(ع)، ...
در دیر راهب نصرانی بین مسیر کوفه وشام
روزگار عدالت و عدالت گستر جهان
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
تجلّى خدا در قرآن
گناه و سبب آن - جلسه چهارم (2) – (متن کامل + عناوین)
تلاوت كنندگان و شنوندگان حقيقى آيات قرآن
نگاه سوم: نگاه به مال دنيا
تأثير نيت گناه در زندگي
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^