فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توبه آغوش رحمت - بحث سوم - قسمت اول (متن کامل +عناوین)

بازگشت به حق

گنهكاران و قدرت بر توبه

هيچ مادرى در جهان هستى، فرزند خود را گنهكار نزاييده، و كودك رحم را عاصى و خطاكار به دنيا نياورده.

كودك در حالى قدم به عرصه گاه حيات مى گذارد كه از علم و دانش و تفكر و انديشه خالى است، و از آنچه در اطرافش مى گذرد كاملًا بى خبر است.

طفل وقتى وارد فضاى اين جهان مى شود، جز گريه كردن و مكيدن شير چيزى نمى داند، آن هم از گريه و مكيدن شير در لحظات اول در عين اينكه ناله مى زند و شير مى خورد غافل است. غرايز و احساسات و شهوات او به تدريج وارد ميدان فعاليت مى شود، و آنچه را بايد براى برپا كردن خيمه ى حيات تعليم بگيرد، از اطرافيان خود و فعل و انفعالات طبيعى ياد مى گيرد.

هم چنانكه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بيماريها قرار مى گيرد، فكر و روحش، و نفس و قلبش نيز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد، بنابراين گناه همچون بيمارى بدن عارضى است نه ذاتى.

بيمارى بدن و جسم او با دارويى كه طبيب تجويز مى كند معالجه مى شود، فكر و روح و نفس بيمارش نيز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذيرد.

گنهكار با عرفان به وضع خويش، و معرفت به حلال و حرام خدا، با رجوع به طبيب روحانى و دستور العمل گرفتن از او، براى توبه از گناه آماده مى شود، و با اميد و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بيرون مى آيد، و همچون روزى كه از مادر متولد شده پاك مى گردد.

گنهكار نمى تواند ادعا كند نمى توانم توبه كنم، زيرا كسى كه قدرت بر گناه دارد، بدون شك قدرت بر توبه هم دارد.

آرى انسانى كه توانايى بر خوردن و آشاميدن، رفتن و آمدن، گفتن و شنيدن، ازدواج و كسب و كار، ورزش و رياضت، مسافرت و معاشرت و زور آزمايى دارد، و اگر طبيبى به خاطر بيمارى خاصش او را از بسيارى از غذاها و نوشيدنيها پرهيز دهد، او از ترس ريشه دار شدن بيمارى با كمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشيدنيها خوددارى مى كند، مى تواند از گناهانى كه به آن دچار است بپرهيزد، و از معصيت هايى كه به آن گرفتار است خوددارى نمايد.

عذر هيچ گنهكارى در عدم قدرت بر توبه در پيشگاه حضرت حق قابل قبول نيست، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند.

گنهكار بايد اين حقيقت را باور كند كه در هر شرايطى، و در هر موقعيتى قدرت بر ترك گناه را دارد، و بر اساس آيات قرآن خداوند مهربان و توبه پذير، توبه اش را قبول مى كند و گناهانش را گرچه به عدد ريگ بيابان باشد، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد، و پرونده ى سياهش را به سپيدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى كند.

گنهكار بايد اين معنا را آگاه باشد كه اگر به ترك گناه و شستشوى درون و برونش برنخيزد، و عصيان و خلافش را ادامه بدهد خداوند او را به اشد عذاب دچار مى نمايد، و جريمه و عقوبت سنگينى را بر او بار خواهد كرد.

خداى بزرگ در قرآن مجيد بدين گونه خود را معرفى مى كند:

«غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ...» «1».

خداوند، بخشنده ى گناه، و پذيرنده ى توبه ى گنهكار، و داراى عقابى شديد است.

امام معصوم در دعاى افتتاح بدين صورت خداوند را معرفى مى نمايد:

وَايْقَنْتُ انَّكَ ارْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَاشَدُّ المُعَاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ.

يقين و باور دارم كه تو مهربانترين مهربانانى در جاى عفو و رحمت، و شديدترين عقاب كنندگانى در محل عقاب و انتقام.

خداوند مهربان در قرآن مجيد به گنهكاران اعلام نموده:

«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «2».

به بندگانم، آنان كه بر خود اسراف كردند بگو از رحمت خدا نااميد نباشيد، خداوند تمام گناهان را مى آمرزد، همانا او آمرزنده ى مهربان است.

بنابراين با توجه به توبه پذيرى حق و قدرتى كه گنهكار بر ترك گناه دارد، و آياتى كه در قرآن به گنهكار، مژده ى عفو و رحمت مى دهد، براى اهل گناه در ترك گناه هيچ عذرى باقى نيست، به همين خاطر بر گنهكار توبه از گناه واجب فورى و واجب اخلاقى و واجب عقلى است.

گنهكارى كه به توبه برنخيزد، و به جبران گذشته اقدام ننمايد، و درون و برون را از گناه پاك نكند، چنانكه در دنيا در پيشگاه پاكان و عقل و وجدان و حكمت

______________________________
(1)- غافر (40): 3.

(2)- زمر (39): 53.

و منطق محكوم است، در آخرت در پيشگاه حضرت حق به طريق اولى محكوم است. چنين گنهكارى در قيامت با اندوه و حسرت، و ندامت و پشيمانى فرياد مى زند:

«لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» «1».

كاش براى من زمينه ى بازگشتى به دنيا بود تا از نيكوكاران مى شدم!

خداوند در جوابش مى گويد:

«بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ» «2».

آرى، محققاً آيات من براى دستگيرى و هدايتت به تو رسيد، تو آنها را تكذيب نمودى و راه سركشى از دستورات من را پيش گرفتى، و تو از ناسپاسان بودى.

در آن روز است كه براى نجات گنهكار، عوضى به جاى دين و عمل از او قبول نمى كنند، و بر پيشانى وجود او مهر محكوميت مى زنند.

«وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» «3».

اگر اهل ستم تمام آنچه را در زمين است و همانند آن را در اختيار داشته باشند، هر آينه همه را فدا كنند تا از عذاب سخت قيامت برهند، (ولى چنين چيزى نخواهد شد) و از جانب حق براى آنان برنامه هايى آشكار گردد كه گمان نمى بردند.

اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاى كميل، در اينكه در دنيا و آخرت گنهكار را در عدم

______________________________
(1)- زمر (39): 58.

(2)- زمر (39): 59.

(3)- زمر (39): 47.

توبه هيچ عذرى در پيشگاه حق نيست، و خدا را نسبت به گنهكار حجت كامل و تمام است مى گويد:

فَلَكَ الحُجَّةُ عَلَىَّ فِى جَمِيعِ ذَلِكَ وَلَا حُجَّةَ لِى فِيمَا جَرى عَلَىَّ فِيهِ قَضَاءُكَ...

تو را بر من در تمام آنچه از خطا و معصيت و گناه و هوا و هوس و متابعت از شيطان گذشته حجت است، و براى من در آنچه كه قضايت بر آن جارى شده هيچ گونه حجتى نيست.

روايتى عجيب در مسأله ى حجت حق بر بندگان

عبد الاعلى مولى آل سام مى گويد از حضرت صادق عليه السلام شنيدم، مى فرمودند:

در قيامت زنى زيبا چهره را كه به خاطر زيباييش در دنيا دچار فتنه شد به دادگاه الهى مى آورند، مى گويد: پروردگارا! مرا زيبا آفريدى تا جايى كه به خاطر زيباييم برخورد كردم به آنچه كه برخورد كردم، در آن هنگام حضرت مريم عليها السلام را مى آورند و در جواب آن زن گفته مى شود: تو نيكوترى يا مريم؟ ما مريم را نيكو آفريديم ولى خود را از فتنه حفظ كرد! جوانى نيكو صورت را مى آورند كه در دنيا محض زيبايى چهره و اندامش دچار فتنه شد، عرضه مى دارد: خداوندا! به من چهره ى زيبا دادى تا جايى كه ديدم از زنان آنچه را ديدم. در آن وقت يوسف را مى آورند و در پاسخ آن جوان گفته مى شود: تو زيباترى يا يوسف؟ ما يوسف را زيبا آفريديم ولى او به خاطر زيباييش دچار فتنه نشد. مبتلا به بلا را مى آورند كه به خاطر بلايش و صبر نكردنش گرفتار فتنه شد، مى گويد: خداوندا! بلا را بر من سخت گرفتى، من هم تاب و طاقتم را از دست دادم و دچار فتنه شدم. ايوب عليه السلام را مى آورند و به شخص بلا كشيده مى گويند: بلاى تو شديدتر

بود يا ايوب؟ او به بلا دچار شد، ولى گرفتار فتنه نشد «1»!

توبه ميراث آدم و حوا

آدم به عنوان خليفه ى خداوند و نايب حضرت رب العزه آفريده شد، و پس از اعتدال و استواء بدن، روح خدايى در او جلوه كرد «2»، و شايسته ى مقام علم الاسمايى گشت، و فرشتگان به خاطر عظمت و كرامتش، به امر حضرت حق در برابر او سجده كردند، آنگاه به فرمان خداوند همراه با همسرش در بهشت ساكن شد «3». تمام نعمت هاى بهشت در اختيار او قرار گرفت و استفاده از آن مجموعه براى او و همسرش بلامانع اعلام شد، جز اينكه از هر دو خواستند به درختى معين نزديك نشوند، كه با نزديك شدن به آن درخت از ستمكاران خواهند شد «4». شيطان كه به خاطر سر تافتن از سجده بر آدم، از حريم حق رانده شده بود و آثار لعنت حق او را زجر مى داد، و تكبر و خودبينى اش نمى گذاشت به پيشگاه مقدس يار برگردد، از باب كينه و دشمنى نسبت به آدم و همسرش، در مقام وسوسه نمودن آنان بر آمد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشكار سازد، و با اطاعت نمودن از او، مقام كرامت و عظمتشان را از دست بدهند، و از بهشت عنبر سرشت اخراج شوند، و روى رحمت و لطف حق از آنان برگردد.

او با اين جملات به وسوسه كردن آنان براى خوردن از ميوه ى آن درخت اقدام كرد:

______________________________
(1)- كافى: 8/ 228، حديث يأجوج و مأجوج، حديث 291؛ بحار الأنوار: 12/ 341، باب 10، حديث 2.

(2)- كافى: 72.

(3)- بقره (2): 30- 35.

(4)- اعراف (7): 19 «وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ».

اى آدم و حوا! خداوند شما را از اين درخت نهى نكرد جز به اين علت كه اگر از آن بخوريد فرشته مى شويد يا در اين باغ سرسبز و خرم، تا ابد خواهيد ماند.

و براى اينكه پاى وسوسه ى خود را در قلب آن دو نفر محكم و ثابت نمايد، براى آنان سوگند خورد كه من جز خير شما را نمى خواهم «1». وسوسه ى پرجاذبه و قسم شيطان، حرص آن دو نفر را شعله ور ساخت. حرص، بين آنان و نهى حق، حجاب شد. به وسوسه ى او فريب خوردند و مغرور شدند، و به عرصه ى تاريك نافرمانى از خداوند درافتادند، و بر مخالفت با خواسته ى حق جرأت يافتند، و باطل در نظرشان زيبا آمد!

از آن درخت خوردند، اندامشان آشكار شد، لباس وقار و هيبت و نور و كرامت را از دست دادند، شروع كردند به قرار دادن برگهاى بهشتى بر يكديگر تا آنان را در پوشد، پروردگارشان آنان را مورد خطاب قرار داد كه آيا شما را از نزديك شدن به آن درخت نهى نكردم؟ و اعلام ننمودم كه شيطان براى شما دشمنى است آشكار «2»؟!

آدم و حوا از بهشت اخراج شدند، مقام خلافت و علم و مسجود ملائكه بودن، براى آنان كارى نكرد، از آن مقامى كه به آنان داده شده بود هبوط كردند، و براى ادامه ى حيات در زمين قرار گرفتند.

دورى از مقام قرب، از دست دادن همنشينى با فرشتگان، محروم شدن از بهشت، بى توجهى به نهى حق و اطاعت از شيطان، غمى سنگين و اندوهى سخت و حسرتى دردآور بر دوش جانشان گذاشت. از زندان مخوف و محدود خودپسندى، و خود ديدن كه علت محروميت و ممنوعيت از رحمت و عنايت

______________________________
(1)- اعراف (7): 20- 21 «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ* وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ».

(2)- اعراف (7): 22 «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ».

محبوب، و افتادن در دام ماسوى اللَّه است درآمدند، و به فضاى بيدارى و عشق و علاقه و ايمان به دوست وارد شدند، فضايى كه منافع سرشارى در دنيا، و سود بى نهايتى در آخرت نصيب انسان مى كند.

چون به اين صورت به خود آمدند، فرياد برداشتند كه وقتى در زندان منيت و غفلت از يار افتاديم، و در تاريكى خودخواهى و حرص و غرور قرار گرفتيم دچار «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» شديم.

اين توجه به وضع خويش، مقدمه ى ورود به عرصه گاه حرّيّت و آزادى و عامل نجات از بند شيطان، و روى آوردن به جانب حضرت محبوب، و باعث تواضع و فروتنى در پيشگاه حضرت رب است، كه اگر شيطان هم به همين صورت رفتار مى نمود رجم از حريم نمى شد و به لعنت ابدى گرفتار نمى گشت.

آدم و حوا در فضاى پرقيمت نور انديشه و تفكر، و تعقل و توجه، و بينايى و بيدارى، كه همراه با ندامت و پشيمانى و اشك چشم بود، آنچنان ادب و خاكسارى نشان دادند كه نگفتند: «اغفر لنا»: ما را بيامرز، بلكه عرضه داشتند:

«وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا»: اگر ما را نبخشى و به عرصه گاه رحمت در نياورى، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» «1»: از زيانكاران خواهيم شد.

به دنبال اين توجه و بيدارى، و فروتنى و خاكسارى، و ندامت و پشيمانى، و گريه و انابه، و درآمدن از خودى و خدايى شدن، ابواب رحمت به روى آنان باز شد، لطف دوست به دستگيرى از آنان شتافت، عنايت محبوب به استقبال از آنان آمد:

«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «2».

آدم از پروردگارش دريافت كلمات نمود، پس توبه اش پذيرفته شد، همانا

______________________________
(1)- اعراف (7): 23.

(2)- بقره (2): 37.

خداوند توبه پذير و مهربان است.

نور ربوبيت در كلمات تجلى كرد و به جان آدم راه يافت. با پيوستگى اين سه حقيقت، يعنى نور ربوبى و كلمات و جان آدم، توبه تحقق پيدا كرد، توبه اى كه گذشته را جبران و آينده اى روشن پيش روى تائب قرار داد.

از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كلمات عبارت بود از:

اللّهُمَ لَاإلهَ إلَّاأنْتَ، سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ رَبِّ إنّى ظَلَمْتُ نَفْسِى، فَاغْفِر لِى، انَّكَ خَيْرُ الغَافِرِينَ، اللَّهُمَّ لَاإِلهَ إِلَّا أنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ، رَبِّ انّى ظَلَمْتُ نَفْسِى، فَارْحَمْنِى انَّكَ خَيْرُ الرّاحِمِينَ، اللَّهُمَّ لَاإِلهَ إِلَّا أنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ، رَبِّ انّى ظَلَمْتُ نَفْسِى، فَتُبْ عَلَىَّ انَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ «1».

و نيز روايت شده: آدم اسماء بزرگ و گرانقدرى را مكتوب بر عرش حق ديد، در رابطه با آنها پرسيد، به او گفته شد: برترين موجودات از نظر منزلت نزد خدايند: محمد، على، فاطمه، حسن و حسين. آدم براى قبول توبه و بالا رفتن درجه و منزلتش، به حقيقت آن اسماء متوسل شد و از بركت آن حال و قال، توبه اش را پذيرفتند «2».

آرى همين كه باران الهامات حق براى جلوه ى كلمات، بر دانه ى عشق و محبت آدم فرو ريخت، نبات اقرار و اعتراف ظلم به نفس روييد، و كار آدم از چاه بشرى به دعا و گريه و استغاثه كشيد، درخت اجتباء از سرزمين روحش سركشيد و گل توبه بر آن درخت شكفت:

«ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى » «3».

______________________________
(1)- مجمع البيان: 1/ 112؛ بحار الأنوار: 11/ 157، باب 3.

(2)- مجمع البيان: 1/ 113؛ بحار الأنوار: 11/ 157، باب 3.

(3)- طه (20): 122.

سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه اش را پذيرفت، و بر او لباس هدايت خاص درپوشاند.

گناهان

امام صادق عليه السلام در قطعه اى بسيار زيبا و جالب كه صورت توبه نامه دارد، به گناهانى كه توبه از آنها واجب فورى و واجب اخلاقى و شرعى است، بدين صورت اشاره دارند، گناهانى كه اگر جبران نشود و با توبه ى حقيقى از صفحه ى پرونده زدوده نگردد، موجب عذاب الهى در روز جزا و اختلال در زندگى در عرصه گاه دنياست: ضايع كردن واجبات خداوند، و توقف از فرايض و تضييع حق پروردگار از قبيل نماز، زكات، روزه، جهاد، حج، عمره، وضوى كامل، غسل، عبادت شب، كثرت ذكر، كفاره ى قسم، استرجاع در مصيبت و روى گرداندن از حقايقى كه در به جا آوردنش از واجب و مستحب كوتاهى شده.

ارتكاب گناهان كبيره، روى آوردن به معاصى، انجام گناهان، كسب زشتيها، برخورد به شهوات، به عهده گرفتن خطا و خلاصه انجام هر معصيت به عمد و اشتباه، و در پنهان و آشكار.

ريختن خون به ناحق، عقوق والدين، قطع رحم، فرار از جبهه، تهمت به پاكدامن، خوردن مال يتيم به ظلم و ستم، شهادت دروغ، كتمان شهادت، دين فروشى به بهاى اندك، رباخوارى، خيانت، مال حرام، جادو، كهانت، فال بد زدن، شرك، ريا، دزدى، شرابخوارى، كم گذاشتن از كيل، خيانت و ظلم در ترازو دارى، كينه و دشمنى، دو رويى، پيمان شكنى، افترا زدن، مكر و حيله، شكستن تعهد در برابر اهل ذمه، قسم، غيبت، سخن چينى، بهتان، عيب جويى و خرده گيرى، بدگويى، لقب هاى بد دادن به اشخاص، آزار همسايه، ورود به خانه ى مردم بدون اجازه، فخر فروشى، كبر، اصرار بر گناه، روحيه ى استكبارى، راه رفتن به كبر و بزرگ منشى، ستم در حكم راندن، ظلم به هنگام خشم، تعصب ورزيدن، تقويت ستمكار، كمك بر گناه و دشمنى، كمى عدد در اهل و مال و فرزند، بدگمانى به مردم، متابعت هوى، عمل به شهوت، امر به منكر، نهى از معروف، فساد در زمين، انكار حق، روى آوردن به ستمگران در غير حق، مكر، خدعه، بخل، گفتار به نادانى، خوردن ميته و خون و گوشت خوك، و آنچه براى غير خدا ذبح شده، حسد، تجاوز، دعوت به زشتى، آرزو بردن به آنچه از جانب خدا عنايت شده، خودپسندى، منت گذاشتن در بخشش، ستمگرى، انكار قرآن، تحقير يتيم، راندن سائل، شكستن سوگند، قسم دروغ، ستم به مردم در اموال و موى و صورت و آبرو، بد ديدن، بد شنيدن، بد گفتن، بد عمل كردن با دست، قدم بد برداشتن، به بدى لمس كردن، به زشتى حديث نفس نمودن، قسم باطل «1».

ترك آنچه واجب است و آلوده شدن به آنچه حرام است، در اين مقاله ى ملكوتى به وسيله ى امام ششم بيان شده، و به عنوان گناهانى كه توبه از آن ضرورى است به شماره آمده.

آثار سوء گناهان

بر اساس آيات قرآن مجيد و معارف اهل بيت، براى گناهان در دنيا و آخرت آثار سويى است كه اگر گنهكار از گناهانش توبه نكند، بدون ترديد گرفتار آن آثار سوء خواهد شد.

«بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» «2».

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 94/ 328، باب 2.

(2)- بقره (2): 81.

آرى، آنان كه به تحصيل گناه برخاستند و گناه سراسر وجودشان را پوشاند، اصحاب آتشند، و در آن هميشگى و جاودانه خواهند بود.

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا* الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً* أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» «1».

به مردم بگو: شما را خبر دهم كه زيانكارترين مردم چه كسانى هستند، آنان كه تمام كوشش و تلاششان در زندگى دنيا نابود شده، ولى خيال مى كنند عمل نيك انجام مى دهند.

اينان مردمى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند، به اين خاطر اعمالشان تباه شد، لذا در قيامت بر آنان ميزانى به پا نمى كنيم (ميزان براى كسانى برپا مى شود كه اعمال قابل سنجيدن داشته باشند، اين آلودگان عاصى و خائنان بى پروا، چون عمل و سعيشان نابود شده، ميزانى براى آنها برپا نمى شود).

«فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ...» «2».

اينان را در دل، بيمارى نفاق است، خداوند بر اين بيمارى مى افزايد و براى ايشان است عذاب دردناك.

«فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فِيهِمْ...» «3».

آنان كه در دل، بيمارى نفاق دارند مشاهده مى كنى به سوى دشمنان خدا، يهود و نصارى مى شتابند.

______________________________
(1)- كهف (18): 103- 105.

(2)- بقره (2): 10.

(3)- مائده (5): 53.

«وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ...» «1».

و اما آنان كه در دل، بيمارى نفاق دارند آلودگى بر آلودگى اينان اضافه مى شود.

«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» «2».

همانا كسانى كه اموال ايتام را به ستم مى خورند، جز اين نيست كه هم اكنون آتش مى خورند، و به زودى وارد آتش سوزان مى شوند.

گروهى از محققين بر اساس اين آيه ى شريفه و آيات ديگرى كه از نظر معنا همانند اين آيه هستند، عقيده دارند جريمه ى گنهكار در روز قيامت همان گناه اوست، به اين معنا كه اين گناه گنهكار است كه در قيامت به صورت عذاب دردناك ظهور مى كند و گنهكار را براى ابد اسير خود نموده و او را شكنجه مى دهد.

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ* أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» «3».

آنان كه آنچه را خداوند از كتاب نازل نموده، كتمان مى نمايند و آن را در برابر بهاى اندكى مى فروشند، جز آتش چيزى نمى خورند، خداوند در قيامت با آنان سخن نمى گويد، و آنان را تزكيه از گناه و آلودگى نمى نمايد، و براى آنان عذاب

______________________________
(1)- توبه (9): 125.

(2)- نساء (4): 10.

(3)- بقره (2): 174- 175.

دردآورى است.

اينان كسانى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با مغفرت مبادله كرده اند، و چه اندازه در برابر عذاب خدا طاقت دارند؟!

«مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ» «1».

اعمال مردمى كه به پروردگارشان كافر شدند، به مانند خاكسترى در برابر تندبادى در يك روز طوفانى است، آنها قدرت ندارند كمترين چيزى از آنچه انجام داده اند به دست آورند، و اين گمراهى دورى است!

از اينگونه آيات استفاده مى شود، كه آثار سوء گناه كه خيلى بيش از اينهاست عبارت است از:

همنشينى با آتش در قيامت، جاودانه بودن در عذاب، زيان و خسارت در دنيا و آخرت، نابود شدن همه ى تلاش و كوشش انسان، حبط اعمال در محشر، برپا نشدن ترازوى سنجش در قيامت، اضافه شدن گناه بر اثر عدم توبه، شتاب به سوى دشمنان خدا، قطع رابطه ى حق با انسان، تزكيه نشدن در قيامت، تبديل هدايت به گمراهى، مبادله ى عذاب با مغفرت.

حضرت سجاد عليه السلام در روايتى مفصل به آثار سوء گناهان به اين صورت اشاره مى فرمايند:

گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهند: تجاوز به حقوق مردم، كناره گرفتن از عادت خير، از بين رفتن نيكى به مردم، كفران نعمت، ترك شكر.

گناهانى كه موجب ندامت و حسرت است: قتل نفس، ترك صله ى رحم، واگذاشتن نماز تا از دست رفتن وقت، ترك وصيت، باز نگرداندن حقوق مالى

______________________________
(1)- ابراهيم (14): 18.

مردم، منع زكات تا رسيدن مرگ و لال شدن زبان.

گناهانى كه باعث زوال نعمت است: عصيان عارف به ستم، تعدى به مردم، استهزاء افراد، خوار نمودن انسانها.

گناهانى كه نعمت ها را دفع مى كند و نمى گذارد به انسان برسد: اظهار احتياج، خواب ثلث اول شب تا از دست رفتن نماز، خواب صبح تا ضايع شدن نماز، كوچك شمردن نعمت، شكايت از حضرت حق.

گناهانى كه باعث پرده درى است: شرابخوارى، قمار بازى، دلقك بازى، كار لغو، شوخى، گفتن عيوب مردم، همنشينى با مى خواران.

گناهانى كه سبب نزول بلا و حادثه است: نرسيدن به داد اندوهگين، ترك يارى ستمديده، ضايع كردن امر به معروف و نهى از منكر.

گناهانى كه موجب پيروزى دشمنان است: ظلم آشكار، اظهار معاصى، مباح شمردن حرام، سرپيچى از خوبان، اطاعت از بدكاران.

گناهانى كه باعث مرگ زودرس است: قطع رحم، سوگند دروغ، گفتار كذب، زنا، بستن راه مسلمين، ادعاى امامت به ناحق.

گناهانى كه سبب قطع اميد است: يأس از رحمت، نااميدى شديد از لطف خدا، تكيه بر غير حق، تكذيب وعده ى پروردگار.

گناهانى كه موجب تاريكى هواست: سحر و كهانت، ايمان به تأثير ستارگان، تكذيب قدر، عقوق والدين.

گناهانى كه علت برداشته شدن پرده ى حرمت است: وام گرفتن به نيت پس ندادن، اسراف در خرج، بخل بر زن و فرزند و ارحام، بداخلاقى، كم صبرى، به كار گرفتن بى حوصلگى، خود را به تنبلى زدن، سبك شمردن اهل دين.

گناهانى كه مورث رد شدن دعاست: نيت بد، زشتى باطن، دورويى با برادران دينى، باور نداشتن به اجابت دعا، به تأخير انداختن نماز تا از بين رفتن وقت، ترك تقرب به حق با روى گرداندن از كار خير و صدقه، ناسزا گفتن و فحش در كلام.

گناهانى كه سبب حبس باران مى شود: ستم قاضيان در احكام، شهادت ناحق، كتمان شهادت، منع زكات و قرض، سنگدلى نسبت به نيازمندان و تهيدستان، ستم بر يتيم و نيازمند، راندن سائل، و رد كردن تهيدست در شب تار «1».

اميرالمؤمنين عليه السلام در رابطه با گناهان مى فرمايند:

لَو لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ انْ لَايُعْصى شُكْراً لِنِعَمِهِ «2».

اگر خداوند بر عصيان بندگانش نسبت به خود وعده ى عذاب نداده بود، هر آينه واجب بود به خاطر شكر نعمتهايش معصيت نشود!

بنابراين بياييد از باب تقدير و تشكر از نعمتهاى حضرت حق، كه احدى را قدرت شمارش آن نيست، از هرگونه معصيت و گناهى خوددارى كنيم، و نسبت به گذشته ى زشت خود، در مقام عذرخواهى و توبه و ندامت برآييم، كه اينگونه حركت باعث مغفرت و رحمت، و غرق شدن در لطف و عنايت حضرت محبوب است.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

توحید (1) - جلسه هجدهم – (متن کامل + عناوین)
با هم بودن همسران صالح در بهشت
در دربار یزید(لعنة الله علیه) چه گذشت؟ خواب حضرت ...
رهایی آهو به برکت ضمانت پیامبر اکرم صلی الله ...
حكايتي دربارة كظم غيظ
كبر
توحید (2) - جلسه نهم – (متن کامل + عناوین)
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...
تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ ...
دوست آن بايد كه گيرد دست دوست ...

بیشترین بازدید این مجموعه

در دربار یزید(لعنة الله علیه) چه گذشت؟ خواب حضرت ...
خواسته های پاکان- جلسه چهارم
صبر لشگر حضرت داود عليه‏السلام‏
تعليم خودشناسى از طريق انبيا و ائمه عليهم ...
در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته‏ ...
زيان پرخورى‏
حكايتي از استاد در انگليس
ایمان و آثار آن - جلسه اول - (متن کامل + عناوین)
چگونه گناه نکنیم؟
اهمیتِ حفظ آبروی مؤمن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^