فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توبه آغوش رحمت - بحث پنجم - قسمت اول (متن کامل +عناوین)

 

سود سرشار خود نگهدارى

 

انسان و اميال و خواسته ها

انسان از ابتدا تا انتهاى عمر، مى بيند، مى شنود، مى چشد، لمس مى كند، مى بويد و مى جويد.

آنچه را مى بيند و مى شنود، مى چشد، لمس مى كند، مى بويد و مى جويد، مى خواهد.

جاذبه ى ديده ها، شنيده ها، چشيده ها، لمس شده ها و بوييده ها بسيار بسيار قوى است، و خواسته و ميل انسان هم به تناسب جاذبه هاى آنها فوق العاده قوى است.

خواستن قسمتى از ديده ها و شنيده ها، مزه دارها و لمس كردنى ها، به خاطر اينكه زيان فردى و خانوادگى و اجتماعى دارد، حرام و ممنوع است؛ اين حرمت و منع از طرف خداوند و انبيا و امامان ابلاغ شده، و ابلاغ آن هم ميوه ى شيرين رحمت حق و محبت و عشق انبيا و امامان به انسان است.

پول، خوراك، پوشاك، آشاميدنى، ملك و املاك، مركب سوارى، امور شهوانى، برنامه هاى جاه و مقام، همه و همه خواستنى است، ولى بايد توجه داشت كه خواستن بى قيد و شرط، خواستن به قيمت پايمال شدن حقوق ديگران، خواستن به قيمت بر هم خوردن نظام خانواده و اجتماع، خواستن به قيمت از دست دادن ارزش و كرامت انسانى، و خواستن به قيمت از دست دادن آخرت و خريدن خشم خدا و اسير شدن به عذاب ابد پروردگار، نه شرعى است

و نه عقلى و نه منطقى. شما از هر صاحب فطرتى، و از هركس كه داراى وجدان بيدار و دل بيناست بپرسى كه من مالى يا خوراكى يا جنسى يا زمينى يا مقامى يا زنى را مى خواهم كه در صورت به دست آوردنش حقى بر باد مى رود و ظلمى به انسانى يا انسانهايى صورت مى گيرد، يا دلى مى سوزد، يا نظمى به هم مى خورد، چه جوابى مى شنويد، يا اين واقعيات را اگر از عقل و وجدان و باطن خود بپرسيد، چه جوابى مى شنويد؟ جز اينكه از طريق فطرت وجدان و عقل ديگران و خود مى شنويد كه اين خواسته را كنار بگذار و آنچه مى خواهى به صورتى بخواه كه حق توست، و در اينگونه خواستن است كه كمترين حقى از كسى ضايع و غارت نمى شود، و به احدى ستم واقع نمى گردد.

عين همين جواب را اگر از خدا و انبيا و امامان بپرسيد مى شنويد كه بخواه اگر حق توست، و مخواه اگر حق تو نيست. بخواه كه خواستن در گردونه ى قناعت ورزيدن به حق خويش حلال، و خواستن در گردونه ى ظلم به مقررات شرعى و خانوادگى و اجتماعى و ستم به ديگران حرام است.

شكم مى خواهد، شهوت مى خواهد، خيال مى خواهد، اين خواستن است كه اگر نسبت به آن حدود الهى و مقررات اجتماعى رعايت شود موجب سلامت زندگى، حفظ آبرو، طلوع كرامت و بروز حالات عالى اخلاقى است، و اين خواستن است كه اگر نسبت به آن حدود الهى و مقررات اجتماعى رعايت نشود، باعث آشفتگى حيات، بر باد رفتن آبرو، ظهور پستى و بروز حالات شيطانى و حيوانى است.

در هر صورت انسان نسبت به تمام امورى كه در گذرگاه حيات با آنها ارتباط دارد داراى دو نوع خواسته و ميل است: خواسته و ميل محاسبه شده، و خواسته و ميل بى محاسبه.

خواسته ى محاسبه شده خواسته اى است كه با خواسته ى حق پيوند خورده، و بر اساس آن وارد عرصه ى نفس و قلب شده، و به حدود و قوانين خداوند مقيد گشته. در اين وقت است كه شخص مال و ثروت مى خواهد ولى مال و ثروت حلال، مسكن مى خواهد ولى مسكن حلال، اطفاء شهوت مى خواهد ولى به صورت ازدواج مشروع، مقام مى خواهد ولى براى خدا و دستگيرى از مستضعفان، تماشا و شنيدن مى خواهد ولى تماشاى مناسب و شنيدن صحيح، خواهنده در اين شكل خواسته، انسانى است: مؤمن، بينا، بيدار، قيامت خواه، وظيفه شناس، مهرورز به مردم، دلسوز جامعه، دنبال كننده ى رضاى حق، تأمين كننده ى سعادت دنيا و آخرت و جهادگر ميدان جهاد اكبر.

خواسته ى محاسبه نشده خواسته اى است فقط و فقط برخاسته از نفس، پديد آمده از منيّت، بيرون آمده از كوردلى، پيدا شده از كبر و خودخواهى، نمايان شده از چاه جهل و ضلالت.

در اين زمان است كه شخص مال و ثروت مى خواهد ولى از هر راهى كه باشد، مى خواهد گرچه از طريق ربا، غصب، دزدى، تقلب، حيله، زورگويى، رشوه و غارت باشد، مسكن مى خواهد گرچه از طريق غارت ملك و املاك اقوام و افراد باشد، اطفاء شهوت مى خواهد گرچه از راه استمناء، لواط، زنا و زناى محصنه باشد، مقام مى خواهد گرچه با پس زدن صاحبان حق از حق مسلم آنان باشد، تماشا و شنيدن مى خواهد گرچه تماشاى ناموس مردم، و شنيدن غيبت و تهمت، و موسيقى و غناى حرام باشد.

خواهنده ى اين شكل خواسته، انسانى است بى دين، يا ضعيف الايمان، كوردل، بى بصيرت، خراب كننده ى خانه ى آخرت، دنبال كننده ى خشم حق و عمله و مزدور شيطان در ميدان ظلمت و گمراهى.

قرآن مجيد از مجموعه ى خواسته هاى چنين انسانى تعبير به هوا مى كند.

هوا چيزى است كه در باطن، كرسى حكومت برقرار مى كند، و خود را در وجود انسان به جاى خدا قرار مى دهد، و چهره ى معبودى به خود مى گيرد، و انسان را به بردگى و اسارت مى برد، و او را به جاى اينكه عبادت و اطاعت خدا كند به عبادت و اطاعت خود وامى دارد.

«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» «1».

آيا ديدى كسى كه هواى خود را معبود خود گرفت، آيا تو مى توانى به هدايت او اقدام كنى و نگهبانش از هلاكت باشى؟

انسان وقتى از ابتداى ورود به ميدان حيات هرچه را ديد خواست، هرچه را شنيد دنبال كرد و به هرچه ميل نمود در به دست آوردنش كوشيد، شكم را بدون قيد و شرط پاسخ داد، شهوت را بدون محاسبه جواب داد، در به دست آوردن ثروت و ملك و املاك و در به چنگ آوردن مقام، حق احدى را رعايت نكرد، در حقيقت به كارگاه ساختن بت هوا وارد شده، و پس از مدتى با دست خود موفق به بت تراشى شده و آن بت را در درون خويش جاى داده، و خود را به عبادت بت خود ساخته اسير و گرفتار نموده!

متأسفانه كثيرى از مردم محصول عمرشان تبديل باطن به بتخانه، و نتيجه ى تلاششان ساختن و تراشيدن بت هوا، و كارشان پرستش اين بت است، كه به قول عارفان بيدار دل:

 

مادرِ بت ها، بت نفس شماست

اين بت پرستان، جان جاندارى را محترم نمى دانند، براى آبروى كسى ارزش قايل نيستند، حق مالكيت احدى را رعايت نمى كنند، از ناموس يك مملكت گذشت نمى نمايند، براى خود هر چيزى را حق خود مى دانند و براى ديگران

______________________________
(1)- فرقان (25): 43.

حق قايل نيستند.

خداوند مهربان براى تأمين خير دنيا و آخرت همه ى بندگان، از همگان مى خواهد از هواى نفس يعنى خواسته هاى بى محاسبه پيروى نكنند، گرچه در ظاهر امر مخالفت با هواى نفس به زيان آنها يا ديگران باشد.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا...» «1».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! قيام كنندگان به عدالت باشيد، قيام به عدالت در هر حال و در هر كار و در هر عصر و زمان، به خاطر خدا شهادت به حق دهيد گرچه به زيان شخص شما يا پدر و مادر يا نزديكانتان تمام شود.

ملاحظه ى ثروت ثروتمند و ملاحظه ى فقر فقير، نبايد مانع از شهادت به حق شود، خداوند به حمايت از هر دوى آنان سزاوارتر است، از هوا پيروى نكنيد تا بتوانيد عدالت را اجرا كنيد.

قرآن مجيد پيروى از بت هوا را موجب ضلالت و گمراهى و روى گرداندن از راه خدا، و فراموشى روز حساب، و باعث دچار شدن به عذاب شديد در قيامت مى داند:

«وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» «2».

قرآن مجيد ترس از عظمت حق و ايستادگى در برابر هواى نفس را موجب قرار گرفتن در بهشت اعلام مى كند:

______________________________
(1)- نساء (4): 135.

(2)- ص (38): 26.

«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى » «1».

قرآن مجيد از دست رفتن ايمان عالم معروف زمان موسى، بلعم باعورا و جدا شدن او را از معنويت، و آلوده شدنش را به ماديت، و پديد آمدن اخلاق هارى را در او محصول پيروى هواى نفس مى داند:

«... وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا...» «2».

قرآن مجيد همگان را از اطاعت اهل غفلت، و گرفتاران بند هوا، و افراط گران پست برحذر مى دارد و شديداً از دنباله روى آنان نهى مى كند:

«... وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» «3».

بر اساس آيات سوره هاى مائده، انعام، رعد، مؤمنون، قصص، شورى، جاثيه، محمد «4»، پيروى از هواى نفس، موجب تكذيب آيات كتب آسمانى، گمراهى، جدايى از ولايت خدا، فساد آسمانها و زمين و اهل هر دو، روى گرداندن از نبوت، از دست دادن استقامت، افتادن در دامن اهل غفلت و جهالت، و خوردن مهر كورى بر قلب است.

علامت و نشانه ى شناخت هوا فساد اخلاق، فساد عمل، بى محاسبه زندگى كردن، عدم رعايت حقوق مخلوق، ستم بر ديگران، ترك عبادت، آلودگى به

______________________________
(1)- نازعات (79): 40.

(2)- اعراف (7): 176.

(3)- كهف (18): 28.

(4)- به ترتيب سوره ها آيات 77- 150- 37- 71- 50- 15- 23- 16.

گناهان كبيره، اصرار ورزيدن به صغيره، و دچار بودن به خشم و غضب و عصبيت، و آرزوهاى طول و دراز، و نفرت از نشستن با شايستگان، و لذت بردن از رفاقت و همنشينى با ناپاكان و آلودگان است.

 

جهاد اكبر

آلوده به هواى نفس اگر خواستار خير دنيا و آخرت خويش است، اگر طالب خير و خوشبختى زيردستان خود است، اگر خواهان اصلاح باطن و عمل و اخلاق است، چاره اى ندارد جز اينكه همانند رزمنده اى شجاع و قدرتمندى نترس وارد ميدان جنگ با هوا شود، و بداند كه در اين جنگ نصرت و رحمت و قدرت خداوند بدرقه ى اوست، و پيروزى وى و شكست هوا مسأله اى صد در صد است.

اگر امكان اين جنگ و پيروزى وجود نداشت، بعثت انبيا، امامت امامان و نزول كتب آسمانى بيهوده مى نمود.

چون امكان اين جنگ و مبارزه و پيروزى جهادگر، و شكست بت هوا براى همگان ميسر است، بعثت انبيا و امامت امامان و نزول كتب آسمانى تحقق پيدا كرده، و در اين زمينه حجت خدا بر همگان تمام، و كسى را در اين زمينه عذر قابل قبولى در دنيا و آخرت نيست.

انسان تا گرفتار هواى نفس نشده، و زمينه ى پديد شدن اين بت خطرناك، برايش فراهم نيامده بايد به طور دايم در حال مراقبه و توجه و ياد خدا باشد، و خود را از آلوده شدن به تمام محرمات كه موجب ظهور اين بت است حفظ كند كه اين حفظ نفس، عين كرامت و شرافت و موجب ظهور روح تقوا در باطن انسان است.

آدمى وقتى بر اثر غفلت دچار بت هوا شد، و پس از مدتى بر اثر بارقه ى الهى يا الهام نفسى، يا شنيدن موعظه و نصيحت، يا مشاهده ى احوالات پاكان، به ظهور و حكومت اين بت در باطن خود و آثار بسيار شومش آگاه شد، در مبارزه و جنگ با او نبايد معطل شود و سستى به خرج دهد، بايد به عنوان امرى واجب و بلكه بالاتر از واجب، و به عنوان پيروى از دستور خداى حكيم، و اجابت دعوت انبيا و امامان، و براى اصلاح حال و اخلاق و عمل، با اسلحه ى ترك گناه و روى آوردن به عبادت و كار خير، و همنشينى با پاكان، و اصلاح درخت مال از حرام، به جنگ بت هوا برود كه در اين جنگ پيروزى او حتمى است، و جنگى است كه معارف الهيه از آن تعبير به جهاد اكبر كرده اند.

از امام صادق عليه السلام روايت شده:

انَّ النَّبِىَّ بَعَثَ سَريَّةً، فَلَمّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الجِهادَ الاصْغَرَ، وَبَقِىَ عَلَيْهِمُ الجِهادُ الاكْبَرُ. فَقيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا الجِهادُ الاكْبَرُ؟ قَالَ: جِهادُ النَّفْسِ «1».

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمعيتى را به جنگ با دشمن فرستاد، زمانى كه ارتش اسلام بازگشت، فرمودند: آفرين به قومى كه جهاد كوچك را گذراندند و جهاد اكبر بر عهده ى آنان مانده، گفته شد: يا رسول اللَّه جهاد اكبر چيست؟ فرمودند:

جهاد با نفس.

روشن است كه منظور از جنگ با نفس با ذات و هويت نفس نيست، بلكه جهاد با عارضه ى خطرناكى است كه قرآن از آن عارضه تعبير به هوا كرده.

جهادگر با هواى نفس، جهادش از هر جهادى باارزش تر، و مهاجر از هواى نفس هجرتش از هر هجرتى افضل، و پاداش جهاد و هجرتش، از پاداش هر عملى عظيم تر است.

حضرت على عليه السلام كه خود در اين زمينه جهادگر و مجاهدى بى نظير است

______________________________
(1)- وسائل الشيعه: 15/ 161، باب 1، حديث 20208.

مى فرمايند:

مَا الْمُجاهِدُ الشَّهِيدُ فى سَبِيلِ اللَّهِ بِاعْظَمَ اجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ الْعَفِيفُ انْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ «1».

پاداش رزمنده اى كه در راه خدا شهيد شده بيشتر از كسى نيست كه به هر گناهى توانايى داشته ولى خوددارى از گناه نموده، نزديك است خوددار از گناه فرشته اى از فرشتگان شود.

 

راه اصلاح

با توجه به بعثت صد و بيست و چهار هزار پيامبر، و اينكه قسمت عمده ى دستورات آنان از طريق كتب معتبره ى اسلامى و بخشى از آيات كتاب حق در دسترس است، و با عنايت به نزول كتب آسمانى، بخصوص قرآن كه معجزه ى باقيه ى نبوت خاتم انبياست، و با نظر به امامت امامان كه دستوراتشان در تمام زمينه هاى حيات از طرف كتابهاى حديث در اختيار همگان است، و با توجه به فطرت و وجدان و عقل و اراده و اختيارى كه به عنوان ودايع الهى، و سرمايه هاى سودآور دنيا و آخرتى در سرزمين وجود انسان است، و با ملاحظه ى اين معنى كه با اين همه مايه هاى معنوى حجت خدا در تمام جهات و شئون حيات، در هر زمانى و مكانى به انسان تمام است، آيا مى توان گفت: راه اصلاح به روى انسان بسته است يا آدمى قدرت حركت در راه اصلاح را ندارد، و يا انسان بر هر عملى كه از او سر مى زند و هر نوع اعتقاد و اخلاقى كه دارد مجبور است؟ به طور مسلم پاسخ اين مسايل منفى است، راه اصلاح تا برپا بودن اين جهان به روى همه باز، و هر انسانى قدرت حركت در راه اصلاح را دارد، و آدمى به هيچ نوع اعتقاد

______________________________
(1)- نهج البلاغه: 894، حكمت 474.

و اخلاق و عملى بطور مجبور نيست.

وجود گرفتاران گناه، آلودگان به معصيت، اسيران بند هوا كه در طول تاريخ از گناه دست برداشتند، و از معصيت پاك شدند، و از بند اسارت هوا آزاد گشتند، دليل بر اين معناست كه نه راه اصلاح بسته است و نه آدمى به حالات و افعال مجبور است.

اين سلسله مسايل واهى، مطالب بى دليل و گفته هاى بى مايه و منطق، از جانب كسانى در فرهنگ انسان راه يافت كه مى خواستند به خيال خود عذرى براى آلوده بودنشان اقامه كنند، يا راه لذت گرايى را باز گذاشته، چهار اسبه به دنبال اميال و شهوات بتازند و ديگران را نيز دنبال خود ببرند.

اينان به پوچ بودن گفته هاى خود واقف بودند و هستند و مى دانستند و مى دانند كه اين گفته ها بدون دليل، و دور از مايه هاى علمى و منطقى است، گرچه اين سخنان را از زبان جامعه شناسان يا روانشناسان يا اساتيد دانشگاههاى شرق و غرب كه در استخدام شهوات آنانند به خورد ملت ها بدهند.

«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ* وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ» «1».

بلكه انسان بر وضع ظاهر و باطن خود آگاهى كامل دارد، هرچند براى خود عذرهايى اقامه كند.

آيا كسانى كه با تقلب و حيله، مكر و خدعه، پشت هم اندازى و ريا كارى به كارى دست مى زنند، يا مسأله ى پوچ را با رنگ علمى به خورد مردم مى دهند، يا چهره ى واقعى خود را پنهان مى دارند، يا با گول زدن توده ى مردم ميداندار زندگى آنان مى شوند، يا ملت ها را به مكتب هاى بى مايه اى كه به آن لعاب علم زده شده دعوت مى كنند، به خود و مسايلى كه به عرصه ى حيات بشر ريخته اند،

______________________________
(1)- قيامت (75): 14- 15.

آگاهى ندارند؟

به گفته ى قرآن مجيد آگاهى دارند، ولى اينان قومى هستند كه در طول تاريخ آب درياى حيات را با اين امور گل آلود كردند تا بتوانند براى تغذيه ى اميال و شهوات خود ماهى بگيرند.

بى ترديد فضاى فرهنگ اين دار و دسته، فضاى گمراهى و تاريكى است، و حميت و نخوت و غيرت آنان صد در صد جاهلى است.

اينان كه به تمام حقايق هستى و بخصوص به خداوند هستى آفرين كفر ورزيدند، و به انكار آيات حق برخاستند بايد دچار چنين فرهنگى شوند، و مسايل سخيف و بى پايه اى در مغز آنان پديدار شود، آنگاه به عنوان مكتب و آيين به خورد ديگران دهند تا ديگران را هم مانند خود از خدا و حقايق جدا سازند!

اينان هدفى جز فساد در زمين، و هلاك نسل و كشاورزى، و آلوده كردن اقوام و ملل به انواع معاصى و گناهان ندارند.

«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ» «1».

سردمداران صهيونيسم در كتاب پروتوكل هاى خود نوشته اند: ما پيروزى داروين و ماركس و نيچه را به وسيله ى آراى ايشان پايه گذارى كرديم، و اثر مخرب اخلاقى كه علوم ايشان در فكر غير يهودى پديد مى آورد با كمال تأكيد براى ما واضح است.

يهوديت جهانى توسط سه تن از دانشمندان خود: ماركس، فرويد و دركايم، نظريه ى داروين و تئورى تطور را با زننده ترين صورتى كه در راه كوبيدن هر

______________________________
(1)- بقره (2): 205.

فضيلتى كه در جاهليت اروپايى باقى مانده بود مورد استفاده قرار داد، و اين سه دانشمند مغرض بطور دايم دين را با تحقير و سرزنش ياد مى كردند، و چهره ى آن را در نفوس و اذهان مردم زشت و آلوده نشان مى دادند «1».

اينان همراه با نظريات دانشمندان وابسته به خود، هيچ يك از جوانب تصور بشر را بدون فساد باقى نگذاشته اند، زيرا كليه ى تصورات و علايق انسان را، از علاقه به خالق گرفته تا علاقه به جهان هستى، و زندگى و علاقه به ابنا نوع، همگى را فاسد و تباه ساخته و به يك سلسله از انحرافات تبديل كرده است.

انحراف اصلى در تصور حقيقت الهى و علاقه ى انسان به خدا، انحراف در تصور جهان هستى و علاقه ى آن به خدا، و علاقه ى انسان به جهان و علاقه ى جهان به انسان.

انحراف در تصور حيات و پيوستگى ها و اهداف آن، انحراف در تصور نفس بشرى و روابط انسان با انسان و فرد با اجتماع و همسر با همسر، و به طور خلاصه انحراف در كليه ى شئون حيات.

در سايه ى شوم اين انحراف، شرايط زندگانى واقعى تحت تأثير اهوا، خضوع در برابر طاغوت و تسليم در چنبر شهوات واقع مى شود، و دامنه ى فساد به طور روزافزون گسترش مى گيرد، و كار هلاك و دمار وقتى به پايان مى رسد كه «خدا» آخرين و بى تأثيرترين معبود در زندگى مردم گردد، و آلهه و معبودات باطل بر كليه ى شئون حيات مسلط شوند «2».

اينان كار را با ژست علمى به خود گرفتن به جايى رساندند كه به باور اكثر مردم دنيا دادند كه جبر اقتصادى، جبر اجتماعى و جبر تاريخى همگى در سرنوشت انسان حكومت و تأثير دارند و به صورت قدر حتمى و قاطعى، بدون

______________________________
(1)- جاهليت قرن بيستم: 53.

(2)- جاهليت قرن بيستم: 78.

مداخله ى اراده ى انسان، زندگانى انسان را تحت سيطره و تسخير قرار مى دهند.

اين جملات واهى و كلمات سخيف، كار بسيارى از مردم جهان بخصوص اروپا و آمريكا، و بخصوص نسل جوان بسيارى از جوامع را به جايى رساند كه گويى لا ينقطع اين فريادها را از گلوى انسان مى شنويم:

«من از قيد بندگى و طوق عبوديت رسته ام، و برنامه ى زندگى خود را به ميل و اراده ى خويش طرح و تنظيم مى كنم!

من عقايد و سلوك خود را بر وفق عقل و نظر خود پايه گذارى و ترسيم مى كنم.

من زندگى كنونى و آينده ى خود را با استقلال ذاتى و بدون سرپرستى خدا مى سازم!»

در نتيجه ى همين ادعا، خويش را از سنگر حمايت خدا بيرون رانده، و به دام مكر و حيله ى شيطان درافكنده است.

در نتيجه ى همين ادعاست كه اهريمن شر و فتنه فرصت يافته و تسلط و نفوذ خود را در سراسر زمين گسترش داده است.

در نيتجه ى همين ادعا و غرور است كه ظلم و بيداد، اكناف جهان را فرا گرفته و انواع عبوديت، همگى اقوام بشرى را زير يوغ ذلت كشيده و گروهى را به عبوديت سرمايه، و گروهى را به عبوديت دولت، و گروهى را به عبوديت ديكتاتور، و گروهى را به عبوديت شهوات خانمانسوز گرفتار ساخته است.

در نتيجه ى همين ادعا و غرور است كه فسق و فجور در سراسر جهان گسترش يافته و همگى پسران و دختران را در معرض آلودگى و فساد قرار داده است.

در نتيجه ى همين ادعا و انحراف است كه از يك سو جنون و اختلال مشاعر، تيمارستانهاى كشورهاى متمدن را بر ديوانگان تنگ ساخته، و از ديگر سو وسوسه ى مدپرستى و فيلم ها و ستاره هاى سينما و تلويزيون و ساير شهوات، مردم را از توجه به حقيقت خويش باز داشته، و سراسر عمرشان را در غفلت و تباهى گذاشته است.

نتيجه ى اين زندگى نكبت بار كه تمام شئون ظاهر و باطنش غرق آلودگى و انحراف، و فسق و فجور است اين است كه بسيارى از مردم جهان را سرخورده كرده، و ابر سياه و تاريك يأس و نااميدى را در فضاى جانشان جاى داده، و در عين اينكه زير ضربات تازيانه ى وجدان و فشار فطرت دست و پا مى زنند مى گويند: راه اصلاح به روى انسان بسته است يا اگر هم باز باشد انسان قدرت حركت در آن را ندارد و در نهايت براى اينكه خود را تا اندازه اى آرام كند مى گويد: انسان نسبت به همه ى امورش محكوم قضا و قدر و جبر است.

ولى اين جملات هم محصول حكومت همان فرهنگ شيطانى، و فضاى جاهلى است، و چيزى جز نشخوار همين آلودگان و تبهكاران نيست.

فرهنگ پاك اسلام ناب كه تبلور قطعى در مذهب شيعه ى دوازده امامى دارد با تكيه بر آيات قرآن و معارف امامان معصوم، همراه با دليل و حكمت و منطق و برهان اعلام مى دارد كه راه اصلاح هرگز به روى بشر بسته نيست، و تا روز برپا بودن جهان بسته نخواهد شد، و حركت انسان در راه صلاح و سداد، در امكان تمام افراد انسان، گرچه به انواع گناهان آلوده باشند هست، و عقايد و اعمال و اخلاق آدمى به هيچ وجه جبرى و محكوم قضا و قدر نيست.

شايسته است به گوشه اى از معارف الهيه، و فرامين ملكوتيه كه هدايت كننده ى انسان به سوى صلاح و سداد، پاكى و پاكدامنى و نسخه ى نجات دهنده ى انسان از آلودگى و معاصى است اشاره شود:

امام صادق عليه السلام به مردى فرمودند:

انَّكَ قَد جُعِلْتَ طَبيبَ نَفْسِكَ، وَبُيِّنَ لَكَ الدّاءُ، وَعُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ، وَدُلِلْتَ عَلى الدَّواءِ، فَانْظُرْ كَيْفَ قِيامُكَ عَلى نَفْسِكَ «1».

همانا تو را طبيب خودت قرار داده اند، و درد را برايت بيان كرده اند، و نشانه ى صحت را به تو شناسانده اند، و به دارويت راهنمايى كرده اند، در نتيجه انديشه كن كه چگونه در اصلاح وضع خود به پا مى خيزى.

آرى انسان آگاه به موقعيت و وضع و شأن خويش طبيب خود است، درد او عقايد باطله، اخلاق شيطانى و اعمال ناهنجار است كه مفصلًا در قرآن و روايات براى او بيان شده. ايمان مستقيم، سلامت اخلاق، آرامش درون، عمل پاك، همه و همه نشانه و علامت سلامت است. توبه و استغفار، تقوا و عفت و مبارزه با گناه داروى تمام دردهاست، اين انسان است كه با كمك گيرى از اين حقايق بايد به اصلاح خود اقدام نمايد.

امام باقر عليه السلام از پدرانش روايت مى كنند كه پيامبر در وصيتش به اميرالمؤمنين

على بن ابى طالب عليه السلام فرمودند:

يا عَلِىُّ! افْضَلُ الْجِهادِ مَنْ اصْبَحَ لَايَهُمُّ بِظُلْمِ احَدٍ «2».

يا على! برترين جهاد اين است كه شخص صبح كند در حالى كه نيت ستم به احدى را نداشته باشد.

انسان اگر هر روزش را بدين صورت قرار دهد كه از خانه خارج شود در حالى كه نيتش نسبت به تمام انسانها حتى به دشمنانش خير باشد، و قصدى جز خدمت به مردم نداشته باشد، ادامه ى اين حالت، باطن را غرق نور و ظاهر را آراسته به صلاح و درستى مى نمايد.

______________________________
(1)- من لا يحضره الفقيه: 4/ 352، باب النوادر، حديث 5762؛ وسائل الشيعه: 15/ 162، باب 1، حديث 20214.

(2)- كافى: 2/ 454، باب محاسبة العمل، حديث 6؛ وسائل الشيعه: 15/ 161، باب 1، حديث 20210.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اذا رَغِبَ، وَاذا رَهِبَ، وَاذا اشْتَهى ، وَاذا غَضِبَ، وَاذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ «1».

كسى كه به وقت رغبت، و زمان ترس، و به هنگام ميل، و در گير و دار خشم و خشنودى، وجودش را از افتادن در گناه و معصيت، و ظلم و ستم حفظ نمايد، خداوند بدنش را به آتش دوزخ حرام مى كند.

اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار مى فرمودند:

نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ، وَجَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ، وَاتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ «2».

قلب خود را با انديشه در امور بيدار كن، شب را به عبادت حق بپرداز و در تمام شئون زندگى پروردگارت را پروا كن.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

التَّفَكُّرُ يَدْعُو الَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ «3».

انديشه در همه ى امور، انسان را به جانب نيكى و عمل به آن مى كشاند.

مردى به حضرت صادق عليه السلام عرضه داشت: مرا از مكرمت هاى اخلاقى خبر ده، حضرت فرمودند:

العَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ، وَاعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ، وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلَوْ عَلى نَفْسِكَ «4».

______________________________
(1)- امالى صدوق: 329، المجلس الثالث و الخمسون، حديث 7؛ ثواب الأعمال: 159؛ وسائل الشيعه: 15/ 162، باب 1، حديث 20215.

(2)- كافى: 2/ 54، باب التفكر، حديث 1؛ بحار الأنوار: 68/ 318، باب 80، حديث 1.

(3)- كافى: 2/ 55، باب التفكر، حديث 5؛ وسائل الشيعه: 15/ 196، باب 5، حديث 20262.

(4)- امالى صدوق: 280، المجلس السابع و الأربعون، حديث 10؛ وسائل الشيعه: 15/ 199، باب 6، حديث 20272.

گذشت و چشم پوشى از كسى كه بر تو ستم نموده، و صله نمودن با كسى كه با تو جدايى كرده، و عطا كردن به كسى كه تو را محروم از بخشش خود نموده، و گفتن حق گرچه به ضرر خودت باشد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:

كسى كه عمل زشتى يا شهوت حرامى بر او عرضه شود، پس به خاطر ترس از خدا اجتناب كند، خداوند آتش قيامت را بر او حرام نمايد و از وحشت اكبر امانش دهد و به وعده اى كه در كتابش داده «براى كسى كه مقام پروردگارش را بترسد دو بهشت است» وفا نمايد.

بدانيد هركس دنيا و آخرت به او عرضه شود پس دنيا را بر آخرت اختيار كند، خداوند عزّ و جلّ را در قيامت ملاقات كند در حالى كه حسنه اى براى نجاتش از عذاب نخواهد داشت، و هركس آخرت را بر دنيا اختيار نمايد و دنياى فانى را معبود خود قرار ندهد، خداوند از او خشنود گردد، و زشتى هاى عملش را بيامرزد «1».

راوى مى گويد به حضرت صادق عليه السلام گفتم:

قَوْمٌ يَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِى وَيَقُولُونَ: نَرْجُو، فَلَا يَزالُونَ كَذَلِكَ حَتّى يَأْتِيَهُمُ الْمَوْتُ! فَقالَ: هؤُلاءِ قَوْمٌ يَتَرَجَّحُونَ فِى الْامانِىَّ، كَذَبُوا، لَيْسُوا بِراجينَ، إنَّ مَنْ رَجا شَيْئاً

______________________________
(1)- عن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم في حديث المناهي، قال: من عرضت له فاحشة أو شهوة فاجتنبها مخافة اللَّه عزّ وجل حرم اللَّه عليه النار، وآمنه من الفزع الأكبر، و أنجز له ما وعده في كتابه في قوله تعالى «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» ألا ومن عرضت له دنيا وآخرة فاختار الدنيا على الآخرة، لقي اللَّه عزّ وجل يوم القيامة وليست له حسنة يتقي بها النار؛ ومن اختار الآخرة وترك الدنيا، رضي اللَّه عنه و غفر له مساوي عمله.

امالى صدوق: 429، المجلس السادس و الستون، حديث 1؛ وسائل الشيعه: 15/ 209، باب 9، حديث 20297.

طَلَبَهُ، وَمَنْ خَافَ مِنْ شَىْ ءٍ هَرَبَ مِنْهُ «1».

گروهى اهل معصيت و گناهند و مى گويند در عين آلودگى اميدواريم، به همين صورت زندگى مى كنند تا بميرند! حضرت فرمودند: اينان مردمى هستند كه به جانب آرزوى پوچ چرخيده اند، دروغ گفتند، اهل اميد نيستند. كسى كه به حقيقتى اميد دارد آن را مى طلبد، و از چيزى كه بيم دارد از آن فرار مى كند.

امام صادق عليه السلام در توضيح آيه ى: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» «2»، فرمودند: مَنْ عَلِمَ انَّ اللَّهَ يَراهُ، وَيَسْمَعُ ما يَقُولُ، وَيَعْلَمُ ما يَعْمَلُهُ مِنْ خَيْرٍ اوْ شَرٍّ، فَيَحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبيحِ مِنَ الاعْمالِ، فَذلِكَ الَّذِى خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوى «3».

كسى كه بداند خدا او را مى بيند، و آنچه مى گويد مى شنود، و آنچه از خوبى و بدى انجام مى دهد مى داند، و اين توجه او را از زشتى باز دارد، كسى است كه از مقام خدا خائف است و نفس را از هوا باز داشته.

امام صادق عليه السلام به عمرو بن سعيد فرمودند:

اوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالْوَرَعِ وَالاجْتِهادِ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَايَنْفَعُ اجْتِهادٌ لَاوَرَعَ فِيهِ «4».

تو را به پيروى از خدا در همه ى امور، و پرهيز از گناه، و كوشش در عبادت و خدمت به خلق سفارش مى كنم، و بدان كوششى كه در آن پرهيز از گناه نباشد سودى ندارد.

______________________________
(1)- كافى: 2/ 68، باب الخوف والرجاء، حديث 5؛ وسائل الشيعه: 15/ 216، باب 13، حديث 20312.

(2)- رحمان (55): 46.

(3)- كافى: 2/ 70، باب الخوف و الرجاء، حديث 10؛ بحار الأنوار، 67/ 364، باب 59، حديث 8.

(4)- كافى: 2/ 78، باب الورع، حديث 11؛ وسائل الشيعه: 15/ 243، باب 21، حديث 20392.

امام صادق عليه السلام مى فرمودند:

عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالْوَرَعِ وَالْاجْتِهادِ، وَصِدْقِ الْحَديثِ، وَاداءِ الامانَةِ، وَحُسْنِ الخُلْقِ، وَحُسْنِ الجِوارِ، وَكُونُوا دُعاةً الى انْفُسِكُمْ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ، وَكُونُوا زَيْناً وَلَا تَكُونُوا شَيْناً، وَعَلَيْكُمْ بِطولِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ، فَانَّ احَدَكُمْ اذَا اطالَ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ ابْليسُ مِنْ خَلْفِهِ وَقالَ: يا وَيْلَهُ، اطاعَ وَعَصَيْتُ، وَسَجَدَ وَابَيْتُ «1».

بر شما باد به پرواى از حق در همه ى امور، و حفظ خويش از تمام گناهان، و كوشش در عبادت و خدمت به مردم، و راستى در گفتار و اداى امانت، و حسن خلق، و نيكو همسايه دارى، و جلب مردم به آيين حق با اعمال و رفتار و اخلاق صحيح. زينت دين باشيد، عامل وهن و سبكى دين نباشيد، ركوع و سجود خود را در نمازها طولانى كنيد، همانا وقتى يكى از شما ركوع و سجودش را طولانى كند، ابليس از پشت سر او فرياد مى زند: واى اطاعت كرد و من سرپيچى نمودم، سجده كرد و من امتناع كردم!

رسول خدا به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

ثَلاثَةٌ مَنْ لَقِىَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ فَهُو مِنْ افْضَلِ النَّاسِ: مَن اتَى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اعْبَدِ النَّاسِ، وَمَنْ وَرِعَ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ اوْرَعِ النّاسِ، وَمَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ اغْنَى النّاسِ. ثُمَّ قالَ: يا عَلِىُّ! ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنَّ فِيهِ لَمْ يَتِمَّ عَمَلُهُ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللَّهِ، وَخُلْقٌ يُدارى بِهِ النّاسَ، وَحِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ- الى انْ قَالَ- يَا عَلِىُّ! الاسْلامُ عُرْيانٌ وَلِباسُهُ الْحَياءُ، وَزِينَتُهُ الْعِفافُ، وَمُرُوَّتُهُ العَمَلُ الصّالِحُ، وَعِمادُهُ الْوَرَعُ «2».

______________________________
(1)- كافى: 2/ 77، باب الورع، حديث 9؛ وسائل الشيعه: 15/ 245، باب 21، حديث 20400؛ بحار الأنوار: 67/ 299، باب 57، حديث 9.

(2)- وسائل الشيعه: 15/ 246، باب 21، حديث 20405.

سه برنامه است كه هركس خدا را با آنها ملاقات نمايد از بهترين مردم است:

كسى كه عمل به آنچه بر او واجب شده است را به پيشگاه حق ارايه كند، او برترين بنده است، و كسى كه از تمام حرامها خوددارى كند از پارساترين بندگان است، و آنكه به روزى داده شده ى خداوند قناعت ورزد، از بى نيازترين مردم است؛ سپس فرمودند: يا على! سه چيز است كه در هر كس نباشد عملش تمام نيست: قدرتى كه او را از معاصى خدا مانع گردد، و اخلاقى كه با آن با مردم مدارا نمايد، و حوصله و حلمى كه جهل جاهل را با آن برگرداند تا فرمودند: يا على! اسلام عريان است، لباسش حيا، و زينتش عفاف، و جوانمردى اش عمل صالح، و ستونش ورع و پارسايى است.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

انَّ افْضَلَ العِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ «1».

همانا برترين عبادت نگاهدارى شكم و شهوت از حرام خداست.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

انَّما شِيعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ، وَاشْتَدَّ جِهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ، وَرَجا ثَوابَهُ، وَخَافَ عِقابَهُ، فَاذا رَأَيْتَ أُولئِكَ، فَأُولئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ «2».

همانا پيرو جعفر كسى است كه شكم و شهوت را از حرام حفظ كند، كوشش او در راه خدا شديد باشد، محض خدا عمل كند، به پاداش حق اميدوار و از عذابش بترسد، چون اينان را ديدى، اينان شيعه ى امام صادق هستند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:

______________________________
(1)- كافى: 2/ 79، باب العفة، حديث 2؛ تحف العقول: 296؛ وسائل الشيعه: 15/ 249، باب 22، حديث 20414.

(2)- خصال: 1/ 295، حديث 63؛ وسائل الشيعه: 15/ 251، باب 22، حديث 20425.

لَا تَزالُ امَّتِى بِخَيْرٍ ما تَحابُّوا وَتَهادَوْا وَادُّوا الامانَةَ، وَاجْتَنبُوا الحَرامَ، وَقَرَوُا الضَّيْفَ، وَاقامُوا الصَّلاةَ، وَآتُوا الزَّكاةَ، فَاذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُو بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ «1».

دايم امت من به خير و نيكى اند تا به يكديگر محبت ورزند و به يكديگر هديه دهند، و امانت را ادا كنند، و از حرام بپرهيزند، و مهمان را پذيرايى نمايند و نماز را برپا دارند و زكات مال را بپردازند. اگر اين امور را انجام ندهند به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند.

از رواياتى كه در سطور قبل ملاحظه كرديد استفاده مى شود كه راه اصلاح به روى همگان براى هميشه باز است، و حركت در اين راه نورانى، براى هركس كه بخواهد ممكن است، و انسان در عمل و رفتار، و كردار و اخلاق به چيزى مجبور نيست، و آزادانه مى تواند با نيتى پاك و تصميم و عزمى جدى به واقعياتى كه در آن روايات اشاره شده و خلاصه اش به شرح زير است آراسته گردد، و اين همه نيكى و خير و زيبايى معنوى را به جاى آن همه زشتى و بدى و هيولاى شيطانى بگذارد، و با دست خود همراه با يارى و نصرت حق، سيئات اخلاقى و عملى و باطنى را تبديل به حسنات باطنى و عملى و اخلاقى نمايد، كه هركس در راه اصلاح قرار بگيرد، خداوند در تبديل شدن سيئات به حسنات به او كمك خواهد داد، و چون حسنات را جايگزين سيئات كند، تمام سيئات گذشته اش بخشيده خواهد شد.

«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ

______________________________
(1)- عيون اخبار الرضا: 2/ 29، باب 31، حديث 25؛ وسائل الشيعه: 15/ 254، باب 23، حديث 20434.

وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» «1».

مگر آنان كه توبه كردند و ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند، اينانند كه خداوند سيئات آنان را به حسنات تبديل كرد و خداوند آمرزنده ى مهربان است.

«إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» «2».

مگر كسانى كه ستم كردند، آنگاه در مقام توبه و جبران برآمدند و بدى را تبديل به نيكى كردند، من نسبت به آنها آمرزنده و مهربانم.

 

عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس

نيّت خير نسبت به تمام مردم، خويشتندارى به وقت رغبت و ترس و ميل و خشم و خشنودى.

انديشه و تفكر در همه ى امور و عاقبت كارها، شب بيدارى براى عبادت، تقوا و پرهيزگارى، گذشت و چشم پوشى از آن كه بر انسان ستم نموده، صله ى رحم با كسى كه جدايى كرده، بخشش به آن كه انسان را از احسانش محروم نموده، اجتناب از شهوت حرام، اختيار آخرت بر دنيا، اميد همراه با عمل، ترس از خدا همراه با ترك گناه، توجه داشتن به مراقبت حق بر ظاهر و باطن هستى، پاكدامنى، كوشش در عبادت رب و خدمت به خلق، راستى در گفتار، اداى امانت، خوش خلقى، نيكو همسايه دارى، آراستگى به خوبيها، ركوع و سجود طولانى، قناعت به حلال، نرمى در روش و منش، بردبارى و حوصله، حيا، عفت، انجام كار خير و عمل صالح، عفت شكم، عفت شهوت، كار براى خدا، اميد به پاداش حق، خوف از عذاب، محبت ورزى به يكديگر، هدايت

______________________________
(1)- فرقان (25): 70.

(2)- نمل (27): 11.

همديگر، دورى از زشتى، پذيرايى مهمان، اقامه ى نماز، اداى زكات.

البته اين عناوين برگرفته شده از متن احاديثى است كه در صفحات گذشته به عنوان راه اصلاح درج شد، اگر بخواهيم از مجموع روايات مربوط به اصلاح خود و خانواده و جامعه و همه ى امور حيات، انتخاب عنوان كنيم بدون شك كتابى مفصل خواهد شد.

اگر انسان با اراده و اختيارى كه دارد به اين حقايق باارزش آراسته شود، و از رذايل و سيئات بخصوص از مال حرام، مقام حرام و شهوت حرام خود را حفظ نمايد، سود سرشارى در دنيا و آخرت نصيب او خواهد شد.

در اين زمينه لازم است به گوشه اى از حيات خود نگهداران و سود سرشارى كه نصيب آنان شده اشاره شود، شايد وسيله ى هدايت براى آنان كه خواهان خير و سعادت خود هستند شود.

 

ابن سيرين و تعبير خواب

نامش محمد فرزند سيرين بصرى است، در تعبير خواب قدرت فوق العاده اى داشت، سرچشمه ى تعبيرش ذوق سالم و فكر نافذ او بود.

در تطبيق خواب با حقايق انسان عجيبى بود، براى تعبير خواب از لطايف قرآن و روايات استفاده مى كرد.

نوشته اند مردى از او پرسيد: تعبير اذان گفتن در عالم خواب چيست؟ گفت:

رفتن به حج. ديگرى همين مسأله را پرسيد، گفت: دست به دزدى برده اى.

آنگاه درباره ى اختلاف اين دو تعبير با اينكه خواب هر دو يكى بود گفت:

چهره ى اولى را چهره اى نيكو و پسنديده و دينى ديدم، تعبير خوابش را از آيه ى «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ» «1» گرفتم. اما چهره ى دومى را چهره ى خوبى نديدم، تعبير

______________________________
(1)- حج (22): 27.

خوابش را از آيه ى «أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ» «1» گرفتم.

ابن سيرين مى گويد: در بازار به شغل بزازى اشتغال داشتم، زنى زيبا براى خريد به مغازه ام آمد، در حالى كه نمى دانستم به خاطر جوانى و زيباييم عاشق من است، مقدارى پارچه از من خريد و در ميان بغچه پيچيد، ناگهان گفت: اى مرد بزاز! فراموش كرده ام پول همراه خود بياورم، اين بغچه را به كمك من تا منزل من بياور و آنجا پولش را دريافت كن! من به ناچار تا كنار خانه ى او رفتم، مرا به دهليز خانه خواست، چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار كرد: مدتى است شيفته ى جمال توام و راه رسيدن به وصالت را در اين طريق ديدم، اكنون در اين خانه تويى و من، بايد كام مرا برآورى، ورنه كارت را به رسوايى مى كشم.

به او گفتم: از خدا بترس، دامن به زنا آلوده مكن، زنا از گناهان كبيره و موجب ورود به آتش جهنم است. نصيحتم فايده نكرد، موعظه ام اثر نبخشيد، از او خواستم از رفتن من به دستشويى مانع نشود، به خيال اينكه قضاى حاجت دارم مرا آزاد گذاشت. به دستشويى رفتم، براى حفظ ايمان و آخرت و كرامت انسانى ام سراپاى خود را به نجاست آلوده كردم، چون با آن وضع از آن محل بيرون آمدم، درب منزل را گشود و مرا بيرون كرد، خود را به آب رساندم، بدن و لباسم را شستم، در عوض اينكه به خاطر دينم خود را ساعتى به بوى بد آلودم، خداوند بويم را همچون بوى عطر قرار داد و دانش تعبير خواب را به من مرحمت فرمود «2»!

______________________________
(1)- يوسف (12): 70.

(2)- سفينة البحار: 4/ 352، باب السين بعده الياء.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ملعون بودن ويران كننده بنيان خدا
باز شدن چشم عقل در متقين
لالايى جبرئيل براى امام حسين(ع)
ويژگى دوم مومن: صبر
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
صدق صادقین - جلسه دهم
حقيقت چهارم: روزه، اعلان محبت واقعى به خداوند
قرآن و اهل‌بیت، یاری‌گر انسان در مسیر توحید
اعدام شيخ فضل الله نوري
انسان دور از حق، هيزم نسوز جهنم

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه چهاردهم
كبر
با هم بودن همسران صالح در بهشت
حقيقت چهارم: روزه، اعلان محبت واقعى به خداوند
مرگ و عالم آخرت
خدمت و عبادت پنهانى
زيان پرخورى‏
ادامۀ حكايت واعظ معروف
حکایت بی برکتی خانه بی بلا
قرآن و اهل‌بیت، یاری‌گر انسان در مسیر توحید

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^