
وسائل هدايت - جلسه هجدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
هدايت زر و زيور دنيا به سوى خير و نيكى
نظر اسلام درباره دنيا و مافيها
تهران، حسينيه هدايت رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
بحث در مسأله خودسازى و خودساختگان، به چند آيه از آيات سوره مباركه آل عمران منتهى شد، و در رابطه با آيه چهاردهم مطالبى را به عرض شما مردم با ايمان رساندم.
در دو قطعه اول، آيه حقوق زن و شوهر به طور كامل، عظمت فرزنددارى، اهميت دختردارى، پسردارى، ارزش توجه به حقوق فرزندان، ارزش توجه به حقوق پدران و مادران، ارزش بسيار والاى ايامى كه زن، حامله به فرزند است، ارزش بسيار مهم هنگام تولد اولاد و شير دادن، مورد بررسى قرار گرفت.
قطعه سوم آيه چهاردهم در رابطه با مال است، كه يك ارتباط بسيار سنگينى با خانه و خانواده و زن و فرزندان دارد.
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ تِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَـطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ »(1)
كاملاً توضيح داده شد.
1 ـ آل عمران (3) : 14؛ «محبت و عشق به خواستنىها [ كه عبارت است ] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زراعت ، براى مردم آراسته شده است.»
قضاوت اسلام درباره صاحب مال
نظر اسلام و نظر همه پيغمبران خدا عليهمالسلام و ائمه طاهرين عليهمالسلام به مال، در رابطه با وضعيت صاحب مال است. براى خود پول، مال و ثروت رنگى را تعريف نمىكنند. خوبى و بدى گفته نمىشود. مثبت و منفىها، درباره مال قضاوت نمىشود.
يك شمشيرى كه روى زمين افتاده است، يك آهن پاره است. پيغمبر كه اين شمشير را مىبيند، هيچ نظرى درباره اين شمشير ندارد كه اين شمشير خوب است يا بد؟ اثر مثبت دارد، يا اثر منفى؟ صبر مىكند ببيند اين اسلحه، اين شمشير دست چه كسى مىافتد. اگر اين شمشير را اميرالمؤمنين عليهالسلام بردارد و با اين شمشير بزند، گلوى مبارك پيغمبر صلىاللهعليهوآله به اذن خدا اين جمله ابدى را بر صفحه هستى ثبت مىكند:
« ضربةُ علىٍ عليهالسلام يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين »(1)
همين يك ضربتى كه على عليهالسلام زد، شايد دو سه ثانيه هم بيشتر طول نكشيده است، دست بالا رفته و شمشير پايين آمده است، با حركت دست مولا، عمرو بن عبدود را از پا درآورده است، بهره الهى همين شمشير زدن را اگر در ترازو بگذارند و كل اعمال جنّ و انس تاريخ را در يك كفه ديگر بگذارند، كار على عليهالسلام سنگينتر است.
شمشير دست اميرالمؤمنين عليهالسلام بيايد، آن وقت خدا، انبيا و ائمه عليهمالسلام قضاوت مىكنند، همين شمشير، همين آهن، همين تيغ كج آهنگرى شده، همين آب داده شده، وقتى كه در مشت ابن ملجم قرار مىگيرد، پيغمبر عمل او را به عنوان
1 ـ شرح أصول الكافى، مولي محمد صالح المازندراني: 12/413؛ «أن ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين.»
« أشقى الأوّلين و الآخرين »(1)
تعريف مىكند و مىنماياند.
يعنى اين حركت دست ابن ملجم بار گناهش با بار گناه هيچ گناهكارى در تاريخ قديم و آينده بشر قابل مقايسه نيست.
ارزيابى ارزش مال با صاحب آن
مال بدون اين كه دست انسان باشد، بىرنگ است. به صورت طلا، نقره، مس، آهن، الماس، عقيق و فيروزه در معدن است. خوب است يا بد؟ رنگى ندارد. مثبت است يا منفى؟ رنگى ندارد. بايد صبر كنيم و ببينيم اين پول، اسكناس، طلا و دلار دست چه كسى مىآيد و در ملكيت چه انسانى قرار مىگيرد، حالا بايد مال را با حال و باطن آن انسان ارزيابى كرد.
حالا انسانش را ارزيابى مىكنيم؛ دارنده مال، مالش كم باشد، به اندازه بخور و نمير، متوسط باشد كه سر سال از مخارج خودش و زن و بچهاش اضافه بياورد، يا زياد باشد كه خيلى اضافه بيايد، اسلام به كميت آن كارى ندارد. اين مقدار مال هر چقدر كه هست، اگر در اختيار انسانى است كه حال او حال الهى است، يعنى جواد، سخى، كريم، مؤمن، داراى نورانيت، دلسوز مردم، داراى رأفت و رحمت است،
1 ـ الأمالى، شيخ صدوق: 93، حديث 4؛ بحار الأنوار: 42/190، باب 126؛ «. . . يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الاْءَوَّلِينَ وَ الآْخِرِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُوءْمِنِينَ عليهالسلام فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ صلىاللهعليهوآله فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ صلىاللهعليهوآله يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لاِءَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي . . . .»
پول وقتى در ملكيت چنين انسانى بيايد، انبيا و ائمه و خدا اين پول را سكوى پرواز انسان به ملكوت اعلى مىدانند، و اين پول اگر دست يك انسانى كه داراى حالات شيطانى است بيايد، بخيل، حريص، مغرور، خودبين و داراى احساس مالكيت مطلق و مادىگرا باشد، درهاى براى سقوط اين انسان به بدترين دركات جهنم است.
ولى خود پول كارهاى نيست؛ پول نه بهشت است و نه جهنم. نه سكوى پرواز به ملكوت است، نه دره ورود به جهنم. بايد ديد دست چه كسى است. با صاحب پول بايد پول را ارزيابى كرد، يعنى جوهر كار در ارزيابى خود آن انسان است و پول عَرَض است. انسان مىتواند پول را سكوى پرواز خودش به ملكوت قرار دهد يا پول را دره ورود به عذاب الهى قرار دهد.(1)
خير بودن مال
خدا در قرآن در مورد پولى كه در اختيار انسان است، دو تعبير دارد؛
يك تعبير با كلمه «خير» از اين پول ياد كرده است، در كجا؟ در صريح قرآن مجيد، در آيه شريفه صد و هشتاد سوره مباركه بقره، اسم پول را نياورده، نمىگويد اسكناس يا طلا يا نقره، تعبيرى كه از پول دارد، با كلمه خير است؛
1 ـ إرشاد القلوب: 1/139؛ «قال عليهالسلام السخاء اسم شجرة في الجنة ترفع يوم القيامة كل سخي إلى الجنة بأغصانها و البخل شجرة في النار تقود بأغصانها كل بخيل إلى النار.»
هم چنين آمده: عدة الداعي: 103؛ بحار الأنوار: 100/14، باب 1، حديث 68؛ «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُوءْمِنِينَ مَنِ الْعَظِيمُ الشَّقَا قَالَ رَجُلٌ تَرَكَ لِلدُّنْيَا فَفَاتَتْهُ الدُّنْيَا وَ خَسِرَ الآْخِرَةَ . . . قِيلَ فَمَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَسْرَةً قَالَ مَنْ رَأَى مَالَهُ فِي مِيزَانِ غَيْرِهِ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ بِهِ النَّارَ وَ أَدْخَلَ وَارِثَهُ بِهِ الْجَنَّةَ قِيلَ فَكَيْفَ يَكُونُ هَذَا قَالَ كَمَا حَدَّثَنِي بَعْضُ إِخْوَانِنَا عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَسُوقُ فَقَالَ لَهُ يَا فُلاَنُ مَا تَقُولُ فِي مِائَةِ أَلْفٍ فِي هَذَا الصُّنْدُوقِ مَا أَدَّيْتُ مِنْهَا زَكَاةً قَطُّ قَالَ قُلْتُ فَعَلاَمَ جَمَعْتَهَا قَالَ لِخَوْفِ السُّلْطَانِ وَ مُكَاثَرَةِ الْعَشِيرَةِ وَ لِخَوْفِ الْفَقْرِ عَلَى الْعِيَالِ وَ لِرَوْعَةِ الزَّمَانِ قَالَ ثُمَّ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى فَاضَتْ نَفْسُه.»
« إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ »(1)
بندگان مؤمن من! بندگان با حال من! بندگانى كه باطنتان رنگ ملكوت دارد! اگر چيزى از خير براى بعد از شما بنا بود بماند، درباه اين مقدارى كه مىخواهد بماند، وصيت كنيد.
بعد از مرگ يك سومش مال خودتان است، ورثه شما هيچ حقى به اين خير ندارند، اين خير بايد به مصرف شما برسد، هر وصيتى مىخواهيد بكنيد، برايتان نماز بخوانند، روزه بگيرند، به يتيم، به حسينيه، به مسجد، به تبليغات حلال و حرام، كتاب بخرند و در اختيار عالمان بگذارند، در يك روستايى مدرسه بسازند، اختيار آن پول دست خودتان است.
يك سومش مال شما است، و بر ورثه شما دخالت در آن يك سوم، حرام قطعى است. دو سوم اين خير هم به ورثه شما برسد، كه دختر از اين خيرى كه مىماند يك سهم مىبرد، پسر دو سهم.
نگوييد چرا خدا به پسر امتياز داده است؟ چون دختر مهريه دارد، مهريهاش به جاى آن يك برابر، واجب النفقه شوهرش هم هست، اضافهتر از آن دو برابر مىشود، تمام.
حسنه بودن مال
تعبير ديگر خدا در قرآن، در آيه دويست و يك سوره مباركه بقره است:
« رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْءَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ »(2)
1 ـ بقره (2) : 180؛ «اگر مالى از خود به جا گذاشته است . . . وصيت كند.»
2 ـ بقره (2) : 201؛ «پروردگارا ! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار .»
اين متن آيه است، ولى تلگرافى است، يعنى ما تا روز قيامت هم بنشينيم، نمىتوانيم كلمه حسنه را در رابطه با دنيا و آخرت بفهميم. پيغمبر صلىاللهعليهوآله فرمود: بياييد پيش خودم يا اهلبيتم، تا به شما بگويم كه قرآن چه مىگويد.
حسنه دنيا و حسنه آخرت
از وجود مقدس حضرت صادق عليهالسلام سؤال مىكنيم، يابن رسول الله!
« ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاْءَخِرَةِ حَسَنَةً »
يعنى چه؟
ايشان مىفرمايد: اما حسنه آخرت دو چيز است:
« رضوان الله و الجنة فى الآخرة »
يكى رضايت حق است و ديگرى بهشت.
اما حسنه در دنيا:
« السعة فى الرزق و المعاش »
يعنى خداوند در حدى پول به شما بدهد كه خانه و مركب داشته باشى، خوراك و لباست را تأمين كنى، دستت پيش ناكسان، كم ظرفيتها، شيطانها، مردم پست دراز نباشد، و زندگىات بدون ناراحتى و گره و مشكل بچرخد. اين يكى از حسنههاى در دنيا است.(1)
1 ـ جامع الأخبار: 108؛ «قال رسول الله صلىاللهعليهوآله الرزق يطلب العبد أشد طلبا من أجله.»
نهج البلاغه: حكمت 379؛ «قَالَ عليهالسلام يَا ابْنَ آدَمَ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ فَلاَ تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُوءْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَك.»
اما دومى آن: « و حُسنُ الخُلق »(1)
حسنه در دنيا اين است كه آدمِ خوش اخلاق و آرامى باشى، عصبى و شديد نباشى، سختگيرى نكنى، بىمهر و محبت و منزوى نباشى. چشمه خير براى همه باشى، اين حسنه دنيا است.(2)
پول يعنى چه؟ اگر دست مردم با ايمان باشد، يعنى خير، يعنى كارگاه سازنده رضوان و جنت. اما اگر دست مردم شيطانى باشد، وقتى در دست مردمى كه حالشان حال شيطانى است مىآيد، اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد:
« المال مادةُ الشهوات »(3)
مال زمينه تمام كثافت كارىهاى بشر است.
1 ـ الكافى: 5/71، حديث 2؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام فِي قَوْلِ اللَّهِ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآْخِرَةِ حَسَنَةً رِضْوَانُ اللَّهِ وَ الْجَنَّةُ فِي الآْخِرَةِ وَ الْمَعَاشُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا.»
2 ـ الكافى: 2/100، حديث 2؛ « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.»
الكافى: 2/101، حديث 10؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام قَالَ هَلَكَ رَجُلٌ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صلىاللهعليهوآله فَأَتَى الْحَفَّارِينَ فَإِذَا بِهِمْ لَمْ يَحْفِرُوا شَيْئاً وَ شَكَوْا ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يَعْمَلُ حَدِيدُنَا فِي الاْءَرْضِ فَكَأَنَّمَا نَضْرِبُ بِهِ فِي الصَّفَا فَقَالَ وَ لِمَ إِنْ كَانَ صَاحِبُكُمْ لَحَسَنَ الْخُلُقِ ائْتُونِي بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَتَوْهُ بِهِ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِيهِ ثُمَّ رَشَّهُ عَلَى الاْءَرْضِ رَشّاً ثُمَّ قَالَ احْفِرُوا قَالَ فَحَفَرَ الْحَفَّارُونَ فَكَأَنَّمَا كَانَ رَمْلاً يَتَهَايَلُ عَلَيْهِم.»
الكافى: 2/101، حديث 12؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى حُسْنِ الْخُلُقِ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَغْدُو عَلَيْهِ وَ يَرُوح.»
3 ـ نهج البلاغه: حكمت 58؛ «قَالَ عليهالسلام الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ.»
لزوم كسب مال و خرج صحيح آن
اما ما اين مال را بايد دنبالش برويم يا نه؟ جواب: بايد برويم، اما مال وقتى كه به دست آمد، اول خرج چه كسى كنيم؟ زن و فرزند، ديگران چه؟ روى رده بندى اسلام، نوبتى است.
اول: كسى كه واجب النفقه شما است؛ همسر و بچهها. دوم: پدر و مادر اگر نياز داشته باشند. سوم: اقوام، چهارم: فقرا، مساكين، امور خير، و امورى كه آخرتى است. البته همه اين كارها هم آخرتى است.
تقدير روزى حلال
اى زن و بچهدارها! ازلاً و ابدا پروردگار عزيز عالم، حرام را روزى يك نفر از انسانها نفرموده است، يعنى در دفتر تقسيم مال، در پيشگاه پروردگار، ستونى به نام حرام باز نشده است:
« وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِىآ ءَادَمَ وَحَمَلْنَـهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَـهُم مِّنَ الطَّيِّبَـتِ وَ فَضَّلْنَـهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً »(1)
حرامخور، خوردن حرامش به گردن شخص خودش است، و هيچ ربطى به خدا ندارد و هر مقدارى كه حرام بردارد، خدا از دفتر روزى حلال او كم مىكند، يعنى يك ميليون تا آخر عمر از حلال روزى او كرده بوده، اين يك ميليون به او حتما
1 ـ اسراء (17) : 70؛ «به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم ، و آنان را در خشكى و دريا [ بر مركبهايى كه در اختيارشان گذاشتيم ] سوار كرديم ، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم ، وآنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم .»
مىرسد. يك چيزهايى است كه حتمى و قطعى است.(1)
ادامه دارد . . .