
وسائل هدايت - جلسه بیستم (3) - (متن کامل + عناوین)
سه گروه محروم از بهشت
پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمودند: سه طايفه را قطعا خدا در بهشت راه نمىدهد، و در به روى آنها بسته است.
اول: پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: آنهايى كه اين قدر قلبشان را كوچك مىكنند و به جاى اعتماد به صاحب عالم، قلب را گره به اين حرفهاى بىربط مىزنند كه برويم و گره زندگى را با فلان دعانويس مطرح كنيم و سركتاب باز كنيم و اين كارهاى بيخود و آلوده به شرك كه در زندگى نحوست مىآورد و بس، اينها در بهشت راه ندارند و بىارزش هستند.
1 ـ تحف العقول: 219، و روي عنه عليهالسلام في قصار هذه المعاني؛ «قال عليهالسلام : مِنْ أَحَبِّ السُّبُلِ إِلَى اللَّهِ خُطْوَتَانِ: خُطْوَةُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشُدُّ بِهَا صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ خُطْوَةٌ فِي صِلَةِ الرَّحِمِ وَ هِيَ أَفْضَلُ مِنْ خُطْوَةٍ يَشُدُّ بِهَا صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّه.»
2 ـ الخصال: 1/93، في الجنة درجة لا ينالها إلا ثلاثة، حديث 39؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله انَّ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةً لاَ يَبْلُغُهَا إِلاَّ إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ.»
دوم: « و قاطع رحمٍ » كسى كه هيچ كارى به قوم و خويشهايش ندارد.(1)
وصيت پيامبر صلىاللهعليهوآله به ابوذر در مورد صله رحم
ابوذر مىگويد: پيغمبر صلىاللهعليهوآله يك وصيت به من كرد كه خيلى عجيب است، فرمود: ابوذر! حتما به قوم و خويشت سر بزن، اگر چه با ناراحتى برخورد كنند، اين خيلى عجيب است.
يا رسول الله! مگر مىشود؟ ما مىرويم، در مىزنيم، تا در را باز مىكند، يك مرتبه در را مىبندد.
پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: « و إن أدبرت »(2) دو روز ديگر برو باز زنگ بزن.
دوباره در را باز مىكند و مىگويد: باز هم كه آمدى، در را مىبندد. پيغمبر صلىاللهعليهوآله فرمود: يك هفته ديگر برو باز هم در بزن. آخرش پيروزى با شما است.
هدايت درويش پينهدوز با صله رحم
آن رفيق ما هم همين طورى پيروز شد، مىگفت: من صبح از خانه خود در آمدم
1 ـ الخصال: 1/179، ثلاثة لا يدخلون الجنة، حديث 243؛ «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله قَالَ ثَلاَثَةٌ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِمٍ وَ مَنْ مَاتَ مُدْمِنَ خَمْرٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنْ نَهَرِ الْعُرْطَةِ قِيلَ وَ مَا نَهَرُ الْعُرْطَةِ قَالَ نَهَرٌ يَجْرِي مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ يُوءْذَى أَهْلُ النَّارِ بِرِيحِهِن.»
2 ـ الخصال: 2/345، أوصى رسول الله صلىاللهعليهوآله أبا ذر بسبع، حديث 12؛ «عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله بِسَبْعٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَوْصَانِي بِحُبِّ الْمَسَاكِينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُمْ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً وَ أَوْصَانِي أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَتْ وَ أَوْصَانِي أَنْ لاَ أَخَافَ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لاَئِمٍ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَسْتَكْثِرَ مِنْ قَوْلِ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَإِنَّهَا مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ.»
كه سر كار بروم، ديدم يك مغازه باز شده است، كه در آن مغازه يك پينهدوز مشغول كار است، اما اين پينهدوز سبيلهايش تا زير چانهاش است.
فهميدم اين پينه دوز است و سواد ندارد، او را از مسجد كشيدند و به خانقاه بردهاند و او را از روحانيت جدا كردهاند و پيش اين بازيگرها بردهاند و به اصطلاح خانقاهى شده است.
اين دوست ما هم خيلى نفس پاكى داشت. من مثل او در نفس كم ديده بودم، ولى گاهى طرفت خيلى سخت است، نفس امام حسين عليهالسلام در كربلا به سى هزار نفر خورد و يكى از آنها لبيك نگفتند.
گفت: آمدم به او گفتم: برادر! سلامٌ عليكم، سرش را بلند كرد و يك نگاهى به من كرد، بالاخره بايد جواب سلام ما را مىداد، جواب سلام واجب است، گفت: ياعلى مدد و سرش را پايين انداخت.
گفتم: اين اول صبحى يك معصيت كرد، يك گناه، چون سلام مستحب است و جوابش واجب، حتى من در نماز واجب اگر كسى سلام صحيح بكند، بايد در نمازم جواب او را بدهم و دوباره به خواندن نماز ادامه بدهم. اينقدر مهم است.
فردا آمدم، گفتم: سلامٌ عليكم، گفت: يا على مدد، بفرما، گفتم: نه، يك روز خدمتتان مىآيم.
گفت: شش ماه تمام ما از در خانه آمديم، در جواب به ما مىگفت: يا على! ما هم مىرفتيم.
بعد از شش ماه باز صبح آمدم، مولا على عليهالسلام فرمودند: از گنهكار نااميد نباش، اينقدر برو تا از رو برود.
گفتم: سلامٌ عليكم، گفت: يا على مدد! جان مولا امروز نرو، چايى دم كردهام، من هم آمدم داخل و چايى را ريخت و خوردم، به من گفت: خيلى نوكرتم، گفتم: آقايى،
گفت: درويشتر از ما تو هستى، قيچى را در آورد و گفت: ما را كه از رو بردى، اين را بگير و سبيلهايم را بچين. اين شش ماهه كه مىآمدى و مىرفتى، فقط معلوم بود كه نيتت اين بود كه سبيلهاى ما را به باد بدهى.
گفت: ما هم قيچى را گرفتيم و بلند شديم و «بسم الله الرحمن الرحيم» سبيلهايش را تا بالاى لبش چيديم و آينه را برداشتم و جلوى رويش گرفتم و به او گفتم: ببين! حالا آدم شدى. مبارك است.
ابوذر فرمود: پيغمبر صلىاللهعليهوآله به من وصيت كرد: گر چه قوم و خويشت با تو تلخى كنند، ولى تو از حكم الهى كه صله رحم است دست برندار.
كمترين مرتبه صله رحم
اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد:
« صلوا ارحامكم ولو بالسلام »(1)
صله رحم كنيد! گر چه وقت نداشته باشيد، برويد فقط در بزنيد، بيايد دم در، يك سلام بكنيد و برويد، فقط يك سلام، دلش خوش بشود.
اميرالمؤمنين عليهالسلام بعد اين آيه را خواندند:
« وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالاْءَرْحَامَ »(2)
بترسيد، پروا داشته باشيد، تقوا پيشه كنيد از اين كه يكى از دادگاههاى خدا، دادگاه صله رحم است.
1 ـ الخصال: 2/612، علم أمير الموءمنين عليهالسلام أصحابه في مجلس؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُوءْمِنِينَ عليهالسلام صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ لَوْ بِالسَّلاَمِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاْءَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً.»
2 ـ نساء (4) : 1؛ «پروا كنيد و از [ قطع رابطه با ] خويشاوندان بپرهيزيد .»
چهار ضمانت پيغمبر عليهالسلام در قبال صله رحم
پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: شما يك چيزى را ضمانت كنيد كه عمل مىكنيد، من در مقابل آن چهار چيز را ضمانت مىكنم. آن يك چيز هم اين است: « يصلُ رحمه » ديدن اقوامتان برويد، من چهار چيز را براى شما ضمانت مىكنم؛
اول: « فيحبُّهُ الله » خدا شما را دوست داشته باشد.
دوم: « و يوسعُ عليهِ رزقه » روزى شما را زياد كند.
سوم: « و يزيدُ فى عمره » عمرتان را طولانى كند.
چهارم: « و يدخلهُ الجنة التى وعده »(1) خود خدا در قيامت دستتان را بگيرد و داخل بهشت بگذارد. فقط ضمانت كنيد كه صله رحم مىكنيد.
احترام پدر واجب القتل
متوكل كافر بود، پسرش مخفيانه خدمت امام على النقى حضرت هادى عليهالسلام آمد، چون اگر مأمورها مىديدند، حتما او را مىكشتند.
گفت: يابن رسول الله! پدر من به اهلبيت پيغمبر عليهمالسلام جسارتى كرده كه حكمش قتل است، اجازه مىفرماييد من بروم و او را بكشم؟ چون هر شب او را مىبينم و تنها هم مىتوانم او را گير بياورم.
حضرت هادى عليهالسلام فرمودند: پدرت واجب القتل است، اما به تو اجازه نمىدهم كه پدرت را بكشى.
1 ـ عيونأخبارالرضا عليهالسلام : 2/37، باب 31، حديث 93؛ «بِهَذَا الاْءِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله مَنْ ضَمِنَ لِي وَاحِدَةً ضَمِنْتُ لَهُ أَرْبَعَةً يَصِلُ رَحِمَهُ فَيُحِبُّهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ يُوَسِّعُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ وَ يَزِيدُ فِي عُمُرِهِ وَ يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَهُ.»
گفت: آقا جان! چرا؟ فرمود: براى اين كه اگر پدرت را بكشى، خدا بيشتر از شش ماه در دنيا به تو مهلت نمىدهد، تو نكش، بگذار كس ديگرى اين كار را بكند.(1)
تأثير صله رحم در عمر انسان
وجود مبارك امام صادق از امام باقر، از زين العابدين، از سيدالشهدا، از اميرالمؤمنين و از پيغمبر عليهمالسلام نقل مىكنند:
« إن الرجل ليصلُ رحمه و قد بقى من عمرهِ ثلاث سنين فيصيره الله ثلاثين سنة »
يك نفر صله رحم مىكند، سه سال بيشتر از عمرش نمانده است.
خدا مىفرمايد: بيست و هفت سال به عمرش اضافه كنيد.
« و يقطعُها و قد بَقِىَ من عمرهِ ثلاثون سنة فيصيرُ الله ثلاث سنين »(2)
يك نفر هم سى سال ديگر از عمرش باقى مانده است، قطع رحم مىكند، خدا مىفرمايد: بيست و هفت سال از عمرش را كم كنيد، سه سال ديگر ملك الموت
1 ـ الأمالي للطوسي: 328، المجلس الحادي عشر، حديث 655؛ بحار الأنوار: 45/396، باب 50؛ «قَالَ ابْنُ حَشِيشٍ قَالَ أَبُو الْمُفَضَّلِ إِنَّ الْمُنْتَصِرَ سَمِعَ أَبَاهُ يَشْتِمُ فَاطِمَةَ فَسَأَلَ رَجُلاً مِنَ النَّاسِ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ قَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْلُ إِلاَّ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبَاهُ لَمْ يَطُلْ لَهُ عُمُرٌ قَالَ مَا أُبَالِي إِذَا أَطَعْتُ اللَّهَ بِقَتْلِهِ أَنْ لاَ يَطُولَ لِي عُمُرٌ فَقَتَلَهُ وَ عَاشَ بَعْدَهُ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ.»
2 ـ الأمالي للطوسي: 480، المجلس السابع عشر، حديث 1049؛ «قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلىاللهعليهوآله انَّ الرَّجُلَ لَيَصِلُ رَحِمَهُ وَ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلاَثُ سِنِينَ فَيُصَيِّرُهَا اللَّهُ ثَلاَثِينَ سَنَةً وَ يَقْطَعُهَا وَ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلاَثُونَ سَنَةً فَيُصَيِّرُهَا اللَّهُ ثَلاَثَ سِنِينَ ثُمَّ تَلاَ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ هَذَا حَسَنٌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ لَيْسَ إِيَّاهُ أَرَدْتُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام نَعَمْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ عليهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيَارَ وَ تَزِيدُ فِي الاْءَعْمَارِ وَ إِنْ كَانَ أَهْلُهَا غَيْرَ أَخْيَار.»
برود و او را بياورد.
بعد پيغمبر صلىاللهعليهوآله اين آيه را خواندند:
« يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَـبِ »(1)
كار دست من است و من هم در قوانين خودم حبس نيستم، هر چه را بخواهم برمىدارم، و هر چه را بخواهم قرار مىدهم.
روايات در باب صله رحم بسيار زياد است كه مىتوانيد به جلد هفتاد و يك بحار الأنوار و كتابهاى كافى، امالى صدوق، تفسير فرات، تفسير على بن ابراهيم مراجعه كنيد.
در تمام مكتبهاى جهان، حتى مكتبهاى اهل سنت، ما به اين اندازه آيه و روايت، كلام حكيمانه و سفارش درباره قوم و خويش و صله رحم نداريم.
مناجات امام صادق عليهالسلام
يك مناجاتى امام صادق عليهالسلام در اين زمينه دارند كه دو سه قسمت آن را براى شما مىخوانم، خيلى عالى است:
« الهى وعظتنى فلم أتعظ »(2) خدايا! من را موعظه كردى، به من خيلى سفارشها كردى، من موعظهات را گوش ندادم.
1 ـ رعد (13) : 39؛ «خدا هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مىنمايد ، و "امّ الكتاب "نزد اوست.»
2 ـ مصباح المتهجد: 850، دعاء في آخر ليلة من شعبان؛ «يا من لم يوءاخذني بارتكاب المعاصي عفوك عفوك عفوك يا كريم إلهي وعظتني فلم أتعظ و زجرتني عن محارمك فلم أنزجر فما عذري فاعف عني يا كريم عفوك عفوك اللهم إني أسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب عظم الذنب من عبدك فليحسن التجاوز من عندك.»
« و زجرتنى عن محارمك فلم أنزجر » حرامت را براى من بيان كردى، و مرا از انجام آن بر حذر داشتى، اما من گوش ندادم.
« فما عُذرى » من در گوش ندادن به موعظه تو و در عمل نكردن به حرام تو چه عذرى دارم؟ حالا من در گذشته تقصير كردم، حرفت را گوش ندادم، حرامت را مرتكب شدم، اما الان كه به در خانهات آمدم، فرارى كه نيستم.
« فاعفُ عنى يا كريم » تو آقايى! من را عفو كن. حالا گذشتهام را ببخش: « عفوك عفوك » من به گدايى آمدهام، گداى بخشش تو هستم.
« اللهم أنى أسئلك الراحة عند الموت » خدايا! مىدانم كه گناهانم اگر جمع بشود، هنگام مردن، مردن را سخت مىكند. باعث مىشود كه انسان با يك زجر سنگينى جان بدهد، ولى من آمدم كه امشب به تو بگويم: خدايا! مرگ من را به من آسان بگير.
« و العفو عند الحساب » پروندهام را كه مىخواهى برسى، در حسابرسى با من گذشت و عفو كن.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته