فارسی
چهارشنبه 31 مرداد 1403 - الاربعاء 14 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

شیطان و اهل تقوا - جلسه نهم - (متن کامل + عناوین)

 

 

    تعليم قرآن بهترين راه شناخت معارف

 

    تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383

 

 

    الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

 مردم محضر مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله و ائمه طاهرين عليهم السلام را قريب به سه قرن درك كردند . اين مقدار عمرى كه از اول بعثت تا روز ولادت امام دوازدهم عليه السلام بر پيغمبراكرم و ائمه طاهرين عليهم السلام گذشت ، با ارزش ترين عمرى بوده كه سه مسأله به كار گرفته شد ، چون اين بزرگواران چيزى را در اين عالم با ارزش تر از اين سه مسأله براى نجات ، هدايت ، كمال و ارزش پيدا كردن مردم ، نمى ديدند .

 يكى از آن سه مسأله عبارت بود از تعليم ظاهر قرآن كه به تعبير قرآن مجيد و روايات فراوان : عبارت از تعليم قرائت قرآن بوده است ؛ كه عباد خدا و مردم آيات قرآن مجيد را صحيح ياد بگيرند و آن را صحيح بخوانند .(157) البته در جلسات تعليم قرائت ، هم پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله و هم ائمه طاهرين عليهم السلام ، معلم هايى براى ياد دادن قرآن تربيت كرده بودند .

 در اين جلسات ، مسأله شوق ، علاقه و محبت به قرآن را در قلوب مردم ايجاد مى كردند . صدر اسلام نشان مى دهد كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله به قدرى مردم را عاشق قرآن پرورش داده بودند كه نزديك به هفتصد حافظ قرآن در زمان خود رسول الله صلى الله عليه وآله تربيت شدند .(158)

 اين كار عظيمى در آن زمان بود ؛ زمانى كه مردم تازه با اسلام آشنا شده و تقريباً نود و نه درصد مردم در خانه هاى شرك و كفر به دنيا آمده بودند . در زمان ما اگر كسى حافظ قرآن شود ، پدر و مادر و نسل اندر نسل ، تا حدى انس با قرآن مجيد داشته است و اين انس و شوق و محبتِ خانه به خانه و فرزند به فرزند ، نسل به نسل به ارث رسيده است . اما زمانى كه هفتصد حافظ قرآن تربيت شدند ، اغلب آنها در خانه هاى كفر و شرك به دنيا آمده بودند و اولين بار بود كه با اين حقايق رو به رو مى شدند .

 

 وظيفه معلم قرآن

 بنابراين يك قارى و معلم قرآن ، بر اين پايه ، بايد علاوه بر اين كه  ظاهر قرآن كريم را تعليم مى دهد ، بايد هنرمندانه دل متعلمين قرآن را به قرآن پيوند بدهد ، چون وقتى كسى دل به محبوب داد ، مانند قطارى است كه با كمك لوكوموتيو روى ريل به حركت درآمده است ؛ ابتدا كه لوكوموتيو مى خواهد قطارها را به حركت در بياورد ، با فشار واگن ها را به راه مى اندازد ، ولى چرخ ها وقتى روى ريل ها به حركت افتاد ، ديگر مشكل لوكوموتيو در كشيدن فشار حل است .

 

 دل به محبوب ده كه زنده شوى

شه شوى شاه اگر تو بنده شوى(159)

 

 وقتى كسى به حقيقتى دل مى دهد ، حتى آنهايى كه دل به مطلوبى باطل مى دهند ، ببينيد در فضاى دلدادگى چه گذشت و ايثارى از خودشان نشان مى دهند و تحمل چه مشقاتى را براى رسيدن به مطلوب و محبوب ، بر خودشان هموار مى كنند .

 معلم قرآن بايد اين هنر را داشته باشد كه عظمت ، زيبايى و كمال قرآن را توضيح بدهد و دل ها را مجذوب اين كتاب كند .(160)

 

 ديدگاه اميرالمؤمنين على عليه السلام درباره قرآن

 اميرالمؤمنين على عليه السلام جمله اى در »نهج البلاغه« دارند كه من اولين بارى كه اين جمله را ديدم ، خيلى برايم مهم بود و باعث شد كه ارتباط من با قرآن مجيد دگرگون شود ، يعنى اگر رابطه من با قرآن مجيد ، رابطه متوسطى بود ، تبديل به رابطه اى عالى شد . اميرالمؤمنين عليه السلام خودش قرآن ناطق است و اين قرآنى كه در دست ما است ، قرآن لفظى است ؛ وحى الهى در لباس الفاظ آمده است ، اما اميرالمؤمنين على عليه السلام قرآن عينى و انسانى است . يعنى تجسم سى جزء قرآن، به صورت انسانى است .

 عظمت اين بيانات از آفرينش نيز بيشتر است . اين متن فرمايش حضرت درباره قرآن است كه فرمودند :

 خدا چون با چشم سر به وسيله مخلوق - انسان - ديده نمى شد ، و ديده هاى مادى گنجايش آن معنويت بى نهايت را ندارد ، او نيز حد و حدودى ندارد كه جمال ، جلال و زيبايى او به چشم بيايد ، چون چشم ما محدود است و قدرت ديدن بى نهايت را ندارد .

 حاج ملاهادى سبزوارى ، يكى از عرفاى بزرگ الهى در قرن سيزدهم بوده است ، در اين مورد مى فرمايد :

 

 چشم ما ديده خفاش بود ، ورنه تو را

جلوه حسن به ديوار و درى نيست كه نيست

 گوش اسرار شنو نيست وگرنه اسرار

برش از عالم معنا خبرى نيست كه نيست

 موسى اى نيست كه دعوى انا الحق شنود

ور نه آواى تو اندر شجرى نيست كه نيست(161)

 

 نقص در آنجا نيست كه ديده نمى شود . محدوديت در ما است كه نمى توانيم ببينيم . چون پروردگار عالم به چشم سر ديده نمى شد .

 حضرت على عليه السلام فرمودند : و خداوند دوست داشت كه انسان او را ببيند ، لذا » فتجلّى لهم سبحانه فى كتابه « در قرآن جلوه كرد .(162) معنى آن اين است كه اگر مى خواهيد خدا را ببينيد ، قرآن را بخوانيد .

 

 

 تجلّى خدا در قرآن

 معلم هنرمند قرآن اگر بتواند اين معنا را در قلب شاگردان جا بياندازد كه : هر وقت چشم شما به قرآن مى افتد ، بدانيد كه به فرموده اميرالمؤمنين على عليه السلام جمال خدا را داريد مى بينيد . دريافت اين حقيقت با دل چه مى كند و چه جاذبه اى براى دل دارد !

 بعد آن معلم هنرمند به شاگردانش ثابت كند كه قرآن كريم افق طلوع خير دنيا و آخرت شما است ، يعنى در هر موقعيت و رشته علمى كه هستيد ، از قرآن بى نياز نيستيد . ممكن است از خيلى چيزها بى نياز باشيد و يا كس ديگرى برود و زحمت فهم قرآن را بكشد و نيازمندى هاى تو را برطرف كند ، اما نمى توانى ادعا كنى كه من به دانش قرآن نيازمند نيستم . يعنى يك نفر نيز در دنيا نمى تواند ادعا كند كه من از قرآن بى نياز هستم .

 اگر بى نيازى از قرآن ، شدنى بود ، بشر با اين همه معلومات ، دانشگاه ها ، كتابخانه و اين همه رشته هاى علمى ، كمترين گرفتاريى نداشت ، اما شما مى بينيد كه اين همه رشته علمى ، اين همه استاد و دانشگاه ، اين همه رسانه مانند اينترنت ، ماهواره  ، روزنامه ها و مجلات مثبت ، اين همه روانشناسان كه در دوران گذشته بشر اين قدر تعدادشان سابقه نداشته است ، بايد همه گره ها را باز كرده و همه مشكلات را حل كرده باشند .

 علت اين همه مشكلات و رنج ها ، فقط خلأهاى معنوى است . پول ، مقام ، دنيا و انواع ابزار رفاه را دارند ، ولى در كنار اين همه ، هم مشكل دارند و هم خود مشكل ساز هستند . يعنى اگر هدايت در دل آنها جلوه داشت ، با اين قدرتى كه به دست آورده اند ، عامل امنيت در جهان مى شدند ، اما نه تنها با داشتن همه ابزار علمى و رفاه ، مشكلات درونى و روانى آنها حل نشده ، بلكه براى كل كره زمين مشكل سازى نيز مى كند . اين را بايد معلّم به متعلّم قرآن ، يعنى كسى كه در كلاس درس قرآن شركت مى كند بفهماند.

 

 قرآن، خير دنيا و آخرت

 پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله مى فرمودند :

 

 » انّى قد جئتكم بخير الدنيا و الاخرة «(163)

 

 من خير دنيا و آخرت را براى شما آوردم . آن خير دنيا و آخرتى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله آورده بودند ، همين قرآن است .

 به شاگرد كلاس قرآن بايد گفت : تماشاى قرآن ، تماشاى خداست ، يعنى ببين چقدر به تو لياقت داده اند كه پروردگار با تجلّى در قرآن ، آمده كه در ظاهر نيز همه جا با تو باشد و تو از بودن چنين همراهى ، با اين جلوه كه همه جا با تو باشد ، بهره مند خواهى شد .(164)

 ما كارى به مكتب اقبال لاهورى(165) نداريم ، اما هشتاد درصد گفته ها و نوشته هاى او حكيمانه ، دلسوزانه و علمى است . او از دوازده سالگى در شهر آكسفورد انگلستان ، يكى از دانشجويان مهم دانشگاه بوده و با نمرات عالى قبول شده بود .

 در كشورى كه زنان و دخترانش نيمه عريان بودند ، دوازده سال با قرآن زندگى كرد و آن را ترجمه كرده و تا آخر عمر خويش چندين بار قرآن را ختم كرده بود .

 همان قرآنش را اكنون نگهداشته اند . از آن قرآن كه چاپ گذشته هند بوده ، هيچ صفحه اى نيست ، مگر اين كه اثر اشك چشم او در رنگ تمام صفحات آن مشهود مى باشد .

 چند نوع گريه نيز كرده است . چون ما چند نوع گريه داريم ؛ گريه شوق ، كه مثلاً چند سال فراق مى كشد ، بعد به وصال و نهايت خوشى مى رسد ، امنيت خاطر عجيبى پيدا مى كند ، ولى بلند بلند گريه مى كند  . يا گريه غم كه وقتى به شخصى مصيبت مى رسد و ناراحت مى شود ، اشك از ديده اش جارى مى شود .

 يا وقتى در خلوت خانه ، حرم يا باطنش مى نشيند ، با اعتمادى كه به قرآن و انبيا دارد ، ياد قيامت ، هفت طبقه دوزخ ، نوزده موكّل الهى بر آتش و عذابى كه » لا تقوم له السموات و الارض «(166) مى كند و اشكش مى ريزد ، اين گريه خوف است . البته نه براى دل هاى قسى و زنگار گرفته كه ديگر رقّت در آن از بين رفته است .

 

 صفا و شفاى دل با قرآن

 جلسه اى بود كه عالمى آنجا منبر مى رفت . من خيلى به اين عالم علاقه داشتم . آيات قرآن را تفسير مى كرد . وقتى به آيات عذاب خدا مى رسيد ، اين انسان الهى ، زاهد ، عالم ، پاك ، عابد ، مطهر ، دقيق ، اهل تهجّد ، آدمى كه عمرش بهشت ساز بود ، آيه را كه مى خواند ، هنوز تفسير نكرده بود ، اشك چشمش از اين محاسنش روى لباسش مى ريخت .

 كسى كه گريه از خوف خدا ندارد ، حتماً بايد به دلش برسد ، چون آن دل دارد از دست مى رود و اگر از دست برود ، هيچ چيز براى او نمى ماند ، چون همه چيز در همين دل خلاصه شده است .

 وقتى اميرالمؤمنين على عليه السلام در »نهج البلاغه« مى خواهند مجرمين را معرفى كنند ، در ارتباط با چشم ، گوش ، زبان ، دست و كار آنها هيچ حرفى نمى زنند ، فقط در مورد دل آنها صحبت مى كنند .

 ايشان مى فرمايد :

 

 » الصورة صورة انسان و القلب قلب حيوان «(167)

 

 يعنى دل او از دستش رفته و ديگر آن دل ، دل آدمى نيست و هيچ ارزشى ندارد .

 آدمى بايد مواظب باشد كه كار دل به اينجا نكشد . ماه مبارك رمضان بهترين بيمارستان براى علاج قلب است . اگر كسى نزد عالم خوبى برود ، يا به مطالعه خوبى برخورد كند و يا به هر صورت ديگرى ، بايد دلش معالجه شود . دل هر كسى به يك شكل ، رنگ و راهى معالجه مى شود .

 يكى از كارهاى پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله و ائمه اطهار عليهم السلام در آن سيصد سال زمان تعليم ظاهر قرآن به مردم ، بود . دل بسته و عاشق كردن مردم به قرآن ، يعنى قرآن را به مردم نشان مى دادند كه چيست . قرآن جمال و كمال خدا و جلوه اللّه است . مايه خير دنيا و آخرت كه هيچ انسانى تا قيامت از اين كتاب بى نياز نيست .

 كار دوم پيغمبر و ائمه عليهم السلام ياد دادن مفاهيم قرآن بود.

 كار سوم آنها ، زمينه سازى براى عمل به قرآن .

 

 بهره گيرى از قرآن در ماه رمضان

 چند جمله از اميرالمؤمنين على عليه السلام در حدى كه عالِم به منزلت قرآن شويد ، مطرح كنم. چون ما با آيات قرآن در زندگى سر و كار داريم . آيات شريفه با اغلب امور زندگى ما در ارتباط است و تربيتى و هدايتى مى باشد.

 اگر در ماه رمضان از قرآن بهره نگيريم ، وقت ديگرى نمى توانيم بهره بگيريم ، چون پروردگار در اين فرصت به ما توفيق داده ، توجه ويژه اى به ما دارد ، تا دل ما را با كتاب خود پيوند عميق بدهد و ما عاشق و عامل به قرآن مجيد شويم .(168)

 » شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِلنَاسِ وَ بَيِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ «(169)

 

 اين متن زيبا را از اميرالمؤمنين على عليه السلام توضيح دهم . متن جملات نشان مى دهد كه حضرت با دلسوزى خاصى اين جملات را فرموده اند .

 ايشان با دلسوزى به مردم مى فرمايند :

 

 » تعلّموا كتاب الله فانّه أحسن الحديث و أبلغ الموعظة و تفقّهوا فيه «(170)

 

 كتاب خدا را ياد بگيريد ! »تعلّموا« امر واجب است . حداقل واجب فقهى نباشد ، واجب اخلاقى كه هست .

 قرآن را ياد بگيريد و بياموزيد ! زيرا قرآن زيباترين سخن و بليغ ترين موعظه است . بليغ ترين موعظه يعنى چه ؟ يعنى موعظه اى كه شما را به هدف مى رساند ، چون ابلاغ يعنى رساندن .

 » و تفقّهوا فيه « بعد از اين كه قرآن را ياد گرفتيد ، آن را درك كنيد و آيه به آيه را بفهميد . فقه يعنى فهميدن ؛(171)

 و قرآن كريم هم همين مفهوم را بيان مى كند :

 » لَهُمْ قُلُوبٌ لَّايَفْقَهُونَ بِهَا «(172)

 

 يعنى دلهايى كه نمى فهمند . نه اين كه نتوانند بفهمند ، بلكه نمى خواهند بفهمند .

 ياد بگيريد و بفهميد :

 

 » فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانّه شفاء الصدور وأحسنوا تلاوته «(173)

 

 قرآن دلها را زنده مى كند . كلمه »ربيع « يعنى بهار . در بهار است كه درخت هاى مرده زنده مى شوند . از اين داروخانه خدا ، دوا مصرف كنيد ، همه بيمارى هاى روانى را معالجه مى كند . آن را نيكو تلاوت كنيد :

 چون قرآن »احسن القصص « زيباترين و بهترين كلام است .

 

 تلاوت قرآن بر سر نيزه

 شيخ مفيد نقل مى كند : بعد از اين كه سر ابى عبدالله عليه السلام را از بدن جدا كردند ، دو روز و سه شب بود كه از بدن جدا بود ، سر ايشان را در كوفه ، بالاى نيزه زده بودند ، اما بعد از سه روز جدايى از بدن ، سر بريده از قرائت قرآن جدا نشد . همه گوش ها شنيدند . كه سر بريده بالاى نيزه اين آيه را قرائت مى كرد كه نشانه هاى شگفت خدا فقط اصحاب كهف نيستند :

 

 » أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَتِنَا عَجَبًا «(174)

 

 فقط اصحاب كهف شگفتى كار خدا نيست . يكى از شگفتى هاى كار خدا اين است كه سر بريده مرا وادار به قرآن خواندن مى كند .(175)

 

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

 

157) الكافى: 603/2، حديث 3؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَاحِبَهُ فِي صُورَةِ شَابٍّ جَمِيلٍ شَاحِبِ اللَّوْنِ فَيَقُولُ لَهُ الْقُرْآنُ أَنَا الَّذِي كُنْتُ أَسْهَرْتُ لَيْلَكَ وَ أَظْمَأْتُ هَوَاجِركَ وَ أَجْفَفْتُ رِيقَكَ وَ أَسَلْتُ دَمْعَتَكَ أَؤُولُ مَعَكَ حَيْثُمَا أُلْتَ وَ كُلُّ تَاجِرٍ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَتِهِ وَ أَنَا الْيَوْمَ لَكَ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ سَيَأْتِيكَ كَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ U فَأَبْشِرْ فَيُؤْتَى بِتَاجٍ فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ وَ يُعْطَى الْأَمَانَ بِيَمِينِهِ وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِهِ وَ يُكْسَى حُلَّتَيْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَهْ فَكُلَّمَا قَرَأَ آيَةً صَعِدَ دَرَجَةً وَ يُكْسَى أَبَوَاهُ حُلَّتَيْنِ إِنْ كَانَا مُؤْمِنَيْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُمَا هَذَا لِمَا عَلَّمْتُمَاهُ الْقُرْآنَ.«

 بحار الأنوار: 189/89، باب 20، حديث 13؛ »قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ لَا يَمُوتَ حَتَّى يَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ أَوْ يَكُونَ فِي تَعَلُّمِهِ.«

 مستدرك الوسائل: 254/4، باب 7، حديث 4630؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ وَ أَقْرِءُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ كَائِنٌ لَكُمْ ذِكْراً وَ ذُخْراً وَ كَائِنٌ عَلَيْكُمْ وِزْراً فَاتَّبِعُوا الْقُرْآنَ وَ لَا يَتَّبِعَنَّكُمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَبِعَ الْقُرْآنَ تَهَجَّمَ بِهِ عَلَى رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ تَبِعَهُ الْقُرْآنُ زَجَّ فِي قَفَاهُ حَتَّى يَقْذِفَهُ فِي جَهَنَّمَ.«

158) الكافى: 603/2، بَابُ فَضْلِ حَامِلِ الْقُرْآنِ، حديث 2؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: الْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ الْعَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ.«

 الكافى: 606/2، بَابُ فَضْلِ حَامِلِ الْقُرْآنِ، حديث 9؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَا مَعَاشِرَ قُرَّاءِ الْقُرْآنِ اتَّقُوا اللَّهَ U فِيمَا حَمَّلَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ فَإِنِّي مَسْئُولٌ وَ إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ إِنِّي مَسْئُولٌ عَنْ تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ وَ أَمَّا أَنْتُمْ فَتُسْأَلُونَ عَمَّا حُمِّلْتُمْ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي.«

 بحار الأنوار: 22/89، باب 1، حديث 22؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله: عَدَدُ دَرَجِ الْجَنَّةِ عَدَدُ آيِ الْقُرْآنِ فَإِذَا دَخَلَ صَاحِبُ الْقُرْآنِ الْجَنَّةَ قِيلَ لَهُ ارْقَأْ وَ اقْرَأْ  ]اقْرَأْ وَ ارْقَأْ  [لِكُلِّ آيَةٍ دَرَجَةٌ فَلَا تَكُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَةٌ.«

 وسائل الشيعة:174/6، باب 4، حديث 7664؛ »رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله قَالَ: أَشْرَافُ أُمَّتِي حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ أَصْحَابُ اللَّيْلِ.«

159) جمال الدين اردستانى.

160) مستدرك الوسائل: 235/4، باب 1، حديث 4580؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله: مُعَلِّمُ الْقُرْآنِ وَ مُتَعَلِّمُهُ يَسْتَغْفِرُ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْحُوتُ فِي الْبَحْرِ.«

 مستدرك الوسائل: 236/4، باب 2، حديث 4585؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ الْقُرْآنُ أَفْضَلُ كُلِّ شَيْ ءٍ دُونَ اللَّهِ فَمَنْ وَقَّرَ الْقُرْآنَ فَقَدْ وَقَّرَ اللَّهَ وَ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْقُرْآنَ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَةِ اللَّهِ حُرْمَةُ الْقُرْآنِ عَلَى اللَّهِ كَحُرْمَةِ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ.«

 نهج البلاغه: خطبه 133؛ ». . . كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِكُمْ وَ تَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الآْمَالِ وَ تَعَادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوَالِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ.«

 الكافى:614/2، بَابُ تَرْتِيلِ الْقُرْآنِ بِالصَّوْتِ الْحَسَنِ، حديث 1؛ »عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ U وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.«

161) ملا هادى سبزوارى.

162) نهج البلاغه: خطبه 147؛ »فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلى الله عليه وآله بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ.«

163) بحار الأنوار: 192/18، باب 1 ذيل حديث 27؛ »عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَال:َ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآْيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ دَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ . . . ثُمَّ تَكَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله: فَقَالَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَة.«

164) الكافى: 609/2، بَابٌ فِي قِرَاءَتِه، حديث 1؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةً.«

 بحارالأنوار: 267/89، باب 30، حديث 17؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَةِ اللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ إِنَّهُ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ تَعَلَّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ يُشَرِّفُكُمْ بِتَعَلُّمِه.«

 نهج البلاغه: خطبه 133؛ »كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَخْتَلفُ فِي اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِكُمْ وَ تَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الآْمَالِ وَ تَعَادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوَالِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ.«

165) محمد اقبال لاهورى، شاعر متفكر پاكستان غربى؛ (1357 - 1289 ه . ق( وى آخرين شاعر بزرگ فارسى گوى شبه قاره هندوستان است. كه بر همه استادان مقدم بر خود در آن سامان سبقت گرفت. تحصيلات وى در انگلستان و آلمان انجام گرفت و بعد با سرمايه علمى كه از مغرب زمين به دست آورد، سرمايه فرهنگ اسلامى خود را به ميزان بسيار افزود. به اين سبب از آثارش نشانه هاى ايمان خاص به وضوح آشكار است. اقبال از پيشروان و اصلاح طلبان بزرگ مسلمانان هند و از بانيان كشور پاكستان شمرده مى شود. عمق انديشه هاى او بسيار و قدرتش براى بيان افكار عميق سزاوار تحسين است. آثار او در مجموعه هايى بنام پيام مشرق و زبور عجم و اسرار و رموز و ارمغان حجاز و جاويد نامه و در حواشى قرآن مجيد و غيره به طبع رسيده است. )فرهنگ فارسى، اعلام: 164/5)

166) اشاره به آيات سوره انفال: 2؛ سوره حجر: 44 - 43؛ سوره مدثر: 30 - 27

 بحار الأنوار: 290 - 289/8، باب 24، حديث 27؛ »عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تعالى: ]إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ[ فَوُقُوفُهُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَمَّا لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ فَبَلَغَنِي وَ اللَّهُ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَهَا سَبْعَ دَرَكَاتٍ أَعْلَاهَا الْجَحِيمُ يَقُومُ أَهْلُهَا عَلَى الصَّفَا مِنْهَا تَغْلِي أَدْمِغَتُهُمْ فِيهَا كَغَلْيِ الْقُدُورِ بِمَا فِيهَا وَ الثَّانِيَةُ لَظى نَزَّاعَةً لِلشَّوى تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى وَ جَمَعَ فَأَوْعى وَ الثَّالِثَةُ سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ وَ الرَّابِعَةُ الْحُطَمَةُ وَ مِنْهَا يَثُورُ شَرَرٌ كَالْقَصْرِ كَأَنَّهَا جِمَالَاتٌ صُفْرٌ تُدَقُّ كُلُّ مَنْ صَارَ إِلَيْهَا مِثْلَ الْكُحْلِ فَلَا يَمُوتُ الرُّوحُ كُلَّمَا صَارُوا مِثْلَ الْكُحْلِ عَادُوا وَ الْخَامِسَةُ الْهَاوِيَةُ فِيهَا مَلَأٌ يَدْعُونَ يَا مَالِكُ أَغِثْنَا فَإِذَا أَغَاثَهُمْ جَعَلَ لَهُمْ آنِيَةً مِنْ صُفْرٍ مِنْ نَارٍ فِيهِ صَدِيدُ مَاءٍ يَسِيلُ مِنْ جُلُودِهِمْ كَأَنَّهُ مُهْلٌ فَإِذَا رَفَعُوهُ لِيَشْرَبُوا مِنْهُ تَسَاقَطَ لَحْمُ وُجُوهِهِمْ فِيهَا مِنْ شِدَّةِ حَرِّهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً وَ مَنْ هَوَى فِيهَا هَوَى سَبْعِينَ عَاماً فِي النَّارِ كُلَّمَا احْتَرَقَ جِلْدُهُ بُدِّلَ جِلْداً غَيْرَهُ وَ السَّادِسَةُ هِيَ السَّعِيرُ فِيهَا ثَلَاثُ مِائَةِ سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ فِي كُلِّ سُرَادِقٍ ثَلَاثُ مِائَةِ قَصْرٍ مِنْ نَارٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ ثَلَاثُ مِائَةِ بَيْتٍ مِنْ نَارٍ فِي كُلِّ بَيْتٍ ثَلَاثُ مِائَةِ لَوْنٍ مِنْ عَذَابِ النَّارِ فِيهَا حَيَّاتٌ مِنْ نَارٍ وَ عَقَارِبُ مِنْ نَارٍ وَ جَوَامِعُ مِنْ نَارٍ وَ سَلَاسِلُ مِنْ نَارٍ وَ أَغْلَالٌ مِنْ نَارٍ وَ هُوَ الَّذِي يَقُولُ اللَّهُ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً وَ السَّابِعَةُ جَهَنَّمُ وَ فِيهَا الْفَلَقُ وَ هُوَ جُبٌّ فِي جَهَنَّمَ إِذَا فُتِحَ أَسْعَرَ النَّارَ سِعْراً وَ هُوَ أَشَدُّ النَّارِ عَذَاباً وَ أَمَّا صَعُوداً فَجَبْلٌ مِنْ صُفْرٍ مِنْ نَارٍ وَسَطَ جَهَنَّمَ وَ أَمَّا أَثاماً فَهُوَ وَادٍ مِنْ صُفْرٍ مُذَابٍ يَجْرِي حَوْلَ الْجَبَلِ فَهُوَ أَشَدُّ النَّارِ عَذَاباً.«

 إقبال الأعمال: 708 كلام اميرالمؤمنين في دعاء الكميل؛ »يا رب وأنت تعلم ضعفي عن قليل من بلاء الدنيا و عقوباتها و ما يجري فيها من المكاره على أهلها على أن ذلك بلاء و مكروه قليل مكثه يسير بقائه قصير مدته فكيف احتمالي لبلاء الآخرة و جليل  ]و حلول  [وقوع المكاره فيها و هو بلاء تطول مدته و يدوم مقامه و لا يخفف عن أهله لأنه لا يكون إلا عن غضبك و انتقامك و سخطك و هذا ما لا تقوم له السماوات و الأرض.«

167) نهج البلاغه: 86؛ »وَ آخَرُ قدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِيهَا وَقَعَ وَ يَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.«

168) الكافى: 65/4، بَابُ فَضْلِ شَهْرِ رَمَضَان، حديث 1؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَ نُزِّلَ الْقُرْآنُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآنِ.«

 وسائل الشيعة:216/6، باب 27، حديث 7771؛ »عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَفِي لَيْلَتَيْنِ فَقَالَ لَا فَقَالَ فَفِي ثَلَاثٍ فَقَالَ هَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ لِرَمَضَانَ حَقّاً وَ حُرْمَةً لَا يُشْبِهُهُ شَيْ ءٌ مِنَ الشُّهُورِ وَ كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله يَقْرَأُ أَحَدُهُمُ الْقُرْآنَ فِي شَهْرٍ أَوْ أَقَلَّ إِنَّ الْقُرْآنَ لَا يُقْرَأُ هَذْرَمَةً وَ لَكِنْ يُرَتَّلُ تَرْتِيلًا وَ إِذَا مَرَرْتَ بِ آيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ سَلِ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ إِذَا مَرَرْتَ بِ آيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ تَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ.«

169) بقره (185 : (2؛ »] اين است [ ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده ، قرآنى كه سراسرش هدايتگر مردم است و داراى دلايلى روشن و آشكار از هدايت مى باشد ، و مايه جدايى ] حق از باطل  [است .«

170) تحف العقول: 150؛ بحار الأنوار: 292/74، باب 14، حديث 2.

171) تحف العقول: 410؛ بحار الأنوار: 247/10، باب 16، حديث 13؛ »قَالَ ِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.«

 معجم مقاييس اللغة: 442/4 )فقه(؛ »الفاء والقاف والهاء أصل واحد صحيح يدل على إدراك الشي ء والعلم به تقول فقهت الحديث أفقهه وكل علم بشى فهو فقه يقولون لا يفقه ولا ينقه ثم اختص بذلك علم الشريعة فقيل لكل عالم بالحلال والحرام فقيه وأفقهتك الشي ء إذا بينته لك.«

 كتاب العين: 370/3؛ »الفقه:العلم في الدين. يقال: فقه الرجل يفقه فقها فهو فقيه. وفقه يفقه فقها إذا فهم. وأفقهته: بينت له. والتفقه: تعلم الفقه.«

172) اعراف (179: (7؛ »] زيرا [ آنان را دل هايى است كه به وسيله آن ] معارف الهى را  [در نمى يابند.«

173) نهج البلاغه: خطبه 109؛ »وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمِهِ كَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِي لَا يَسْتَفِيقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ.«

174) كهف (9 : (18؛ »آيا گمان كردى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه هاى شگفت انگيز ما بودند ؟ ] چنين نيست ؛ زيرا ما را در پهن دشت هستى نشانه هايى شگفت انگيزتر از اصحاب كهف است . [«

175) الإرشاد، شيخ مفيد: 117/2؛ بحار الأنوار: 121/45، باب 39، ذيل حديث 1؛ »قَالَ الْمُفِيدُ: وَ لَمَّا أَصْبَحَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَدِيرَ بِهِ فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ وَ قَبَائِلِهَا فَرُوِيَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ لِي فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ صْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً فَقَفَّ وَ اللَّهِ شِعْرِي عَلَيَّ وَ نَادَيْتُ رَأْسُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ.«

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سجدۀ روح و جسم
حکم محبت آمیز روزه
اقتدا و تأسى به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
ایمان و آثار آن - جلسه دوم - (متن کامل + عناوین)
ج. تعصب و لجاجت‏
«ارحنا يا بلال»
ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه دهم(متن کامل +عناوین)
امام حسين عليه السلام مايه افتخار حق‏
دشمنی با اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، خسرانی آشکار
نهج البلاغه نسخه‌ درمان بیماری های روحی

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه هفتم - توبة واقعي
امام حسين عليه السلام مايه افتخار حق‏
آثار مثبت عمل - جلسه شانزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
درخواست همسر از خدا روش بزرگان است‏
نظام خانواده در اسلام - جلسه شانزدهم – (متن کامل + ...
اقتدا و تأسى به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
مرده‏خورى اهل جهنم
نعمت های الهی - جلسه سوم - (متن کامل + عناوین)
سجدۀ روح و جسم
نعمت‌های در اختیار انسان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^