فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اهل بيت كاخ يزيد را سياه پوش كردند

اهل بيت كاخ يزيد را سياه پوش كردند

اهل بیت عصمت و طهارت هر چند داغدار و سوگوار بودند، امام با خاطر فارغ آسوده و با اطمینان کامل به پیروزى خویش و بیچارگى دشمن رهسپار مدینه شدند.
هنوز اهل بیت در شام بودند که نشانه هاى بیچارگى یزید به چشم مى خورد.
اهل بیت از اسیرى بیرون آمدند و به دستور خلیفه غاصب به دار الخلافه منتقل شدند و آن جا مورد احترام و تکریم اهالى دمشق قرار گرفتند، و چنان که طبرى مى نویسد: زنان خاندان معاویه بدون استثنا براى تسلیت نزد بانوان بنى هاشم آمدند و بر امام علیه السلام سوگوار و عزادار شدند و سه روز در کاخ خلیفه براى شهیدان بنى هاشم مجلس سوگوارى برقرار بود و یزید نهار و شام را جز با حضور امام چهارم علیه السلام صرف نمى کرد. در یکى از همین روزها بود که یکى از پسران صغیر امام حسن یا امام حسین علیه السلام همراه امام چهارم حاضر شده بود، و یزید ضمن صحبت به او گفت: با پسر من خالد کشتى مى گیرى؟ گفت: نه مگر آن که کاردى به من دهى و کاردى به او دهى و آن گاه با هم جنگ مى کنیم.
یزید را این شجاعت و صراحت لهجه آن هم از پسرى کوچک که آن همه پیش آمدهاى ناگوار دیده است بسیار خوش آمد و او را سخت در آغوش ‍ کشید سخنى گفت که معناى آن به فارسى این است: شیر را بچه همى ماند بود نعمان بن بشیر دستور یافت که وسایل بازگشت اهل بیت را فراهم سازد و مردى امین و درست کار با ایشان همراه کند و به گفته شیخ مفید (رحمه الله) خود نیز در خدمت ایشان برود.
به روایت اخبار الدول، نعمان بن بشیر با سى نفر همراه اهل بیت از شام به مدینه رفتند، و در طول راه به خدمت ایستاده بودند و نعمان به اندازه اى با ادب رفتار کرد که پس از ورود بهمدینه فاطمه دختر امیرالمومنین علیه السلام که یکى از بانوان اسیر بود به خواهرش زینب گفت: این مرد به ما بسیار محبت کرد و شایسته است جایزه اى به وى داده شود. اما نعمان جایزه بانوان را نپذیرفت و گفت: من اگر خدمتى کرده ام براى خدا و براى خویشاوندى شما با رسول خدا بوده است. این نعمان بن بشیر خود و پدرش هر دواز اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله هستند.(۱)
جریان شام و ستم ظالمان را به اختصار نقل کردیم. به علت این که حجم کتاب زیاد نشود، از دختر عزیز امام حسین علیه السلام تنها یک معجزه نقل مى کنیم.
یزید به اهل بیت پیامبر گفت: اگر مایل هستید در شام نزد ما بمانید و اگر نمى خواهید به مدینه بروید. امام سجاد فرمود: مى خواهیم به مدینه باز گردیم. (۲)
بعد از تصمیم حضرت، پسر معاویه مقدارى مال و منال تهیه کرده به اهل بیت عرض مى کند: خذوا هذا المال عوض ما اصابکم این اموال را بگیرید در برابر آن مصیبت هایى که به شما رسیده است.
ام کلثوم در پاسخ فرمود: اى یزید! چقدر بى حیا و بى شرمى، اهل بیت ما را و برادران مرا مى کشى و در عوض آن به ما مال مى دهى؟ ما اموال غارت شده خود را مى خواهیم. (۳)
حاجات اهل بیت علیهم السلام
امام سجاد علیه السلام حاجات خود را بیان کرد، یزید گفت: اى خواهر، حسین آیا حاجت و مقصدى دارى تا تمام را برآورم؟
فرمود: اى پسر آزاد شدگان، سه چیز خواهم: عمامه جدم و مقنعه مادرم و پیراهن برادرم، تمام اینها بر یزید حجت است که به او مى فهماند تو دختر پیغمبر و دختر زهرا و خواهر امام را اسیر کرده اى و مى خواهى به او چیزى بدهى. یزید لعین گفت: اما عمامه و مقنعه را گرفتم و براى تیمن و تبرک در خزانه ام نهادم، اما پیراهن را تاکنون ندیده ام و ندانم نزد کیست؟
شگفتا! که عمامه رسول خدا صلى الله علیه و آله را براى تبرک به خزینه مى گذارد ولى پسرش را شهید مى کند.
پیراهن با دسترنج حضرت زهرا سلام الله علیها
فرمود: اى یزید، آگاه باش در اوان طفولیت روزى خدمت فاطمه زهرا علیه السلام بودم، نخ این پیراهن را مى ریسید و گریه مى کرد، سبب پرسیدم؟ فرمود: دخترم، جبرئیل از خداى جلیل خبر شهادت برادرت حسین را به پیغمبر صلى الله علیه و آله آورده که در زمین کربلا با بدن چاک چاک برهنه خواهند ماند. این نخلها را مى ریسم که براى نور چشمم پیرهنى ترتیب دهم بلکه اندام پر جراحتش در بیابان عریان نماند.
اى یزید! روز عاشورا برادرم این پیراهن را بر تن کرد. شمر آن را غارت کرد باید آن را به من باز دهند تا ببوسم و ببویم وسینه ام (از دسترنج مادر و بوى برادرم) شفا یابد.
یزید حکم موکد کرد تا آن غارت شده ها را بیاورند.
قیامت آن وقتى شد که چشم بانوان داغدیده به لباس جوانان و برادران افتاد هر یک ناله جان سوز از دل کشیدند خصوصا آن وقتى که چشمشان به پیراهن خون آلود سوراخ شده سرور عالمیان امام حسین علیه السلام افتاد. خدا مى داند چه شورشى برپا شد. (۴)
زینب کبرى ماموریتى را که داشت با خطبه هاى آتشین اداى وظیفه کرد.
همسر یزید
یزید بزمى آراسته بود تا پیروزى را جشن بگیرد، تا کامیابى خود را نشان دهد، تا خاندان وحى را بکوبد. ولى چنین نشد، مجلس بزمش دادگاه محاکمه اش گردید و حکم علیه او صادر شد. پیروزى او به شکست تبدیل گردید و شهد در کامش شرنگ شد، به جاى کوبیدن خاندان وحى، خودش ‍ کوبیده شد. حق در همه جا پیروز است، ناله مظلوم از قدرت ظالم قوى تر است.
نخستین حکمى که در این محاکمه جهانى علیه یزید صادر گردید، از سوى همسرش هند بود. هند ناظر جریان هاى مجلس بود، آنچه رخ داده بود دیده و آنچه گفته شده بود شنیده. ناگهان خود را درون مجلس انداخت و از شوهر پرسید: این سر حسین پسر فاطمه دخت رسول خداست؟
یزید گفت: آرى برو شیون کن و سیاه بپوش. هند گریه کنان از مجلس بزم شوهر بیرون رفت. این هم شاهکارى از شاهکارى زینب علیهاالسلام. یکى از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله که در مجلس بزم شرکت داشت رو به یزید کرده گفت: تو روز رستخیز خواهى آمد و ابن زیاد شفیع تو است و این سر خواهد آمد و رسول خدا شفیع اوست.
یزید جز ابن زیاد شفیعان دیگر نیز دارد. پدرش معاویه، جدش ابوسفیان، و دگران! قضات دیگرى که حکم علیه یزید صادر کردند، مسلمانان آن روز، مردم شام که همگى مسلمان نبودند، آیندگان بشرى، فرشتگان آسمان ها. این محاکمه فورى یزید است و محاکمه بزرگ او در آینده بود که زینب علیهاالسلام از آن خبر داد، در دادگاهى که قاضى آن خدا و خصم یزید، رسول خدا و گواهان اعضا و جوارح یزید و فرشتگان باشند، فرشتگانى که از سوى خدا ناظر رفتار و کردار بندگان هستند و پرونده اى تشکیل مى دهند که محال است چیزى در آن فراموش شود. گواه بالاتر از همه خود خداست که هر چه کرده و شده در حضورش بوده و خواهد بود.
یزید دستور داد که اسیران را از کاخ بیرون بردند و زندانى کردند. زندان آنها جز ویرانه اى نبود، خرابه اى که ساکنانش را از گزند سرما و سوز گرما محفوظ نمى داشت. دیرى نپایید که پوست چهره هاى اسیران ترکید، و سوزش  بیرون بر آتش درون افزوده شد! این پذیرایى یزید از مهمانان اسیر بود و آن پذیرایى کوفیان از میهمانان شهید. هر دو گروه میهمان بودند و هر دو گروه پذیرایى شدند و چگونه پذیرایى شدند؟ اسارت حضرت زینب علیهاالسلام و شهادت حسین علیهاالسلام رابطه مستقیم دارند و اسارت شهادت را شناسا مى سازد و نمى گذارد شهید ناشناخته بماند. (۵)
زینب علیهاالسلام یزید را رسوا کرد
زینب خواهرى با وفا بود که برنامه انقلاب برادر شهید را به سر حد تکامل رسانید. خون چنان در زینب نقش آفرین بود که نه تنها رسم زنان را در مقابل بروز حوادث و معصیت ها فراموش کرد، بلکه چون مردان به او شجاعت و شهامت بخشید، او برنامه اش را تا این جا خوب ایفا کرده و حال نیز باید همان برنامه اى که در کوفه و شام پیاده شد در مدینه هم اجرا شود، زیرا همان بى اطلاعى و نا آگاهى در مدینه هم به چشم مى خورد.
زینب چنان افکار عمومى را روشن کرده بود که زنان آل ابى سفیان با دیده هاى گریان، در حالى که ضجه و شیون مى کردند به استقبال خاندان رسول خدا آمده و بر دست هاى آنان بوسه مى زدند، این روش سه روز ادامه داشت. زینب رهبر انقلابى است که تمامى زنان بنى امیه را در مجلس یزید وادار به شورش علیه یزید کرد و او را رسوا ساخت. (۶)
برنامه انقلابى زینب چنان اثر بخشید که یزید موقعیت خود را در مخاطره دید و در هر جا و هر وقت مى توانست در مورد شهادت حسین علیه السلام و یارانش خود را تبرئه مى کرد و گناه را به گردن عبیدالله زیاد مى افکند.
یزید مى گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را، به خدا سوگند، اگر من با حسین رو به رو مى شدم هر چه از من مى خواست، از او دریغ نمى کردم و جلو مرگ او را مى گرفتم، اگر چه به قیمت یکى از فرزندانم تمام مى شد. سخنرانى هاى آتشین زینب که از کودکى آموخته بود و او اعمال مادرش را به خاطر داشت که چطور و چگونه خلیفه کودتایى را رسواى خاص و عام نمود. او نیز چون مادر جوان خود فریاد برآورد، و تمامى آنهایى را که یزید رسیده باید تمام آن نقشه ها را دنبال کند و برنامه اى دقیق تر داشته باشد، زیرا هنوز عده اى در مدینه دیده مى شوند که از حقایق اطلاعى ندارند و عمال کثیف یزید به دنبال دستورهاى ننگین، مرگز حقایق را تحریف نموده، به خورد مردم مى دهند، ولى حضرت زینب پیوسته در افکارش با خود سخن مى گفت: من نباید در مدینه سکوت را اختیار کنم، زیرا مردم را بى اطلاع تر از اهالى کوفه و شام نمى دانم.
من حتما باید در مدینه برنامه اى براى رسوا کردن یزید داشته باشم. زیرا او به خیال خودش ما را از سر خود باز کرده و به مدینه فرستاد و ما در این جا آرام خواهیم گرفت.
من نباید بگذارم آب خوش از گلوى قاتلان برادرم پایین رود، ولى از سویى نمى توانم آن روش کوفه و شام را داشته باشم. برنامه اى تازه طرح مى کنم که مسوولیتم را فراموش نکرده باشم.
من نباید فکر کنم چون مدینه مرکز اسلامى است و مردم با ما آشنایى دارند سکوت کنم و عمال کثیف یزید که ثمره خلافت کودتایى عمر بن خطاب است سم پاشى کنند.
من باید حتما در مدینه هم برنامه اى داشته باشم، ولى خیلى دقیق است. من نباید به برادرزاده ام نگاه کنم، زیرا او مسوولیت دیگرى دارد. فقط فکر مى کنم اگر افکار زنان را روشن سازم براى هر خانواده اى آن زن کفایت مى کند که حقایق را بازگو کند ویزید را رسوا سازد.

نویسنده:على ربانى خلخالى

پی نوشت:


۱-بررسى تاریخ عاشورا، ص ۲۱۹
۲-تذکره ابن جوزى، ص ۱۵۰
۳-ناسخ حالات امام حسین علیه السلام، ج ۳، ص ۱۷۲
۴-مقتل جامع، ج ۲، ص ۲۱۹
۵-پیشواى شهیدان، ص ۲۷۶
۶-تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۲۶

 


منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خطبه حضرت زينب (سلام الله عليها) در کوفه
زُهَير بن بِشْر خَثْعَمىّ‏
عبدالله بن جعفر و قيام كربلا
محمد بن مسلم بن عقيل‏
حضرت عباس (ع)؛ آيينه شجاعت و کرم
حسين بن عبداللَّه بن جعفر عليه السلام‏
كامل‏
بشر بن عبداللَّه حضرمى‏
مبارزات سياسي و اجتماعي امام سجاد (ع)
دعاي حضرت امام سجاد (ع) براي پدر و مادر خويش(1)

بیشترین بازدید این مجموعه

محمد بن مسلم بن عقيل‏
عمير بن كنّاد
عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَنْدَعى
سيف بن حارث جابرى
عاشورا نقش بى ‏همتاى زينب(س)(1)
زیارت حضرت علی اكبر (ع)
امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت
روایت دردهای زینب (س) - لحظات وصل
چون او سجده کن!
گفتاری پیرامون حضرت رقیه (س)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^