لطفا منتظر باشید

ديدگاه تاريك انسانهاى خودباخته

 

 جلال الدين رومى مى‏گويد : شخصى روستايى در شب ، طبق هر شب از خواب بيدار شد و با خود گفت : بروم گاوم را آب و علف بدهم . به طويله آمد ، تاريك بود ، در تاريكى ظرف آب و علف را آورد و دستى به سر و گوش گاوش كشيد . خبر نداشت كه گرگ قوى‏هيكل خطرناكى به خاطر سرماى زمستان و گرسنگى ، از بيابان آمده و به طويله رفته ، گاو را پاره كرده ، خورده و چون جاى گرمى است ، همانجا خوابيده است تا وقتى هوا روشن شد ، برود .

 آمد آب و علف را گذاشت و دستى به سر و گوش گرگ كشيد . نمى‏دانست كه زير دستش چه خبر است . نمى‏دانست كه دارد چيزى را نوازش و محبت مى‏كند كه فردا وقتى چشم او روشن شد ، نتيجه اين نوازش و محبت را خواهد ديد .

 آمريكا و اروپا نيز عده‏اى را چنان خواب كرده‏اند كه اين خواب‏ها به سر و گوش آنها دست نيز مى‏كشند ، ولى صبح عاقبت خود را خبر ندارند كه تسخيرشده آنان شده‏اند . اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد : اين‏ها لحظه‏اى كه مردند ، تازه بيدار مى‏شوند كه چگونه باخت داده‏اند .

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه