فارسی
يكشنبه 08 مهر 1403 - الاحد 24 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه ششم (1) – (متن کامل + عناوین)

 

نشانه هاى محسنين در ترك گناه

 ويژگى اهل گريه در قرآن

 

تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

مقدمه اى را در ارتباط با گريه « بكاء » عنايت بفرماييد تا بخش ديگرى از روايات[1] مربوط به گناه و آثار آن بيان شود و روشن شود كه چرا خدا، پيامبران، 
ائمه طاهرين  عليهم السلام، اولياى خدا و عقلِ انسان بر ترك گناه اصرار دارند كه فريب اين لذت هاى كم گناه را نخوريم. معامله كردن بهشت با اين لذت هاى زودگذر و در نتيجه از دست دادن بهشت، منطقى و عاقلانه نيست.

سه آيه از سوره مباركه مائده، خداوند متعال از گروهى از بندگان حقيقى، با انصاف و با وجدانش خبر مى دهد كه در زمان رسول خدا  صلى الله عليه و آله بودند و بعد از حضرت نيز با همين هويت پيدا شدند، در زمان ائمه  عليهم السلام و بعد از آنان نيز بوده، در زمان ما نيز هستند و در آينده نيز خواهند بود و در نهايت همه آن افرادى كه در كنار امام دوازدهم  عليه السلام جمع مى شوند، از همين گروه، با همين اوصاف خواهند بود.

در اين آيات شريفه، اول مسأله شنيدن مطرح است، البته شنيدنى كه مربوط به مردم با انصاف، با وجدان، با ادب، باوقار و انسان صفت است.

بعد از اين شنيدن، روى قلب آنها اثر مى گذارد و براى آنان نرمى و رقّت قلب مى آورد.

از آثار اين رقّت قلب، گريه فراوان است، گريه به علت ملكوتى و عرشى
شدن. گريه بسيار پرقيمتى كه اگر همه گريه هاى عالم را جستجو و ارزيابى كنند، فوق اين گريه وجود ندارد. در آيه شريفه نيز خداوند مى فرمايد كه اين گريه ـ منهاى رقّت قلب و عاطفه درونى كه زمينه گريه است ـ به چه سبب براى آنها حاصل مى شود.

بعد از گريه، اتصال به وجود مقدس پروردگار و بعد از آن نيز اعتراض عالمانه و حكيمانه به تمام بى دين هاى جهان و در پايان مطلب نيز خداوند متعال، از جايگاه قيامتى اين گروه خبر مى دهد و بعد به مقام ارشديت اين افراد عنايت مى كند كه در حقيقت اين مقام، همرنگ مقام خود خدا است.

ما به خواست خدا، از بحث گناه فارغ شديم و به سفارش دوم پيغمبر  صلى الله عليه و آله رسيديم كه در ماه رمضان اصرار دارند كه انجام بگيرد و آن بحثِ زياد تلاوت كردن قرآن است:

 

« فَأَكْثِرُوا فيه مِنْ تلاوة القرآن »[2]

 

در اين ماه، زياد قرآن تلاوت كنيد.

خود پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله در اين ماه، ده بار از اول تا آخر قرآن را تلاوت مى كردند و در بيشتر زمان تلاوت نيز اشك مى ريختند. قرآن خواندنى با حال كه حقيقت آيات را براى ما روشن كند و انسان وارد آن فضا شود و در خم رنگرزى خدا، رنگ خدايى را از قرآن بگيرد و بعد از ماه مبارك رمضان بيرون بيايد.

 

تلاوت كنندگان و شنوندگان حقيقى آيات قرآن

يكى از اين سه آيه را عنايت كنيد:

 


« وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ »[3]

 

زمانى كه آيات نازل شده بر پيغمبر اسلام  صلى الله عليه و آله را مى شنوند.

اين شنيدن با خيلى از شنيدن ها فرق مى كند؛ چون اين شنيدن، شنيدن صداى خداست كه به صورت قرآن در آمده است، وقتى كه اين صدا را از طريق گوش مى شنوند، به تمام مشاعر خودشان مى رسانند كه نسبت به قرآن « يشعرون » شوند، يعنى حقيقت آن را حس و درك كرده و به قرآن وصل شوند. گويا وقتى كه گوش مى دهند، همه وجودشان گوش است و در كنار اين گوش، هوش هستند و در كنار اين هوش نيز، درك هستند و با تمام وجود، حقيقت آيات را لمس مى كنند.

وقتى كه مى شنوند و درك مى كنند، خاصيت اين درك اين است كه قلب را پاك مى كند و حجاب ها را كنار مى زند. اين عنايتى است كه خدا از طريق قرآن به بندگانش دارد. اگربندگان اهل گوش باشند. در شبانه روز نيز در ده ركعت از نماز، واجب كرده كه با زبان قرآن بخوانند:

 

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ »

 

با زبان بخوانند، با گوش بشنوند، با هوش بگيرند، با اعضا و جوارح خود به صورت عمل ظهور بدهند.

 

« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِينَ »

 

اگر به باطن برسانند و با اعضا و جوارح آشكار كنند، ديگر بنده شاكر دائمى مى شوند و دچار كفران و ناسپاسى نمى شوند.

 


« الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ »[4]

 

انسان روزى ده بار با فهم خود در مفهوم رحمان و رحيم غرق شود، تا به انسان مهربان، با محبت، عاشق، و با مهر تبديل شود.

 

مؤمن، خورشيد عالم تاب

همان كسى مى شود كه خداوند به حضرت مسيح  عليه السلام فرمود.

فرمود: هنگام صبح كه از خانه بيرون مى آيى، نسبت به همه مانند آفتاب باش. چون خورشيد وقتى مى تابد، هيچ خانه، لانه، باغ، گلستان، مرغزار، شوره زار، كوير، صحرا، كوه، دريايى و دره اى را استثنا نمى كند و اين انرژى خورشيدى را خرج همه موجودات مى كند. خود موجودات بايد در قيامت جواب اين خرج كردن را بدهند.

وقتى انسان در هر شبانه روز ده بار دربِ رحمان و رحيم به رويش باز شود و در اين خُم بيافتد و رنگ بگيرد، يعنى با گوش، هوش، مشاعر و قلب خود رحمانيت و رحيميت را بگيرد، مانند خورشيد مى شود كه به همه مى تابد.

ديگر اين شخص تلخ نخواهد بود، بلكه در همه جا شيرين است، حتى براى دشمنان، گرچه دشمن نمى فهمد. چون خدا دشمن را « لا يشعرون » ناميده است والا اگر دشمن شعور داشت، پيغمبر اكرم  صلى الله عليه و آله را اعظم نعمت خدا مى ديد كه به آنها عنايت كرده است. او واسطه اى است كه بيست و سه سال تلاش مى كند تا 
كسى به جهنم نرود و از بهشت محروم نشود. او براى همه آفتاب است:

« إِنَّـآ أَرْسَلْنَـكَ شَـهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا »[5]

 

همين تعبيرى كه خدا درباره خورشيد كرده است:

 

« وَ جَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا »[6]

 

همين تعبير را درباره پيغمبر  صلى الله عليه و آله آورده است. او خورشيد است،[7] ولى كافر 
و مشرك تا وقتى در فضاى « لا يشعرون » هستند، نمى فهمند. او مى تابد، ولى اين ها درك نمى كنند.

 

« مَــلِكِ يَوْمِ الدِّينِ »[8]

 

انسان در شبانه روز ده بار با زبان خودش صداى خدا را به گوش خود بخواند و به هوش و مشاعر خود تحويل بدهد، با اعضا و جوارحش آن را ظهور بدهد، خود را در پيشگاه خدا مى بيند. در دنيا و قيامت، خود را در تحت حكومت اين « مالك يوم الدين » مى بيند.

 

در مسير انبيا و اوليا

او صداى دادگاه هاى قيامت را مى شنود.

 

« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ »[9]


ديگر چه درى براى شياطين باز مى ماند كه ما را به عبادت خود بكشد؟

 

« اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ »

 

كدام راه انحرافى مى ماند كه كارگردان آن توان انحراف ما را داشته باشد و ما را وارد آن راه انحرافى كند؟

 

« صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ »[10]

 

هر روز و هر شب ده بار مى گويد « أنعمت عليهم » يعنى به خودت تلقين كن، ببين از طريق نماز، مى خواهى با چه كسانى پيوند بخورى؟

 

« وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّــلِحِينَ »[11]

 

من در هر نمازى مى خواهم دستت را در دست صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، صديقين، شهيدان و صالحين بگذارم.

 

« غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّـالِّينَ »[12]

 

مى خواهم تو را از هر چه اخلاق يهوديت و نصرانيت است، پاك كنم.


 

 

اشك محسنين با تواضع در برابر حق

اگركسى اين گونه قرآن را بشنود، ديگر شخصيتى قرآنى و الهى مى شود.

 

« إِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ »[13]

 

وقتى كه آيات نازل شده را مى شنوند و به هوش و مشاعر خود مى رسانند، قلب رقّت و حال پيدا مى كند. آثار حال، در گريه پيدا مى شود.

« تفيض » يعنى فيضان مى كند، اشك فراوان از ديدگانش جارى مى شود.

براى چه؟

 

« مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ »

 

چون با شنيدن اين آيات، با انصاف، وجدان، هوش و درك خود حضرت حق و قيامت را مى شناسند و وقتى كه حضرت حق را شناختند، ديگر بى اختيار اشك آنان مى ريزد.

 

« يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّـهِدِينَ »[14]

 

فرياد از باطن آنان بلند مى شود: خدايا ! ما به تو و همه شئون تو ايمان آورديم. ريشه « آمنّا » در سه حرف « امن » است، يعنى با وصل شدن به تو، از همه بلاهايى كه محصول گناه در دنيا است و از همه عذاب ها در امان قرار گرفتيم.

بعد چون دل، زبان و عمل ما راست مى گويند، وجود مقدّس خودت، با قلم
رحمت خود، ما را در گروه گواهان بنويس. يعنى آن پرونده اى كه پيامبران و ائمه  عليهم السلام دارند، در گوشه اى از آن اسم ما را نيز بنويس كه در قيامت اينان به مؤمن بودن ما نزد تو شهادت بدهند.

وقتى پيغمبر  صلى الله عليه و آله وارد محشر شود و شهادت بدهد كه اين شخص از امت و شيعه واقعى من و اولاد من است، آنها نيز شهادت بدهند، پرونده و وضع خود ما نيز شهادت بدهد، زمينى كه روى آن زندگى كرديم، خانه و دست و پاى ما ـ اين ها نيز جزء گواهان هستند ـ آن گاه:

 

« فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّـهِدِينَ »[15]

 

يعنى به ملائكه ات بگو بيايند و ما را بو كنند، بفهمند كه ما فقط بوى تو و دوستان تو يعنى پيغمبر و ائمه  عليهم السلام را مى دهيم. اين را ثبت كن و در ما استقرار بده.

 

 

 پی نوشت ها:

 

 



 

[1] ـ من لايحضره الفقيه: 4/17، حديث 4968، بَابُ ذِكْرِ جُمَلٍ مِنْ مَنَاهِي النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله؛ وسائل الشيعة: 15/223، باب 15، حديث 20333؛ «. . . وَ مَنْ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ  عز و جل كَانَ لَهُ بِكُلِّ قَطْرَةٍ قَطَرَتْ مِنْ دُمُوعِهِ قَصْرٌ فِي الْجَنَّةِ مُكَلَّلاً بِالدُّرِّ وَ الْجَوْهَرِ فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر . . . .»

در باب گريه آمده: بحار الأنوار: 11/287، باب 1، حديث 6؛ علل الشرائع: 1/28، باب 20، حديث 3؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ كَانَ اسْمُ نُوحٍ عَبْدَ الْأَعْلَى وَ إِنَّمَا سُمِّيَ نُوحاً لِأَنَّهُ بَكَى خَمْسَمِائَةِ عَامٍ.»

هم چنين آمده: بحار الأنوار: 101/35، باب 34، حديث 18؛ وسائل الشيعة: 15/226، باب 15، حديث 20340؛ «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ  عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلاَّ ثَلاَثَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ.»

و نيز آمده: وسائل الشيعة: 15/227، باب 15، حديث 20343؛ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلاَّ الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمَائِهَا لَمْ يَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاكِياً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا.»

هم چنين آمده: بحار الأنوار: 44/292، باب 34، حديث 37؛ «رُوِيَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آلهابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ . . . بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً . . . فَقَالَ النَّبِيُّ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلاً بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلاَّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ.»

 

[2] ـ بحار الأنوار: 93/340، باب 46، ذيل حديث 5.

 

[3] ـ مائده 5 : 83؛ «و چون آنچه را كه بر پيامبر اسلام نازل شده بشنوند.»

 

[4] ـ فاتحه 1 : 1 ـ 3؛ «به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى. * همه ستايش ها، ويژه خدا، مالك و مربّى جهانيان است. * رحمتش بى اندازه و مهربانى اش هميشگى است.»

 

[5] ـ احزاب 33 : 45 ـ 46؛ «اى پيامبر ! به راستى ما تو را شاهد [ بر امت  ]و مژده رسان و بيم دهنده فرستاديم. * و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى فروزان [ براى هدايت جهانيان  ]قرار داديم.»

 

[6] ـ نبأ 78 : 13؛ «و چراغى روشن و حرارت زا پديد آورديم.»

 

[7] ـ درباره خلقت عالم: بحار الأنوار: 15/29، باب 1؛ «فَرُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ  عليه السلامكَانَ اللَّهُ وَ لاَ شَيْءَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ  صلى الله عليه و آله قَبْلَ خَلْقِ الْمَاءِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْمَلاَئِكَةِ وَ آدَمَ وَ حَوَّاءَ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةِ أَلْفِ عَامٍ . . . قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنْ مُحَمَّدٌ الَّذِي قَرَنْتَ اسْمَهُ بِاسْمِكَ وَ ذِكْرَهُ بِذِكْرِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ يَا قَلَمُ فَلَوْلاَهُ مَا خَلَقْتُكَ وَ لاَ خَلَقْتُ خَلْقِي إِلاَّ لِأَجْلِهِ فَهُوَ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَ سِرَاجٌ مُنِيرٌ وَ شَفِيعٌ وَ حَبِيبٌ فَعِنْدَ ذَلِكَ انْشَقَّ الْقَلَمُ مِنْ حَلاَوَةِ ذِكْرِ مُحَمَّدٍ  صلى الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ الْقَلَمُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلَيْكَ السَّلاَمُ مِنِّي وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَلِأَجْلِ هَذَا صَارَ السَّلاَمُ سُنَّةً وَ الرَّدُّ فَرِيضَةً.»

و نيز در روز عاشورا: بحار الأنوار: 45/47 ـ 49، بقية الباب 37؛ «يَقُولُ اللَّهُمَّ لاَ يَكُونُ أَهْوَنَ عَلَيْكَ مِنْ فَصِيلٍ. ثُمَّ قَالُوا ثُمَّ قَامَ الْحُسَيْنُ  عليه السلام وَ رَكِبَ فَرَسَهُ وَ تَقَدَّمَ إِلَى الْقِتَالِ وَ هُوَ يَقُولُ . . . فَأَبِي شَمْسٌ وَ أُمِّي قَمَرٌ فَأَنَا الْكَوْكَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَيْنِ وَ لَهُ فِي يَوْمِ أُحُدٍ وَقْعَةٌ شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْكَرَيْنِ ثُمَّ فِي الْأَحْزَابِ وَ الْفَتْحِ مَعاً كَانَ فِيهَا حَتْفُ أَهْلِ الْفَيْلَقَيْنِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا ذَا صَنَعَتْ أُمَّةُ السَّوْءِ مَعاً بِالْعِتْرَتَيْنِ عِتْرَةِ الْبَرِّ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيِّ الْوَرْدِ يَوْمَ الْجَحْفَلَيْنِ . . . ثُمَّ وَقَفَ  عليه السلام قُبَالَةَ الْقَوْمِ وَ سَيْفُهُ مُصْلَتٌ فِي يَدِهِ آيِساً مِنَ الْحَيَاةِ عَازِماً عَلَى الْمَوْتِ وَ هُوَ يَقُولُ أَنَا ابْنُ عَلِيِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ كَفَانِي بِهَذَا مَفْخَراً حِينَ أَفْخَرُ وَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ أَكْرَمُ مَنْ مَضَى وَ نَحْنُ سِرَاجُ اللَّهِ فِي الْخَلْقِ نَزْهَرُ.»

هم چنين درباره اميرالمومنين  عليه السلام، رسول گرامى اسلام  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: بحار الأنوار: 39/37، باب 73، حديث 7؛ «عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله: عَلِيٌّ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي الْأَرْضِ وَ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي الْأَرْضِ أَعْطَى اللَّهُ عَلِيّاً مِنَ الْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْفَهْمِ لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ وَ سَخَاءَهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ وَ لَهُ اسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي الْجَنَّةِ بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي . . . .»

 

[8] ـ فاتحه 1 : 4؛ «مالك و فرمانرواى روز پاداش و كيفر است.»

 

[9] ـ فاتحه 1 : 5؛ «[ پروردگارا ! ] تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو كمك مى خواهيم.»

 

[10] ـ فاتحه 1 : 6 ـ 7؛ «ما را به راهِ راست راهنمايى كن. * راه كسانى [ چون پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان كه به خاطر لياقتشان ] به آنان نعمتِ [ ايمان، عمل شايسته و اخلاق حسنه] عطاكردى.»

 

[11] ـ نساء 4 : 69؛ «و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ ايمان، اخلاق و عمل صالح] داده.»

 

[12] ـ فاتحه 1 : 7؛ «هم آنان كه نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند.»

 

[13] ـ مائده 5 : 83؛ «و چون آنچه را كه بر پيامبر اسلام نازل شده بشنوند، ديدگانشان را مى بينى به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبريز از اشك مى شود.»

 

[14] ـ مائده 5 : 83؛ «مى گويند: پروردگارا ! ايمان آورديم، پس ما را در زمره گواهان [ به حقّانيّت پيامبر و قرآن ] بنويس.»

 

[15] ـ مائده 5 : 83؛ «پس ما را در زمره گواهان [ به حقّانيّت پيامبر و قرآن ] بنويس.»

 

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

غيبت‏
حسابرسى اعمال همراه با محبت
حلال و حرام مالی - جلسه بیستم (متن کامل +عناوین)
گناه و سبب آن - جلسه ششم (1) – (متن کامل + عناوین)
احتساب مشكلات پاكان به عنوان عبادت
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد توبه
قرآن در سينه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
ترتيب واسع و عليم بودن خدا در آخرت
ادامه داستان
مرگ و عالم آخرت

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
امتحان الهى در نظر امام على عليه‏السلام‏
سختى شهادت بر طلاق
تقابل انسان با شيطان در روز قيامت
اهتمام قدما براى حل مشكل مردم
تفسير و تبيين تقوا
فهم مطالب براى راهيابى به حقيقت
شكايت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از امت خود ...
معناى دقيق اتلاف عمر
مهمانی الهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^