فارسی
شنبه 02 تير 1403 - السبت 14 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

گناه و سبب آن - جلسه بیست و دوم – (متن کامل + عناوین)

 

ترك گناه

 اجتناب از گناهان ظاهرى و باطنى

 

تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

در ارتباط با علت پديد آمدن گناهان ظاهر و باطن، مجموعه گناهانى كه قرآن مجيد نزديك شدن به هر كدام از آنها را در سوره مباركه مائده نهى مى كند:

 

« وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ »[1]

 

و وجود مبارك پيامبر اسلام  صلى الله عليه و آله در چهار سفارش بسيار مهمى كه براى ماه مبارك رمضان داشتند، در اولين سفارش فرمودند:

 

« فاجتنبوا فيه كلّ حرام »[2]

 

در اين ماه مبارك رمضان كه كلاس ظهور تقوا و پاكى است، از آنچه كه خدا بر شما حرام كرده است، خود را دور نگهداريد و در دسترس گناه قرار نگيريد.

خدا در قرآن مجيد مى فرمايد:

 


« قَدْ جَآءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَـبٌ مُّبِينٌ »[3]

 

از جانب الله، نمى گويد: « من الرحمن » يا « من الرحيم » يا « من الرب » بلكه مى گويد: « من الله » از جانب وجودى كه مستجمع جميع صفات كمال است، نورى كه اين نور كتاب مبين قرآن است، براى شما آمد.

 

دستگيرى خدا از بندگان

خدا در اين آيه مى فرمايد: من چراغدار شما هستم، براى اين كه شما با بودن اين نور و اين چراغ روشن، خود، راه واقعى، خدا، هستى، قيامت، اخلاق و اعمال صالح را گم نكنيد.

براى اين كه در سايه نور اين چراغ، سرمايه ها را ببينيد و در كنار اين سرمايه ها، تجارتى كنيد كه:

 

« تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ »[4]

 

سود اين تجارت، رهانيدن شما از عذاب دردناك است.

هيچ پيغمبر، امام و وليّى از اوليا نبوده است كه از ترس «عذاب اليم» گريه نكرده باشد. يعنى ما از گريه آنها مى توانيم دورنمايى از عظمت آن عذاب را بفهميم. چون باور داشتند، گريه مى كردند. اگر كسى چيزى را باور نداشته باشد، براى آن غصه نمى خورد و گريه نمى كند.

ميلياردها نفر روى زمين نه خدا را باور دارند و نه قيامت را. در هر نوع 
معصيتى غرق هستند و مى خندند. نمى دانند كه با دست خود چه بلايى به سر خود مى آورند ؛ چون تمام سرمايه هاى الهى از آنها گمشده است. چراغ و نورى در اختيار ندارند.

 

شدت خوف از قيامت در اولياى خدا

بعد از نصف شب، با اضطراب و ناراحتى درب خانه اميرالمؤمنين  عليه السلام را مى زند. وجود مبارك حضرت فاطمه زهرا  عليهاالسلام كه تمام شب هاى عمرش را مانند پدر بزرگوارش از نصف شب به بعد بيدار بود. نمى توانست بيدار نباشد ؛ چون عاشق بود. معشوقى مانند خدا او را آرام نمى گذاشت.

امام مجتبى  عليه السلام مى فرمايد: مادرم تا زنده بود، هر وقت من و برادرم از خواب بيدار شديم، مى ديديم مشغول عبادت و گريه است. خيال نكنيد با درب زدن، خوابى را بيدار كردند. خواب در آنها معنا نداشت. آنها خواب را بيدار كرده بودند. هر شب به خواب مى گفتند:

 


بگو به خواب كه امشب، ميا به ديده من

 جزيره اى كه مكان تو بود، آب گرفت[5]



 

دختر پيغمبر  صلى الله عليه و آله پشت در آمد. دختر پيغمبر  صلى الله عليه و آله براى غريبه در باز نمى كرد ؛ چون تمام قرآن را عمل مى كرد. او براى محرم و نامحرم خيلى حرمت قائل بوده است. او درب را باز نمى كند كه چشمش به نامحرم بيافتد و نامحرم رو و قامت او را ببيند. كسى نمى توانست ببيند.

شب هايى كه مى خواست بر سر قبر پدرش برود، اميرالمؤمنين و حسنين  عليهم السلام همراه حضرت  عليهاالسلام بودند. قبلاً به امام حسن  عليه السلاممى فرمود: برو چراغى كه در حرم روشن است، خاموش كن.

در مدينه پشت درب آمده بود ؛ چون اميرالمؤمنين  عليه السلامنبودند كه درب را باز كنند. اميرالمؤمنين  عليه السلام در آن وقت بيست و پنج ساله بودند. حضرت  عليهاالسلام
فرمودند: كيست؟ گفت: خانم ! شما فاطمه زهرا  عليهاالسلام هستيد؟ فرمود: بله. عرض كرد: مى خواهم خبر تلخى را به شما بدهم: از سفر مى آمدم. از كنار نخلستان هاى مدينه رد مى شدم، اين صدا را شنيدم:

 

« خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ »[6]

 

اگر قيامت به فرشتگان بگويى: او را بگيريد و با زنجير ببنديد، به جهنم بياندازيد. او را نمى خواهم، چه كسى به فرياد من مى رسد؟ دلم سوخت. گفتم بروم ببينم صاحب اين صدا كيست. تاريك بود، نفهميدم، نشستم تا چشمم عادت كرد، ديدم اميرالمؤمنين  عليه السلام از دنيا رفته است. حضرت فاطمه زهرا  عليهاالسلام فرمودند: او از دنيا نرفته است. اين حال هر شب على  عليه السلام است، كه به اين حال ترس از جهنم مى افتد.[7]


 

باور كردن دين، مايه نجات از عذاب

آنان جهنم را باور كرده بودند. خوش به حال كسانى كه قرآن را باور كردند. خدا خيلى از سرمايه ها را به شما داده است. خوش به حال شما كه خدا را باور كرديد. فكر مى كنيد دلى كه خدا، قرآن، پيغمبر  صلى الله عليه و آله و اهل بيت  عليهم السلام در آن است، مى سوزانند؟

ياران ما در قيامت كم نيستند، بلكه زيادند. يكى از ياران ما امام زين العابدين  عليه السلاماست كه گريه مى كرد و مى فرمود: خدايا ! در قيامت مرا به جهنم ببر، اما به قدرى بدن مرا بزرگ كن كه تمام جهنم را پر كنم و كس ديگرى در جهنم نيايد. ما اين چنين يار مهربان داريم.[8]

خدا مى فرمايد: من چراغدار شما هستم:

 

« فَجَائَهُمْ بِتَصديقِ الذى بين يديه و نور المقتدى به ذلك القرآن »[9]

 

اين ها خيلى سرمايه است، اما اگر خيمه حيات شما نور نداشته باشد، همه را گم مى كنيد. همان طور كه چند ميليارد جمعيت دنيا گم كرده اند. تنها چيزى كه
براى اين چند ميليارد مانده، شكم و شهوت است و تمام ابزارى كه دارند، در خدمت همين شكم و شهوت است. اما شما همه چيز را در خدمت خدا و دين خدا گرفتيد. شما شهوت داريد، اما ـ نعوذ بالله ـ اهل زنا نيستيد.

شما همسرى انتخاب كرده ايد، از هم ديگر لذت مى بريد و به امر محبوب شهوت خود را هزينه مى كنيد. مگر هر وقت سر سفره مى نشينيد، نمى گوييد: « بسم الله الرحمن الرحيم »؟ مگر آخر سفره نمى گوييد: الهى شكر؟ شما مگر شكم را در خدمت خدا نبرده ايد؟ شما جوان هاى خوب! چهره شما در خدمت كيست؟ مگر اين چهره هاى زيبا را روى مهر نمى گذاريد؟ مگر روى اين چهره هاى زيبا اشك نمى ريزد؟[10]

 

شادى مؤمن در رضايت پروردگار

بعد مى فرمايد:

 

« يَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَهُ »[11]


آن كسانى كه مانند شما به دنبال رضاى من هستند ؛ يعنى هر كارى مى كنند، ممكن است خود آنان نيز از آن كار مثبت خود لذت ببرند، اما عيبى ندارد، رسول گرامى اسلام  صلى الله عليه و آلهمى فرمايد:

 

« اذا أَحْسَنوا اِسْتَبْشَرُوا »[12]

 

وقتى مؤمن كار خوب مى كند، شاد مى شود.

پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: خدا وقت افطار، وقتى مؤمن افطار مى كند، شاد مى شود. خود مؤمن نيز از اين كه روزه گرفته است، شاد مى شود. مگر شما به حرم حضرت رضا  عليه السلاممى رويد، غصّه هاى شما برطرف نمى شود؟ بيرون مى آييد، به همه مى گوييد: چه زيارت و گريه اى بود، عجب سبك و شاد شدم.

مؤمن شاد مى شود. اسم اين شادى ريا، غرور، عجب و خودبينى نيست. اين شادى، نسيم بهشت است كه از عمل مى وزد.

 

هديه هدايت، پاكى و وصال به مؤمن

خدا مى فرمايد: من از اين نور، سه نعمت به او مى دهم: نعمت اول:

 

« يَهْدِى بِهِ اللَّهُ »[13]


وقتى كه اين نور را در خيمه حياتش قبول كرد، خودم دست او را مى گيرم و او را هدايت مى كنم. نعمت دوم:

 

« يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ »[14]

 

او را پاكسازى مى كنم. تاريكى حسد، بخل، ريا، كينه، نفاق، گناهان اعضا و جوارح را از او پاك مى كنم و او را به طرف حقايق، درستى ها و فضيلت ها بيشتر مجذوب مى كنم. نعمت سوم:

 

« وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ »[15]

 

كوتاه ترين راه را جلوى او باز مى كنم تا به خودم برسد.

راه، راهِ طولانيى نيست، بلكه به قدرى اين جاده كوتاه است. چند دقيقه طول نكشيد كه «حرّ بن يزيد» اين جاده را طى كرد و به خدا رسيد. به قدرى اين جاده كوتاه است كه تا چند قدمى حضرت ابى عبدالله  عليه السلام رسيد، گفت: آيا درِ توبه به روى من باز است؟ امام  عليه السلام فقط آغوش خود را باز كرد و فرمود: سر خود را بالا بگير.[16]


 

دنياپرستى، سرآغاز گناه

وقتى اين نور نباشد، چه چيزى براى انسان مى ماند؟ بدن و كالاى دنيا ؛ چون هيچ چيزى ندارد كه به او عشق بورزد. بالاجبار همه علاقه اش به كالاى دنيا گره مى خورد. وقتى گره خورد، عاشق امور مادى مى شود و امور مادى نيز در سه چيز خلاصه شده است ؛ مقام، پول، شهوت. آن گاه:

 

« حبّ الدنيا رأس كل خطيئة »[17]

 

مى شود. سبب تمام گناهان همين علاقه مفرط به كالاى دنيا است. چرا عشق مفرط پيدا شد؟ چون چيزى كه به آن عشق بورزد، پيدا نكرده است. خدا، آخرت، پيغمبر  صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام را پيدا نكرده است ؛ چون در نور نبود و زلف بدن بالاجبار با نبود آن معشوق ها، به كالاى دنيا گره خورده و همه چيز را در همين بدن مى بيند ؛ چون خدا باطن را نامحدود آفريده است، وقتى به پول وصل مى شود، هرگز سير نمى شود.

به شهوت، شكم و مقام وصل مى شود، اما سير نمى شود. اول غذاهاى حلال
را تجربه مى كند، بعد خسته مى شود و به سراغ غذاهاى حرام مى رود، چنانچه لاييك ها هر نوع خوردنى و آشاميدنى حرامى را مى خورند ؛ چون ديگر حدودى ندارند. چيزى ندارند كه به آن عشق بورزند.

عاشق شراب، گوشت خوك، خرچنگ و لقمه هاى نجس است. چيز ديگرى ندارد كه به آن عشق بورزد ؛ چون اگر عشق او جاى ديگرى مصرف شود، در ظاهر خيلى كمتر و محدود مى شود. وقتى كسى عاشق خدا شود، به پروردگار مى گويد: معشوق من ! دوست دارى چه لباسى بپوشم، چه چيزى بخورم و چگونه باشم؟ محدود مى شود.

وقتى محبوب با آن همه عظمتش مى فرمايد:

 

« حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ »[18]

 

اين ها را نمى خواهم بخورى، مى گويد: نه تنها اين ها را نمى خورم، بلكه حلال تو را نيز در تقوا و پرهيز قرار مى دهم و آن را نيز به قناعت مصرف مى كنم.

اما آن افرادى كه مى خواهند آزاد باشند:

 

« تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا »[19]

 

يعنى معشوق ديگرى نديدند كه به آن دل ببندند، والا اگر مانند شما معشوق اصلى را مى ديدند، به او دل مى بستند و به او مقيد بودند. ما خيلى مقيد هستيم، خودمان خبر نداريم.

 


 

وابستگى مؤمن به دين

شما را به خدا قسم مى دهم، اگر واقعا كسى بيايد ميلياردها پول نقد بياورد، بگويد: همه اين ها را ملك تو مى كنم و سند محضرى مى دهم، اما از امام حسين  عليه السلامدست بردار، آيا اين كار را مى كنيد؟ ما مقيّد هستيم. اگر بگويد: از خدا، دين، نماز و روزه دست بردار، مى گوييم: نه، نمى خواهيم ؛ چون معشوق ما دوست ندارد. رضايت خدا براى ما قيمت دارد.

اگر پرده بين ما و آثار اين محبت ها، عشق ها، روزه ها و نمازها را كنار بزنند، خود را ميان تمام انبيا، صدّيقين، شهدا و صالحين مى بينيد. يعنى اكنون در كنار پيغمبر  صلى الله عليه و آله هستيد. پرده دنيا جلوى چشم ما افتاده و نمى بينيم.

ميثم تمار در كوچه اميرالمؤمنين  عليه السلام را ديد. حضرت دست مباركش را روى پيشانى و ابروهايش گذاشت، عرض كرد: على جان ! چه شده است؟ فرمود: اى ميثم ! سرم درد شديدى دارد. عرض كرد: براى چه؟ فرمود: براى اين كه سر تو درد گرفته است.[20]

 


ز راه نسبت هر روح با روح

 درى از آشنايى هست مفتوح


ميان آن دو دل كين در بود باز

 بود در راه دائم قاصد راز


بود هر جا درى از سنگ و از گل

 درآوردن توان الاّ در دل[21]


 

اين ضرب المثل ايرانى است، ولى حقيقت دارد. واقعا دل به دل راه دارد.

چرا گاهى دچار گناه مى شويم؟ ما و ديگران با گناه، خدا، انبيا، ائمه  عليهم السلام و قرآن را گم كرده ايم. گناه در لحظه غفلت انجام مى گيرد، والا وقتى كه در غفلت
نباشيم، نمى خواهيم گناه نمى كنيم.

امام صادق  عليه السلام مى فرمايد: آن ملكى كه گناه را مى نويسد، تا هفت ساعت حق ندارد بنويسد. آن ملكى كه خوبى ها را مى نويسد، به او مى گويد: قلم خود را تا هفت ساعت نگهدار، شايد او در اين هفت ساعت پشيمان شود.[22]

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 

 

 پی نوشت ها:

 

 



[1] ـ انعام 6 : 151؛ «و به كارهاى زشت چه آشكار و چه پنهانش نزديك نشويد.»

 

[2] ـ بحار الأنوار: 93/340، باب 46، ذيل حديث 5؛ «. . . هُوَ شَهْرُ الاْءِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ أَلاَ فَاجْتَنِبُوا فِيهِ كُلَّ حَرَام . . . .»

 

[3] ـ مائده، 5 : 15؛ «بى ترديد از سوى خدا براى شما نور و كتابى روشنگر آمده است.»

 

[4] ـ صف 61 : 10؛ «كه شما را از عذابى دردناك نجات مى دهد؟»

 

[5] ـ ظهير فاريابى.

[6] ـ حاقه 69 : 30 ـ 31؛ «[ فرمان آيد ] او را بگيريد و در غل و زنجيرش كشيد، * آن گاه به دوزخش دراندازيد.»

 

[7] ـ بحار الأنوار: 41/11، باب 101، حديث 1؛ الأمالي للصدوق: 78، حديث 9؛ «فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاء..َ فَشَغَلَنِي الصَّوْتُ وَ اقْتَفَيْتُ الْأَثَرَ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ  عليه السلام بِعَيْنِهِ فَاسْتَتَرْتُ لَهُ وَ أَخْمَلْتُ الْحَرَكَةَ فَرَكَعَ رَكَعَاتٍ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْغَابِرِ ثُمَّ فَرَغَ إِلَى الدُّعَاءِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْبَثِّ وَ الشَّكْوَى فَكَانَ مِمَّا بِهِ اللَّهَ نَاجَاهُ أَنْ قَالَ إِلَهِي أُفَكِّرُ فِي عَفْوِكَ فَتَهُونُ عَلَيَّ خَطِيئَتِي ثُمَّ أَذْكُرُ الْعَظِيمَ مِنْ أَخْذِكَ فَتَعْظُمُ عَلَيَّ بَلِيَّتِي ثُمَّ قَالَ آهِ إِنْ أَنَا قَرَأْتُ فِي الصُّحُفِ سَيِّئَةً أَنَا نَاسِيهَا وَ أَنْتَ مُحْصِيهَا فَتَقُولُ خُذُوهُ فَيَا لَهُ مِنْ مَأْخُوذٍ لاَ تُنْجِيهِ عَشِيرَتُهُ وَ لاَ تَنْفَعُهُ قَبِيلَتُهُ يَرْحَمُهُ الْمَلَأُ إِذَا أُذِنَ فِيهِ بِالنِّدَاءِ ثُمَّ قَالَ آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَكْبَادَ وَ الْكُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتٍ لَظَى قَالَ ثُمَّ أَنْعَمَ فِي الْبُكَاءِ فَلَمْ أَسْمَعْ لَهُ حِسّاً وَ لاَ حَرَكَةً فَقُلْتُ غَلَبَ عَلَيْهِ النَّوْمُ لِطُولِ السَّهَرِ أُوْقِظُهُ لِصَلاَةِ الْفَجْرِ قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَأَتَيْتُهُ فَإِذَا هُوَ كَالْخَشَبَةِ الْمُلْقَاةِ فَحَرَّكْتُهُ فَلَمْ يَتَحَرَّكْ وَ زَوَيْتُهُ فَلَمْ يَنْزَوِ فَقُلْتُ إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَاتَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَأَتَيْتُ مَنْزِلَهُ مُبَادِراً أَنْعَاهُ إِلَيْهِمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ  عليه السلام يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ مَا كَانَ مِنْ شَأْنِهِ وَ مِنْ قِصَّتِهِ فَأَخْبَرْتُهَا الْخَبَرَ فَقَالَتْ هِيَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ الْغَشْيَةُ الَّتِي تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِمَاءٍ فَنَضَحُوهُ عَلَى وَجْهِهِ فَأَفَاقَ وَ نَظَرَ إِلَيَّ وَ أَنَا أَبْكِي فَقَالَ مِمَّا بُكَاؤكَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ فَقُلْتُ مِمَّا أَرَاهُ تُنْزِلُهُ بِنَفْسِكَ فَقَالَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ فَكَيْفَ وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ دُعِيَ بِي إِلَى الْحِسَابِ وَ أَيْقَنَ أَهْلُ الْجَرَائِمِ بِالْعَذَابِ وَ احْتَوَشَتْنِي مَلاَئِكَةٌ غِلاَظٌ وَ زَبَانِيَةٌ فِظَاظٌ فَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ قَدْ أَسْلَمَنِي الْأَحِبَّاءُ وَ رَحِمَنِي أَهْلُ الدُّنْيَا لَكُنْتَ أَشَدَّ رَحْمَةً لِي بَيْنَ يَدَيْ مَنْ لاَ تَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله.»

 

[8] ـ به نقل از شرح صحيفه سجاديه، سيد محمدباقر ابطحى.

 

[9] ـ نهج البلاغه: خطبه 157، خطبه له على فضل الرسول الاعظم و فضل القرآن.

 

[10] ـ بحار الأنوار: 8/141، باب 23، حديث 59؛ تفسير العياشي: 2/211، حديث 42 13 من سورة الرعد)؛ «امام صادق  عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد: إِنَّ طَائِفَةً مِنَ الْمَلاَئِكَةِ عَابُوا وُلْدَ آدَمَ فِي اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ أَعْنِي الْحَلاَلَ لَيْسَ الْحَرَامَ قَالَ فَأَنِفَ اللَّهُ لِلْمُؤمِنِينَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ مِنْ تَعْيِيرِ الْمَلاَئِكَةِ لَهُمْ قَالَ فَأَلْقَى اللَّهُ فِي هِمَّةِ أُولَئِكَ الْمَلاَئِكَةِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ كَيْ لاَ يَعِيبُوا الْمُؤمِنِينَ قَالَ فَلَمَّا أَحَسُّوا ذَلِكَ مِنْ هَمِّهِمْ عَجُّوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا رَبَّنَا عَفْوَكَ عَفْوَكَ رُدَّنَا إِلَى مَا خُلِقْنَا لَهُ وَ أَجْبَرْتَنَا عَلَيْهِ فَإِنَّا نَخَافُ أَنْ نَصِيرَ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ قَالَ فَنَزَعَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْ هِمَمِهِمْ قَالَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَارَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ اسْتَأْذَنَ أُولَئِكَ الْمَلاَئِكَةُ عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيُؤذَنُ لَهُمْ فَيَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ فَيُسَلِّمُونَ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُونَ لَهُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فِي الدُّنْيَا عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ الْحَلاَلِ . . . .»

 

[11] ـ مائده 5 : 16؛ «خدا به وسيله آن [ نور و كتاب  ]كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند به راه هاى سلامت راهنمايى مى كند.»

 

[12] ـ الكافى: 4/127، حديث 4؛ من لايحضره الفقيه: 2/141، حديث 1978؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله خِيَارُ أُمَّتِي الَّذِينَ إِذَا سَافَرُوا أَفْطَرُوا وَ قَصَّرُوا وَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ شِرَارُ أُمَّتِي الَّذِينَ وُلِدُوا فِي النِّعَمِ وَ غُذُّوا بِهِ يَأْكُلُونَ طَيِّبَ الطَّعَامِ وَ يَلْبَسُونَ لَيِّنَ الثِّيَابِ وَ إِذَا تَكَلَّمُوا لَمْ يَصْدُقُوا.»

 

[13] ـ مائده 5 : 16؛ «خدا به وسيله آن . . . راهنمايى مى كند.»

 

[14] ـ مائده 5 : 16؛ «آنان را به توفيق خود از تاريكى ها [ ىِ جهل، كفر، شرك و نفاق  ]به سوى روشنايىِ [ معرفت، ايمان و عمل صالح ] بيرون مى آورد.»

 

[15] ـ مائده 5 : 16؛ «و به جانب راه راست هدايت مى كند.»

 

[16] ـ الأمالي، شيخ صدوق: 159 ـ 160، المجلس الثلاثون، حديث 1؛ بحار الأنوار: 44/319، باب 37، حديث 1؛ «... فَضَرَبَ الْحُرُّ بْنُ يَزِيدَ فَرَسَهُ وَ جَازَ عَسْكَرَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ إِلَى عَسْكَرِ الْحُسَيْنِ  عليه السلاموَاضِعاً يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلاَدَ نَبِيِّكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ قَالَ نَعَمْ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ائْذَنْ لِي فَأُقَاتِلَ عَنْكَ فَأَذِنَ لَهُ فَبَرَزَ وَ هُوَ يَقُولُ أَضْرِبُ فِي أَعْنَاقِكُمْ بِالسَّيْفِ عَنْ خَيْرِ مَنْ حَلَّ بِلاَدَ الْخَيْفِ

فَقَتَلَ مِنْهُمْ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً ثُمَّ قُتِلَ فَأَتَاهُ الْحُسَيْنُ  عليه السلام وَ دَمُهُ يَشْخَبُ فَقَالَ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ ثُمَّ أَنْشَأَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِي رِيَاحٍ وَ نِعْمَ الْحُرُّ مُخْتَلَفَ الرِّمَاحِ وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَى حُسَيْناً فَجَادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّبَاحِ ثُمَّ بَرَزَ مِنْ بَعْدِهِ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ الْبَجَلِيُّ وَ هُوَ يَقُولُ مُخَاطِباً لِلْحُسَيْنِ  عليه السلام الْيَوْمَ نَلْقَى جَدَّكَ النَّبِيَّا وَ حَسَناً وَ الْمُرْتَضَى عَلِيّاً فَقَتَلَ مِنْهُمْ تِسْعَةَ عَشَرَ رَجُلا... .»

 

[17] ـ عوالياللآلي: 1/27، حديث 9؛ مستدرك الوسائل: 12/40، باب 61، حديث 13462؛ «عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ رَأْسُ الْعِبَادَةِ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.»

 

[18] ـ مائده 5 : 3؛ «[ خوردن مواد ناپاك كه تناسبى با جسم و روح شما ندارند ] بر شما حرام شده است [ مانند ] گوشت مردار و خون و گوشت خوك.»

 

[19] ـ فجر 89 : 20؛ «وثروت را بسيار دوست داريد.»

 

[20] ـ شنيده حضرت استاد انصاريان از دوستان شهيد نواب صفوى.

 

[21] ـ وحشى بافقى.

[22] ـ بحار الأنوار: 5/321، باب 17؛ «وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى إِنَّ صَاحِبَ الْيَمِينِ أَمِيرٌ عَلَى صَاحِبِ الشِّمَالِ فَإِذَا عَمِلَ حَسَنَةً كَتَبَهَا لَهُ صَاحِبُ الْيَمِينِ بِعَشْرٍ أَمْثَالِهَا وَ إِذَا عَمِلَ سَيِّئَةً فَأَرَادَ صَاحِبُ الشِّمَالِ أَنْ يَكْتُبَهَا قَالَ لَهُ صَاحِبُ الْيَمِينِ أَمْسِكْ فَيُمْسِكُ عَنْهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهَا لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ لَمْ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ كُتِبَتْ لَهُ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ.»

و نيز آمده: الكافى: 2/437، حديث 3؛ الزهد: 74، باب 12، حديث 197؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

هماهنگی سه کتاب آفرینش
مطالعة عالم آفرينش، راه درك توحيد
شرك و ظلم عظيم
محبت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله به يهودى‏
حكايتى عجيب در صدقه و انفاق‏
نامه‏اى بسيار مهم از حضرت رضا به حضرت جواد ...
كلام فيض كاشانى درباره نفس‏
آتشى كه از گور برمى‏خاست‏
2 ـ تيرگى و خاموشى نور فطرت
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه نوزدهم (2) – (متن کامل ...

بیشترین بازدید این مجموعه

كلام فيض كاشانى درباره نفس‏
نامه‏اى بسيار مهم از حضرت رضا به حضرت جواد ...
حكايتى عجيب در صدقه و انفاق‏
الهام به قلب
همه چيزبه اراده پروردگار
حكايت سويد و اميرالمؤمنين (علیه السلام)
امان نامه خداوند
صداهاى هماهنگ خلقت
تهران حسینیه حضرت قاسم دهه اول محرم 95 سخنرانی دهم
تاریخ پیدایش دین یهود؟

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^