فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توحید (2) - جلسه ششم – (متن کامل + عناوین)

 

حكمت خير و شر در هدايت بشر

 

كرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 1386

الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.

 

حكمت خير و شر در هدايت بشر

خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد بعد از آفرينش هر موجودي، او را هدايت و راهنمايي کردم. راه چگونه زيستن را به او تعليم دادم؛ به گونهای که تا در اين عالم به سر مي‌برد، با اتصال به هدايت من، در حد ظرفيت خود، منبع خير و برکت اين نظام باشد؛ و از فتنه و فساد و توليد شر، در امان بماند.

اگر در جايي به وسيلۀ موجودي، انحراف كامل پيش بيايد، مسير منفعت را تعطيل مي‌کند و زمينۀ ظهور شر را به وجود مي‌آورد. ولي در تمام عالم خلقت، امکان انحراف براي موجودات نیست. انحراف فقط در دو موجود مي‌باشد كه قرآن بيان فرموده است:

يکي در انسان و دیگری در موجودي است که ما نام آن را میدانیم اما از ماهيت آن خبر نداريم؛ تا کنون کسي شکل آن را نديده است و ماهيتش نیز بر ما معلوم نیست. قرآن يک سوره هم به نام آن‌ها نازل کرده است.


آزادي و اختيار در انسان

علت انحراف انسان هم فقط در گوهر باارزش آزادي و اختياري است که به او واگذار شده است و او از اين سرمايۀ عالي الاهی سوءاستفاده مي‌کند. اين‌که گفتم گوهر باارزش آزادي و اختيار، به اين دلیل است که بعثت همۀ انبياي خدا و نازل شدن کتاب‌هاي آسماني، امامت امامان و پديدۀ با عظمت بهشت، همه و همه، به زلف اين نعمت آزادي گره خورده است. وقتي آزادي و اختيار را توحيد، نبوت، و امامت بردارند، انحراف، قطعي است.[1] ولي پروردگار اصل انحراف و آثار آن را در قرآن کريم، ابداً به خود نسبت نداده است؛ چون او اهل خير است. کرم او، رحمت و عدل او، بي‌نهايت است. تا ابد نیز امکان صدور شر از وجود مقدس او، وجود ندارد.

هيچ وقت يک رباخوار نمي‌تواند بگويد روزي من اين بوده است؛ يا يک زناکار بگويد که خدا خواست من زنا کنم. اگر خدا خواسته، چرا وقتي در قرآن مجيد زنا را بیان مي‌کند، مي‌فرمايد:

(إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً)[2]

اين عمل، زشت و مورد نفرت است و راه بدي است. در سورۀ فرقان مي‌فرمايد: مرد و زن زناکار بايد عذاب داشته باشند، اما از بس عمل آن‌ها کثيف است، چند برابر عذاب دارند:

(يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً)[3]

 

گمراهي، جريمۀ غرور

هيچ انساني با هيچ دليل و برهاني، نمي‌تواند انحراف از راهنمايي او را به او نسبت دهد. گمراهي را نمي‌شود به او نسبت داد. ممکن است شما بگوييد در قرآن فرموده: (يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ)[4] و يضل را به خود نسبت داده است؟! اما معناي آيه اين نيست؛ يعني جريمۀ آن که شصت سال او را دعوت میکند و جواب نمیشنود، اين است که در گمراهي بيفتد. نه اين‌که از زماني که از مادر به دنيا آمده، گمراهش کرده باشد.

گمراهي گمراهان، جريمۀ کبر آنان در مقابل خدا است. يعني در نهايت، با همۀ وجود، به او مي‌گويند که را نمي‌خواهيم، انبيا و بهشت را نمي‌خواهيم. من هم مي‌گويم: در همۀ این‌ها، به رويتان بسته است. اگر اين آزادي را به ما نداده بود، حتی يک پيغمبر در زندگي ما پيدا نمي‌شد. يعني ما از 124 هزار منبع ملکوتي و عرشي، محروم میشویم. اگر آزادي به ما داده نمي‌شد، يک امام نیز در زندگي ما قرار داده نمي‌شد. ما امام علي (ع) و امام حسين (ع) نداشتيم، امام صادق (ع) نداشتيم. اگر حضرت حق به ما آزادي نمي‌داد، عقل هم نمي‌داد، چون نيازي نداشتيم.

اگر به ما آزادي نمي‌داد، بهشت هم نمي‌داد. ما هم يک حيوان دوپايي بوديم، چند سالي در دنيا چاق مي‌شديم و سپس پير مي‌شديم و مي‌مرديم؛ و آنگاه طبل خواب ابد را براي ما مي‌کوبيدند. اصلاً هيچ چيزي نصيب ما نمي‌شد. ولي چه جنايت‌ها که انسانها به نام آزادي مرتکب شدهاند؛ و چه فسادها و فتنه‌ها که به نام او بر پا کردهاند.

 

هدايت موجودات

(الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى )[5]

براي هدايت و موجودات هدايتشده، در قرآن حدود  (ع)00 آيه ذكر شده است. من براي هر كدام يک تقسيمبندي بیان مي‌کنم و يک آيه هم شاهد مي‌آورم.

در فضاي اين مباحث، آدم اول شناخت پيدا مي‌کند، سپس عاشق مي‌شود. بعد دنبال معشوق مي‌دود تا خود را به معشوق برساند. زندگي انبيا بر اساس همين سه حقيقت معرفت، محبت و حرکت بود. اگر معرفت نباشد، اصلاً محبتي به وجود نمي‌آيد. اگر من در خيابان به کسي که هيچ معرفتي ندارد، بگويم من از شما درخواستی دارم و آن اين است که «عاشق خدا باش»؛ او مي‌گويد: خدا چيست و کيست که من عاشقش باشم؟ آدم بايد جمالي نشان بدهد. بعد به آن کسي که جمال را مي‌فهمد، مي‌گويد: عاشقش باش! آدم بايد زيبايي را نشان بدهد و بگويد اين زيبايي است. لازم نيست ديگر بگويم: عاشق اين زيبايي باش! مي‌گويد: يافتم و عاشقش شدم.

 

شناخت، عشق و حركت

قرآن خدا را نشان مي‌دهد. آخر سورۀ حشر، دل را مست مي‌کند.[6] آيات مربوط به خلقت مي‌گويند که عقل به او پيوند مي‌خورد. انبيا او را شناختند و عاشق شدند؛ آنگاه به حرکت آمدند. تا کجا رفتند؟ اين مسابقه را تا کجا بردند؟ مسابقه‌اي كه با شناخت، عشق و حرکت بود. خود عشق و موتور حرکت است. من اگر نخواهم به دنبال او نمي‌روم.

وقتي دل به خدا گره بخورد چه لذتي دارد! او را زنده زنده در آتش مي‌اندازند. همه مي‌گويند يک دست و پايي بزن! مي‌گويد: کنار معشوق، من چه دست و پايي بزنم؟! من به درون آتش میروم، اگر معشوق بخواهد، آتش، بين بدن و جان جدايي مي‌اندازد، ولي بدن را آتش مي‌خورد وجان پيش خودش مي‌رود. براي چه دست و پا بزنم؟! اگر معشوق بخواهد بمانم، مي‌مانم؛ امّا براي چه دست و پا بزنم. اصلاً من دست و پا زدن در اين مسأله را گناه مي‌دانم.

(إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ)[7]

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فـرزند و عيـال و خانمـان را چـه كنـد[8]

 

صداقت در اذكار نماز

امام صادق (ع) مي‌فرمايد: خيلي‌ از افراد وارد نماز واجب مي‌شوند، و رو به قبله مي‌خوانند:

(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ *الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * ... صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ)[9]

خدا سکوت مي‌کند. (وَ لاَ الضَّالِّينَ) که تمام شد، آرام به نمازخوان مي‌فرمايد: دروغ گفتي.[10] تو همۀ این‌ها را 50 سال است که به زبان میآوری؛ مي‌گويي:

(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم)[11]

پس چرا مال حرام مي‌خوري؟ چرا نگاه و شنوايي حرام داري؟ چرا با زبانت، هزار نفر را بي‌آبرو کردي؟ اين چه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم) است؟! خدا فرموده به بندگانم آبرو بده. او در قرآنش فرموده: دروغ نگو، شنواي دروغ هم نباش!

(الرَّحْمنِ الرَّحيمِ) يعني ‌اي وجود مقدسي که از سفره دنيا و آخرتت، همۀ موجودات مي‌خورند. اما چرا تو تاکنون، يک شکم را سير نکردهاي؟ قرض يکي را ادا نکردهاي؟ و درد کسی را درمان نکردهاي؟ برو اي دروغگو! تو با اين دل سنگ و با اين بخل چرا مي‌گويي (الرَّحْمنِ الرَّحيمِ)؟

 

عبادت حقيقي امام حسين (ع)

وقتي گدایی در خانۀ امام حسين (ع) را مي‌زند، نمي‌رود در را باز کند؛ به قنبر مي‌گويد: از حج برگشتهایم، آیا چيزي مانده است؟ عرض مي‌کند حسين جان چهار هزار دینار مانده است. عبايش را روي زمين مي‌اندازد، به قنبر مي‌فرمايد: پول‌ها را بياور و اين جا بريز! قنبر مي‌گويد: آقاجان همۀ پول‌ را مي‌خواهي به اين فقير بدهي؟ براي فرداي خويش چه کنيم؟ حضرت مي‌فرمايد: خدا که نماز فردا را از ما نخواسته است، ما نبايد روزي فردا را از او بخواهيم. فردا اگر بوديم که خدا روزي‌ ما را مي‌دهد؛ اگر هم نبوديم، طلبي نداريم.

از بالاي در که روشنايي مي‌گرفت، عبا را بيرون داد و سريع برگشت؛ حضرت ديد صداي گريه آمد. پشت در آمد، گفت: برادرم! نگفت: مسکين. امام حسين اهل تحقير نبود، بلکه اهل تعظيم بود؛ فرمود: برادرم چرا گريه مي‌کني؟ من بيش از اين پول نداشتم؛ به تو بدهم. اگر بيش تر بود، مي‌آوردم. فقير گفت: چرا گريه نکنم. نیز کار من با دويست درهم حل مي‌شد؛ چهار هزار دينار عطا كردي. چرا گريه نکنم. گريۀ من براي آن دست مبارك است که چرا بايد به زير خاک برود. اين دست بايد بماند.[12]

امام حسين (ع) اگر در نماز بايستد و بخواند: (الرَّحْمنِ الرَّحيمِ)، خدا به او مي‌فرمايد: حسين من راست مي‌گويي. تو خودت رحيم و مهرباني. تو با نماز همرنگ شو!

 

انواع هدايت الهي

خداوند يک هدايت آسماني و يک هدايت زميني، مطرح مي‌کند. هدايتی برای حيوانات طرح مي‌کند و هدايتی ويژۀ انسان‌ها؛ که در هدايت بشر، چه جهان‌هاي عظيمي قرار داده است. هر چه در ظرف رحمتش داشته، فقط براي اين يک موجود، هزينه کرده است.[13]

(أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)[14]

«عليکم» يعني فقط براي شما آدمي زادگان دو سفره باز کردم؛ هر چه بوده کامل و جامع بوده سر اين دو سفره گذاشتم. نمي‌دانم کدام گوشه از آسمان و هدايتش را براي شما بگويم.

در شب‌های صاف بيرون شهر، به آسمان نگاه کنيد؛ يک راه شيري رنگ و دو تا خط اسم به نظرتان مي‌آيد. اين دو خط، کهکشان راه شيري است. خورشيد که يک ميليون و سيصدهزار زمين در آن جا مي‌گيرد. مريخ، زمين، زهره، عطارد، زحل، مشتري، اورانوس، نپتون و پلوتون را منظومۀ شمسي مي‌گويند.

بين خورشيد و زمين، 150 ميليون کيلومتر فاصله است. زمين را هدايت کرده که هر 24 ساعت يک بار دور خود بگردد و 365 شبانه روز هم يک بار به دور خورشيد مي‌گردد. اين چرخش دور خود و دور خورشيد، از مهم‌ترين موتورهاي ساعت‌هاي دقيق، منظم‌تر کار مي‌کند. اين است که سال 138 (ع) مثلا ساعت دو و يازده دقيقه و ده ثانيه، زمين به تحويل سال مي‌رسد؛ اين، هدايت است.

از اين مجموعه، پلوتون هر هشتاد و سه سال، يک بار دور خورشيد مي‌گردد. ميلياردها منظومۀ ديگر، خط شيري را تشکيل داده‌اند. از اين خط شيري تا کنون سيصد ميليون عدد پيدا کردهاند که خط شيري ما بازوي آن هم نمي‌شود. بين عرض اين دو خط شيري ـ يعني اگر کسي بخواهد از اين طرف خط به طرف خط ديگر برود ـ اگر انساني سوار مرکبي شود که هر ثانيه 300 هزار کيلومتر حرکت میکند ـ يعني ثانيه‌اي 300 برابر فاصلۀ تهران تا مشهد را طی کند ـ دو ميليون سال بعد، آن طرف خط مي‌رسد. همة آن‌ها تاکنون با هدايت خدا، فقط توليد خير کردهاند و منحرف نشدهاند. اين، هدايت است.

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود

هر که فکرت نکنـد نقش بـود بـر ديوار[15]

 

هدايت تكويني حيوانات در دفاع از خود

حيوانات دفاع‌هاي عجيبي از خود دارند. ماهي برقي در تاريکي دريا زندگي مي‌کند. نمي‌تواند به روشنايي بيايد. او را هدايت كرده كه وقتي گرسنه مي‌شود، در تاريکي غذاي مورد پسند خود را پيدا کند. ماهي گردنش را پايين مي‌دهد و جلويش را کاملاً روشن مي‌کند. چه کارخانه‌اي در اين گردن است و سيمکشي‌هاي آن کجاست؟ توليد برق چگونه است؟ چه مي‌خورد که توليد برق مي‌کند؟ و علاوه بر اين، دشمنشناس هم هست. تا مي‌بيند يک ماهي شکارچي مي‌آيد، به او ياد داده سر را بالا ببر؛ بعد تاريک مي‌شود و فرار مي‌كند.

حيواني به اندازه يک جوجه تيغي آفريده كه پا ندارد تا از دشمن فرار كند؛ شاخ ندارد به دشمن بزند؛ توان بدني بالا ندارد؛ و جهش نیز ندارد. ولي دشمن شناس عجيبي است. اين حيوان تا دشمنش را مي‌بيند، دويست و بيست ولت برق رها مي‌کند و دشمن را در جا خشک مي‌کند.

ديوانه کني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه کند[16]

يک موش نر و ماده را در يک جاي تاريک، جفت گيري کردند. موش نر و ماده را بيرون بردند. بچه موش در تاريكي بزرگ ‌شد و هيچ چيزي را نمي‌ديد. يک عقرب نر و ماده را در جای ديگری در تاريکي قرار دادند. بعد از چهار پنج ماه، آن موش را که هيچ چيزي نديده بود، در شيشه انداختند. آن عقرب را هم که هيچ چيزي نديده بود، در شيشه انداختند. آن‌ها كمي به همديگر نگاه کردند. موش، عقرب را ورانداز کرد و عقرب هم موش را ورانداز کرد. خيلي طول نکشيد که موش پشت عقرب پريد و با دندان‌هاي تيزش، بند آخر دم عقرب را قيچي کرد و كنار او نشست. الان که ديگر زهر ندارد. همۀ خطر در بند آخر دم او بود. به من گفتند بند آخر را بزن، راحت زندگي کن. اين هدايت خداست.

خداوند موش را هدايت مي‌کند كه بند آخر را قطع كن تا راحت شوي.

خداوند حكيم، براي هدايت ما 124 هزار پيامبر فرستاد كه به ما مي‌گويند: راه از اين طرف است. 12 امام به ما مي‌گويند: راه اين طرف است. شش هزار و ششصد و شصت و چند آيه قرآن را قرار داده که بگويد راه، اين است.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


 

پی نوشت ها: 

 

 

 

 

 

 



[1]) تحف العقول، 371؛ و بحارالأنوار، 75/255، باب 23، ذیل حدیث 108: «قَالَ الصَّادِق 7: النَّاسُ فِی الْقُدْرَةِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ رَجُلٍ یزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَیهِ فَقَدْ وَهَّنَ اللَّهَ فِی سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِک وَ رَجُلٍ یزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِی وَ کلَّفَهُمْ مَا لَایطِیقُونَ فَقَدْ ظَلَمَ اللَّهَ فِی حُکمِهِ فَهُوَ هَالِک وَ رَجُلٍ یزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ کلَّفَ الْعِبَادَ مَا یطِیقُونَهُ وَ لَمْ یکلِّفْهُمْ مَا لَایطِیقُونَهُ فَإِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ.»

[2]) اسراء/ 32: «که کارى بسیار زشت و راهى بد است.»

[3]) فرقان/ 69: «روز قیامت عذابش دو چندان شود، و در آن با سرشکستگى جاودانه ماند.»

[4]) رعد / 27: «مسلماً خدا هر کس را بخواهد [پس از اتمام حجت] گمراه مى کند.»

[5]) طه/ 50: «آفرینش [ویژه] او را [آن گونه که سزاوارش بود] به وى عطا کرده، سپس هدایت نمود.»

[6]) اشاره به آیات سوره حشر/ 21 ـ‌ 24.

[7]) بقره/ 131: « [و یاد کنید] هنگامى که پروردگارش به او فرمود: تسلیم باش. گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.»

[8]) مولوی.

[9]) فاتحه/ 2 ـ ‌7: «همه ستایش ها، ویژه خدا، مالک و مربّى جهانیان است. * رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش همیشگى. * منحصراً فرمانرواى روز پاداش و کیفر است. * [پروردگارا!] تنها تو را مى پرستیم و فقط از تو یارى مى خواهیم. * ما را به راهِ مستقیم هدایت فرما. * راه کسانى [چون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان که به خاطر نشان دادن شایستگى] نعمتِ [ایمان و عمل خالص و اخلاق حسنه به آنان] عطاکردى، آن [انسان هاى والائى] که نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند.»

[10]) بحارالأنوار، 81/185، باب 15، حدیث 1: «حَمَّادِ بْنِ عِیسَى قَالَ قَالَ لِی أَبُوعَبْدِاللَّهِ7 یوْماً تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّی یا حَمَّادُ قَالَ فَقُلْتُ یا سَیدِی أَنَا أَحْفَظُ کتَابَ حَرِیزٍ فِی الصَّلَاةِ قَالَ فَقَالَ لَا عَلَیک قُمْ صَلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَینَ یدَیهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ وَ رَکعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ یا حَمَّادُ لَاتُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّی مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ یأْتِی عَلَیهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَمَا یقِیمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّة ... .»

[11]) فاتحه/ 6: «ما را به راهِ مستقیم هدایت فرما.»

[12]) المناقب، ابن شهرآشوب، 4/65، فصل فی مکارم أخلاقه 7؛ و بحارالأنوار، 44/189، باب 26، حدیث 2: «عَمْرُو بْنُ دِینَارٍ قَالَ: ... وَفَدَ أَعْرَابِی الْمَدِینَةَ فَسَأَلَ عَنْ أَکرَمِ النَّاسِ بِهَا فَدُلَّ عَلَى الْحُسَینِ7 فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَوَجَدَهُ مُصَلِّیاً فَوَقَفَ بِإِزَائِهِ وَ أَنْشَأَ:

لَمْ یخِبِ الآْنَ مَنْ رَجَاک وَ مَنْ          حَـرَّک مِنْ دُونِ بَابِک الْحَلْقَـهْ

أَنْـتَ جَـوَادٌ وَ أَنْتَ مُعْتَمَـدٌ    أَبُـوک قَـدْ کـانَ قَـاتِلَ الْفَسَقَهْ

لَوْ لَا الَّذِی کـانَ مِـنْ أَوَائِلِکـمْ            کـانَتْ عَلَینَـا الْجَحِیـمُ مُنْطَبِقَـهْ

قَالَ فَسَلَّمَ الْحُسَینُ وَ قَالَ یا قَنْبَرُ هَلْ بَقِی مِنْ مَالِ الْحِجَازِ شَی ءٌ قَالَ نَعَمْ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِینَارٍ فَقَالَ هَاتِهَا قَدْ جَاءَ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا ثُمَّ نَزَعَ بُرْدَیهِ وَ لَفَّ الدَّنَانِیرَ فِیهَا وَ أَخْرَجَ یدَهُ مِنْ شَقِّ الْبَابِ حَیاءً مِنَ الْأَعْرَابِی وَ أَنْشَأَ

خُـذْهَا فَـإِنِّی إِلَیـک مُعْتَذِرٌ                وَ اعْلَمْ بِأَنِّی عَلَیک ذُو شَفَقَهْ

لَوْ کانَ فِی سَیرِنَا الْغَدَاةَ عَصًا                       أَمْسَتْ سَمَانَا عَلَیک مُنْـدَفِقَهْ

لَکـنَّ رَیبَ الزَّمـَانِ ذُو غِیـَرٍ             وَ الْکـفُّ مِنِّـی قَلِیلَـةُ النَّفَقَـهْ

قَالَ فَأَخَذَهَا الْأَعْرَابِی وَ بَکى فَقَالَ لَهُ لَعَلَّک اسْتَقْلَلْتَ مَا أَعْطَینَاک قَالَ لَا وَ لَکنْ کیفَ یأْکلُ التُّرَابُ جُودَک.»

[13]) بحارالأنوار، 5/208، باب 7، حدیث 48: «أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ7 قَالَ: ... أَمَّا مَعْنَى الْهُدَى فَقَوْلُهُU إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ وَ مَعْنَى الْهَادِی الْمُبَینُ لِمَا جَاءَ بِهِ الْمُنْذِرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ قَدِ احْتَجَّ قَوْمٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها وَ ذَلِک أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا أَنْزَلَ عَلَى نَبِیهِ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ قَالَ طَائِفَةٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا یضِلُّ بِهِ کثِیراً فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِقَوْلِهِ إِنَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها إِلَى قَوْلِهِ یضِلُّ بِهِ کثِیراً وَ یهْدِی بِهِ کثِیراً وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ فَهَذَا مَعْنَى الضَّلَالِ الْمَنْسُوبِ إِلَیهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ أَقَامَ لَهُمُ الْإِمَامَ الْهَادِی لِمَا جَاءَ بِهِ الْمُنْذِرُ فَخَالَفُوهُ وَ صَرَفُوا عَنْهُ بَعْدَ أَنْ أَقَرُّوا بِفَرْضِ طَاعَتِهِ وَ لَمَّا بَینَ لَهُمْ مَا یأْخُذُونَ وَ مَا یذَرُونَ فَخَالَفُوهُ ضَلُّوا هَذَا مَعَ عِلْمِهِمْ بِمَا قَالَهُ النَّبِی9 وَ هُوَ قَوْلُهُ لَاتُصَلُّوا عَلَی صَلَاةً مَبْتُورَةً إِذَا صَلَّیتُمْ عَلَی بَلْ صَلُّوا عَلَى أَهْلِ بَیتِی وَ لَاتَقْطَعُوهُمْ مِنِّی فَإِنَّ کلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ مُنْقَطِعٌ یوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا سَبَبِی وَ نَسَبِی وَ لَمَّا خَالَفُوا اللَّهَ تَعَالَى ضَلُّوا فَأَضَلُّوا فَحَذَّرَ اللَّهُ تَعَالَى الْأُمَّةَ مِنِ اتِّبَاعِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لاتَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ.»

بحارالأنوار، 90/158، باب 1، حدیث 33: «قَالَ الصَّادِقُ7: مَنْ کانَ ذَاکراً لِلَّهِ عَلَى الْحَقِیقَةِ فَهُوَ مُطِیعٌ وَ مَنْ کانَ غَافِلًا عَنْهُ فَهُوَ عَاصٍ وَ الطَّاعَةُ عَلَامَةُ الْهِدَایةِ وَ الْمَعْصِیةُ عَلَامَةُ الضَّلَالَةِ وَ أَصْلُهُمَا مِنَ الذِّکرِ وَ الْغَفْلَةِ فَاجْعَلْ قَلْبَک قِبْلَةً وَ لِسَانَک لَاتُحَرِّکهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوَافَقَةِ الْعَقْلِÛ
Ü وَ رِضَى الْإِیمَانِ فَإِنَّ اللَّهَ عَالِمٌ بِسِرِّک وَ جَهْرِک وَ کنْ کالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ کالْوَاقِفِ فِی الْعَرْضِ الْأَکبَرِ غَیرَ شَاغِلٍ نَفْسَک عَمَّا عَنَاک مِمَّا کلَّفَک بِهِ رَبُّک فِی أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ لَاتَشْغَلْهَا بِدُونِ مَا کلَّفَک وَ اغْسِلْ قَلْبَک بِمَاءِ الْحُزْنِ وَ اجْعَلْ ذِکرَ اللَّهِ مِنْ أَجْلِ ذِکرِهِ لَک فَإِنَّهُ ذِکرُک وَ هُوَ غَنِی عَنْک.»

[14]) لقمان/ 20: «و نعمت هاى آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانى داشته.»

[15]) سعدی شیرازی.

[16]) مولوی.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دعای ندبه، گنجینه‌ای از راهنمایی‌ها در ...
اثبات وحدانيت خدا ، هدف انبيا عليهم السلام
میزان معنوی
قم حرم حضرت معصومه(س) دههٔ دوم رجب 1396 سخنرانی اوّل
اذان نگفتن بلال در حكومت خلفاي غاصب
اخلاق، حلقۀ حفاظتی بین ایمان و عمل
تسليم بودن در برابر خدا
ارزش عمر نزد ارزش‏شناسان
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه ششم
خداوند، دعوت‌کنندهٔ بندگان به سعادت

بیشترین بازدید این مجموعه

بازگشت اهل بیت(ع) به حرم رسول الله، مدینة ...
عرفان در سوره حضرت یوسف (ع)- جلسه دهم
خصوصيات مؤمن و وعده بهشت‏
عشق و اخلاص امير المؤمنين عليه السلام‏
ترازوى مفرد و جمع در قرآن
دورنمائى از حقوق خانواده‏
تسليم بودن در برابر خدا
علم به حقايق قرآن
کرامت حاتم طایی
دهه اول محرم 94 حسینیه آیت الله علوی تهرانی ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^