امام باقر عليه السلام فرمود: من و گروهي از مردم در حضور پدرم امام سجاد عليه السلام نشسته بوديم كه ناگهان آهويي از صحرا آمد و در چند قدمي پدرم ايستاد و ناله كرد. حاضران به پدرم گفتند: چه ميگويد؟ پدرم فرمود: ميگويد: بچهام را فلاني صيد كرده، ...
روزي مردى به حضور امام سجاد (كه سلام خدا بر او باد) آمده و از امام چندتا سوال كرد و از آن حضرت پاسخ سوالهايش را گرفت.وقتي مرد جوابش را گرفت، از پيش امام مرخص شد، ولي چند قدمي بيش نرفته بود كه دوباره نزد امام بازگشت و سوال ديگرى را مطرح نمود، و گويا ...
روزگار ، روزگار آدمهاي كوچك و منافق بود و ايمان تنها لقلقه ي زبانها بود، شايد براي نجات از اتهام بي ديني.بذر ايمان در كوير يابس دلهاي مردمان سخت تر از سنگ، هرگز نمي توانست به جوانه بنشيند و در سياهي ظلمت و گمراهي اين آدم نماها، گرگهاي ايمان خوار ، ...
در هر سال هفت ثفنه از مواضع سجده آن حضرت بر اثر زيادي نماز و سجده ساقط مي شد ، و او آنها را جمع مي نمود و وقتي وفات يافت با بدن نازنين او دفن كردند .
و لقد بكي علي أبيه الحسين(ع)عشرين سنة ، و ما وضع بين يديه طعام إلّا بكي ، حتي قال له مولي له : يابن رسول ...
از كنيز آن حضرت درباره او سئوال كردند ، گفت : احوال او كوتاه بيان كنم يا طولاني؟ گفتند : مختصر بگو ، گفت : ما أتيته بطعام نهاراً قط و ما فرشت له فراشاً بليل قط .
هرگز روزي براي مولايم غذا نياوردم و هيچگاه شبي براي او بستر نگستردم ...
[آن حضرت صد خانواده از فقراي مدينه را سرپرستي مي كرد و دوست مي داشت كه يتيمان و نابينايان و اشخاص زمين گير و فقراي بيچاره كنار سفره او حاضر شوند ، و با دست مبارك خود به ايشان غذا مي داد ، و هر كدام از آنها كه اهل و عيال داشت غذا براي آنها مي فرستاد ، و ...
شيخ صدوق در كتاب «امالي» نقل كرده است كه : يكي از كنيزان امام سجاد(ع) روي دستهاي مبارك آن حضرت آب مي ريخت تا وضو بگيرد ، ناگهان آفتابه از دست آن كنيز افتاد و صورت امام(ع) را زخمي و مجروح ساخت .
حضرت سجاد(ع) سر خود را به طرف او بالا كرد ، كنيز گفت : ...
ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از ابوحمزه ثمالي نقل كرده است كه گفت :
عبدالله بن عمر بر امام سجاد(ع) وارد شد و گفت : اي فرزند حسين ؛ شما گفته ايد : يونس كه گرفتار ماهي شد و آن مصائب را ديد بخاطر اين بوده است كه وقتي ولايت جدم بر او عرضه شد توقف كرد . فرمود ...
محمد بن حسن صفار از ابوحمزه ثمالي نقل كرده است كه گفت : نزد حضرت علي بن الحسين(ع) بودم و گنجشكان بر روي ديوار مقابل آن حضرت فرياد مي كردند . امام(ع) فرمود :
اي ابوحمزه! آيا مي داني اينها چه مي گويند؟ عرض كرد : نه .
فرمود : مي گويند براي آنها وقتي مقرر ...
علّامه مجلسي در كتاب شريف بحار الانوار مي نويسد: در بعضي از مؤلّفات شيعه ديدم كه نقل كرده است.روايت شده مرد مؤمني از بزرگان شهر بلخ در بيشتر سالها به حجّ مي رفت و بعد از انجام دادن مناسك حجّ و زيارت پيغميراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) خدمت حضرت ...
روايت شده است: مادرآن حضرت بنام شهربانو شاه زنان كه دختر يكي از پادشاهان عجم بنام يزدگرد بود در هنگام ولادت و زايمان آن حضرت از دنيارفت و بعد از آن زن ديگري سرپرستي و پرورش او را به عهده گرفت و امام (عليه السلام) او را مادر مي ناميد.
نقل شده است: امام ...
حسين بن سعيد در كتاب "زهد" روايت كرده است:آن حضرت غلام خود را تازيانه اي زد سپس دل نازنينش سوخت گريه كرد وبه فرزندش امام باقر عليهم السلام فرمود:
كنار قبر رسول خدا صل الله عليه و اله و سلم برو و دو ركعت نماز بجاي آور و بعد از نماز عرض كن خداوند!علّي بن ...
فقيه و محدّث محقّق شيخ حرّ عالمي در وسائل الشيعه مي نويسد.
سفيان بن عيينه گويد:به زهري گفتم آيا عليّ بن الحسين(ع) را ديده اي؟
گفت :آري كسي را با فضيلت تر از او نديده ام به خدا سوگند! براي او دوستي در پنهاني و دشمني در آشكار نمي بينم.
گفتند:جريان چيست ...
در كتاب "الصراط المستقيم" مي نويسد:
امام سجاد(ع) در بيت الله الحرام مشغول طواف كعبه بود كه با عبدالملك بن مروان روبه روشد.
عبدالملك گفت:چرا نزد ما نمي آيي تا چيزي از دنياي ما به تو برسد؟
امام (ع) رداي مباركش را پهن كرد وفرمود:
اللهم أره حرمه ...
روايت شده :امام سجاد(ع) مي فرمود:
إنّي لأدعو لمذنبي شيعتنا في اليوم والليه مائه مرّه
من هر شب وروز براي گنه كاران از شيعيانمان صد مرتبه دعا مي نمايم
نويسنده گويد :آيا دوستداران پيشوايان معصومين (عليهم السلام) پس از خواندن اين همه عطوفت و مهرباني ...
در كتاب"اقبال الاعمال"مي نويسد.محمد بن عجلان گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود:
وقتي ماه مبارك رمضان آغاز مي شد امام سجّاد (ع) هيچ يك از غلامان و كنيزان خود را تنبيه نمي نمود هنگامي كه يكي ازغلامان يا كنيزان خطايي مي كرد حضرت پيش خود يادداشت مي ...
شيخ صدوق در "علل الشرائع" مي نويسد:
ابان بن تغلب گويد:به امام صادق (ع) عرض كردم:من ديده بودم وقتي امام سجاد(ع) به نماز مي ايستاد رنگش متغيّر گشته و دگرگون مي شودفرمود:
و الله !إن علي بن الحسين (ع) كان يعرف الّذي يقوم بين يديه.
سوگند به خدا همانا امام ...
در شب تاريك از خانه خارج مي شد و برپشت مبارك خود،انباني كه در آن كيسه هايي از دينار و درهم بود حمل ميكرد،و گاهي طعام و هيزم به دوش مي گرفت و به خانه هاي فقرا مي برد هريك از خانه ها را در مي زد و به كسي كه در را مي گشود مرحمت مي كرد در حاليكه چهره خود را ...
در كتاب "اعلام الوري"و إرشاد آمده است روايت شده:
روزي امام سجاد(ع) غلامش را دوبار صدا زد و او پاسخ نداد وقتي در مرتبه سوم جواب داد حضرت فرمود :
فرزندم !صداي مرا نشنيدي؟
گفت:چرا
فرمود:پس چرا پاسخ ندادي؟
گفت:چون در ايمن بودم و از تو نمي ترسيدم
حضرت ...