فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

در سپید‌ه‌دمِ غیرت، از ابوالقاسم حسینجانی

در سپید‌ه‌دمِ غیرت، از ابوالقاسم حسینجانی
«خون» که ـ ابا‌عبد‌الله(ع) ـ به دنیا آمد، حسابِ زمین به هم خورد! معادلة جهان، چیز دیگری‌ شد: سرخیِ زندگی، برافروخته‌روییِ درد، و نبضِ غیورانة عقیده‌ ـ جایِ این پا و آن پا کردن، بی‌خیالی، و بی‌حالیِ مرگ را گرفت! و این شد معیارِ تعریف، برای ...

باز در خاطره‌ها یاد تو، ای رهروِ عشق ازمحمدرضا شفیعی کدکنی

باز در خاطره‌ها یاد تو، ای رهروِ عشق ازمحمدرضا شفیعی کدکنی
باز در خاطره‌ها یاد تو، ای رهروِ عشق شعله سرکش آزادگی افروخته است یک جهان بر تو و بر همت و مردانگی‌ات از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است نقش پیکار تو در صفحه تاریخ جهان می‌درخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب پرتوش بر همه کس تابد و می‌آموزد پایداری و ...

سخنان ابوالفضل با لشکر کفر از صابر همدانی

سخنان ابوالفضل با لشکر کفر از صابر همدانی
زان سبب عباس در میدان کین  چون مجاهد بود پرچمدار دین    کرد بر آن قوم بی ایمان خطاب  کای سپاه کفر خو از شیخ و شاب    پیش از آن کز امر حی لا یموت  مرگتان بر لب نهد مهر سکوت    گوش بگشائید و پندم بشنوید  بلکه از کردار خود نادم شوید    زانکه نبود بر ...

سوگ سالار شهیدان حکیم سنائی غزنوی

سوگ سالار شهیدان حکیم سنائی غزنوی
پسر مرتضی، امیر حسین که چنویی نبود، در کونین اصل و فرعش، همه وفا و صفا عفو و خشمش، همه سکون و رضا حبَّذا کربلا و آن تعظیم کز بهشت آورد به خلق، نسیم و آن تنِ سر بریده در گل و خاک و آن عزیزان به تیغ، دلها چاک و آن چنان ظالمان بد کردار کرده بر ظلم ...

مقتدا از سیدحسن حسینی

مقتدا از سیدحسن حسینی
عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب خداخدا بایدمان تا پاک شود زمین ز ابنای یزید همواره حسین مقتدا ...

از خون تو شمشیر ، وضو بگرفته است از سید هاشم نبی زاده

از خون تو شمشیر ، وضو بگرفته است از سید هاشم نبی زاده
از خون تو شمشیر ، وضو بگرفته است مرگ از تو هزار آبرو بگرفته است زان بادة خونین که تو بر لب زده‌ای آتش به دل جام و سبو بگرفته ...

اینجا چراغی روشن است…از یدالله گودرزی

اینجا چراغی روشن است…از یدالله گودرزی
آمد دوباره لحظه هایِ بی قراریعطرِ محرم در جهان گردیده جاریدر خون شکوفا گشته گلهای بهاریشد رنگ و روی آسمان چون گُل ، اناریاز چشمهای عاشقان باریده باراناینجا چراغی روشن است ای بیقراران!اینجا چراغی روشن است از مشرقِ دلنورِ حضورش می رود منزل به ...

زینب‌! زبان زمزمه هی کن از امیر عاملی

زینب‌! زبان زمزمه هی کن از امیر عاملی
زینب‌! زبان زمزمه هی کن با ما حدیث محنت دی کن  زان بار غم که دوش کشیدی زان دل که از حسین بریدی با ما بگو که حال تو چون بود وقتی که ماه غرقه به خون بود سر، کی زدی به محمل چوبین؟ آن سر که سر کشیده به پروین هستی رسول خون شهیدان ای چون حسین‌! ...

برخیز قدم زنیم تا کوی بلا از امیر عاملی

برخیز قدم زنیم تا کوی بلا از امیر عاملی
برخیز قدم زنیم تا کوی بلا یا شانه کنیم زلف و گیسوی بلا این دشت به خون نشسته آرام مبین هشدار اگر می‌شنوی بوی ...

دختر قصه از حسن اسحاقی

دختر قصه از حسن اسحاقی
  تمام می شوم امشب در آخر قصه بخواب بانوی احساس! دختر قصه!   یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت یکی یکی همه رفتند از در قصه   ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن! میان شعله ی آتش سراسر قصه...   خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب بدون آب بیاید دل آور قصه   بده ...

روضه مقتل از یوسف رحیمی

روضه مقتل از یوسف رحیمی
بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشتیوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشتاز بس که نیزه خون تنش را مکیده بودحتی توان و قدرت ناله زدن نداشتدر هجمۀ تواتر شمشیر و تیر و تیغراهی به جز شقایق پرپر شدن نداشتاز بس که پیکرش شده پامال اسبهایک جای بی جراحت و سالم ، بدن ...

آب از سید مصطفی حسینی راد

آب از سید مصطفی حسینی راد
بر سینه‌ی تشنگان سحاب است اینجا معراج دعای مستجاب است اینجا   بعد از گذر چهارده قرن، هنوز   مرطوب ز بوسه‌های آب است ...

هلال ماه محرم ازاحمد باقریان

هلال ماه محرم ازاحمد باقریان
«تضمینی از شعرایت الله صافی گلپایگانی»شروع گفته به نام عظیم یکتا شد   ***   سخن به نام خداوند پاک املا شدببین شروعِ قیامی سترگ و عظما شد   ***  «هلال ماه محرم ز نو هویدا شدبیا که رایت سلطانِ عشق بر پا شد»   ***   بیا که سرّ قیام حسین افشا شدقیام پاک حسین ...

برگرد مولا، کوفه را با کوفیان بگذار از محمد حسن اسفندیارپور

برگرد مولا، کوفه را با کوفیان بگذار از محمد حسن اسفندیارپور
برگرد مولا، کوفه را با کوفیان بگذاربر شانه های بی کسی ها آشیان بگذارفردا به جز با دست تو روشن نخواهد شدجای ستاره در تن شب ارغوان بگذارعطر نمازت کهکشان را گیج خواهد کردگلدسته ها را در هیاهوی اذان بگذاراز کوچه ی مردانگی با غربتت بگذرگم کرده گان راه را ...

یادم آمد از سید حمیدرضا برقعی

یادم آمد از سید حمیدرضا برقعی
یادم آمد شب بی‌چتر و کلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم، آهسته و گفتم چه هوایی است خدایی، من و آغوش رهایی سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی، دلم آرام شد آنگونه که هر قطره باران غزلی بود نوازش‌گر احساس که می‌گفت فلانی! چه ...

خورشید زخم خورده از منیره دشتی

خورشید زخم خورده از منیره دشتی
این سرخی زمین و زمان از غروب نیست خورشید زخم خورده به نی ها طلوع کرد انگار کور و کر شده دنیا که اینچنین قرآن به روی نیزه ی اعدا طلوع کرد یک قافله ستاره به تاراج می رود وقتی که ماه نو به ثریا طلوع کرد گویی گره زدند زمین را به آسمان خون خدا به دامن ...

خداحافظ از غلامعلی رجائی (زائر)

خداحافظ از غلامعلی رجائی (زائر)
خداحافظ ای خواهر بی معین                           خداحافظ ای خیمه های غمین خداحافظ ای خواهر بی پناه                                 خداحافظ ای غرقه اشک و آه خداحافظ ای خواهر جان به لب                            خداحافظ ای غرق رنج و ...

ابوفاضل‏ از طائی شمیرانی‏

 ابوفاضل‏  از طائی شمیرانی‏
از علی ام‏بنین، تا پسری پیدا کرد  چرخ تابان ولایت قمری پیدا کرد    نونهالی به جهان آمد از شیر خدا  که از او نخل شجاعت ثمری پیدا کرد    جای دارد که بنی‏هاشم بالد بر خویش  کز مه چرخ، مه خوبتری پیدا کرد    مه جبین کودکی افروخت رخ انور خود  که از او ...

عباس علمدار از اسدالله غالب‏

عباس علمدار از اسدالله غالب‏
همت نکشد ننگ نکونامی احسان  برخیز و ببازیچه‏ی خود گیر درم را    رو همت از آن تشنه جگر جوی که از مهر  بر تشنگی شاه، فدا ساخته دم را    عباس علمدار که فرجام شکوهش  بازیچه‏ی طفلان شمرد شوکت جم را    آن راد، که رد ساخته بر خاک‏نشینان  آورده‏ی کان ...

باب حوائج از محمد جواد غفورزاده «شفق»

باب حوائج از محمد جواد غفورزاده «شفق»

تا قهر علی، بهر خوارج باشد 
تا مهر علی، سکه رایج باشد 

تا پرچم کربلاست، همرنگ شفق 
عباس علی، باب حوائج باشد 

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^