یکی از پا منبری های من ، که مکانیک بود، روزی به من گفت : « یکی از همسایگان محل کارم مسیحی است و برای جذب او به اسلام خیلی صحبت کرده ام . اگر اشکالی ندارد چند جلسه او را پای منبر شما بیاورم . » گفتم : « نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه واجب است که او را بیاوری . ...
پسر یکی از روحانیون اهل تسنن بندرعباس ، چند سالی بود که با دوست همکلاسی اش پای منبر من می آمد . روزی نزد من آمد و گفت : « در اثر بیانات شما بسیار مجذوب فرهنگ شیعه شده ام و می خواهم شیعه بشوم . » گفتم : « شما شیعه هستی و دیگر لزومی ندارد شیعه بشوی . فقط از ...
شش ساله بودم که دست در دست پدر بزرگ ، برای ثبت نام به مدرسه مرحوم برهان رفتم . چون پدرم کار داشت ، پدر بزرگم مرا به مدرسه برد . وی در راه می گفت : پسرم ، آیا می دانی تو را به کجا می برم ؟ و خود جواب می داد : تو را به مدرسه می برم تا سواد یاد بگیری، خواندن و ...
چندین سال بعد از انقلاب ،آقای مدبر به نمایندگی جمعی از جوانان تبریز ، پی درپی زنگ می زد و اصرار می کرد که به آن شهر سفر کنم . کارهایم خیلی زیاد بود و فرصت مناسبی پیش نمی آمد . پس ازچندی که خود آقای مدبر برای کاری به تهران آمده بود ، نزد من آمد و اصرار کرد ...
بعد از اتمام کلاس سوم ، به دلیل مشکلات اقتصادی به خوانسار برگشتیم . درآن هنگام حاج شیخ عباسعلی اسلامی چند روز در آن جا منبر داشت . وی مدیر جامعه تعلیمات بود که در نقاط مختلف کشور 160 دبستان و دبیرستان تأسیس کرده بود. به برکت قدوم مبارک و سخنرانی های ...
این بار پیغام از شمالی ترین منطقۀ جبهه ، یعنی اطراف حلبچه بود . اوضاع آنجا بسیار شلوغ شده بود. ما را طلبیدند تا روحیۀ بچه ها را تقویت کنم . من به اتفاق چند تن از دوستان به سمت غرب حرکت کردیم . دوستان عبارت بودند از : از آقای حاج سید علی آقای لاجوردی که ...
در سال 1365 از سوی هیئت مسلم بن عقیل ، برای ایام محرم به کاشان دعوت شده بودم . آنها می خواستند از اول محرم هر شب شام بدهند . گفتم : « چرا هر شب ؟ » گفتند : « مجالس دیگر نیز چنین می کنند ، در غیر این صورت مردم از شب هفتم – هشتم محرم می آیند . » گفتم : « این کار ...
نمایندگانی از طرف شاه به قم عزیمت کردند تا خدمت مراجع بزرگ رسیده ، به اصطلاح انقلاب سفید را توجیه کرده ، و نیز برای سفر آیندۀ شاه به قم زمینه سازی کنند . کسانی مثل قائم مقام و صدر الاشراف ، پیرمردان حکومت بودند که در عین حال مذهبی و اهل نماز و روزه و ...
پانزده خرداد 1342 مصادف با ایام محرم بود ، طبق معمول دو – سه روز قبل از محرم درسهای حوزۀ قم تعطیل می شد و من به تهران می آمدم . در دهۀ محرم ، در منزل حاج میرزا اسماعیل اربابی ، هر روز مجلس روضه برقرار بود . وی فرد وارسته ای بود که در محلۀ امامزاده یحیی ...
در ادامۀ مبارزه بر ضد جشن های 2500 ساله ، حضرت امام در نجف اشرف سخنرانی تندی ایراد کردند . هم زمان نیز اعلامیه ای انتشار دادند . تعدادی از اعلامیه ها به دست من رسید . هر مسجدی که می رفتم ، هنگام بر داشتن مهر ، تعدادی از اعلامیه ها را از زیر لباس درآورده ، ...
سه ، چهار بار برای تبلیغ به دبی دعوت شدم . جوانی به نام آقای اخگری ، که پدرش با من رفیق بود ، معمولا به پای منبر من می آمد . آقای اخگری در تأسیس درمانگاه قرآن و عترت قم ، با ما همکاری کرده و از اعضای هیئت مدیره بود . سخنرانی های من در دبی ، یا در باشگاه ...
سالهای قبل از انقلاب گروهی به نام مجاهدین خلق فعالیت سیاسی و فرهنگی گسترده و داغی داشتند . در کتابهایشان که دقت می کردی ، تعالیم و معارف ناب اسلامی مشاهده نمیشد ، بلکه با افکاری دیگر در آمیخته و رنگ و بوی التقاط می داد. جوانی از کاسبهای بازار ، با ...
در اوج اختلافات اصفهان و در زمان سید مهدی هاشمی که گروه ها به مجالس و منابر حمله می کردند ، برای منبر به آن شهر دعوت شدم . هیچ یک از دوستان نظر مساعدی دربارۀ این سفر نداشتند ، ولی به هر حال من رفتم . در بدو ورود ، از چند تن افراد بی طرف خواستم تا اوضاع را ...
گویا حاج اسماعیل رضایی ، اصالتا اهل آشتیان یا تفرش بود . او نیز در میدان تره بار کار می کرد و همکار طیب بود ، اما نزدیکی چندانی با او نداشت . حاج اسماعیل بسیار متدین و اهل مسجد و منبر و مقید به پرداخت حقوق مالی شرعی و جزو هئیت مدیرۀ یکی از هیئت های مذهبی ...
برای دهۀ دوم ماه شعبان ، به همدان دعوت شده بودم . میزبانم آقای حاج ابراهیم مقدسیان ، یکی از تجار متدین و بزرگوار همدان بود که در تهران زندگی می کرد . سال 52-1353 بود . چند روزی از منبرم می گذشت و اثر فوق العادۀ آن را بر مردم احساس می کردم . روزی چند جوان ...
زمانی استاد ابوالقاسم بنا در خانۀ ما بنایی می کرد . او در حین کار مطلب جالبی برایم تعریف کرد و گفت : « روزی شخصی بر ضد حاج آقا برهان حرفهایی به من زد و مرا نسبت به او مردد ساخت ، تا این که نماز جماعت آنجا را ترک کردم . طبق معمول که اگر کسی به مسجد نیاید، ...
زمانی که آیت الله حکیم ، مرجع اعلم زمان ، دارفانی را وداع گفته بود ، بین اصحاب حل و عقد بحث در گرفته بود که اکنون چه کسی اعلم است . اکثریت معتقد به اعلمیت امام بودند . بالاخره ، 12 نفر از علمای قم ، طی اطلاعیه ای حضرت امام را اعلم مراجع معرفی کردند . ...
مسئلۀ آمدن و به سلامت رسیدن حضرت امام به ایران ، یکی از مهمترین مسایل انقلاب بود . در آن زمان عمدۀ بحثهای ما در جلسات حول چگونگی انجام این مهم دور می زد . شایعات زیادی پخش شده بود که مثلا می خواهند هواپیما را در آسمان بربایند و امام را به جایی ببرند که ...
ماه شعبان فرا رسید و من طبق برنامۀ همه ساله به همدان رفتم . در این سفر حاج آقا مقدسیان ، بانی مجلس ، مرا همراهی می کرد . امام فرموده بود که آن سال نیمۀ شعبان جشن نگیرید ، به همین دلیل مجالس ما به نحو عادی برگزار شد و تقربیا حالت عزاداری هم داشت . مردم ...
از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان (علیه السلام) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام)چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ ...