فارسی
جمعه 18 آبان 1403 - الجمعة 5 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اسلام يگانه راه نجات

    
پيامبران پيشروان به سوى ايمان و عمل صالحند، و تربيت شدگان آنان نيز همين طور، و جز اينكه بشر را به سوى اين اصول دعوت كنند برنامه اى ديگر ندارند. آنانكه از ايشان به حق پيروى كنند به مقام ايمان و عمل صالح برسند و مردمى كه دعوت انبياء را بشنوند و قدرت تحقيق داشته باشند و كوتاهى در تربيت خود كنند چون از دواعى نفسانى و تقليد نرسته اند، رستگار نخواهند شد. نظام اسلام كه شاهدى زنده و گويا و چهره اى روشن و تابناك از قوانين وضع شده خداوند در تمام ادوار حيات بشرى بوده جامع و كامل آن به وسيله خاتم پيامبران در سرزمينى خشك و بى آب و علف همانند نقشه اى منظم براى نجات تمام بشر پياده شد. ساختمان هايى عظيم از فضائل انسانى بر سطح خاك بنا كرد كه تا ابد از تندباد حوادث در امان خواهد بود. براى سر و سامان بخشيدن به پراكندگى ها قوانينى آورد كه امواج خروشان زمان هرگز آن را از دفتر زندگى محو نخواهد كرد. براى درهم كوبيدن شرك و نفاق و رذائل اخلاقى حقايقى بيان كرده كه مانندش آورده نشده بود و نظيرش نخواهد آمد. اسلام آيينى است ساده و بى آلايش، و همين سادگى و هماهنگى آن با اصول زندگى بود كه در اندك زمانى بر همه مكتب ها فائق آمد و شؤون اجتماعى ملل مختلف جهان را زير سلطه و نفوذ خود قرار داد. اسلام كه اساس آن بر توحيد و يكتاپرستى است، بشر را به پاكى درون و برون و درستكارى، امانت، راستگويى، صداقت و يگانگى و برادرى، دستگيرى و مساوات، دعوت مى نمايد، و اين همان اصولى است كه توده بشر را از نادانى به شاهراه هدايت و دانايى و تكامل در همه زواياى حيات رهنمون است. عمل كردن به اسلام نه تنها مفيد و آسان است، بلكه هيچ ناسازگارى با سير تمدن به معناى واقعى ندارد، بلكه وسيله سرعت و پيشرفت واقعى به سوى تمدن حقيقى است. مسلم آن دينى كه دوش به دوش تمدن در حركت نباشد و آبادى واقعى دنيا را از پى نداشته باشد براى پيروان خود جز لهو و لعب ثمرى ندارد و تابعين و فرمانبردارانش را به سوى هلاكت مى كشد. با مراجعه به قرآن و فرمايشات پيشوايان دين اين نكته روشن مى شود كه يگانه دين حقى كه با سير تمدن پيش مى رود و خود مثل اعلاى تمدن است دين مبين اسلام است و منكر اين معنى يا دور از خرد است، يا دست نشانده استعمار است، يا با اسلام به خاطر عقده هاى روانى دشمنى دارد. اين مسئله هم ناگفته نماند كه بسيارى از مردم مغرب زمين روى خوشى با برنامه هاى دين ندارند، و دين را عامل انحطاط و دور شدن از تمدن مى دانند، البته بايد به آنان حق داد، زيرا آيين تحريف شده عهد عتيق و جديد استعداد جوابگويى به نيازمندى هاى بشر را نداشت و در آن قوانينى يافت نمى شد كه انسان براى تحصيل سعادت بتواند به آن عمل كند. با پيشرفت علوم مادى در مغرب زمين حكومت كليسا خود در خطر اضمحلال مى ديد، كليسايى كه به جان و مال و ناموس مردم در سايه دينى كه داشت مسلط بود، و البته در هم كوبيده شدن اين تسلط براى اربابان كليسا آسان نبود، از اين رو با دانشمندان به مبارزه برخاسته و سخت در مقابل آنان ايستادند تا جايى كه نزديك به چند ميليون عالم و دانشمند را براى براى نگاهدارى مقاصد غلط خود از بين بردند، دانشمندان و مردم كه از دست مظالم كليسا به جان آمده بودند مبارزه جانانه اى را تا سر حد پيروزى با كليسا و پيروانش پايه گذارى كردند و بالاخره دراين جنگ كه جنگ با دين بود پيروز شدند و كليسا و برنامه هايش را از تمام برنامه هاى زندگى جدا كردند، و به راه خود كشف برنامه هاى طبيعى ادامه دادند، و براى خالى نبودن جاى دين در زندگى يكى دو ساعت از روز يكشنبه را اختصاص به برنامه هاى مذهبى داده، آن هم برنامه هايى كه هيچ مشكلى از بشر حل نمى كند، بلكه آن برنامه ها بشر را به جانب گناه تشويق مى كند. آزاد شدن از آيين خرافى يهود و نصرانيت يك عامل پيشرفت براى مغرب زمين بود عامل ديگرى كه نقش مقمى در پيشرفت اروپا به سوى تمدن داشت آشنايى مسيحيان در طول جنگ هاى صليبى با علوم مسلمين بود، كتب علمى اسلامى پس از برخورد اروپا با مسلمين به ممالك مغرب منتقل شد و سالها مدار بحث و تحقيق مغربيان بود، در سايه اين برنامه بيگانگان به پيشرفت هاى مهمى نائل شدند، در حالى كه مسلمين به خاطر ثروت هاى مادى و آبادى سرزمينشان با سرعت هر چه تمامتر به سوى ارضاء شهوات پيشروى مى كردند. مغربيان در سايه كوشش و فعاليت هاى علمى به ترقيات شگفت انگيز رسيدند و در ازدياد قوا وقدرت مادى و نظامى خود كوشيدند، با به دست آوردن قدرت چشم طمع به ثروت هاى مشرق زمين دوختند، بدست آوردن ثروت بى كران مسلمين براى آنان جز از راه بريدن مسلمين از اسلام و جاهل نگاه- -داشتن دولتها و ملتهاى اسلامى ميسر نبود، براى اين دو موضوع به كوشش هاى سخت برخواستند، تا توانستند بر عليه اسلام و قرآن از طرق مختلفه تبليغات سوء كردند، وسائل بيشترى از براى شهوت رانى مشرقيان تهيه ديدند، نور علم را از آنان گرفتند، علماء و دانشمندان اسلامى را منفور ملت كردند، راه نفوذ استعمار را در ممالك اسلامى باز نمودند. روزگار عجيبى بود مغرب به سرعت بيدار مى شد، مشرق به سرعت به خواب خرگوشى فرو مى رفت، گلادستون در مجلس عوام انگلستان به پاخواست و با يك دست اشاره به قرآن و با دست ديگر اشاره به كعبه كرد و گفت كه: تا اين دو قدرت معنوى در ميان مسلمين است حكومت ما بر آنان محال است، و نيز در خلال همين زمان زمامدار روسيه تزارى برنامه اى را به اين صورت پيشنهاد كرد. هر چه بيشتر بايد به اسلامبول نزديك شد، كسى كه در آنجا حكومت كند سلطان حقيقى جهان خواهد بود. بنابراين بايستى جنگ هاى مداوم گاهى بر ضد عثمانى و گاهى بر ضد ايرانى ها ايجاد كرد، لازم است مؤسسات كشتى سازى در ساحل درياى سياه ايجاد نمود و به تدريج اين دريا و درياى بالتيك را كه دو نقطه لازم و ضرورى است براى پيشرفت و انجام نقشه ها به تصرف آورد. در اضمحلال ايران بايد تسريع كرد وبر خليج فارس دست يافت در صورت امكان راه تجارتى قديم مشرق رااز طريق سوريه تا هندوستان كه به منزله انبار دنياست داير كرد، وقتى به آنجا رسيديم مى توانيم از طلاى انگلستان صرف نظر كنيم. خوانندگان عزيز نادانى زمامداران آن روز، و بيدار نبودن مردم بيشتر به برنامه هاى استعمارى كمك كرد تا استعمارگران كه خود فاقد اخلاق و فضيلت بودند توانستند چراغ انسانيت را نيز در ممالك اسلامى خاموش كنند.
جامعه مغرب حياتش تبديل به حيات مادى محض، و جامعه مشرق هم زير يوغ استعمار، فضايل روانى را باخت در نتيجه جهان يك پارچه تبديل به جهنمى سوزان شده امنيت و آسايش از زندگى رخت بست، امروز كم و بيش جهان دريافته كه مبارزه با اسلام و با اخلاق و فضيلت كار احمقانه اى بوده. جهان مى بيند كه نسل جديد در گردابى مهلك از رذائل و جاده اى پرخطر از معاصى افتاده، فساد از هر طرف چون باران مى بارد، نسل براى نجات تشنه يك متر مكتب اصيل و ريشه دار است. جهان دريافته كه هسته مركزى براى نگهدارى وجود انسان از آفت ها و بلاهاى خانمانسوز شهوات، عقيده به خداوند و عمل به مقررات كامل اوست. امروز بر عقلاى جهان بنابر اعترافات خودشان ثابت شده كه اسلام با تمام برنامه هايش در رأس تمام برنامه هاست و تنها راه نجات بشر از بدبختى ها اسلام است. در اين كتاب سعى شده يك دوره اصول اخلاقى و مبانى محكم آن در پرتو شمع وجود لقمان حكيم كه خود از مصلحين بزرگ بشرى بوده نگاشته شود، و اميد است با مطالعه اين كتاب چهره اخلاقى و شخصيت روحى انسان براى شما روشن شود. و آنان كه مى خواهند به نعمت اخلاق آراسته شوند، و كسب سعادت دو جهان كنند از سرمايه هاى تربيتى اسلام بهره مند گردند. اين نكته را ناگفته نگذارم كه نوشتن اين كتاب انگيزه اش سوره مباركه «لقمان» كه سوره 31 قرآن و در جزءبيست و يكم است بود، تا آنجا كه در حد و توانايى من بوده در معرفى لقمان بزرگوار و شرح حكمت هايش از قرآن و روايات كوشيده ام.

بر گرفته از کتاب لقمان حکیم استاد حسین انصاریان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نخل های سبز از مهدی تقی نژاد
يورش قهرمانى محاصره شده
چرا انسان آفریده شد؟
قيامت روز تنهائى كافران و منكران‏
عاشورا و سقیفه
آثار و برکات عزاداری -تنفر از دشمنان
کتاب حماسه حسینی در یک نگاه
اعتراضی آتشین از بهروز سپید نامه
اهل بيت كاخ يزيد را سياه پوش كردند
عید فطر در قرآن کریم    

بیشترین بازدید این مجموعه

ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
مقام حضرت زينب (س)
راهکارهاي عملي براي کنترل چشم چراني
دوغریزه سیری ناپذیر انسان
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
ولادت حضرت زینب(س)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^