فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توبه آغوش رحمت - بحث دوم (متن کامل +عناوین)

گناه و راه درمان آن

 

كليد آشتى

هنگامى كه انسان به اين حقيقت آگاه شد كه در گذشته ى عمر از شناخت حضرت حق، آن وجود مباركى كه نعمتهاى آشكار و پنهان را، گسترده و كامل در اختيارش قرار داده غفلت داشته و معلومش شد كه جايگاه باعظمت نعمتها را در زندگى، كه هر كدام از آنها راهى به سوى خير و سعادت در دنيا و آخرت و كليدى براى باز كردن درى از درهاى رحمت و لطف حق است نشناخته و اغلب نعمتهاى خداوند را در راه خلاف و بيجا مصرف نموده و در نتيجه مبتلاى به انواع معاصى كبيره و صغيره شده و به خسارت و زيان عظيمى دچار آمده و داغ ننگ بندگى هوا و هوس و شيطان درون و برون را بر پيشانى حيات خود زده، براى جبران آن گذشته ى خفت بار، گذشته ى آلوده به جهل و غفلت و خطا و معصيت و اعمال ننگينى كه از او صادر شده و آن حالات شيطانى و مفاسد اخلاقى، واجب است وارد عرصه گاه ملكوتى توبه و فضاى عرشى انابه و مدار عرفانى بازگشت به خدا گردد، و خورشيد زيباترين آشتى را از افق حيات خود طلوع دهد.

آرى براى مايه گرفتن از رحمت واسعه، و نيرو گرفتن از عنايت خاصه، و جذب فيوضات ملكوتيه بايد وارد راه رجوع به حق گردد و اين راه را با قدم دل و چراغ پرفروغ عقل و نيت خالص و پاك و عزمى محكم و استوار و جهادى عاشقانه و مستمر و حالتى مستانه و آگاهانه طى كند تا ظاهر و باطنش از فحشا و منكرات و از فسق و فجور و از سيئات اعمال و از شرور نفس و از وساوس شيطانى و رذايل اخلاقى به طور كامل شستشو يابد و در صف پاكان و نيكان و مشتاقان و صالحان و عابدان و سالكان و راه يافتگان به حريم قرب محبوب قرار گيرد و به جاى استحقاق غضب ربّ، مستحق رحمت و استحقاق عذاب دردناك قيامت، شايسته ى جنت و بهشت عنبر سرشت شود.

اين توجه و بيدارى نسبت به گذشته، و اين گونه قرار گرفتن در منزل توبه و انابه و اين شكل شستشوى ظاهر و باطن از آلودگيها كليد آشتى با خداست.

از آنجا كه توبه و بازگشت به حضرت حق از اعظم عبادات و از پرسودترين حالات و از پرمنفعت ترين واقعيات است، و بخش عظيمى از آيات كتاب حق و معارف اهل بيت عليهم السلام به آن اختصاص يافته، لازم است شخص تائب و نادم به امورى در زمينه ى توبه توجه كند تا بتواند اين عبادت اعظم و اين حقيقت اقوم را تحقق دهد و از منافع سرشار آن بهره مند گردد.

گناه بيمارى است

هر انسانى تحت هر شرايطى از نظر ساختمان ذات و شئون باطن، پاك و سالم به دنيا مى آيد.

حرص، حسد، بخل، ريا، فسق، فجور و ديگر گناهان ذاتى انسان نيست بلكه عوارضى است كه بر اثر يك سلسله عوامل خانوادگى يا اجتماعى يا معاشرتى گريبانگير انسان مى شود.

از رسول حق صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده:

كُلُّ مَولودٍ يولد عَلَى الْفِطْرَةِ حَتّى يَكُونَ ابواه يهودانه وينصِّرانه «1».

______________________________
(1)- عوالى اللئالى: 1/ 35، الفصل الرابع، حديث 18؛ بحار الأنوار: 3/ 281، باب 11، حديث 22.

هر طفلى بر اساس بافت توحيد و اسلام و نبوت و ولايت به دنيا مى آيد. اين پدر و مادر او هستند كه او را در مدار يهوديت و نصرانيت قرار مى دهند.

معلم يا معاشر يا جامعه ى منحرف هم در ايجاد انحراف در انسان بسيار مؤثرند.

انسان بر اثر اين عوامل دچار خطاى فكرى، انحراف قلبى، رذايل اخلاقى و سيئات عملى مى شود، و اين مجموعه جز يك سلسله بيمارى قابل علاج چيز ديگرى نيست. از نظر قرآن مجيد از اين بيمارى راه نجات هست و براى اين مرض شفا مقرر است، و اين درد را داروى درمان وجود دارد.

«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» «1».

اى مردم! از جانب پروردگارتان موعظه اى به سوى شما آمد، در اين موعظه شفاى بيمارى درون شماست و هدايت و رحمت براى اهل ايمان.

اين بيمارى از نظر قرآن مى تواند مورد مغفرت و رحمت خداوند قرار بگيرد:

«إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «2».

مگر آنان كه پس از ارتكاب معاصى توبه كردند و ظاهر و باطن خود را اصلاح نمودند و تبديل به انسانى قابل قبول حق شدند، همانا خداوند آمرزنده و رحيم است.

نا اميدى كفر است

زمانى كه از طريق آيات حق و معارف اهل بيت عليهم السلام روشن شد كه گناهان

______________________________
(1)- يونس (10): 57.

(2)- آل عمران (3): 89.

آشكار و پنهان، و بيرونى و درونى جز يك بيمارى چيزى نيست و اين بيمارى هم قابل درمان است، و هم مى تواند در معرض مغفرت و عفو و پرده پوشى و رحمت خداوند قرار گيرد، گنهكار بايد همه جانبه براى بيرون آمدن از اين چاه خطرناك مهلك و معالجه شدن از اين بيمارى، و اينكه بدون ترديد مورد عفو و مغفرت و رحمت قرار مى گيرد اميدوار شود، و به عنايت خداوند دلگرم گردد و با تكيه بر اين اميد مثبت، به توبه ى جدى و بازگشت حقيقى، و آشتى عاشقانه، و جبران تمام گناهان گذشته، و علاج اين بيمارى و رفع اين ورشكستگى اقدام نمايد، چرا كه انجام اين امور در قدرت و توان او هست، و علاوه بر آن، اقدام براى توبه و انابه و علاج اين مرض، و تأمين مايه هاى از دست رفته واجب است، و نااميدى و يأس و كسالت و دلسردى، و شعار انحرافى و شيطانى «آب از سر ما گذشت چه يك نى، چه صد نى» حرام و برابر كفر است.

«وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» «1».

از رحمت خدا نااميد و مأيوس نباشيد، چرا كه جز كافران از رحمت خدا نااميد نمى شوند.

البته كسى كه در مدار اميد به رحمت و عفو و مغفرت قرار مى گيرد، لازم است وسايل و اسباب تحقق اميد خود را از قبيل پشيمانى جدى از گناه، ترك گناه، جبران گذشته، برگرداندن حق مردم به مردم، به جاى آوردن عبادات ترك شده، اصلاح حال و عمل و اخلاق را فراهم آورد، كه اين اميد همانند اميد مثبت و اميد صحيح كشاورزى است كه در پاييز با زير و رو كردن زمين، و پاك كردن عرصه گاه كشاورزى از موانع و كاشتن دانه و آبيارى آن، اميد به سبز شدن دانه،

______________________________
(1)- يوسف (12): 87.

و برداشت محصول در ايام تابستان دارد.

اميد اگر از ابزار و وسايل مربوط به خودش خالى باشد، اميدى بى فايده و حالتى بى ثمر است، همانند اميد بستن مالك زمين به محصولات كشاورزى، در حالى كه براى زمين كارى انجام نداده و دانه اى در آن نيفشانده، در روايتى بسيار مهم بدين صورت به اميد غير مثبت، و اميد غير صحيح اشاره شده:

وقتى از حضرت صادق عليه السلام در رابطه با مردمى كه آلوده به انواع گناهان هستند، و در عين اين آلودگى مى گويند: به رحمت و مغفرت و عفو خداوند اميدواريم، و اين برنامه تا رسيدن مرگ آنان ادامه دارد سؤال شد، امام صادق عليه السلام فرمودند: اينان مردمى هستند گرفتار آرزو نه آراسته به اميد، كسى كه به چيزى اميد دارد، براى به دست آوردنش اقدام لازم را انجام مى دهد، و آن كه از چيزى مى ترسد، از آن دورى مى نمايد «1».

بنابر گفتار امام ششم، اميدوار به رحمت حق بايد با ترك گناه، و انجام عمل صالح، و دست برداشتن از رذايل اخلاقى، رحمت و عفو حق را جذب كند، و ترسان از عذاب جهنم، بايد علل استحقاق عذاب را از سرزمين حيات خود ريشه كن نمايد.

طبيبان معالج

زمانى كه براى اهل گناه ثابت شد، گناه مسأله اى ذاتى نيست، بلكه همانند بيماريهايى كه بر اثر يك سلسله علل عارض بدن مى شود، نوعى از بيمارى است

______________________________
(1)- عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: قلت له: قوم يعملون بالمعاصي و يقولون نرجو فلا يزالون كذلك حتى يأتيهم الموت. فقال: هؤلاء قوم يترجحون في الأماني كذبوا ليسوا براجين إن من رجا شيئا طلبه و من خاف من شي ء هرب منه.

كافى: 2/ 68، باب الخوف و الرجاء، حديث 5؛ تحف العقول: 362؛ بحار الأنوار: 67/ 357، باب 59، حديث 4.

كه به دنبال امورى عارض بر قلب و نفس و ظاهر و باطن انسان مى گردد، و چنانكه بيماريهاى بدن با مراجعه به طبيب و گرفتن نسخه و خوردن دارو قابل علاج است، براى بيماريهاى معنوى هم طبيبان معالجى هست كه با مراجعه به آنان، و معرفت به دستوراتشان و عمل كردن به آن دستورات، بيمارى از قلب و روح و اعضا و جوارح ريشه كن مى شود، هر چند زياد و سنگين و مزمن شده باشد! طبيب اين نوع از بيماريها، خداوند مهربان و انبيا و امامان و علماى ربّانى هستند.

نسخه ى حق براى علاج گناه گنهكار قرآن و نسخه ى انبيا و امامان و علماى ربّانى، گفتار حكيمانه و نصايح مشفقانه و مواعظ دلسوزانه ى آنهاست.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در گفتارى خطاب به اهل گناه مى فرمايند:

أيُّهَا النَّاسُ انْتُم كَالمَرْضَى ، وَرَبُّ العَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ، فَصَلاحُ المَرضَى فِيمَا يَعْمَلُهُ الطَّبيبُ وَيُدَبِّرُهُ لَافِيمَا يَشْتَهِيهِ المَريضُ وَيَقْتَرِحُهُ «1».

شما اى اهل گناه! همچون بيماران هستيد و پروردگار عالميان چون طبيب است، صلاح مريض در عمل و تدبير طبيب است، نه در اشتهاى بيمار و خواسته هاى او.

از انبيا و امامان و عالمان ربّانى، در معارف الهيه و در روايات و احاديث نورانيه نيز تعبير به طبيب شده.

بيمار گناه بايد براى علاج بيماريش به اين طبيبان مشفق مراجعه نمايد، و به خواسته هاى آنان تسليم شود، و به بازگشت سلامت خود اميدوار باشد، كه راه تحقق توبه جز اين نيست.

______________________________
(1)- عدة الداعى: 37، البال الأول فى الحث على الدعاء؛ ارشاد القلوب: 1/ 153، الباب السابع والأربعون فى الدعاء؛ بحار الأنوار: 81/ 61، حديث 12.

در اين قسمت لازم است به بخشى از دستورات اين طبيبان معنوى اشاره شود، باشد كه گنهكارى آن را مطالعه كند يا از زبان اهل مطالعه بشنود و به درمان درد برخيزد.

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «1».

بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد، كه خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد، و خداوند آمرزنده ى مهربان است.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» «2».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را در تمام امور زندگى پروا كنيد، خداوند به شما ديده ى بصيرت دهد تا بتوانيد بين حق و باطل تميز دهيد، و گناهان شما را بپوشاند و شما را بيامرزد كه خداوند صاحب فضل عظيم است.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً* يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً» «3».

اى مردمى كه ايمان آورده ايد! تقواى الهى را مراعات كنيد، و سخن به صواب و حق گوييد، خداوند اعمال شما را اصلاح مى كند و گناهان شما را مى بخشد، و كسى كه خدا و رسولش را اطاعت كند به سعادت عظيم دست يافته است.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ*

______________________________
(1)- آل عمران (3): 31.

(2)- انفال (8): 29.

(3)- احزاب (33): 70- 71.

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ* يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» «1».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى دلالت كنم كه شما را از عذاب دردناك نجات مى دهد؟ به خدا و رسولش ايمان آوريد، و با مال و جان در راه خدا بكوشيد، اين تجارت براى شما بهتر از هر تجارتى است اگر بدانيد، با اين تجارت خداوند گناهان شما را مى بخشد و وارد بهشت هايى مى كند كه زير درختانش نهرها جاريست، و در باغهاى عدن منازل پاكيزه به شما عنايت مى كند، اين همان سعادت بزرگ است.

«إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ» «2».

اگر براى خدا به بندگان نيازمند او قرض نيكو دهيد، خداوند آن را براى شما چند برابر مى نمايد و گناهان شما را مى بخشد كه خداوند پاداش دهنده و بردبار است.

«وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» «3».

آنان كه مرتكب گناه شدند و پس از آن همه آلودگى، به خدا بازگشته و ايمان آوردند، همانا خداوند تو، پس از توبه و ايمان آنان، بخشنده و مهربان است.

«فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ

______________________________
(1)- صف (61): 10- 12.

(2)- تغابن (64): 17.

(3)- اعراف (7): 153.

رَحِيمٌ» «1».

اگر اهل شرك دل از اعتقاد غلط خود برداشتند و رجوع به حق كردند و نماز برپا نمودند، و زكات پرداخت كردند، از آنان دست برداريد همانا خداوند آمرزنده ى مهربان است.

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «2».

و گروه ديگرى به گناهانشان اعتراف كردند، و اعمال خوب و بد را به هم درآميختند، اميد است خداوند توبه ى آنان را قبول كند، همانا خداوند آمرزنده ى مهربان است.

از آيات شريفه اى كه در سطور قبل گذشت، استفاده مى شود اگر گنهكار بخواهد به عرصه گاه نورانى مغفرت و رحمت حق برسد، و توبه ى او قبول درگاه خداوند شود، و پرونده ى سياه و ظلمانى اش به سپيدى معنوى و نور تبديل گردد، و از عذاب دردناك قيامت برهد بايد اين امور ملكوتى را كه در نسخه ى شفابخش حق، يعنى قرآن مجيد آمده رعايت كند:

1- اقتدا به روش و منش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

2- رعايت تقوا و خود نگهدارى از گناه

3- گفتن به حق و صواب، به وقت سخن گفتن

4- اطاعت از خداوند

5- اطاعت از رسول صلى الله عليه و آله و سلم

6- ايمان به خدا

______________________________
(1)- توبه (9): 5.

(2)- توبه (9): 120.

7- ايمان به رسول صلى الله عليه و آله و سلم

8- جهاد و كوشش در راه خدا با مال و ثروت

9- كوشيدن در طريق حق با جان

10- پرداخت قرض الحسنه به نيازمندان

11- قطع رابطه با گناه و بازگشت به خداوند

12- دست برداشتن از اعتقادات غلط و باطل

13- برپا داشتن نماز

14- پرداخت زكات

15- اعتراف و اقرار به گناه در پيشگاه حضرت محبوب.

جَاءَ رَجُلٌ الَى النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله و سلم فَقالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا عَمَلُ اهْلِ الجَنَّةِ؟ فَقالَ: الصِّدْقُ، اذَا صَدَقَ العَبْدُ بَرَّ، وَاذَا بَرَّ آمَنَ وَاذَا آمَنَ دَخَلَ الجَنَّةُ. فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا عَمَلُ اهْلِ النَّارِ؟ قَالَ: الكِذْبُ، اذَا كَذِبَ العَبْدُ فَجَرَ وَاذَا فَجَرَ كَفَرَ وَاذَا كَفَرَ دَخَلَ النَّارَ «1».

مردى به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! عمل اهل بهشت چيست؟ فرمودند: راستى، زمانى كه بنده ى خدا راست بگويد نيكى نموده، و چون نيكى كرده ايمنى يافته، و چون ايمنى يافته وارد بهشت مى شود.

عرضه داشت: اى رسول خدا! عمل اهل جهنم چيست؟ فرمودند: دروغ، زمانى كه عبد دروغ بگويد گناه نموده، و چون مرتكب گناه شده، به ناسپاسى و حق پوشى دچار شده و زمانى كه اينگونه آلوده شده وارد جهنم مى شود.

يكى از همسران پيامبر مى گويد: از رسول الهى پرسيدم:

______________________________
(1)- مجموعه ى ورّام: 1/ 43، باب ما جاء فى الصدق والغضب للّه؛ ارشاد القلوب: 1/ 185، الباب الحادى والخمسون.

بِمَ يُعْرَفُ المُؤْمِنُ؟ قالَ: بِوَقارِهِ وَلينِ كَلامِهِ وَصِدْقِ حَدِيثِهِ «1».

مؤمن با چه برنامه اى شناخته مى شود؟ فرمودند: با متين بودن و نرمى كلام و راستى در گفتار.

داوود پيامبر به بنى اسراييل گفت:

اجْتَمِعُوا، فَانّى ارِيدُ انْ اقُومَ فيكُم بِكَلِمَتَيْن: فَاجْتَمَعُوا عَلَى بابِهِ فَخَرَجَ عَلَيْهِم فَقالَ: يَا بَنِى اسْرَائِيلَ! لَايَدْخُلْ اجْوافَكُم الّا طَيّبٌ وَلَا يَخْرُجُ مِنْ افْواهِكُمْ الّا طَيّبٌ «2».

جمع شويد، مى خواهم دو كلمه به شما بگويم، مردم كنار خانه ى داوود اجتماع كردند، داوود در برابر آنان قرار گرفت و گفت: اى بنى اسراييل! جز حلال و پاك نخوريد، و جز صواب و حق مگوييد.

جابر مى گويد: شنيدم رسول خدا به كعب بن عجره فرمودند:

لَا يَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ، النَّارُ اوْلى بِهِ «3».

كسى كه گوشتش از مال حرام روييده شده وارد بهشت نمى شود، آتش به او سزاوارتر است!

از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده:

مَنْ نَقَلَهُ اللَّهُ مِنْ ذُلِّ المَعاصى الى عِزِّ التَّقْوى اغْنَاهُ بِلَا مالٍ وَاعَزَّهُ بِلَا عَشيرَةٍ وَآنَسَهُ بِلَا انيسٍ «4».

______________________________
(1)- مجموعه ى ورّام: 1/ 43، باب ما جاء فى الصدق والغضب للّه، مستدرك الوسائل: 8/ 455، باب 91، حديث 9985.

(2)- مجموعه ى ورّام: 1/ 60، باب العتاب.

(3)- مجموعه ى ورّام: 1/ 61، باب العتاب.

(4)- مجموعه ى ورّام: 1/ 65، باب العتاب.

آن كس كه خداوند او را از ذلت معاصى به عزت تقوا انتقال دهد، بدون مال بى نيازش نموده، و بدون قوم و قبيله عزتش داده، و بدون انيس به او انس داده.

عَن اميرِالمُؤمِنينَ عليه السلام: الدُّنيَا دَارُ مَمَرٍّ، وَالنَّاسُ فِيها رَجُلانِ: رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَاوْبَقَها، وَرَجُلِ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَاعْتَقَها «1».

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: دنيا گذرگاه است و مردم در آن دو مردند: مردى كه خود را به دنيا فروخت بنابراين خود را نابود كرد، و مردى كه خود را از دنيا خريد، بر اين اساس وجودش را آزاد نمود.

روايت شده مردى به محضر حضرت حسين عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد:

مردى گنهكارم و در برابر گناه صبر و طاقت ندارم، مرا موعظه كن. حضرت به او فرمودند: پنج چيز را انجام بده، بعد از آن هر گناهى را خواستى مرتكب شو.

اول: رزق خدا را نخور، هر گناهى را انجام ده. دوم: از ولايت خدا خارج شو، سپس هر گناهى را خواستى بياور. سوم: جايى را بطلب كه خداوند تو را نبيند، آنگاه گناه كن. چهارم: وقتى ملك موت براى گرفتن جانت آمد او را از خود دفع كن، سپس گناه انجام بده. پنجم: زمانى كه مالك دوزخ تو را وارد دوزخ كرد تو وارد آتش مشو، سپس هر معصيتى را خواستى انجام ده «2»!!

قَالَ عَلِىُّ بْنُ الحُسينِ عليه السلام: انَّ المَعْرِفَةَ وَكَمالَ دِينِ المُسْلِمِ تَرْكُهُ الكَلامَ فِيمَا لَإ يُعْنِيهِ، وَقِلَّةُ مِرائِهِ وَحِلْمُهُ وَصَبْرُهُ وَحُسْنُ خُلْقِهِ «3».

حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمودند: همانا معرفت و كمال دين مسلمان در اين امور است: ترك سخن در امور بى فايده، كمى نزاع و جدال، بردبارى، خويشتن دارى و خوش اخلاقى.

عَنِ البَاقِرِ عليه السلام: مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكى عَمَلُهُ وَمَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِى رِزْقِهِ وَمَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِاهْلِهِ زِيدَ فِى عُمْرِهِ «4».

امام باقر عليه السلام فرمودند: كسى كه زبانش زبان راستى باشد كردارش پاك شود، و هركس نيتش نيت نيكو باشد روزيش زياد گردد، و كسى كه نيكى اش به خانواده اش خوب باشد عمرش طولانى گردد.

عَن ابِى عَبْدِاللَّه عليه السلام: اوْرَعُ النَّاسِ مَن وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، اعْبَدُ النَّاسِ مَن اقَامَ الفَرَائِضَ، ازْهَدُ النَّاسِ مَن تَرَكَ الحَرَامَ، اشَدُّ النَّاسِ اجْتِهاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ «5».

امام صادق عليه السلام فرمودند: پاكدامن ترين مردم كسى است كه خود را از شبهه نگاه دارد. بنده ترين مردم كسى است كه واجبات را به جاى آورد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشاترين مردم كسى است كه گناهان را رها كند.

امام هفتم عليه السلام به هشام بن حكم فرمودند:

رَحِمَ اللَّهُ مَنِ اسْتَحْيى مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَياءِ فَحَفِظَ الرَّأْسَ وَمَا حَوى وَالبَطْنَ وَمَا وَعى وَذَكَرَ المَوْتَ وَالْبِلى وَعَلِمَ انَّ الجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِالمَكَارِهِ وَالنَّارَ مَحْفُوفَةٌ

______________________________
(1)- مجموعه ى ورّام: 1/ 75، باب العتاب.

(2)- روي أن الحسين بن علي عليه السلام جاءه رجل و قال: أنا رجل عاص و لا أصبر عن المعصية فعظني بموعظة. فقال عليه السلام: افعل خمسة أشياء وأذنب ما شئت فأول ذلك لا تأكل رزق اللَّه وأذنب ما شئت والثاني اخرج من ولاية اللَّه وأذنب ما شئت والثالث اطلب موضعا لا يراك اللَّه وأذنب ما شئت والرابع إذا جاء ملك الموت ليقبض روحك فادفعه عن نفسك وأذنب ما شئت والخامس إذا أدخلك مالك في النار فلا تدخل في النار و أذنب ما شئت.

جامع الأخبار: 130، الفصل التاسع والثمانون فى الموعظة؛ بحار الأنوار: 75/ 126، باب 20، حديث 7.

(3)- تحف العقول: 279؛ بحار الأنوار: 75/ 137، باب 21، حديث 3.

(4)- بحار الأنوار: 75/ 175، باب 22، حديث 5.

(5)- خصال: 1/ 16، حديث 56؛ تحف العقول: 489؛ بحار الأنوار: 75/ 192، باب 23، حديث 5.

بِالشَّهَوَاتِ «1».

خداوند رحمت كند كسى كه از خداوند آن گونه كه سزاوار است شرم كند، پس سر و چشم و گوش و زبان را از گناه، و شكم را از خوراكى و آشاميدنى حرام حفظ نمايد، مرگ و پوسيدن بدن را در قبر به ياد آورد، و بداند كه بهشت پيچيده به رنج تكاليف و جهنم پيچيده به لذت شهوات است.

در زمينه ى اين امور سعادت بخش و حافظ انسان از هلاكت و شقاوت، مسايل بسيار مهمى از انبيا و امامان در معتبرترين و مفصل ترين كتب روايت شده، كه آنچه در قسمتهاى گذشته خوانديد، نمونه اى اندك از آن درياى بيكران پرگوهر است. از اهل دل نيز مواعظ و حكمى نقل شده كه مجموعه ى آنها براى انسان نسخه اى درمان كننده، و راهى به سوى سلامت و درستى، و طريقى براى نجات از آلودگيها و گناهان است كه نمونه اى از آن حكمت ها را در سطور زير مى خوانيد:

بيدارى فرموده: چهار چيز را در چهار چيز طلب كرديم ولى راهش را اشتباه كرديم، ديديم در چهار چيز ديگر است: بى نيازى را در ثروت و مال طلبيديم، در قناعت يافتيم؛ مقام را در حسب طالب شديم، در تقوا پيدا كرديم؛ راحتى را در زيادى مال خواستيم، در كمى مال ديديم؛ نعمت را در لباس و خوراك و رسيدن به لذتها طلب كرديم، ولى در سلامت بدن يافتيم «2».

در وصاياى لقمان به فرزندش آمده: فردا كه در پيشگاه خداوند قرار گرفتى از چهار چيز سؤال مى شوى: جوانى ات را در چه چيز كهنه كردى، و عمرت را در

______________________________
(1)- تحف العقول: 390؛ بحار الأنوار: 75/ 305، باب 25، حديث 1؛ مستدرك الوسائل: 8/ 464، باب 93، حديث 10022.

(2)- مواعظ العددية: 236.

چه برنامه اى تمام كردى، و ثروتت را از كجا به دست آوردى، و مال به دست آورده را كجا خرج كردى؟ براى خداوند جواب آماده كن «1».

اهل حالى مى گويد: دانشمندان بر چهار كلمه اتفاق كرده اند، و من آنها را از چهار كتاب انتخاب كرده ام:

تورات: كسى كه قناعت كرد، سير شد. زبور: آن كس كه سكوت كرد به سلامت رسيد. انجيل: هركس از امور غير حق و مردم ناباب كناره جست نجات يافت. قرآن: هركس به پناه خدا رود، به راه مستقيم هدايت شود «2».

سليمان على به حميد طويل گفت: مرا موعظه كن. حميد گفت: اگر در جاى خلوت خدا را معصيت كنى و بدانى خداوند تو را مى بيند، بر كار بسيار بزرگى جرأت كرده اى، و اگر گمان برى تو را نمى بيند كافر شدى «3».

در قطعه اى پرقيمت آمده، جبرييل گفت: اى محمد! اگر عبادت ما در روى زمين بود، سه برنامه انجام مى داديم:

نوشاندن آب به مسلمانان، كمك به دارندگان زن و بچه، پوشاندن گناهان مردم «4».

بزرگى فرموده: خداوندا! بزرگترين طاعت در قلبم اميد به توست، و شيرين ترين سخن در زبانم ثناى توست، و محبوبترين ساعت نزد من وقت لقاى توست «5».

اهل حالى فرموده: ابليس ملعون به پنج برنامه بدبخت شد:

______________________________
(1)- عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: كان فيما وعظ به لقمان ابنه يا بني ... واعلم أنك ستسأل غدا إذا وقفت بين يدي اللَّه عزّ وجل عن أربع: شبابك فيما أبليته وعمرك فيما أفنيته ومالك مما اكتسبته وفيما أنفقته فتأهب لذلك وأعد له جوابا.

كافى: 2/ 134، باب ذم الدنيا والزهد فيها، حديث 20؛ بحار الأنوار: 13/ 425، باب 18، حديث 19.

(2)- مواعظ عدديه: 240.

(3)- مجموعه ى ورّام: 1/ 236، باب محاسبة النفس.

(4)- مجموعه ى ورّام: 1/ 39، باب ذكر الأشرار و الفجّار.

(5)- مواعظ العددية: 190.

به گناه اقرار نكرد، از گناه پشيمان نشد، خود را سرزنش ننمود، عزم توبه نكرد و از رحمت خداوند مأيوس شد؛ و آدم عليه السلام به پنچ چيز سعادتمند شد: به گناهش اقرار كرد، بر معصيتش پشيمان شد، خود را سرزنش نمود، در توبه شتاب كرد و از رحمت حق نااميد نشد «1».

يحيى بن معاذ گفت: پرخور، قدرت و قوتش زياد مى شود و هركس قدرتش زياد شود، شهوتش اضافه مى شود و هركس شهوتش زياد شود، گناهش فراوان مى گردد و هركس گناهش فراوان شود، سنگدل مى گردد و هركس سنگدل شود، در آفات دنيا و زر و زيورش غرق مى گردد «2».

درباره ى صفات اوليا گفته شده: اينان را سه خصلت است: اول: سكوت و حفظ زبان است كه درِ نجات مى باشد. دوم: خالى بودن شكم است كه آن كليد خيرات است. سوم: به زحمت انداختن نفس در عبادات و روزه ى روز و عبادت شب است «3».

بدون شك هر گنهكارى اگر به نسخه ى شفابخش حق، و پيامبر و امام معصوم، و عالم ربانى عمل كند، گناهش بخشيده و روح بيمارش درمان مى شود.

گنهكار بايد به اين حقيقت توجه كند كه بعثت انبيا، و امامت امامان، و علم و حكمت عالمان براى اين بوده كه بيماريهاى فكرى و روحى و اخلاقى و عملى انسانها معالجه شود، بنابراين معنا ندارد گنهكار به منزل نااميدى بنشيند، و قلب خود را آلوده به يأس كند و گناهش را ادامه دهد، و بر شقاوت و بدبختى اش بيفزايد، بلكه بر او واجب است با توجه به تعاليم حق و دستورات انبيا و ائمه

______________________________
(1)- مواعظ العددية: 278.

(2)- مواعظ العددية: 280.

(3)- مواعظ العددية: 192.

و بخصوص با نظر به رحمت واسعه ى حق و توبه پذيرى خداوند، و لطف و مغفرت حضرت محبوب، اقدام به توبه نمايد.

توبه واجب فورى است

در سطور گذشته به اين معنا اشاره شد كه بر اساس آيات قرآن و معارف الهيه، گناه بيمارى است، آن هم بيمارى قابل علاج، و براى علاج اين بيمارى طبيبانى چون خداوند كريم، پيامبران و امامان و عالمان ربانى است كه بيمار براى درمان خود بايد به اين طبيبان مراجعه نمايد و به نسخه ى آنان عمل كند تا از بيمارى شفا گرفته به عرصه ى باعظمت صحت و سلامت باز گردد، و در كاروان عباد شايسته ى حق قرار گيرد.

بيمار گناه بايد به اين حقيقت توجه داشته باشد، همانگونه كه به وقت ظهور بيمارى تن باشتاب و عجله براى درمان بيمارى به طبيب مراجعه مى كند، تا علاوه بر اينكه از درد رهايى يابد، بيمارى ريشه در بدن ندواند و مزمن و غيرقابل علاج نشود، نسبت به درمان بيمارى گناه هم بايد عجله و شتاب به خرج دهد، و به سرعت بر اساس نسخه ى حق وارد مدار نورانى توبه و انابه شود، تا سايه ى شوم گناه و ظلمت معصيت، و شر شيطان و هواى نفس از خيمه ى حيات رخت بربندد، و نور قبولى توبه و انابه، و ضياء رحمت و مغفرت، و روشنايى صحت و سلامت بر فضاى زندگى بتابد.

گنهكار به محض بيرون آمدن از چاه غفلت، و توجه به وضع ناهنجار خويش، و احساس اين معنا كه در برابر آن همه لطف و احسان و كرم و نعمت هاى حق، عمر خود را در شبانه روز به جاى منور نمودن به نور طاعت و عبادت و خدمت و محبت به خلق، به تاريكى و سياهى معصيت و خطا و گناه آلوده نموده، واجب است با تمام گناهان درونى و برونى، ترك رابطه كند، و از بندگى شيطان و هوا دست بردارد، و به حضرت حق رجوع نموده، با قرار گرفتن در صراط مستقيم حيا و شرمندگى و عبادت و بندگى و خدمت به عباد خدا، گذشته ى خود را جبران نمايد.

اين واجب از نظر فقهى و شرعى واجب فورى است، يعنى همان لحظه توجه گنهكار به گناه، و اينكه با چه وجود مقدسى به مخالفت برخاسته، و نعمت چه منعمى را تبديل به گناه و معصيت كرده، و در برابر چه مولاى كريمى به مبارزه و جنگ برخاسته، و رو در رو با چه وجود مهربانى شده، بدون معطلى و وقفه، و منهاى به تأخير انداختن درمان درد، بايد توبه كند، و ريشه ى گناه را در سرزمين وجود خود، با حرارت ندامت و آتش حسرت بسوزاند و زباله ى فحشا و منكرات را از صفحه ى جان و تن، و قلب و روح پاك نمايد، و از اين راه مغفرت و رحمت حضرت محبوب را از افق وجود خود طلوع دهد، كه به تأخير انداختن توبه به اميد آينده بدون شك نوعى گناه، و صورتى از معصيت، و امن از مكر الهى است، و ماندن در اين حالت از گناهان كبيره است.

حضرت عبد العظيم حسنى از حضرت جواد عليه السلام از حضرت رضا عليه السلام از موسى بن جعفر عليه السلام از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند كه در پاسخ عمرو بن عُبَيد كه از حضرت پرسيد: گناهان كبيره كدام است؟ و امام تمام گناهان كبيره را از قرآن مجيد براى او بيان كرد، از جمله ى كبائر فرمود: امن از مكر اللَّه است «1».

گنهكار براى توبه و انابه حق ندارد تعيين زمان كند، و برنامه ى رجوع به حق را موكول به آينده نمايد، و علاج درد و درمان بيمارى را در ايام پيرى و سستى به خود نويد دهد.

چه ضمانتى براى اهل گناه وجود دارد كه به آينده اى كه به آن چشم دوخته اند برسند؟ چه كسى به شخص جوان تعهد داده كه جوانى را پشت سر گذاشته به

______________________________
(1)- كافى: 2/ 285، باب الكبائر، حديث 24؛ وسائل الشيعه: 15/ 318، باب 46، حديث 20629.

پيرى برسد؟ از كجا كه به هنگام غفلت از حق، و آلوده بودن به گناه، و غرق بودن در شهوات ناگهان مرگ در نرسد؟

چه بسيار گنهكارانى كه به خود نويد توبه و رجوع در آينده دادند، ولى به آينده نرسيدند.

چه بسيار جوانان آلوده دامنى كه به خود گفتند: فعلًا تا جوانيم از شهوات و لذايذ بهره مند شويم و به وقت پيرى توبه كنيم، ولى مرگ در همان زمان جوانى گريبان آنان را گرفت.

چه بسيار گنهكارانى كه به خود نويد توبه و بازگشت به حق دادند ولى تكرار گناه و ادامه ى معصيت، نفس آنان را به اسارت هوا و شيطان برد، و روح گنهكارى در آنان ثابت و پابرجا گشت، و قدرت و قوت توبه از دست آنان رفت، و هرگز موفق به انابه و رجوع به حضرت محبوب نشدند، علاوه بر آن بر اثر كثرت گناه و تداوم معصيت، و تراكم خطا، و سنگينى ظلمت، و دورى شديد از حق، و جدايى و فراق از طاعت، دچار تكذيب علايم و نشانه هاى حق، و انكار عذاب و عقوبت شدند، و آيات الهى را به مسخره گرفتند، و با دست خود، درب رحمت و مغفرت و توبه و انابه را به روى خود بستند!

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ» «1».

آنگاه عاقبت كسانى كه كارهاى زشت انجام دادند، به جايى رسيد كه به تكذيب آيات حق برخاستند و دچار مسخره كردن آن آيات شدند!

گناه، جذام وار ايمان و عقيده، اخلاق و شخصيت، كرامت و انسانيت گنهكار را مى خورد، و برنامه ى حيات آدمى را به جايى مى رساند كه آلوده به تكذيب

______________________________
(1)- روم (30): 10.

آيات خدا شود، و سر از مسخره كردن انبيا و امامان و قرآن مجيد درآورد، و موعظه و پند و اندرز را از هر كه باشد بى اثر نمايد.

بنابراين بر اساس آيه ى شريفه ى:

«وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» «1».

به جانب مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه عرض آن عرض آسمانها و زمين است و براى اهل تقوا آماده شده بشتابيد.

واجب است براى شستشوى برون و درون از گناه، به خاطر دست يافتن به مغفرت و بهشت اقدام فورى نمود، و براى تحقق توبه و انابه، شتاب و عجله به خرج داد، كه تأخير توبه حتى در يك لحظه روا نيست، زيرا با توجه به آيات قرآن مجيد واگذاردن توبه به هر علتى كه باشد ستم و ظلم است، و اين ستم و ظلم بدون ترديد گناهى علاوه بر گناهان ديگر است.

«... وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» «2».

گنهكار بايد به اين حقيقت واقف باشد، كه ترك توبه، او را در كاروان ستمكاران قرار مى دهد، و ستمكاران طايفه اى هستند كه خداوند آنان را دوست ندارد.

«وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» «3».

گنهكار بايد بداند، اهل گناه به شدت مورد نفرت و خشم و غضب خداوند و انبيا و اولياى الهى هستند تا جاييكه حضرت مسيح به حواريون خود هشدار مى دهد:

______________________________
(1)- آل عمران (3): 133.

(2)- حجرات (49): 11.

(3)- آل عمران (3): 57.

يَا مَعْشَرَ الْحَوارِيّينَ، تَحَبَّبُوا الَى اللَّهِ بِبُغْضِ اهْلِ الْمَعاصِى، وَتَقَرَّبُوا الَى اللَّهِ بِالتَّباعُدِ مِنْهُم وَالْتَمِسُوا رِضاهُ بِسَخَطِهِمْ «1».

اى ياران! به دشمنى و كينه نسبت به اهل گناه، خود را محبوب خدا نماييد، و به دورى جستن از آلودگان به خداوند نزديك شويد، و خشنودى حق را از خشم و غضب نسبت به گنهكاران بجوييد!

گنهكار بايد توجه داشته باشد كه با ارتكاب هر يك گناه از ارزش و كرامت و شخصيت و والايى او در پيشگاه خداوند كم مى شود و تا پايه ى حيوانات، بلكه پست تر از آنان سقوط مى كند، و در قيامت به صورت غير انسان وارد محشر مى شود.

امير المؤمنين عليه السلام به براء بن عازب فرمودند: دين را چگونه ديدى؟ عرضه داشت: پيش از آنكه به تو برسيم، و دست به دامن امامت و ولايت تو بزنيم، و از تو متابعت و پيروى كنيم مانند يهود بوديم. عبادت و بندگى، و طاعت و خدمت براى ما كم ارزش و سبك بود. با تجلى حقايق ايمان در قلوبمان و پيروى از حضرت تو، ارزش عبادت و بندگى را يافتيم. حضرت به او فرمودند: ديگران در قيامت به ارزش الاغ محشور مى شوند، و هر يك از شما با ورود به محشر به سوى بهشت حركت خواهد كرد «2».

توبه واجب اخلاقى است

بينايان راه، و عالمان آگاه، و انديشمندان پاكدل، كتابهاى باعظمتى در مسايل

______________________________
(1)- مجموعه ى ورّام: 2/ 235، الجزء الثانى؛ بحار الأنوار: 14/ 330، باب 21، حديث 64؛ مستدرك الوسائل: 12/ 196، باب 6، حديث 13865.

(2)- رجال علامه ى بحر العلوم: 2/ 127.

اخلاقى نوشته اند، و اخلاق را در دو بخش حسنات اخلاقى و سيئات اخلاقى شرح داده اند. كبر و عجب و خودبينى را در باب سيئات، و تواضع و فروتنى و خاكسارى را در فصل حسنات به طور مفصل تفسير كرده اند.

گناه را محصول تكبّر انسان از حق، و توبه و انابه را ميوه ى شيرين تواضع و فروتنى در پيشگاه حق دانسته اند.

وضع ناهنجارى كه براى ابليس پيش آمد و او را به فرموده ى قرآن، گرفتار لعنت و رجم و طرد از حريم حق نمود، معلول كبر او در برابر امر خدا مى دانند، و توبه و قبول آن را از جانب خدا در ارتباط با آدم و همسرش، محصول تواضع و فروتنى او نسبت به حق به حساب مى آورند، و در اين زمينه نظر مى دهند. به خاطر اين كه تكبر باعث رانده شدن انسان از حريم حق، و دورى او از رحمت خدا مى شود، واجب است از تكبر كناره گرفت و به علت اين كه تواضع و فروتنى، انسان را به مقام قرب آراسته مى كند و او را به بندگى و عبادت مى كشاند، و او را وادار مى نمايد از گناهان و معاصى اش در پيشگاه حق عذر خواهى كند و اقدام به توبه نمايد، واجب است وجود خود را به خاكسارى در برابر حق زينت دهد و بر خاك باعظمت حريم دوست سر ذلت نهد، و با حالت خشوع و تواضع و چشمى گريان به جانب محبوب رود، و تعهد نمايد براى هميشه از گناه كناره گيرى كند و به جبران گذشته برخيزد.

خداوند مهربان به موسى بن عمران خطاب كرد:

يَابْنَ عِمْرانَ! هَبْ لِى مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعَ، وَمِن قَلْبِكَ الخُشُوعَ، وَمِنْ بَدَنِكَ الخُضُوعَ ثُمَّ ادْعُنى فِى ظُلَمِ اللَّيالِى تَجِدْنى قَرِيباً مُجِيباً «1».

پسر عمران! به پيشگاه من از دو ديده ات اشك و از قلبت خشوع و از بدنت

______________________________
(1)- عدة الداعى: 207، القسم الثالث فى الآداب المتأخرة؛ بحار الأنوار: 13/ 361، باب 11، حديث 78.

فروتنى بياور، آنگاه در تاريكى شبها مرا بخوان، نزديك و جواب دهنده ام يابى.

قرآن درباره ى ابليس مى گويد:

«قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ» «1».

خداوند به او فرمود: تو را از سجده بر آدم چه برنامه اى مانع شد كه چون تو را دستور دادم انجام ندادى؟ پاسخ داد: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از خاك به وجود آوردى، آتش كجا و خاك كجا؟

خداوند به او فرمان داد از اين مقام ملكوتى و هويت معنوى فرود آى، تو را نرسد كه نخوت و كبر به ميان آورى، از حريمم بيرون رو كه تو از زمره ى فرومايگانى.

قرآن، پستى و بدبختى و شقاوت و تيره روزى ابليس را ميوه ى تلخ تكبر او از فرمان خدا مى داند، كبرى كه باعث پستى و هلاكت و خروج او از حريم ملكوت شد. بنابراين انسان بايد از كبر بپرهيزد كه اين حالت شيطانى مانع او از اجراى فرمان خداوند است.

قرآن مجيد درباره ى آدم و همسرش مى فرمايد:

«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» «2».

هر دو گفتند: خداوندا! ما بر خود ستم روا داشتيم، اگر ما را مورد مغفرت و رحمت قرار ندهى هر آينه از زيانكاران خواهيم بود.

______________________________
(1)- اعراف (7): 12- 13.

(2)- اعراف (7): 23.

قرآن، اقرار و اعتراف آدم و همسرش را به مخالفت با فرمان حق و طلب مغفرت و رحمت حضرت محبوب را كه امرى پسنديده و محمود است به عنوان بازگشت و توبه ى آدم مى داند، و در آيه ى 37 سوره ى بقره قبولى اين توبه را اعلام مى كند، ولى بايد به اين حقيقت توجه داشت كه اقرار و اعتراف و توبه و بازگشت به خدا محصول پرقيمت تواضع روحى و خشوع قلبى و سوز دل است، و چون از نظر علماى اخلاقى تكبر حجابى سنگين بين عبد و خدا، و تواضع و خاكسارى راهى هموار و درى باز بين انسان و حضرت حق است، و بقاى بر كبر گناهى عظيم، و دست برداشتن از نخوت واجبى بزرگ، و آراسته شدن به تواضع عملى ملكوتى، و به كارگيرى آن براى دست شستن از گناه و آراسته شدن به عبادت و بندگى، مسأله اى لازم و ضرورى است؛ بر اين اساس توبه از گناه كه در حقيقت نشان دادن تواضع به حريم حق و دور شدن از كبر و نخوت است، واجب اخلاقى است.

درباره ى كبر در روايات مى خوانيم:

عَن حَكيمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أبَا عَبدِاللَّهِ عليه السلام عَن ادْنَى الالْحادِ، فَقالَ: انَّ الكِبْرَ أَدْناهُ «1».

حكيم مى گويد: از حضرت صادق عليه السلام از كمترين مرتبه ى الحاد پرسيدم، در جواب فرمودند: كمترين مرتبه ى آن كبر است!

حسين بن ابى علا مى گويد: از امام ششم عليه السلام شنيدم كه فرمودند:

الكِبْرُ قَدْ يَكُونُ فِى شِرارِ النّاسِ مِنْ كُلِّ جِنْسٍ وَالْكِبْرُ رِداءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ رِدَاءَهُ لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ الَّا سَفالًا... «2».

كبر در بدترين مردم است از هر جنسى كه باشند، بزرگى برازنده ى حق است،

______________________________
(1)- كافى: 2/ 309، باب الكبر، حديث 1؛ بحار الأنوار: 70/ 190، باب 130، حديث 1.

(2)- كافى: 2/ 309، باب الكبر، حديث 2؛ بحار الأنوار: 70/ 209، باب 130، حديث 2.

هر كس با خداوند در رداى برازنده ى او به ستيزه برخيزد، خداوند جز پستى بر او نيفزايد.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

العِزُّ رِداءُ اللَّهِ، وَالْكِبْرُ ازارُهُ، فَمَنْ تَنَاوَلَ شَيْئاً مِنْهُ اكَبَّهُ اللَّهُ فِى جَهَنَّمَ «1».

عزت روپوش خدا، و كبر همچون زيرپوش حق است، هر كس به يكى از آنها دست اندازد خداوند او را در جهنم سرنگون كند.

درباره ى تواضع در روايات مى خوانيم:

امام ششم عليه السلام فرمودند:

انَّ فِى السَّماءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالعِبادِ فَمَنْ تَواضَعَ للَّهِ رَفَعاهُ وَمَنْ تَكَبَّرَ وَضَعاهُ «2».

همانا در آسمان دو فرشته اند كه هر دو را بر بندگان گماشته اند، هر كس براى خدا فروتنى و خاكسارى كند او را رفعت دهند، و هر كه تكبر ورزد او را پست و ذليل نمايند.

رسول حق فرمودند:

فَإنَّ مَنْ تَواضَعَ للَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَمَن تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَمَن اقْتَصَدَ فِى مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَمَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَمَنْ اكْثَرَ ذِكْرَ المَوْتِ احَبَّهُ اللَّهُ «3».

همانا هر كه براى خدا فروتنى نمايد خداوند او را بالا برد، و هر كه تكبر نمايد

______________________________
(1)- كافى: 2/ 309، باب الكبر، حديث 3؛ ثواب الأعمال: 221، عقاب المتكبر؛ بحار الأنوار: 70/ 213، باب 130، حديث 3.

(2)- كافى: 2/ 122، باب التواضع، حديث 2؛ مشكاة الانوار: 227، الفصل الثانى فى التواضع؛ بحار الأنوار: 70/ 237، باب 130، حديث 44.

(3)- كافى: 2/ 122، باب التواضع، حديث 3؛ مجموعه ى ورّام: 2/ 190، الجزء الثانى؛ بحار الأنوار: 72/ 126، باب 51، حديث 25.

خداوند او را پست و خوار كند، و هر كه در زندگى ميانه روى پيشه گيرد خداوند روزيش دهد، و هر كس ولخرجى نمايد خداوند عنايتش را از او منع كند، و هر كه زياد ياد مرگ كند پروردگار او را دوست دارد.

خداوند به داوود خطاب كرد:

يا داوُدُ! كَما انَّ اقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَواضِعُونَ، كَذلِكَ ابْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ المُتَكَبِّرُونَ «1».

اى داوود! چنانكه نزديكترين مردم به خداوند فروتنانند، هم چنين دورترين مردم از خدا متكبرانند.

______________________________
(1)- كافى: 2/ 123، باب التواضع، حديث 11؛ وسائل الشيعه: 15/ 272، باب 28، حديث 20494؛ بحار الأنوار: 72/ 132، باب 51، حديث 34.

وَانّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ

وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدى

طه (20): 82

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شنیدم که وقتی سحرگاه عید...
اندیشه در اسلام - جلسه دوازدهم- (1) - (متن کامل + ...
گناه و سبب آن - جلسه چهارم (2) – (متن کامل + عناوین)
در دیر راهب نصرانی بین مسیر کوفه وشام
حضرت زهرا(س)، شکرگزار واقعی نعمت‌های الهی
احكام حضرت حق‏
تربیت شدن با آداب الهی
معناى بسته شدن چشم و گوش
شهادت کودک شیر خواره ی ابا عبدالله الحسین(ع)، ...
در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته‏ ...

بیشترین بازدید این مجموعه

درخواست خطاكاران بعد از رفع حجاب‏ها
پند شيخ ابوالحسن خرقانى به سلطان محمود
روزگار عدالت و عدالت گستر جهان
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته‏ ...
ميوه باغ پاكى‏
نشانه‌هاي توحيد در موجودات
توحید (2) - جلسه پنجم – (متن کامل + عناوین)
تهران/ حسینیهٔ نیاوران/ دههٔ دوم صفر/ ...
حضرت زهرا(س)، شکرگزار واقعی نعمت‌های الهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^