فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توبه آغوش رحمت - بحث ششم - قسمت دوم (متن کامل +عناوین)

 

محشر

مسأله ى قيامت و محشر، و روزى كه اولين و آخرين براى رسيدن به جزاى نيكى ها و بديها در آن وارد مى شوند حقيقتى است كه تمام كتب آسمانى و انبياى الهى وامامان معصوم خبر داده اند.

اعتقاد به محشر و قيامت جزيى از ايمان، و انكار آن واقعه ى عظيمه مساوى با كفر است.

قرآن مجيد در بيش از هزار آيه، و روايات و اخبار در فصلى بسيار مفصل موضوع محشر و قيامت را مطرح كرده اند:

«رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ» «2».

______________________________
(1)- كافى: 3/ 244، باب آخر فى أرواح المؤمنين، حديث 4؛ بحار الأنوار: 6/ 269، باب 8، حديث 122.

(2)- آل عمران (2): 9.

اى پروردگار ما! محققاً وجود مقدس تو تمام مردم را براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست جمع مى كنى، و خداوند را تخلف در وعده نيست.

«فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» «1».

وضع و حال آنان چگونه خواهد بود زمانى كه آنان را براى روزى كه هيچ شكى در آن نيست جمع كنيم، و هر شخصى به طور كامل به جزايش در برابر اعمالى كه انجام داده برسد، و به هيچ كس ستمى در اين زمينه وارد نگردد.

«وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ» «2».

و اگر بميريد يا كشته شويد، به جانب خدا محشور خواهيد شد.

«... وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» «3».

خدا را پروا كنيد، خدايى كه به سوى او محشور مى شويد.

«لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ...» «4».

خداوند شما را در روز قيامت كه هيچ شكى در آن نيست جمع خواهد كرد.

«... وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» «5».

خداوند مردگان را برمى انگيزد، سپس به سوى خدا باز مى گردند.

«... وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «6».

______________________________
(1)- آل عمران (2): 25.

(2)- آل عمران (2): 158.

(3)- مائده (5): 96.

(4)- انعام (6): 12.

(5)- انعام (6): 36.

(6)- توبه (9): 94.

خدا و رسولش اعمال شما را مى بينند، سپس به سوى كسى كه آگاه از نهان و آشكار است باز مى گرديد، و او شما را به آنچه انجام مى داديد آگاه مى نمايد.

«ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ* ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ» «1».

سپس شما مردم پس از كامل شدن آفرينش و حياتتان خواهيد مرد، آنگاه همه ى شما روز قيامت برانگيخته خواهيد شد.

«لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ* وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ* أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ* بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ» «2».

قسم به روز قيامت، و قسم به نفس ملامتگر، آيا انسان گمان مى كند استخوانهاى پوسيده اش را دوباره جمع نمى كنيم و او را به صورت موجودى زنده پديد نمى آوريم؟ آرى، ما توانا هستيم كه سر انگشتان او را هم به همين صورت منظم درست كنيم!

امام صادق عليه السلام مى فرمايند: جبرييل به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و آن حضرت را به قبرستان بقيع برد، او را كنار قبرى آورد و مرده ى آن قبر را صدا زد كه به اذن حق برخيز! مردى كه موى سر و صورتش سپيد بود از قبر درآمد، از صورتش خاك را مى زدود و مى گفت: الحمد للّه و اللّه اكبر، جبرييل به او خطاب كرد: به اذن خدا باز گرد، سپس پيامبر را كنار قبرى ديگر آورد و به مرده ى قبر خطاب كرد: به اجازه ى خدا برخيز، مردى سياه روى برخاست و مى گفت:

وا حسرتا، واى از هلاكت و بيچارگى! جبرييل به او گفت: به جايى كه بودى به اذن خدا باز گرد، سپس گفت: اى محمد! تمام اموات بدين صورت در قيامت

______________________________
(1)- مؤمنون (23): 15- 16.

(2)- قيامت (75): 1- 4.

محشور مى شوند «1».

لقمان حكيم در موعظه اى كه به فرزندش داشت، فرمود: اى فرزندم! اگر در مردن شك دارى خواب را از خود بردار كه نمى توانى، اگر در برانگيخته شدن در قيامت شك دارى، بيدارى را از خود بردار كه نمى توانى، بنابراين اگر در خواب و بيدارى خود كه دو واقعيت است انديشه كنى مى فهمى كه وجودت به اختيار ديگرى است، همانا خواب به منزله ى مرگ، و بيدارى بعد از خواب به منزله ى زنده شدن پس از مرگ است «2».

در هر صورت در همه ى قرآن مسأله ى قيامت و وصف آن با تكرار و تأكيد و سوگند و اصرار فراوان آمده است، فقط گاهى به اثبات و استدلال و اقامه ى دليل پرداخته است، بر خلاف اثبات توحيد كه مكرر به ذكر دليل و برهان و ارايه ى آيات قدرت و حكمت پروردگار مى پردازد، زيرا با قبول توحيد امر معاد حل شده و بديهى است.

اين است كه در اين كتاب الهى، يا قبل از تشريح و توصيف رستاخيز يا بعد از آن به ذكر نشانه هاى دانش و توانايى پروردگار مى پردازد، و در حقيقت ادله ى وجود حق، به طور يقين دليل وجود معاد نيز مى باشد.

مواردى هم كه به واضح دليل درباره ى روز جزا و زنده شدن مردگان آورده است باز همين دليل و برهان را اقامه فرموده است، زيرا احدى نمى گويد: چرا

______________________________
(1)- تفسير قمى: 2/ 253، كيفية نفخ الصور؛ بحار الأنوار: 7/ 39، باب 3، حديث 8.

(2)- عن أبي جعفر عليه السلام قال: كان فيما وعظ به لقمان عليه السلام ابنه أن قال: يا بني! إن تك في شك من الموت فارفع عن نفسك النوم، ولن تستطيع ذلك، وإن كنت في شك من البعث فارفع عن نفسك الانتباه، ولن تستطيع ذلك. فإنك إذا فكرت في هذا علمت أن نفسك بيد غيرك، وإنما النوم بمنزلة الموت، وإنما اليقظة بعد النوم بمنزلة البعث بعد الموت.

قصص راوندى: 190، حديث 239؛ بحار الأنوار: 7/ 42، باب 3، حديث 13.

بايد معادى باشد؟ چون تشكيل محكمه اى براى تشخيص گنهكار و بيگناه، و نيز پاداش دادن به نيكوكار و بدكار، مورد اعتراض نمى تواند باشد، فقط اعتراض و اشكال منكران اين است كه چگونه اجسام پوسيده ى پراكنده، جمع آورى و احيا مى شوند؟ اين است كه پروردگار يا صريحاً يا ضمن ادله ى توحيد كه پيش از وصف روز جزا يا پس از آن آورده مى شود به مخالفان مى گويد يا مى فهماند كه همان قدرتى كه آثارش را هم اكنون در كائنات مى بينيد منشأ پيدايش قيامت نيز خواهد بود، و همان آفريننده اى كه از آغاز، وجود و حيات بخشيده است، به تجديد احيا و زنده كردن مجدد اموات توانا باشد «1».

قرآن مجيد شبهه ى منكران و ايراد مخالفان و انكار ملحدان را در سوره ى مباركه ى يس بدين صورت پاسخ مى دهد:

«أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ* وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ* قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» «2».

آيا انسان توجه نكرد كه ما او را از نطفه اى بى ارزش آفريديم و او به مخاصمه ى آشكار برخاست! و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت:

چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مى كند؟ بگو: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد، و او به هر مخلوقى داناست.

در اين آيات، نخست دست انسان را مى گيرد و به آغاز حيات خودش در آن روز كه نطفه ى بى ارزشى بيش نبود مى برد، و او را به انديشه وامى دارد، مى گويد؛ آيا انسان نديد، توجه نكرد، انديشه ننمود كه ما او را از نطفه آفريديم، و او آنچنان قوى و نيرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه حتى به مجادله در

______________________________
(1)- تفسير نوين: 19.

(2)- يس (36): 77- 79.

برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه كننده ى آشكارى شد؟!

نخست روى عنوان انسان تكيه مى كند، يعنى هر انسانى با هر اعتقاد و مكتبى و هر مقدار دانشى مى تواند اين حقيقت را دريابد.

سپس سخن از نطفه مى گويد كه در لغت در اصل به معنى آب ناچيز و بى ارزش است، تا اين انسان مغرور و از خود راضى كمى در انديشه فرو رود و بداند روز اول چه بود؟ و تازه تمام اين قطره ى آب ناچيز مبدأ نشو و نماى او نبوده، بلكه سلول زنده ى بسيار كوچكى كه با چشم ديده نمى شود از ميان هزاران سلول كه در آن قطره ى آب شناور بودند با سلول زنده ى بسيار كوچكى كه در رحم زن قرار داشت با هم تركيب شدند، و انسان از آن موجود ذره بينى پا به عرصه ى هستى گذاشت.

مراحل تكامل را يكى بعد از ديگرى پيمود كه شش مرحله ى آن طبق گفته ى قرآن در اوايل سوره ى مؤمنون در درون رحم مى باشد: نطفه- علقه- مضغه- ظهور استخوانها- پوشيده شدن استخوانها به گوشت و سرانجام پيدايش روح و حركت.

پس از تولد كه نوزادى بسيار ضعيف و ناتوان بود، مراحل تكامل را نيز به سرعت پشت سر گذاشت تا به سر حد بلوغ و رشد جسمانى و عقلانى رسيد.

اين موجود ضعيف و ناتوان چنان قوى و نيرومند شد كه به خود اجازه داد به پرخاشگرى در برابر دعوت «اللّه» برخيزد و گذشته و آينده ى خويش را به دست فراموشى بسپارد و مصداق روشن «خصيم مبين» گردد.

براى بى خبرى او همين بس كه مثلى براى ما زد و به پندار خودش دليل دندان شكنى پيدا كرد، و در حالى كه آفرينش نخسيتن خود را به دست فراموشى سپرده بود، گفت: چه كسى مى تواند اين استخوانها را زنده كند در حالى كه پوسيده است؟!

آرى، آن منكر معاند، و خصيم مبين، و پرخاشگر فراموشكار، قطعه ى استخوان پوسيده اى را در بيابان پيدا مى كند، استخوانى كه معلوم نبود از چه كسى است؟ آيا به مرگ طبيعى مرده يا در يكى از جنگهاى عصر جاهلى به طرز فجيعى كشته شده يا بر اثر گرسنگى جان داده؟ به هر صورت فكر مى كرد دليل دندان شكنى براى نفى معاد پيدا كرده است، با خشم توأم با خوشحالى قطعه ى استخوان را برداشته مى گويد: با همين دليل به خصومت با محمد برمى خيزم! آنچنان كه نتواند جوابى بدهد!

با عجله به سراغ پيامبر اسلام آمد و فرياد زد: بگو ببينم چه كسى قدرت دارد بر اين استخوان پوسيده لباس حيات بپوشاند، و سپس قسمتى از استخوان را نرم كرد و روى زمين پاشيد، و فكر مى كرد رسول الهى هيچ پاسخى در برابر اين منطق نخواهد داشت.

جالب اينكه قرآن مجيد با جمله ى كوتاه «وَ نَسِيَ خَلْقَهُ» تمام پاسخ او را داده است، هر چند پشت سر آن توضيح بيشتر و دلايل افزونتر نيز ذكر كرده.

مى گويد: اگر آفرينش خويش را فراموش نكرده بودى هرگز به چنين استدلال واهى و سستى دست نمى زدى؛ اى انسان فراموشكار! به عقب بازگرد و آفرينش خود را بنگر، چگونه نطفه ى ناچيزى بودى و هر روز لباس تازه اى از حيات بر تن تو پوشانيد، تو هميشه در حال مرگ و معاد هستى، از جمادى مردى نامى شدى و از جهان نباتات نيز مردى از حيوان سر زدى، از عالم حيوان نيز مردى انسان شدى، اما تو اى انسان فراموشكار! همه ى اينها را به طاق نسيان زدى، حال مى پرسى چه كسى اين استخوان پوسيده را زنده مى كند؟! اين استخوان هرگاه كاملًا بپوسد تازه خاك مى شود، مگر روز اول خاك نبودى؟! لذا بلافاصله به پيامبر دستور مى دهد كه به اين خيره سر مغرور و فراموشكار بگو:

«كسى او را زنده مى كند كه در روز نخست او را ايجاد كرد» «1».

اگر امروز استخوان پوسيده اى از او به يادگار مانده، روزى بود كه حتى اين استخوان پوسيده هم نبود و حتى خاكى هم وجود نداشت، آرى آن كس كه او را از كتم عدم آفريد، تجديد حيات استخوان پوسيده اى برايش آسانتر است.

و اگر فكر مى كنيد اين استخوان پوسيده وقتى كه خاك شد و در همه جا پراكنده گشت چه كسى مى تواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى كند؟ پاسخ آن نيز روشن است، او از هر مخلوقى آگاه است و تمام ويژگيهاى آن را مى داند:

«وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ».

كسى كه داراى چنين علم و چنان قدرتى است مسأله ى معاد و احيا مردگان مشكلى برايش ايجاد نخواهد كرد.

يك قطعه آهنربا را اگر در ميان خروارها خاك كه ذرات كوچكى آهن در آن پراكنده است بگردانيم سريع تمام اين ذرات را جمع آورى مى كند، در حالى كه يك موجود بى جان بيش نيست، خداوند به آسانى مى تواند تمام ذرات بدن هر انسانى را در هر گوشه اى از كره ى زمين با يك فرمان جمع آورى نمايد.

او نه تنها به اصل آفرينش انسان آگاه است كه از نيات و اعمال آنها نيز آگاه مى باشد و حساب و كتاب آن نزد او روشن است.

بنابراين محاسبه ى اعمال و نيات و اعتقادات نيز مشكلى براى او ايجاد نمى كند:

«... وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ...» «2».

______________________________
(1)- يس (36): 79 «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ».

(2)- بقره (2): 284.

اگر آنچه را در دل داريد پنهان كنيد يا آشكار سازيد خدا مى داند، و شما را به آن محاسبه خواهد كرد.

به همين دليل موسى مأمور مى شود در جواب فرعون كه در مسأله ى معاد ترديد مى كرد، و از زنده شدن قرون پيشين و حساب و كتابشان اظهار تعجب مى نمود بگويد:

«... عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى » «1».

علم و آگاهى آن در پيشگاه پروردگار من در كتابى ثبت است، و پروردگار من نه اشتباه مى نمايد و نه فراموش مى كند «2».

در هر صورت مسأله ى قيامت و محشر و روزى كه اولين و آخرين براى محاسبه ى اعمال و نياتشان در آن جمع مى شوند، از مصاديق غيب است و اعتقاد و ايمان به آن با كمك گيرى از آيات قرآن و روايات، از زيباييهاى معنوى و عامل تربيت و رشد و كمال، و داراى آثار و نتايج بسيار مفيدى در حيات انسان است.

 

حساب

مسأله ى حسابرسى اعمال و اخلاق و عقايد مردم در روز قيامت، و بررسى كتاب حيات و زندگى آنان، حقيقتى است كه آيات قرآن و معارف الهيه به صورتى وسيع و گسترده مطرح كرده اند.

قابل باور نيست كه پاكان عالم عمرى را در درستى و صدق و راستى، و پاكى و صحت عمل، و همراه با اخلاق حسنه بسر برند، و ديگران را از منافع وجود خود بهره مند سازند، و پرونده ى آنان با مرگشان براى ابد بسته شود، و به حساب

______________________________
(1)- طه (20): 52.

(2)- تفسير نمونه: 18/ 456.

آنان رسيدگى نشود، و كتاب حيات آنان بازخوانى نشود، و مزدى به آنان تعلق نگيرد.

و نيز قابل باور و قبول نيست كه ناپاكان و ملحدان، و كافران و طاغوتها و طاغوتيان، عمرى را در ظلم و ستم، و بى خبرى و غفلت، و ناپاكى و نادرستى، و خيانت و جنايت، و غارت و غارتگرى بسر برند، و مردم را با ظلم و ستم و شر و جنايت خود آزار دهند، و بسيارى از انسانها را از حق خود محروم نمايند و با مرگشان پرونده ى آنان براى ابد بسته شود، و به حسابشان رسيدگى نشود، و كتاب حياتشان را بازخوانى نكنند، و به كيفر اعمالشان نرسند.

عدل و حكمت و رحمت و غضب حق اقتضا مى كند كه روزى همه ى انسانها را جمع كند و اعمال و اخلاق و عقايدشان را حسابرسى و هركس را درخور وضعش به جزايش برساند.

درباره ى پاكان عالم و مسأله ى حساب آنان در قيامت مى فرمايد:

«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ* أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ» «1».

بعضى از مردم مى گويند: پروردگارا! ما را از حسنه ى دنيا و آخرت بهره مند كن، و از شكنجه ى دوزخ حفظ فرما، براى آنها نسبت به آنچه كه در دنيا كسب كرده اند نصيبى هست و خداوند در حسابرسى پرونده ى بندگانش سريع است.

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ» «2».

سپس به سوى خداوند كه به حقيقت مولاى آنهاست بازگردانده مى شوند،

______________________________
(1)- بقره (2): 201- 202.

(2)- انعام (6): 62.

بدانيد كه حكم و حساب بندگان اختصاص به او دارد، و او سريع ترين محاسبان است.

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً» «1».

كسى كه پرونده اش به دست راستش داده شود، به زودى حسابش را به آسانى رسيدگى نمايند.

موسى بن جعفر عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت مى كند كه حضرت فرمودند:

لَا تَزولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمْرِهِ فِيما افْناهُ، وَشَبابِهِ فِيما ابْلاهُ، وَعَنْ مَالِه مِنْ ايْنَ كَسَبَهُ وَفِيما انْفَقَهُ، وَعَنْ حُبِّنَا اهْلَ الْبَيْتِ «2».

روز قيامت دو پاى عبد حركت نمى كند مگر اينكه از چهار چيز از او سؤال شود: از عمرش كه در چه امرى گذراند، از جوانيش كه در چه برنامه اى مصرف كرد، از ثروتش كه از كجا آورد و در كجا خرج كرد، و از محبت ما اهل بيت.

بدون ترديد مردم مؤمن و آزاده اى كه عمر و جوانى خود را در عبادت تمام كردند، و تحصيل ثروت و خرج كردن آن را هماهنگ با قرآن قرار دادند، و عمرى را به عشق و محبت اهل بيت بسر بردند، حساب آنان در قيامت حساب آسان خواهد بود، و در صحراى محشر درد و رنجى نخواهند داشت، و معطلى در كار آنان نخواهد بود.

مردى گفت به حضرت باقر عليه السلام عرضه داشتم: پسر پيامبر! مرا به حضرت تو حاجتى است، حضرت فرمودند: مرا در مكّه ملاقات كن، در مّكه به حضرت

______________________________
(1)- انشقاق (84): 7- 8.

(2)- امالى صدوق: 39، المجلس العاشر، حديث 9؛ بحار الأنوار: 7/ 258، باب 11، حديث 1.

گفتم: مرا حاجتى است، فرمودند: در منى به ملاقاتم بيا، در منى به حضرت گفتم: مرا حاجتى است، فرمودند: بگو، گفتم: گناهى مرتكب شده ام كه جز خدا كسى به آن آگاهى ندارد، آن گناه بر من بزرگ است، به جانب حضرتت آمده ام كه مرا از آن نجات دهى، و سنگينى اش را از دوش جانم بردارى، حضرت فرمودند:

چون قيامت برپا شود، و خداوند به حساب بنده ى مؤمنش برسد، او را به تك تك گناهانش آگاه كند، سپس از او درگذرد و غفرانش را نصيب وى نمايد، بر گناه بنده اش و آمرزشى كه نصيب او نموده ملك مقرب و پيامبر مرسلى را آگاه نخواهد كرد «1»!

درباره ى حساب مردم مؤمن روايت بسيار مهمى در امالى شيخ طوسى به نقل از علامه ى مجلسى در كتاب بحار از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه موجب اعجاب و شگفتى و باعث اميدوارى است! متن روايت بدين صورت است:

يُوقَفُ الْعَبْدَ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ فَيَقُولُ: قيسُوا بَيْنَ نِعَمى عَلَيْهِ وَبَيْنَ عَمَلِهِ، فَتَسْتَغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقولونَ: قَدِ اسْتَغْرَقَ النِّعَمُ الْعَمَلَ، فَيَقُولُ: هَبُوا لَهُ نِعَمِى، وَقيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَالشَّرِّ مِنْهُ، فَانِ اسْتَوَى الْعَمَلانِ اذْهَبَ اللَّهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَادْخَلَهُ الْجَنَّةَ، وَانْ كانَ لَهُ فَضْلٌ اعْطاهُ اللَّهُ بِفَضْلِهِ، وَانْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ وَهُوَ مِنْ اهْلِ التَّقْوى لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ تَعالى وَاتَّقَى الشِّرْكَ بِهِ فَهُوَ مِنْ اهْلِ الْمَغْفِرَةِ يَغْفِر اللَّهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ انْ شاءَ، وَيَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ «2».

______________________________
(1)- عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال: تلقاني بمكة. فقلت: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال تلقاني بمنى. فقلت: يا ابن رسول اللَّه! إن لي حاجة. فقال: هات حاجتك. فقلت يا ابن رسول اللَّه! إني أذنبت ذنبا بيني وبين اللَّه لم يطلع عليه أحد فعظم علي وأجلك أن أستقبلك به. فقال: إنه إذا كان يوم القيامة وحاسب اللَّه عبده المؤمن أوقفه على ذنوبه ذنبا ذنبا، ثم غفرها له لا يطلع على ذلك ملكا مقربا ولا نبيا مرسلا.

الزهد: 91، باب 17، حديث 245؛ بحار الأنوار: 7/ 259، باب 11، حديث 5.

(2)- امالى طوسى: 212، المجلس الثامن، حديث 369؛ بحار الأنوار: 7/ 262، باب 11، حديث 14.

عبد را در پيشگاه خداوند نگاه مى دارند، حضرت حق مى فرمايد:

بين نعمت هاى من و عملش مقايسه كنيد، نعمتها تمام اعمال را مى پوشاند و فرا مى گيرد، فرشتگان مى گويند: نعمتها عمل را فرا گرفت، خطاب مى رسد:

نعمت هايم را به او ببخشيد، بين خير و شرش را مقايسه كنيد، اگر خير و شر مساوى شد، خداوند شر عبد را به احترام خيرش از بين مى برد و او را وارد بهشت مى كند، اگر خيرش اضافه باشد از فضلش به او عطا مى كند، اگر شرش اضافه باشد، ولى اهل تقوا باشد، و شرك به خدا نياورده و از شرك به حق مجانبت داشته باشد، سزاوار و شايسته ى مغفرت است، خداوند اگر بخواهد به رحمتش او را مورد مغفرت قرار مى دهد، و به عفوش به او تفضل مى نمايد!

مجلسى بزرگوار در كتاب بحار از كتاب شريف كافى روايت مى كند كه حضرت صادق عليه السلام فرمودند: پرونده ها در قيامت، پرونده ى نعمت ها و خوبى ها و بدى هاست.

پرونده ى نعمت ها و خوبى ها را با هم مقابله مى كنند، پرونده ى نعمت ها حسنات را فرا مى گيرد، پرونده ى بدى ها به جا مى ماند، انسان مؤمن را براى حساب دعوت مى كنند، قرآن به زيباترين صورت پيش روى بنده ى مؤمن قرار مى گيرد و مى گويد: پروردگارا! من قرآنم و اين بنده ى مؤمن توست، خودش را براى تلاوت من به زحمت انداخت، شبش را با من طولانى كرد، در نماز شبش از دو ديده اشك ريخت، از او راضى شو چنانكه مرا راضى كرد، عزيز جبار به عبد مؤمن مى گويد: دست راستت را باز كن، دست راست او را با رضوانش پر مى كند، و دست چپش را مملو از رحمت مى نمايد. سپس به بنده ى مؤمن خطاب مى كند، اين بهشت بر تو مباح باد، قرآن بخوان و بالا برو، پس هر آيه اى

را بخواند درجه اى از درجات بهشت را بالا مى رود «1».

درباره ى ناپاكان و بدكاران و ملحدان و بى دينان در رابطه با حساب و بازخوانى پرونده ى آنان در قرآن مجيد و روايات مى خوانيم:

«... وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» «2».

و كسى كه به آيات خداوند كفر بورزد، همانا خداوند در محاسبه ى مردم در روز قيامت سريع است.

«... وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» «3».

و كسانى كه دعوت حق را اجابت نكردند، اگر آنچه در روى زمين است و مانند آن را مالك باشند، براى نجات خود فديه بدهند تا از عذاب برهند اثرى ندارد، براى آنان حسابرسى بدى است و جايگاه آنان جهنم است، و جهنم بد آرامگاهى است.

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» «4».

______________________________
(1)- عن يونس بن عمار، قال: قال أبو عبد اللَّه عليه السلام: إن الدواوين يوم القيامة ديوان فيه النعم، وديوان فيه الحسنات، وديوان فيه السيئات، فيقابل بين ديوان النعم وديوان الحسنات، فتستغرق النعم ديوان الحسنات ويبقى ديوان السيئات، فيدعا ابن آدم المؤمن للحساب فيتقدم ال قرآن أمامه في أحسن صورة فيقول: يا رب! أنا القرآن وهذا عبدك المؤمن قد كان يتعب نفسه بتلاوتي، ويطيل ليله بترتيلي، وتفيض عيناه إذا تهجد، فأرضه كما أرضاني. قال: فيقول العزيز الجبار: ابسط يمينك فيملؤها من رضوان اللَّه العزيز الجبار، ويملأ شماله من رحمة اللَّه. ثم يقال: هذه الجنة مباحة لك، فاقرأ واصعد. فإذا قرأ آية صعد درجة.

كافى: 2/ 602، كتاب فضل القرآن، حديث 12؛ بحار الأنوار: 7/ 267، باب 11، حديث 34.

(2)- آل عمران (3): 19.

(3)- رعد (13): 18.

(4)- طلاق (65): 8.

و چه بسيار مردم ديارى كه از فرمان پروردگار و پيامبرشان سرپيچيدند، ما هم آنان را حسابرسى سختى كرديم، و به عذاب منكرى معذب نموديم.

«إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ* فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ* إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» «1».

مگر آن كه از حق روى گرداند و كافر شد، خداوند او را به عذاب بزرگتر معذب نمايد، همانا بازگشت آنان به سوى ماست، سپس حسابشان بر عهده ى ما خواهد بود.

حضرت صادق عليه السلام در توضيح گفتار خداوند كه در قرآن فرموده اند: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «2» اين عبارت را بيان نموده:

يَسْأَلُ السَّمْعَ عَمّا يَسْمَعُ، وَالْبَصَرَ عَمّا يَطْرِفُ، وَالْفُؤادَ عَمّا عَقَدَ عَلَيْهِ «3».

خداوند از گوش از آنچه كه مى شنود، و از چشم از آنچه كه مى بيند، و از دل از آنچه كه بر آن گره مى خورد سؤال مى نمايد.

مردى به حضرت سجاد عليه السلام عرض كرد: اگر از جانب مؤمن بر عهده ى كافر مظلمه و حقى باشد، در قيامت از كافر به نفع مؤمن چه چيزى مى گيرند در حالى كه كافر اهل جهنم است؟ حضرت فرمودند: از گناهان مؤمن به اندازه اى كه حق بر عهده ى كافر دارد به گردن كافر مى اندازند، كافر به اندازه ى آن گناهان و گناه كفر خودش به عذاب دچار مى شود «4»!

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

______________________________
(1)- غاشيه (88): 23- 26.

(2)- اسراء (17): 36.

(3)- تفسير عياشى: 2/ 292، حديث 75؛ بحار الأنوار: 7/ 267، باب 11، حديث 30.

(4)- كافى: 8/ 104، حديث أبى بصير مع المرأة، حديث 79؛ بحار الأنوار: 7/ 270، باب 11، حديث 35.

ستم و ظلم بر سه گونه است، ستمى كه بخشيده نمى شود، و ستمى كه واگذار نمى گردد، و ستمى كه بخشيده مى شود و مطالبه نمى شود.

اما ستمى كه بخشيده نمى شود شرك به خداوند است، خداوند سبحان فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» «1».

و اما ستمى كه بخشيده مى شود، ستم انسان بر نفس خويش است در ارتكاب گناهان صغيره.

اما ستمى كه ترك نمى شود و واگذاشته نخواهد شد ستم بعضى از مردم به بعضى ديگر است، اين ستم زخم به چاقو يا زدن به تازيانه نيست، بلكه ستمى كمتر و كوچكتر از آن است «2».

از حضرت باقر يا امام صادق عليهما السلام روايت شده:

يُؤْتى يَوْمَ الْقِيامَةِ بِصاحِبِ الدَّيْنِ يَشْكُو الْوَحْشَةَ، فَانْ كانَتْ لَهُ حَسَناتٌ اخِذَ مِنْهُ لِصاحِبِ الدَّيْنِ، وَقالَ: وَانْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَناتٌ الْقِىَ عَلَيْهِ مِنْ سَيِّئاتِ صاحِبِ الدَّيْنِ «3».

بدهكار را در قيامت حاضر مى كنند در حالى كه شاكى از وحشت است، اگر دارنده ى حسنات باشد از حسناتش به نفع طلبكار به طلبكار مى دهند، و اگر

______________________________
(1)- نساء (4): 48.

(2)- ألا وإن الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، وظلم لا يترك، وظلم مغفور لا يطلب. فأما الظلم الذي لا يغفر: فالشرك باللَّه. قال اللَّه سبحانه «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ». وأما الظلم الذي يغفر: فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات. وأما الظلم الذي لا يترك: فظلم العباد بعضهم بعضا القصاص هناك شديد ليس هو جرحا بالمدى ولا ضربا بالسياط ولكنه ما يستصغر ذلك معه.

نهج البلاغه: 396، خطبه ى 175؛ غرر الحكم: 455، ذم الظلم، حديث 10383؛ بحار الأنوار: 7/ 271، باب 11، حديث 36.

(3)- علل الشرايع: 2/ 528، باب 312، حديث 6؛ بحار الأنوار: 7/ 274، باب 11، حديث 46.

حسنات نداشته باشد از سيئات طلبكار به دوش او مى گذارند.

برنامه ى حساب و حسابرسى، و بازخوانى پرونده ى بندگان در قيامت نيز از مصاديق غيب است، و باور آن بر اساس آيات قرآن و روايات، جزء ايمان و از زيباييهاى معنوى است.

 

ميزان

مسأله ى ترازو و وزن شدن اعمال به هر كيفيتى كه باشد از مسايل بسيار مهمى است كه به عنوان يكى از امور قيامت در كتاب خدا قرآن مجيد و در معارف اسلامى و روايات اهل بيت به صورتى وسيع و گسترده مطرح است.

«وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ...» «1».

ترازو در آن روز، ترازوى حق است.

«وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً...» «2».

ترازوهاى عدل را براى روز قيامت قرار مى دهيم، و به كسى در آن روز به هيچ عنوان ستمى نمى شود.

هشام بن سالم مى گويد: در رابطه با اين آيه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم كه منظور از ميزانها در قيامت چيست؟ حضرت فرمودند: انبيا و اوصياى انبياست «3».

آرى، در قيامت، عقايد و اخلاق و اعمال مردم را با انبيا و امامان معصوم مى سنجند، اگر عقايد و اخلاق و اعمال فرد در حد خودش هماهنگ با عقايد

______________________________
(1)- اعراف (7): 8.

(2)- انبياء (21): 27.

(3)- معانى الأخبار: 31، حديث 1؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 6.

و اخلاق و اعمال انبيا و ائمه باشد اهل نجات است، و در حقيقت ميزان او سنگين است، و اگر هماهنگ نباشد براى او نجاتى نيست، چون ميزانش سبك و بى وزن است. قرآن مجيد در بسيارى از آيات به اين دو مسأله اشاره دارد:

«... فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ» «1».

آنان كه وزن عقايد و اعمال و اخلاقشان در ترازوى حق سنگين باشد اهل فلاح و رستگارى اند، و آنان كه سبك باشد به خاطر ستمى كه بر آيات خدا در دنيا روا داشتند و عمرى را به انحراف و تجاوز از حق سپرى كردند دچار خسارت و زيانند.

«... وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ» «2».

اگر عملى به وزن دانه ى خردلى باشد آن را بياوريم، و به اينكه ما حسابگر آن باشيم كافى است.

«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ* فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ* وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ* فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ* وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ* نارٌ حامِيَةٌ» «3».

هركس را در آن روز در ترازوى حق، اعمال وزين و سنگينى باشد در عيش و عشرت خشنود كننده خواهد بود، و هركس را در ميزان قيامت، اعمالى سبك و بى وزن باشد جايگاهش هاويه است و چه مى دانى هاويه چيست؟

آتش داغ و سوزنده است.

عقايد حقه، و اعمال صالحه، و اخلاق حسنه برخوردار از ارزش و وزن

______________________________
(1)- اعراف (7): 8- 9.

(2)- انبياء (21): 47.

(3)- قارعه (101): 6- 11.

است، و در ميزان عدل الهى داراى سنگينى غير قابل تصور، و موجب نجات در عرصات و مواقف مهمه است.

حضرت باقر عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:

حُبّى وَحُبُّ اهْلِ بَيْتِى نافِعٌ فِى سَبْعَةِ مَواطِنَ اهْوَالُهُنَّ عَظيمَةٌ، عِنْدَ الْوَفاةِ، وَفِى الْقَبْرِ، وَعِنْدَ النُّشورِ، وَعِنْدَ الْكِتابِ، وَعِنْد الْحِسابِ، وَعِنْدَ المِيزانِ، وَعِنْدَ الصِّراطِ «1».

عشق به من و عشق به اهل بيتم در هفت موطن كه داراى اهوال عظيمه است سود مى رساند: زمان مرگ، در قبر، وقت زنده شدن در قيامت، نزد پرونده، وقت حسابرسى، كنار ميزان و ترازو و وقت عبور از صراط.

مى دانيم كه محبت محب، محرك بسيار مهمى براى شكل گيرى از محبوب است، محبتى كه در هفت موطن براى انسان سودمند است محبتى است كه موجب فرمانبرى از فرمانهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت بزرگوار آن حضرت باشد.

حضرت سجاد عليه السلام از رسول خدا روايت مى كند:

ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِى ءٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ افْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ «2».

چيزى برتر از حسن خلق در ترازوى انسان در روز قيامت قرار داده نمى شود.

امام هشتم عليه السلام در نامه اى به مأمون عباسى نوشت:

______________________________
(1)- امالى صدوق: 10، المجلس الثالث، حديث 3؛ خصال: 2/ 360، حديث 49؛ بحار الأنوار: 7/ 248، باب 10، حديث 2.

(2)- كافى: 2/ 99، باب حسن الخلق، حديث 2؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 7.

وَتُؤْمِنُ بِعَذابِ الْقَبْرِ، وَمُنْكَرٍ وَنَكِيرٍ وَالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْمِيزانِ وَالصِّراطِ «1».

به عذاب قبر و منكر و نكير و برانگيخته شدن بعد از مرگ و ميزان و صراط، ايمان داشته باش.

مسأله ى ميزان هم به مانند مسايل گذشته از مصاديق غيب است و ايمان به آن بر اساس آيات قرآن و روايات واجب و لازم است، و اعتقاد به آن در زندگى و حيات انسان داراى آثار باارزشى است.

 

بهشت و جهنم

بهشت كه جايگاه دايمى و ابدى اهل تقواست، و جهنم كه محل هميشگى اهل كفر و معصيت است در بسيارى از آيات قرآن و معارف اسلامى بخصوص روايات رسيده از اهل بيت مطرح است.

من نيازى به ذكر و توضيح اين دو حقيقت نمى بينم، زيرا اكثر مردم از طريق مجالس مذهبى وصف اين دو جايگاه ابدى را شنيده يا در كتابهاى اسلامى خوانده اند.

ايمان به بهشت و جهنم ضرورى دين، و عدم اعتقاد به اين دو حقيقت، مساوى با كفر است.

بهشت همراه با انواع نعمت هاى مادى و معنوى، مزد نيكوكاران و جهنم با انواع عذابهاى ظاهرى و باطنى، جريمه ى بدكاران است.

بهشت و جهنم از مصاديق غيب است، و بيان كميت و كيفيت هر دو فقط و فقط به عهده ى وحى است، و دانش بشرى به درك آن راه ندارد، به همين خاطر انسان را بدون توجه به وحى، حق نظر در اين دو واقعيت نيست گرچه از

______________________________
(1)- عيون اخبار الرضا: 2/ 125، باب 35، حديث 1؛ بحار الأنوار: 7/ 249، باب 10، حديث 5.

نظر علم و دانش در مقام بلندى باشد.

خداوند مهربان درباره ى اهل صدق و صداقت و پاكى و درستى مى فرمايد:

«قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» «1».

خداوند گفت: اين قيامت روزى است كه صدق صادقان به آنان سود مى دهد، براى آنان بهشت هايى است كه از زير درختانش نهرها جارى است، در آن هميشگى و جاويد هستند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خداوند خشنودند، اين است رستگارى بزرگ.

خداوند قهار درباره ى بدكاران مى فرمايد:

«وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» «2».

و آنان كه به كسب بدى ها برخاستند جزاى بدى به مانند همان بدى است، آنان را خوارى و ذلت فرا گيرد، نگاهبانى از عذاب خدا نيابند، گويى چهره ى آنان را قطعه اى از شب تاريك پوشانده، اهل دوزخند و در آن هميشگى و جاويدند!

حضرت باقر عليه السلام مى فرمايند: زمانى كه قيامت شود خداوند به ندا كننده اى امر مى كند در پيشگاهش فرياد بزند: تهيدستان كجايند؟ بسيارى از مردم برمى خيزند، خداوند مى فرمايد: اى بندگانم! پاسخ مى دهند: لبيك اى پروردگار ما. خداوند مى فرمايد: من شما را در دنيا به خاطر خوار كردنتان تهيدست

______________________________
(1)- مائده (5): 119.

(2)- يونس (10): 27.

نكردم، براى چنين روزى كه به انواع نعمتهايم دست يابيد انتخاب كردم، در ميان مردم جستجو كنيد، هركس به شما خوبى كرده، خوبى نكرده جز به من، عملش را از جانب من با بهشت مكافات دهيد «1».

امام صادق عليه السلام فرمودند: هر مؤمنى، مؤمنى را از چيزى كه به آن نيازمند است منع كند، در حالى كه از آنچه نزد خود يا نزد ديگرى است بتواند نياز او را برطرف كند، خداوند او را در قيامت با روى سياه وامى دارد، در حالى كه ازرق چشم است و دو دستش به گردنش بسته، پس گفته مى شود: اين خائنى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده، سپس امر مى شود كه او را به آتش دراندازند «2»!

اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:

يا على! دروغ گفت كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد و دشمن توست. يا على! زمانى كه قيامت برپا شود ندا كننده اى از باطن عرش ندا مى دهد، عاشقان و شيعيان على عليه السلام كجايند؟ محبان و دوستداران على عليه السلام و كسى كه على او را دوست دارد كجايند؟ آنان كه در راه خدا دوستى كردند و به هم محبت ورزيدند، آنان كه براى خدا به يكديگر بذل و بخشش كردند، آنان كه ديگران را در صورتى كه خود نيازمند بودند بر خود مقدم كردند، آنان كه زبانشان در روز گرم به خاطر روزه از شدت عطش خشك شد، آنان كه در دل شب به نماز برخاستند در حالى

______________________________
(1)- عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا كان يوم القيامة أمر اللَّه تبارك وتعالى مناديا ينادي بين يديه: أين الفقراء؟ فيقوم عنق من الناس كثير، فيقول: عبادي. فيقولون: لبيك ربنا. فيقول: إني لم أفقركم لهوان بكم علي، ولكن إنما اخترتكم لمثل هذا اليوم تصفحوا وجوه الناس، فمن صنع إليكم معروفا لم يصنعه إلا في فكافوه عني بالجنة.

كافى: 2/ 263، باب فضل فقراء المسلمين، حديث 15؛ بحار الأنوار: 7/ 200، باب 8، حديث 78.

(2)- عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: أيما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج إليه وهو يقدر عليه من عنده أو من عند غيره، أقامه اللَّه يوم القيامة مسودا وجهه، مزرقة عيناه، مغلولة يداه إلى عنقه، فيقال: هذا الخائن الذي خان اللَّه ورسوله ثم يؤمر به إلى النار.

كافى: 2/ 367، باب من منع مؤمناً شيئاً، حديث 1؛ بحار الأنوار: 7/ 201، باب 8، حديث 84.

كه مردم خواب بودند، آنان كه از خوف خدا گريه كردند كجايند؟ امروز بر شما خوف و حزنى نيست، شما رفقاى محمد صلى الله عليه و آله و سلم هستيد، چشمتان روشن باد، شما و همسرانتان خرم و خوش وارد بهشت شويد «1».

بهشت و جهنم كه در صدها آيه ى قرآن و بسيارى از روايات مطرح هستند و به فرموده ى امام ششم هم اكنون موجودند، از مصاديق غيب هستند و ايمان و اعتقاد به آن دو جايگاه نيكوكاران و بدكاران، آثار و فوايد بسيار مهمى در حيات و زندگى انسان دارد، چرا كه طالب بهشت براى رسيدن به بهشت خود را با آراستن به عقايد حقه و اعمال صالحه و اخلاق حسنه آماده مى كند، و خائف از جهنم خود را از هر گناه و معصيتى كه موجب دخول در آن عذاب هولناك است حفظ مى نمايد.

مطالب مهمى كه در رابطه با خدا، فرشتگان، برزخ، قيامت، حساب، كتاب، ميزان، بهشت و جهنم در سطور گذشته ملاحظه كرديد دورنمايى از تفسير و توضيح «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» «2» بود.

تحصيل ايمان به غيب از طريق دقت در آيات قرآن و روايات و اخبار براى هر مرد و زنى ميسر است، و اقدام به تحصيل آن واجب شرعى و عقلى است، زيرا ايمان به غيب از اصول اصلى و ضرورى دين است و كسى در اين زمينه حق تقليد از كسى را ندارد، چرا كه قلب هر انسانى بايد از طريق تحقيق در معارف

______________________________
(1)- عن عبداللَّه بن الحسين عن أبيه عن جده عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: يا علي! كذب من زعم أنه يحبني ويبغضك. يا علي! إنه إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش: أين محبو علي وشيعته؟ أين محبو علي ومن يحبه؟ أين المتحابون في اللَّه؟ أين المتباذلون في اللَّه؟ أين المؤثرون على أنفسهم؟ أين الذين جفت ألسنتهم من العطش؟ أين الذين يصلون في الليل والناس نيام؟ أين الذين يبكون من خشية اللَّه؟ لا خوف عليكم اليوم ولا؛ أنتم تحزنون أنتم رفقاء محمد صلى الله عليه و آله قروا عينا ادخلوا الجنة أنتم وأزواجكم تحبرون.

تفسير فرات: 408، حديث 547؛ بحار الأنوار: 7/ 211، باب 8، حديث 109.

(2)- بقره (2): 3.

الهيه، جايگاه ايمان به غيب شود.

ايمان به غيب ارزشى والا به انسان مى دهد، و او را محبوب حق مى نمايد، و دريچه ى نجات در دنيا و آخرت را به روى او مى گشايد و زمينه ى سعادت امروز و فردا را براى او فراهم مى سازد و آدمى را براى عبادت حق و فرمان بردن از پيامبر و امامان آمادگى مى دهد.

قرآن مجيد در اولين آيات سوره ى بقره پس از مسأله ى ايمان به غيب، نماز و انفاق و باور داشتن قرآن و كتب آسمانى و يقين به آخرت را كه از آثار ايمان به غيب است مطرح مى نمايد.

ايمان به قرآن و كتب نازل شده ى قبل از قرآن كه قرآن كريم آنها را تصديق نموده، از طريق دقت در آيات قرآن و مطالعه ى تفاسير محكم و متين، قابل تحصيل است.

قرآن مجيد خود را وحى الهى براى هدايت بشر معرفى مى كند كه بر قلب مبارك رسول اسلام تجلى كرده و بر زبان حضرتش جارى شده، و اعلام مى كند:

«اگر در من شك داريد به مانند من يا يك سوره به مثل من بياوريد».

اگر آوردن يك سوره به مانند سوره هاى قرآن، حتى سوره اى مانند سوره ى توحيد و سوره ى عصر كه بيش از يك خط نيست ميسر بود، تاكنون دشمنان اسلام با اين همه دانش و تكنيك گسترده اى كه در اختيار دارند اين كار را انجام مى دادند، ولى تا قيامت براى احدى و قومى و ملتى مقابله به مثل با قرآن مجيد امكان ندارد.

«وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» «1».

______________________________
(1)- بقره (2): 23.

اگر در آنچه كه بر بنده ى خود نازل كرديم گرفتار ترديد و شك هستيد، پس يك سوره مانند آن را بياوريد، و در اين زمينه بجز خدا از گواهان خود، يعنى مهم ترين فصحا و بلغا، دعوت كنيد تا شما را كمك دهند، اگر راستگو هستيد!

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» «1».

بگو اگر انس و جن براى آوردن مانند قرآن اجتماع كنند به مانندش را نياورند، هر چند پشتيبان يكديگر باشند.

با توجه به اين دو آيه ى شريفه كه باب هرگونه شك و ترديد را نسبت به نزول قرآن از جانب خداوند مى بندد، باور كردن قرآن و ايمان به اين كتاب باعظمت و ساير كتابهاى آسمانى كه مورد تصديق قرآن است كار مشكلى نيست.

يقين به آخرت هم از طريق توجه و انديشه در آيات قرآن كه آخرت را همراه با دليل و برهان مطرح مى كند، برنامه ى ساده و آسانى است.

ايمان به غيب و ايمان به قرآن و كتب آسمانى و يقين به آخرت، از زيباييهاى معنوى است كه قلب را زينت مى دهد، و آن را تبديل به عرش رحمان و حرم امن الهى مى كند، و زمينه ى آراسته شدن انسان را به نماز و انفاق كه دو حقيقت عملى و اخلاقى است فراهم مى نمايد.

 

نماز

نماز حقيقتى است كه ظاهر و باطن انسان را در گردونه ى طهارت و پاكى مادى و معنوى قرار مى دهد، و درون و برون را زينت مى بخشد، و براى نمازگزار نورانيتى خاص ايجاد مى كند.

______________________________
(1)- اسراء (17): 88.

قرآن مجيد در برخى از آيات مردم را به نماز دعوت مى كند، و آن را به عنوان فريضه ى الهى ارايه مى نمايد، و با امر به نماز وجوب آن را بر عهده ى انسان محقق مى داند.

«وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» «1».

و نماز را به پا بداريد، و زكات بپردازيد، و آنچه را از خير براى خود پيش مى فرستيد، نزد خداوند خواهيد يافت، همانا خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

قرآن مجيد در پاره اى از آيات مردم را براى در هم شكستن موج مشكلات و سختى ها، و آسان شدن تكاليف و امور خير و بر، به كمك گرفتن و استعانت جستن از نماز و صبر دعوت مى نمايد:

«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» «2».

از صبر (بر طاعات و صبر بر معاصى و حفظ پاكدامنى) و نماز كمك بخواهيد، كه اينها جز بر آنان كه اهل خشوعند سنگين و سخت است.

البته نمازى قدرت كمك دادن به انسان را دارد كه واجد شرايط فقهى و معنوى باشد. نمازى كه مباح بودن لباس و مكان و آب وضو و غسل و خاك تيمم در آن رعايت شده باشد، نمازى كه با ترتيب و طمأنينه و در وقت معين خودش خوانده شود، نمازى كه نمازگزارش از كسالت و بى حالى دور باشد، نمازى كه نيت پاك و خلوص و اخلاص آن را بدرقه كند، چنين نمازى قدرت دارد در تمام مشكلات و سختى ها به انسان كمك دهد، و زمينه ى عمل به هر

______________________________
(1)- بقره (2): 110.

(2)- بقره (2): 45.

خيرى را براى آدمى فراهم نمايد.

قرآن مجيد در قسمتى از آيات، نماز را از نشانه هاى اهل ايمان ذكر مى كند.

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ* الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» «1».

همانا اهل ايمان آنانى هستند كه چون ياد خدا شود، دلهايشان از عظمت حق غرق ترس شود، و چون آيات الهى بر آنان خوانده شود ايمانشان را اضافه كند، و بر پروردگارشان تكيه مى كنند، اهل ايمان به پا كننده ى نمازند، و از آنچه خداوند به آنان روزى كرده انفاق مى نمايند.

قرآن مجيد از نمازى كه توأم با خواب و چرت و سستى و كسالت و هر چيزى كه مانع از حضور قلب است نمازگزاران را منع مى كند، و از اهل تكليف نمازى مى خواهد كه در وقت نشاط و راحتى، و صفا و پاكى، و همراه با خلوص و اخلاص و حضور قلب، و رعايت شرايط باطنى و ظاهرى صورت بگيرد:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ...» «2».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به نماز نزديك نشويد در حالى كه دچار عاملى هستيد كه مانع از حضور قلب است، نماز را در حالتى به جا آوريد كه بدانيد چه مى گوييد.

قرآن مجيد دعوت زن و بچه را به نماز از اخلاق پيامبران مى داند، و براى نمونه در رابطه با اين حقيقت از دعوت حضرت اسماعيل به نماز خبر مى دهد:

______________________________
(1)- انفال (8): 2- 3.

(2)- نساء (4): 43.

«وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا» «1».

اسماعيل خانواده اش را به نماز و زكات امر مى كرد، و او در افعال و اقوالش مورد رضايت حق بود.

قرآن مجيد نماز را بازدارنده ى نمازگزار از فحشا و منكرات مى داند. آرى به تجربه ثابت شده كه نماز واقعى، انسان را از فحشا و منكرات باز مى دارد و روح و روان را تصفيه مى كند، و اعضا و جوارح را در گردونه ى طاعت خدا قرار مى دهد.

«... وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ...» «2».

و نماز را به پا دار، همانا نماز انسان را از فحشا و منكرات باز مى دارد.

قرآن مجيد، بى نماز و بخيل و اهل باطل و تكذيب كنندگان قيامت را اهل جهنم مى داند:

«قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ* وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ* وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» «3».

ما از نمازگزاران نبوديم، و به مسكين طعام نخورانديم، و با اهل باطل به بطالت گذرانديم، و روز جزا را تكذيب كرديم.

قرآن مجيد، غافل از حقيقت نماز و نمازگزار رياكار را تكذيب كننده ى دين مى داند:

«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ* الَّذِينَ هُمْ

______________________________
(1)- مريم (19): 55.

(2)- عنكبوت (29): 45.

(3)- مدثر (74): 43- 46.

يُراؤُنَ» «1».

واى بر نمازگزاران، آنان كه از نمازشان در غفلتند، و نماز را به خاطر خودنمايى و ريا مى خوانند!

در رابطه با نماز و شرايط فقهى و معنوى آن روايات بسيارى وارد شده كه به بخشى از آن اشاره مى شود:

حضرت باقر عليه السلام در روايتى ضمن سفارش به امورى مى فرمايند: و نيز نمازت را كوچك مشمار كه رسول خدا وقت از دنيا رفتنش فرمودند:

لَيْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ لَايَرِدُّ عَلَىَّ الْحَوْض لَاوَاللَّهِ، لَيْسَ مِنّى مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لَايَرِدُّ عَلَىَّ الْحَوْضَ لَاوَاللَّهِ «2».

از من نيست كسى كه نمازش را سبك بشمارد، به خدا قسم كنار كوثر وارد بر من نمى شود، از من نيست كسى كه مست كننده بنوشد، واللَّه قسم بر من در كنار كوثر وارد نمى گردد.

موسى به خداوند عرضه داشت: پاداش كسى كه نمازش را به وقت بخواند چيست؟ خطاب رسيد:

اعْطِيهِ سُؤْلَهُ، وَابيحُهُ جَنَّتِى «3».

خواسته اش را عطا مى كنم، و بهشت را بر او مباح مى نمايم.

از حضرت صادق عليه السلام روايت شده:

احَبُّ الْعِبادِ الَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلٌ صَدوقٌ فى حَدِيثِهِ، مُحافِظٌ عَلى صَلَواتِهِ وَمَا

______________________________
(1)- ماعون (107): 4- 6.

(2)- من لا يحضره الفقيه: 1/ 206، باب فرض الصلاة، حديث 617؛ علل الشرايع: 2/ 356، باب 70، حديث 1؛ بحار الأنوار: 80/ 9، باب 6، حديث 3.

(3)- امالى صدوق: 207، المجلس السابع و الثلاثون، حديث 8؛ بحار الأنوار: 80/ 9، باب 6، حديث 6.

افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَعَ اداءِ الْامانَةِ «1».

محبوب ترين بندگان به پيشگاه حق، مردى است كه در گفتارش راستگوست، نمازها و واجبات ديگرش را محافظت مى كند، و ادا كننده ى امانت است.

ابن مسعود مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پرسيدم: بهترين اعمال نزد خدا چيست؟ فرمودند:

الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا «2».

نماز در وقتش.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:

لَا تُضَيِّعُوا صَلَاتَكُمْ، فَانَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلَاتَهُ حُشِرَ مَعَ قَارُونَ وَهامان، وَكانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ انْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ، فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلى صَلَاتِهِ وَاداءِ سُنَّةِ نَبِيِّهِ «3».

نمازهاى خود را ضايع مكنيد، همانا كسى كه نمازش را ضايع كند با قارون و هامان محشور مى شود، و بر خداوند است كه او را با منافقين وارد آتش كند، پس واى بر كسى كه بر نماز و اداء سنت پيامبرش محافظت نكند!

امام صادق عليه السلام فرمودند:

يُعْرَفُ مَنْ يَصِفُ الْحَقَّ بِثَلَاثِ خِصالٍ: يُنْظَرُ الى اصْحابِهِ مَنْ هُمْ؟ وَالى صَلَاتِهِ كَيْفَ هِىَ وَفِى اىِّ وَقْتٍ يُصَلّيها، فَانْ كانَ ذَا مالٍ نُظِرَ ايْنَ يَضَعُ مالَهُ «4»؟

______________________________
(1)- مشكاة الأنوار: 53، الفصل الرابع عشر فى أداء الأمانة؛ بحار الأنوار: 80/ 11، باب 6، حديث 10.

(2)- خصال: 1/ 163، حديث 213؛ وسائل الشيعه: 4/ 112، باب 1، حديث 4651.

(3)- عيون اخبار الرضا: 2/ 31، باب 31، حديث 46؛ بحار الأنوار: 80/ 14، باب 6، حديث 23.

(4)- محاسن: 1/ 254، باب 30، حديث 281؛ بحار الأنوار: 80/ 20، باب 6، حديث 36؛ مستدرك الوسائل: 3/ 96، باب 1، حديث 3106.

كسى كه حق را وصف مى كند به سه خصلت شناخته مى شود: بايد دقت شود كه دوستان او چه كسانى هستند، و نمازش چگونه است و چه وقت مى خواند، و اگر داراى ثروت است، ثروتش را كجا خرج مى كند؟

حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: شيعيان ما را در سه چيز امتحان كنيد: در اوقات نماز كه چگونه بر خواندن آن در وقت معينش محافظت مى نمايند، و نسبت به اسرار كه چگونه آن را از دشمنان ما پنهان مى دارند، و در رابطه با اموالشان كه چگونه با برادران دينى خود مواسات مى نمايند «1».

 

انفاق

اهل ايمان از آنچه كه خداوند به آنان عنايت مى كند، در راه خدا انفاق مى نمايند.

«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» «2»*.

اهل ايمان براى حل مشكلات مردم از مال و دانش و آبرو و مقام و موقعيت خود بهره مى گيرند، و عاشقانه از آنچه كه دارند در راه خدا بدون منت گذارى و ريا خرج مى كنند.

اهل ايمان توجهشان به زكات همچون توجه به نماز و حج و روزه است، و نسبت به پرداخت واجب مالى، همان حالى را دارند كه نسبت به اداى نماز دارند.

اهل ايمان در رابطه با زكات، انفاق، صدقه و يارى رساندن به مردم با مال

______________________________
(1)- عن جعفر بن محمد عليهما السلام، قال: امتحنوا شيعتنا عند ثلاث: عند مواقيت الصلوات كيف محافظتهم عليها، وعند أسرارهم كيف حفظهم لها عن عدونا، وإلى أموالهم كيف مواساتهم لإخوانهم فيها.

خصال: 1/ 103، حديث 62؛ وسائل الشيعه: 4/ 112، باب 1، حديث 4650.

(2)- بقره (2): 3.

خود كمترين بخلى از خود نشان نمى دهند.

قرآن مجيد در آياتى مردم را امر به انفاق مى كند، و آنچنان براى اين مسأله ارزش و اهميت قائل است كه خوددارى از انفاق را با به هلاكت انداختن خود به دست خود برابر مى داند.

«وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «1».

از ثروت خود در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به خاطر بخل از انفاق در هلاكت نيندازيد، و نيكى كنيد، همانا خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

قرآن مجيد خوددارى از انفاق را باعث خرابى آخرت انسان، و مساوى با كفر و ظلم مى داند، و اعلام مى كند آنان كه از انفاق بخل مى ورزند در قيامت دوست و شفيعى نخواهند داشت.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» «2».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آنچه روزى شما كرده ايم در راه خدا انفاق كنيد پيش از آنكه قيامت برسد، قيامتى كه براى اهل بخل از انفاق نه چيزى براى خريد هست، و نه دوستى و نه شفيعى، و ناسپاسان همان ستمكارانند.

كتاب خدا انفاق را به خير انسان مى داند، و حفظ وجود را از بخل باعث فلاح و رستگارى به حساب مى آورد:

«فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ

______________________________
(1)- بقره (2): 195.

(2)- بقره (2): 254.

شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1».

تا جايى كه در توان و قدرت شماست تقواى الهى را رعايت كنيد، سخن خدا را بشنويد، و از فرمان حق اطاعت نماييد، از مال خود انفاق كنيد كه به خير شماست، آنان كه خود را از بخل و لئامت حفظ كنند اهل فلاح و رستگارى اند.

قرآن مجيد اجر و مزد انفاق در راه خدا را هفتصد برابر و بيشتر مى داند، و مسأله ى انفاق را در اجر و مزد، به يكى از واقعيات طبيعت كه دايم در برابر ديدگان مردم است مثل مى زند تا اطمينان مردم را به اجر اين عمل الهى جلب كند:

«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ» «2».

مثل آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند مانند دانه اى است كه هفت خوشه مى روياند، در هر خوشه اى صد دانه است، خداوند براى هركه بخواهد بيش از اين مقدار اضافه مى كند، خداوند را رحمت واسعه و علم بى نهايت است.

انفاق در شب و روز، نهان و آشكار، واقعيتى است كه به آن سفارش شده، و عملى است محبوب حق، و داراى اجر خدايى، و برطرف كننده ى ترس و اندوه به وقت مرگ و در قيامت است:

«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ

______________________________
(1)- تغابن (64): 16.

(2)- بقره (2): 261.

وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» «1».

آنان كه اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشكار، در راه خدا انفاق مى كنند، براى آنان نزد پروردگار اجر است و ترس و غصه اى بر آنان نيست.

قرآن مجيد تلاوت آيات كتاب و اقامه ى نماز و انفاق در راه خدا را تجارتى بدون زيان، و كسبى با سود سنگين مطرح مى كند:

«إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ» «2».

همانا كسانى كه كتاب خدا را تلاوت مى كنند، و نماز به پا داشته و از آنچه روزى آنان كرديم در پنهان و آشكار انفاق نموده اند، تجارتى را اميد دارند كه زيان و ضررى در آن نخواهد بود، بلكه سود آن تجارت، بهشت ابد و رضوان الهى است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

براى هر جزيى از اجزاى وجودت از براى خدا زكات واجبى است، بلكه براى هر مو و هر لحظه از لحظات عمرت.

زكات و انفاق چشم نظر به عبرت و پوشيدن آن از شهوات و مانند آن است.

زكات گوش شنيدن علم و حكمت و قرآن و فوايد دين از قبيل موعظه و نصيحت است، و شنيدن آنچه كه موجب نجات تو در آخرت و دنياست و بخصوص اعراض از شنيدن دروغ و غيبت و تهمت و مشابه اين امور شيطانى است.

______________________________
(1)- بقره (2): 274.

(2)- فاطر (35): 29.

زكات زبان خيرخواهى براى تمام مسلمانان و بيدار كردن غافلان، و كثرت تسبيح حق و ذكر خداست.

زكات دست بذل و بخشش و عطا به اموال خداداده، و واداشتن آن به نوشتن علوم نافعه و امورى است كه مسلمانان در طاعت خدا از آن بهره مند گردند، و اينكه دست را از ايجاد شر و زيان به مردم حفظ نمايى.

زكات قدم كوشش در اداى حقوق خدا، زيارت عباد شايسته ى حق، رفتن به مجالس ذكر و علم، و شركت در جلسات اصلاح مردم و انجام صله ى رحم و جهاد و هرچه كه صلاح قلب و سلامت دين تو در آن است.

اين امور مسايلى است كه دلها تحمل فهم آن را دارد، و همگان مى توانند به كار بگيرند. اما زكات آنچه را جز عباد مقرب حق به آن آگاهى ندارند، بيش از آن است كه شماره شود، ارباب عمل به آن امور آنانند، و شعار اولياى حق در زمينه ى زكات كامل غير از شعار ديگران است «1».

امام عسكرى عليه السلام در توضيح «وَ آتُوا الزَّكاةَ»* در تمام آيات قرآن مى فرمايند:

منظور پرداخت زكات از مال و آبرو و قدرت بدن است.

اما نسبت به مال، مواسات با برادران مؤمن است.

اما نسبت به آبرو به اين است كه با آبرويت برادران ايمانى خود را كه به علت ناتوانى از خواسته هاى باطنى خويش از كار مانده اند به حوايج و خواسته هايشان برسانى.

اما نسبت به قدرت و قوت بدن، اينكه از توانايى خود براى به حركت آوردن مركبى كه از برادر دينيت از كار افتاده استفاده كنى و او را در حالى كه براى به حركت آمدن مركبش طلب يارى مى كند يارى دهى، تا مركبش به راه افتد و بارش را بار كند، و چنان شود كه به قافله برسد.

در تمام اين امور يعنى پرداخت زكات مال و آبرو و قوت بدن، بايد معتقد به

______________________________
(1)- مصباح الشريعة: 15، باب الثانى و العشرون فى الزكاة؛ بحار الأنوار: 93/ 7، باب 1، حديث 1.

ولايت محمد و اهل بيت پاكش باشى، در اين صورت است كه خداوند عملت را پاكيزه و مزد زحماتت را دو چندان مى كند، كه اين عنايت مخصوص كسانى است كه ولايت محمد و آلش را پذيرفته و از دشمنان آنان بيزار هستند «1».

اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول خدا روايت مى كند:

قِراءَةُ الْ قُرآنِ فِى الصَّلاةِ افْضَلُ مِنْ قِراءَةِ الْقُرآنِ فِى غَيْرِ الصَّلاةِ، وَذِكْرُ اللَّهِ افْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ، وَالصَّدَقَةُ افْضَلُ مِنَ الصَّوْمِ، وَالصَّوْمُ جُنَّةٌ «2».

خواندن قرآن در نماز برتر از خواندن قرآن در غير نماز است، و ياد خدا در تمام شئون زندگى بهتر از صدقه دادن در راه خداست، و صدقه افضل از روزه است، و روزه سپر از آتش جهنم است.

حضرت زين العابدين عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مى كنند:

همانا در بهشت درختى است كه از بالاى آن لباسهاى نو بيرون مى آيد، و از پايين آن اسبهايى خاكسترى رنگ با زين و دهانه بند، و آن اسبها داراى بالهايى هستند! بول و سرگين از آنها خارج نمى گردد، اولياى الهى بر آن اسبها سوار مى شوند و به هر جاى بهشت كه بخواهند مى روند.

پايين ترين آنان به حضرت حق عرضه مى دارد: پروردگارا! چه عاملى بندگان تو را به اين كرامت رسانيد؟ خداوند جل و علا مى فرمايد: نماز شب، روزه،

______________________________
(1)- قوله عز و جل: «وَ آتُوا الزَّكاةَ»* من المال والجاه وقوة البدن. فمن المال: مواساة إخوانكم المؤمنين؛ ومن الجاه: إيصالهم إلى ما يتقاعسون عنه لضعفهم عن حوائجهم المترددة في صدورهم؛ وبالقوة: معونة أخ لك قد سقط حماره أو جمله في صحراء أو طريق، وهو يستغيث فلا يغاث تعينه، حتى يحمل عليه متاعه، وتركبه [عليه ] وتنهضه حتى تلحقه القافلة، وأنت في ذلك كله معتقد لموالاة محمد وآله الطيبين. فإن اللَّه يزكي أعمالك ويضاعفها بموالاتك لهم، وبراءتك من أعدائهم.

تفسير امام حسن عسكرى: 364، فى مدارة النواصب، حديث 254، ذيل آيه ى 83 سوره ى بقره، بحار الأنوار: 93/ 9، باب 1، حديث 5.

(2)- بصائر الدرجات: 11، حديث 4؛ بحار الأنوار: 93/ 114، باب 14، حديث 2.

جهاد با دشمن بدون وحشت و صدقه دادن در راه خدا بدون آلوده بودن به بخل «1».

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:

الا وَمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَلَهُ بِوَزْنِ كُلِّ دِرْهَمٍ مِثْلُ جَبَلِ احُدٍ مِنْ نَعِيمِ الْجَنَّةِ «2».

بدانيد هر كس در راه خدا صدقه اى بدهد، به وزن هر درهمى همچون كوه احداز نعمت بهشت براى او خواهد بود.

امام صادق عليه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند:

كُلُّ مَعْروفٍ صَدَقَةٌ، وَالدّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ، وَاللَّهُ يُحِبُّ اغاثَةَ اللَّهْفانِ «3».

هر كار نيكى صدقه است، راهنما و دليل بر خير مانند انجام دهنده ى خير است، خداوند فريادرسى اندوهناك را دوست دارد.

 

حكايتى عجيب در صدقه و انفاق

امام هفتم عليه السلام مى فرمايند: امام صادق عليه السلام همراه با جمعى كه داراى اموالى بودند در راه بود، خبر دادند در اين مسير دزدانى هستند كه راه را بر مردم گرفته

______________________________
(1)- زيد بن علي عن أبيه عن جده عليهم السلام قال: قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام: إن في الجنة لشجرة يخرج من أعلاها الحلل ومن أسفلها خيل بلق مسرجة ملجمة ذوات أجنحة لا تروث ولا تبول، فيركبها أولياء اللَّه فتطير بهم في الجنة حيث شاءوا، فيقول الذين أسفل منهم: يا ربنا! ما بلغ بعبادك هذه الكرامة؟ فيقول اللَّه جل جلاله: إنهم كانوا يقومون الليل ولا ينامون، ويصومون النهار ولا يأكلون، ويجاهدون العدو ولا يجبنون، ويتصدقون ولا يبخلون.

امالى صدوق: 291، المجلس الثامن و الأربعون، حديث 14؛ بحار الأنوار: 93/ 115، باب 14، حديث 4.

(2)- من لا يحضره الفقيه: 4/ 17، باب ذكر جمل من مناهى النبى، حديث 4968؛ بحار الأنوار: 93/ 115، باب 14، حديث 5.

(3)- كافى: 4/ 27، باب فضل المعروف، حديث 4؛ بحار الأنوار: 93/ 119، باب 14، حديث 20.

و اموال آنان را به غارت مى برند.

بدن كاروانيان از وحشت به لرزه آمد، حضرت فرمودند: شما را چه شده؟

گفتند: اموالى با ماست كه از غارت شدن آن به توسط دزدان راه مى ترسيم.

آيا آن اموال را به عنوان اينكه از شماست از ما قبول مى كنى؟ باشد كه دزدان راه اگر آنها را در اختيار تو ببينند گذشت كرده و واگذارند.

فرمودند: چه مى دانيد؟ شايد دزدان جز مرا قصد نداشته باشند، شايد آنها را براى تلف شدن در اختيار من بگذاريد.

گفتند: مى گويى چه كنيم؟ آيا اموالمان را زير خاك پنهان كنيم؟ فرمودند: نه، چرا كه دفن آنها سبب ضايع شدن آنهاست، شايد بيگانه اى يا غريبى به آن دستبرد بزند يا ممكن است بعد از اين به آن دست نيابيد و محل آن را گم كنيد.

گفتند: چه كنيم؟ فرمودند: آن را نزد كسى به امانت بگذاريد كه حفظش كند و از آن جانبدارى نموده و به آن بيفزايد، و يك درهم از آن را از دنيا و آنچه كه در آن است بزرگتر نمايد، سپس آن را به شما باز گرداند و بر شما بيش از آنچه كه نيازمنديد كامل و تمام نمايد.

گفتند: چنين امانتدارى كيست؟ فرمودند: پروردگار عالميان، عرضه داشتند:

چگونه نزد او امانت بگذاريم؟ فرمودند: به ناتوانان از مسلمانان صدقه دهيد، عرضه داشتند: در اين بيابان چنين افرادى وجود ندارند تا ما به آنان صدقه بدهيم، فرمودند: ثلث مال خود را تصميم بگيريد در راه حق صدقه دهيد تا خداوند باقى آن را از بلايى كه از جانب دزدان مى ترسيد به سر شما آيد حفظ كند. عرضه داشتند: تصميم گرفتيم، فرمودند: پس همه ى شما در امان خدا هستيد، راه را ادامه دهيد.

حركت خود را ادامه دادند، سر و كله ى دزدان پيدا شد، حضرت فرمودند:

چرا مى ترسيد؟ شما در امان خدا هستيد. دزدان جلو آمدند، پياده شده دست امام صادق عليه السلام را بوسيدند و گفتند: ديشب در عالم خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ديديم، به ما امر فرمودند خود را به حضرت شما عرضه كنيم، اكنون در اختيار شما و اين كاروانيم تا دشمنان و دزدان راه را از آنان دفع كنيم، فرمودند: نيازى به شما نيست، كسى كه شما را از ما دفع كرد، دشمنان و دزدان راه را از ما دفع مى كند!

كاروان سالم بيابان را پشت سر گذاشت، ثلث مال خود را به ناتوانان صدقه دادند، تجارتشان بركت گرفت، به هر درهمى ده درهم به دست آوردند، گفتند:

بركت وجود حضرت صادق عليه السلام چه اندازه عظيم و بزرگ بود! حضرت فرمودند:

بركت معامله با خدا را شناختيد، بر آن مداومت كنيد «1».

 

نامه اى بسيار مهم از حضرت رضا به حضرت جواد عليهما السلام

بزنطى كه از بزرگان اهل حديث و انسانى با كرامت است مى گويد: نامه ى حضرت رضا عليه السلام را به حضرت جواد عليه السلام كه از مرو به مدينه نوشته بودند به اين مضمون خواندم:

به من خبر رسيده كه غلامان و خادمان بيت هرگاه سوار بر مركب مى شوى تا از خانه بيرون بروى تو را از درب كوچك خانه بيرون مى برند، اين عمل ريشه در بخل آنان دارد تا از جانب تو به احدى خير نرسد.

از تو مى خواهم به حقى كه به عنوان پدر و امام بر تو دارم، رفت و آمدت جز از درب بزرگ خانه نباشد، وقتى سوار مى شوى درهم و دينار همراهت باشد، احدى به تو عرض حاجت نكند جز اينكه به او عطا كنى.

اگر عموهايت از تو درخواست كردند به آنان ببخشى كمتر از پنجاه دينار

______________________________
(1)- عيون اخبار الرضا: 2/ 4، باب 30، حديث 9؛ وسائل الشيعه: 9/ 390، باب 10، حديث 12309؛ بحار الأنوار: 93/ 120، باب 14، حديث 23.

مده، اگر خواستى بيشتر بپردازى اختيارش با توست، و اگر عمه هايت از تو درخواست نمودند كمتر از بيست و پنج دينار نپرداز، بيشتر خواستى بپردازى حق با توست، من مى خواهم خداوند به تو مقام و مرتبت دهد. انفاق كن و وحشت از تنگدستى و ندارى نداشته باش كه عنايت كننده ى به تو صاحب عرش است «1».

به اين واقعيت هم بايد توجه داشت كه قرآن مجيد در برخى از آيات، مردم را از صدقه و انفاقى كه منت در آن است و سبب آزار مردم است بشدت منع مى كند، انفاق و صدقه بايد براى رضاى خدا صورت گيرد، و گيرنده ى صدقه از منت صدقه دهنده و هجوم به شخصيتش از جانب انفاق كننده در امان باشد، و گرنه آن صدقه و انفاق، باطل و نزد خداوند اجر و مزدى ندارد.

«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» «2».

آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، و به دنبال انفاقشان منت و آزار نيست، نزد خداوند داراى پاداشند، و خوف و حزنى بر آنان نخواهد بود.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى ...» «3».

اى ايمان آورده ها! صدقات خود را به منت گذارى و آزار دادن صدقه گيرنده باطل نكنيد.

در هر صورت نماز و انفاق از آنچه كه خداوند مهربان به انسان عنايت

______________________________
(1)- كافى: 4/ 43، باب الإنفاق، حديث 5؛ عيون اخبار الرضا: 2/ 8، باب 30، حديث 20؛ بحار الأنوار: 93/ 121، باب 14، حديث 24.

(2)- بقره (2): 262.

(3)- بقره (2): 264.

فرموده، از زيباييهاى معنوى و از جمله راههاى اصلاح باطن و ظاهر پس از توبه از گناه و جدا شدن از معصيت است.

ايمان به غيب و اقامه ى نماز، و انفاق از آنچه خداوند روزى فرموده، و ايمان به قرآن، و ساير كتب آسمانى و يقين به آخرت كه در سطور گذشته توضيح داده شد، واقعياتى است كه در هر انسانى باشد بر هدايت پروردگار قرار گرفته و در دنيا و قيامت اهل فلاح است.

«أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1».

فلاح بنا به توضيح محقّقينى چون راغب اصفهانى عبارت از حيات بى مرگ، عزّت بى ذلت، علم بى جهل و ثروت بى فقر است كه در آخرت به طور كامل نصيب انسانهايى مى شود كه از ايمان به غيب «خدا، فرشتگان، برزخ، محشر، حساب، ميزان، بهشت، جهنم» و اقامه ى نماز، و پرداخت زكات و صدقه و انفاق، و ايمان به قرآن و كتب آسمانى و يقين به آخرت برخوردارند.

بايد دانست كه توبه ى تنها از گناه و قطع رابطه با معصيت در مقبول افتادن انسان در پيشگاه حق كافى نيست، بلكه بر اساس آيات قرآن مجيد كه قسمتى از آن در صفحات گذشته به نظرتان رسيد بايد بعد از توبه به اصلاح حال و مقال و عمل اقدام كرد، و به عبارت ديگر با روى آوردن به عمل صالح و اخلاق حسنه و زيباييهاى معنوى توبه را كامل و گذشته را جبران و سيئات را به حسنات تبديل نمود.

«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» «2».

______________________________
(1)- بقره (2): 5.

(2)- فرقان (25): 70.

مگر آنان كه از همه ى گناهان توبه كردند، و آراسته به ايمان به غيب شدند، و عمل صالح به جا آوردند، اينانند كه خداوند سيئاتشان را به حسنات تبديل مى كند و خداوند آمرزنده ى مهربان است.

در رابطه با عمل صالح و اخلاق حسنه كه از عوامل اصلاح ظاهر و باطن پس از توبه از گناه و قطع رابطه با معصيت است، قرآن مجيد احسان به پدر و مادر و اقوام و ايتام و مساكين و گفتار نيك با همه ى مردم و اقامه ى نماز و اداى زكات را مطرح مى نمايد، از آنجا كه من قصد دارم در حد لازم با كمك آيات قرآن مجيد و روايات، زيباييهاى معنوى و به عبارت ديگر عوامل اصلاح حال و عمل را مطرح كنم، آنچه را كه در آيات تفسير شده در صفحات گذشته آمده تكرار نمى كنم. تنها به توضيح مطالبى كه در هر آيه ى مورد نظر به عنوان مطلب تازه و جديد است قناعت مى نمايم، اكنون به بخشى ديگر از واقعيات اخلاقى و عملى در پرتو قرآن كريم توجه نماييد:

«... لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ...» «1».

نماز و انفاق به اندازه ى لازم به عنوان عبادت خدا و فرمانبرى از دستور و امر حضرت حق در سطور گذشته توضيح داده شد، به اين خاطر از اين آيه ى شريفه در رابطه با احسان به پدر و مادر و اقوام و ايتام و مساكين و گفتار نيك با همه ى مردم، مطالبى را يادآور مى شوم.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نور حسین(ع) در خلقت
خدمت و عبادت پنهانى
زيان پرخورى‏
توحید (1) - جلسه هجدهم – (متن کامل + عناوین)
با هم بودن همسران صالح در بهشت
در دربار یزید(لعنة الله علیه) چه گذشت؟ خواب حضرت ...
رهایی آهو به برکت ضمانت پیامبر اکرم صلی الله ...
حكايتي دربارة كظم غيظ
كبر
توحید (2) - جلسه نهم – (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه چهاردهم
عرفان در سوره یوسف (ع) - جلسه اول
راه تحصيل شرح صدر ، دقّت در مفاهيم قرآن
خدمت و عبادت پنهانى
زيان پرخورى‏
ديدن باطن افراد با نور الهى
اشتیاق خدا نسبت به بندگانش
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ ...
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^