فارسی
جمعه 28 ارديبهشت 1403 - الجمعة 8 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 0

وصيت دوم: فكر كنيد!


2- «و إدامة التفكر فإن التفكر أبو كل خير و امه».

هميشه فكر كنيد: روز، شب، در مغازه، در كلاس و ...، زيرا انديشه پدر و مادر تمام خوبى ها در اين عالم است. حتى اين كه سفارش شده است گاهى به قبرستان برويد و به قبرها نگاه كنيد، براى اين است كه فكر به كار بيفتد. بابا طاهر دراين باره دوبيتى زيبايى دارد:

به گورستان گذر كردم كم وبيش

 

بديدم حال دولتمند و درويش

     

 

درويش موجود در شعر به معنى فقير و ندار است، نه درويش اصطلاحى امروز. در حقيقت، برابر دولتمند است. در گورستان، شاه خوابيده، نخست وزير خوابيده، استاندار خوابيده، ملك التجار خوابيده، آخوند خوابيده، شاعر خوابيده، هنرمند خوابيده، واعظ خوابيده، نويسنده خوابيده. در همين بهشت زهراى تهران هم دولتمرد دفن است و هم عالم و هم گويندگان رده اول اين مملكت كه بعضى هاشان در اين 200 سال اخير نمونه اى نداشته اند. با اين حال، فراموش شده اند و زير خاك ها افتاده اند. در گورستان ابن بابويه تهران كسانى دفن هستند كه صدها جلد كتاب دينى نوشته اند، ولى ديگر كسى يادشان هم نمى كند.

نه درويشى به خاكى بى كفن ماند

 

نه دولتمند برد از يك كفن بيش.

     

مگر كاخ نشينان چند كفن به تن كردند؟ مگر علماى بزرگ، اعليحضرت ها و وكلا و وزرا و مراجع و فقها و نويسندگان را در چه قبرهاى دفن كردند؟ مگر ديواره قبرشان را موزائيك يا كاشى كردند؟

مگر لحدشان را از مس يا از ورق نقره گذاشتند؟ همگى را مثل آدم هاى گمنام در خاك گذاشتند و بند كفن را باز كردند و صورت هاشان را روى خاك گذاشتند. لحد از خشت و سنگ برايشان گذاشتند و خاك از ميان لحدها روى كفنشان مى ريخت. بعد، خاك را گل كردند و با بيل ريختند رويشان و آمدند. سومى و هفتمى و چهلمى و بعد دوره پوسيدن و فراموشى آغاز شد. انگار در اين دنيا نبودند كه نبودند.

بس نامور به زير زمين دفن كرده اند

 

كز هستى اش به روى زمين بر اثر نماند

آن پير لاشه را كه سپردند زير خاك

 

خاكش چنان بخورد كزو استخوان نماند

خيرى كن اى فلان و غنيمت شمار عمر

 

زان پيشتر كه بانگ برآيد فلان نماند.

     

آرى، رفتن به قبرستان براى اين است كه انسان به فكر بيفتد. گويى قبرستان كبريتى است كه شمع فكر و چراغ انديشه را روشن مى كند.

چندى پيش، در بيمارستان به عيادت مريضى رفتم. زمانى كه اين مرد سرپا بود، چه احترامى بين مردم داشت. اما آن روز ديدم بدنش چروكيده و نحيف شده و دو تا لوله در بينى، يك لوله در دهان، يك لوله كنار كليه، يك لوله در مثانه، و يك دستگاه براى تنفس در دهانش است.

اين فرصت خوبى است براى همه ما كه به فكر بيفتيم، زيرا يك روز هم ما اين طور مى شويم، يك روز هم ما بايد برويم زير خاك. حال كه بناست اين طور روى تخت بيفتيم و برويم زير خاك، پس ديگر اين روابط نامشروع براى چه و به عشق چه؟ ربا براى كه و براى چه؟ ظلم براى كه و براى چه؟

خوش به حال آن ها كه عبرت گرفتد و فكرشان نجاتشان داد! به واقع، كسى كه پنجاه سال پيشانى روى خاك گذاشته و صبح و ظهر و مغرب «سبحان ربى الاعلى و بحمده» گفت، چه وحشتى از اين دارد كه در قبر صورتش روى خاك باشد؟ چنين انسانى از فكر مردن شاد مى شوند، چون به ديدار محبوبى مى رود كه شام هاى تيره دنيا را در تاريكى و خلوت با او به رازونياز مى پرداخت و از دورى اش اشك مى ريخت. اگر قرار باشد قبر به چنين انسانى تاريك و تيره باشد، پس «يا نور المستوحشين فى الظلم» چه مى شود؟

*** «اوصيكم بتقوى اللّه و ادامة التفكر فانّ التفكر اب كلّ خير و امّه» ..

پدر و مادر همه خوبى ها انديشه است. انديشه با انسان چه كارها كه نمى كند! شأن آدمى در اين است كه اهل تفكر باشد. جوان ها بايد فكر كنند كه يك جوان هجده ساله چه شد كه على اكبر شد؟ اين خيلى فكر مثبتى است. اگر خود آدم فهميد، كه فهميد، وگرنه، مى رود از يكى مى پرسد كه چطور يك نفر مى تواند مانند على اكبر باشد و همان راه را برود؟

همه بايد فكر كنند كه حرّ چه شد كه حرّ شد و آيا ما هم مى توانيم حر باشيم؟ او مگر چه كرد كه حرّ شد، جز اين كه رنگ ابى عبد اللّه را به خود شزد؟ زن هاى ما فكر كنند كه آسيه، زن فرعون، چه كرد كه خدا درباره اش فرمود:

«ضرب اللّه مثلا للذين آمنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين».

و خدا براى مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامى كه گفت:

پروردگارا، براى من نزد خودت خانه اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و كردارش رهايى بخش و مرا از مردم ستمكار نجات ده.

چه شد كه اين طور شد؟ اين ها همه مايه ها و انگيزه هاى تفكر است.

به گورستان گذر كردم صباحى

 

شنيدم ناله و افغان و آهى

شنيدم كلّه اى با خاك مى گفت

 

كه اين دنيا نمى ارزد به كاهى

     

مرگ همه چيز را از انسان مى گيرد: خانه و مغازه و صندلى و زن و بچه و نوه و شهرت و ... را. پيش از مرگ بايد به اين چيزها فكر كرد، زيرا پس از آن ديگر فايده اى ندارد اگر بگوييم چرا من اين قدر براى داشتن و رسيدن به اين ها خودكشى كردم؟ چرا همه موجوديتم را هزينه غير خدا كردم؟

آرى، اگر دنياى ما با خدا باشد، آن را از ما نمى گيرند. پولى كه خمسش را داده ايم، زكاتش را داده ايم، هزينه خدا كرده ايم، برايمان مى ماند. وجودى كه خرج نماز و روزه و كار خير شده براى انسان مى ماند و بسيار هم پرارزش است. در نتيجه، دنيايى كه به يك پر كاه نمى ارز، دنيايى است كه در آن انسان هيچ منفعتى كسب نكند و جز خوردن و شكم و لباس بدن به چيزى در آن نينديشد.

تو كه ناخوانده اى علم سماوات

 

تو كه نابرده اى ره در خرابات

تو كه سود و زيان خود ندانى

 

به ياران كى رسى هيهات هيهات

     

انسان بايد به عاقبتش فكر كند و فكر كند چطور مى خواهد وارد قيامت بشود و چه مى خواهد جواب بدهد. در قرآن آمده است كه وقتى وارد محشر مى شويد، پرونده تان را به دستتان مى دهند؛ يعنى نمى گذارند كس ديگر آن را بخواند و مى گويند:

«اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا».

به او مى گويند: كتاب خود را بخوان، كافى است كه امروز خودت بر خود حسابگر باشى.

مى فرمايد: بنده من، خودت پرونده ات را بخوان. نه من به اعمالت نمره مى دهم، نه پيغمبرانم، و نه ملائكه. تمام ورق هاى پرونده را خودت بخوان و خودت بگو با تو چه كنم؟

م از قالوا بلى تشويق دارم

 

گنه از برگ داران بيش دارم

چون فردا نامه خواهان نامه خوانند

 

مو در كف نامه، سر در پيش دارم.

     

 


منبع : پایگاه عرفان
1
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ماجراِى عفت ورزيدن يك جوان در برابر پيشنهاد زنى ...
وسائل هدايت - جلسه بیست وسوم (2) - (متن کامل + عناوین)
سخن حضرت سجادعليه‏السلام درباره تواضع
حسد، زمينه‏ساز زشتى‏ها
عالم تكوين و عالم تشريع
نور الهی در سخنان امامان هدایت
استقلال مرد و زن در ازدواج‏
حرف شيطان به گمراهان
علامت روبرگرداندن خدا از بنده‏
خودشناسی - جلسه چهارم

بیشترین بازدید این مجموعه

وسائل هدايت - جلسه بیست وسوم (1) - (متن کامل + عناوین)
وسائل هدايت - جلسه بیست وسوم (2) - (متن کامل + عناوین)
بيان روايت امام صادق عليه السلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
استقلال مرد و زن در ازدواج‏
ارزش اخلاق حسنه‏
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
ایمان و آثار آن - جلسه نهم (1) - (متن کامل + عناوین)
ماجراِى عفت ورزيدن يك جوان در برابر پيشنهاد زنى ...
رحمت حق و عالم رحم

 
نظرات کاربر

مجتبی حیدری ازهمدان-فامنین
ممنون خیلی جالب بود خداونداستادانصاریان راحفظ کندواقعا بیانشان دلنشین است
پاسخ
0     0
30 ارديبهشت 1391 ساعت 02:02 صبح
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^