فارسی
چهارشنبه 21 شهريور 1403 - الاربعاء 6 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نعمت های الهی - جلسه نهمم (2) - (متن کامل + عناوین)

 

توسعه در امور خیر

با نشاط و شاد هم باشید و اگر دوست دارید گردنتان را کج نگهدارید فقط نصف شب در تنهایی و آن‌هم در مقابل خدا چنین کنید، اما روز با قامت راست راه بروید، پول هم اگر نصیبتان شد رویتان را برنگردانید و نگویید من اهل دنیا نیستم، بلکه آن را بگیرید و در راه‌های خیر برای خودتان و زن و بچه و اطرافیان و ایتام و آنان که ندارند خرج کنید. مقداری را هم در صندوق‌های قرض الحسنه بگذارید که ثواب فراوانش به شما برسد.

بنده در یکی از شهرستان‌ها که منبر رفتم یک نفر آمد و گفت: آقا بعضی از افراد که در جبهه هم بوده‌اند و زحمت هم ‌کشیده‌اند و آدم‌های بسیار خوبی هم هستند قرض می‌خواهند که خانه رهن کنند. شما به هیأت مدیره بانک که پای منبرتان می‌آیند سفارش کنید که به این‌ها آسان بگیرند و وام بدهند. گفتم: من به هیأت مدیره بانک کار ندارم، اما به شما که آمدی و این حرف را می‌زنی می‌گویم که در این شهر چند تا از اهل خیر را می‌شناسی؟ همه را جمع کن تا به آنها بگویم که این شهر محدود است، زمین هم دارد و بیایید برای رضای خدا و برای آخرتتان و برای کمک به همنوعانتان زمین تهیه کنید. همه دست به دست همدیگر بدهید تا در این منطقه چند خانه بسازید و به این بچه‌ها بدهید تا در آن عبادت ‌کنند و خدا ثوابش را به شما بدهد. خدا خیرشان بدهد همین کار را هم کردند. امسال که رفتم دیدم، هشتاد تا خانه دویست متری یا صدو پنجاه متری فرش کرده آماده شده است. همان افراد را بردند و در محضر سند خانه‌ها را به نام آنها نوشتند. باز هم در حال خانه ساختن هستند. پس ما نباید بگوییم که ما اهل دنیا نیستم، بلکه باید از این موقعیت استفاده کنیم و از همین‌جا آخرتمان را بسازیم. زرنگ باشیم و همین دنیا را مسجدمان قرار دهیم.

 

سجدۀ روح و جسم

مغز و روح را بگذارید در حال سجده باشد. داشتن اخلاق حسنه که دیشب گفتم شامل صدق، اخلاص، تواضع، خشوع، ایمان، ارتباط با انبیای گرامی خدا و ارتباط با ائمه و اولیاء است، خود سجدة روح است. اعضا و جوارح هم که سجده‌شان معلوم است. چشم وقتی به نامحرم نگاه نکند در حال سجده است، زبان هم که خلاف و دروغ و غیبت نگوید، در حال سجده است؛ دست شما نیز که به مردم کمک کند و اسلحه به روی دشمن بکشد و یا نامه‌ محبت‌آمیز برای هدایت دیگران بنویسد، در حال سجده کردن است؛ قدمتان هم که شما را از منزل تا اینجا می‌آورد در حال سجده است.

)وَ للهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمـَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِـرُون ([12]

هیچ موجودی در عالم وجود، از سجده‌ بر خدا تکبر ندارد. من هم اگر جای خرج کردن نعمت‌های او را بدانم همین باعث ارزش است و ما را در گروه انبیا قرار می‌دهد و به سوی اخلاص می‌کشاند. همین کارهاست که عنایت خدا را جذب می‌کند و همین واقعیات است که یک مملکت را آباد می‌سازد.

شش پیام الهی

بنابراین اگر موجودیت ما در همه نواحی در حال سجده باشد، محبوب خدا می‌شویم. خدای متعال به حضرت داوود(ع) فرمود: به تمام کسانی که روی زمین هستند از قول من شش مسأله را بگو!

يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِي أَنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي وَ جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي وَ مُطِيعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي.[13]

ای داوود به اهل زمین بگو که من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد، همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، مونس کسی هستم که با ذکر من مأنوس باشد، همراه کسی هستم که با من همراهی کند، برگزیدۀ کسی هستم که مرا برگزیند و مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند.

بنابراین، روایت خداوند می‌فرماید من عاشق کسی هستم که عاشقم است. علامت عشق به خدا چیست؟ علامت عشق به خدا این است که شخص هماهنگ با خدا حرکت کند. عاشق خدا، نعمت خدا را به جا مصرف می‌کند؛ عاشق خدا، خدمتگزار به مردم است و مرتب نقشه‌ خوب می‌کشد و با مردم حسن سلوک دارد؛ عاشق خدا، آدم باکرامتی است و هیچ نعمتی را حرام نمی‌کند؛ عاشق خدا، هر چه از بیرون از نعمت‌ها به بدنش منتقل می‌کند همه را به عبادت تبدیل می‌کند. او اضافه برنمی‌دارد و اضافه خرج نمی‌کند. عاشق خدا، خانه‌اش مسجد، و لباسش لباس خدمت است، حرکتش هم حرکت الهی است و زمین برای او خانه‌ محبوب خداست. فرمود:

«حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي»؛ من عاشق کسی هستم که او عاشق من است و این مسأله دوطرفه است. «و جلیس من جالسنی»؛ من همنشین با کسی هستم که او همنشین من است. خدا با همنشین شیاطین که همنشین نیست. خدا همنشین با کسی است که برخوردش با نعمت‌های الهی درست باشد.

«وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي»؛ من مونس آن کسی هستم که همواره به یاد من است.

«وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي»؛ من مصاحب با کسی هستم که مصاحب من است. ما چگونه می‌توانیم مصاحب خدا بشویم؟ از طریق مصرف همین نعمت‌ها در جای خودش.

«وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي» من انتخاب کننده کسی هستم که مرا انتخاب کند.

و این آخری بسیار عجیب است که می‌فرماید: «وَ مُطِيعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي» من که خدا هستم مطیع آن کسی هستم که مطیع من است! چگونه او مطیع من باشد ولی من روی خود را از او برگردانم؟ من مطیع کسی هستم که با استفاده به جا از نعمت‌ها مطیع من است و فرمان مرا اجرا می‌کند.

ادای حقوق دیگران

یک سلسله از نعمت‌ها به گونه‌ای است که اگر بخواهید درست مصرف کنید باید حق دیگران را در آنها ادا نمایید. مثلا نعمت مقام از این جمله است و باید آن را به جای خودش به کار ببرید.

)إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْل ([14]

ای مقام‌داران! مقامتان را درست مصرف کنید. این مقامی که خدا به شما داده است در حقیقت کلید است برای این که قفل مشکلات مردم را باز کنید و وای به حال کسانی که مقامشان به جای این که کلید باشد قفل بشود و مشکلی بر مشکلات مردم بیفزاید. با مردم خوب رفتار کنید و جواب آنان را خوب بدهید. به مردم نگویید بروید و فردا بیایید، بلکه همین امروز جوابشان را بدهید. آن شخصی که به مردم گفت وقت ندارم، وقتی که به مدینه آمد، امام موسی بن جعفر(ع) سه شبانه روز او را به حضور خود راه نداد.[15] مقام، کلید الهی است برای باز کردن قفل مشکلات مردم، نه برای سینه سپر کردن جلوی مردم و نه برای این که بایستید تا درب ماشین را برایتان باز کنند. و نیز وای به حال شما اگر از امر به معروف و نهی از منکر خوشتان نیاید، بلکه باید بپذیرید و قبول کنید؛ چون: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه ».[16]

پرهیز از غرور

مسئولان و کسانی که به مقامی می‌رسند نباید گذشته خود را فراموش کنند. به سلطان محمود غزنوی گفتند: شما این‌قدر به ایاز عشق می‌ورزی در حالی که او در خلوت علیه شما توطئه می‌کند. سلطان محمود برای تحقیق مطلب یک روز ایاز را تعقیب کرد و دید که او به یک ساختمان قدیمی رفت. سپس در اتاقی را باز کرد و داخل آن شد و از آن طرف در را بست. شک محمود هم بیشتر شد. در همین اثنا محمود در اتاق را زد. ایاز پشت در آمد و گفت: کیست؟ محمود خود را معرفی کرد. ایاز هم سریع در را باز کرد و گفت: بفرمایید داخل. محمود دید که ایاز در آنجا یک عدد آینه و یک پالتوی نمدی چوپانی و یک چوب و کلاه دارد. پرسید: اینها چیست؟ ایاز گفت: روز اولی که همدیگر را دیدیم لب چشمه‌ آبی بود و من این پالتوی چوپانی روی دوشم، این کلاه کهنه بر سرم و این عصا در دستم بود. بعد من یک کار خوبی در حق تو کردم که نگذاشتم همان ابتدا از آب خنک چشمه بخوری، چون تو در پی شکار راه را گم کرده بودی و خیلی خسته شده بودی و عرق می‌ریختی و من با این که نمی‌شناختمت برای این که مریض نشوی آب را گل کردم تا همان ابتدا نخوری. اما پس از مدتی که عرقت خشک شد و آب زلال شد آب را خوردی. شما به واسطه خدمت من، مرا بارگاه نشین کردی و  بعد هم خیلی مقرب دستگاه شما شدم. الان برای این که گذشته‌ام را فراموش نکنم هر روز سری به اینجا می‌زنم و جلوی آینه می‌ایستم و به خودم می‌گویم تو همان فرد ندار دیروز هستی، مبادا غرور تو را بگیرد و فریب بخوری.[17] خدا تو را خواست و به تو جمال و مقام و قدرت داد و اکنون آنچه را که خدا به تو داده است با خودش معامله کن.

راهی برای جلوگیری از غرور

یکی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد حسن مامقانی که از شخصیت‌های فوق العاده است نقل می‌کند که من سال اولی که پیش ایشان درس می‌خواندم با ایشان به مجلسی ‌رفتیم. در آن جلسه شخص منبری ‌خواست از مرحوم مامقانی تجلیل بکند. چون مشغول تعریف ایشان ‌شد ‌دیدم که آن مرحوم سرش را داخل عبایش ‌کرد و اصلا به تعریف گوینده گوش نداد و مشغول چیز دیگری شد. من چندین بار این موضوع را از ایشان دیدم. یک روز به آن مرحوم گفتم: آقا چرا تا کسی می‌خواهد از شما تعریف کند شما به داخل عبای خود نگاه می‌کنید؟ مگر داخل عبا چه خبر است؟ ایشان چیزی نگفت، اما من اصرار کردم که می‌خواهم بدانم.

ایشان دست در جیبش برد و کلاهی نمدی درآورد و گفت: من اهل مامقان تبریز هستم وپدرم چوپان بود. هفت هشت ساله که شدم پدرم تعدادی گوسفند به من داد که آنها را به چرا ببرم، این کلاهی که می‌بینی برای پدرم بود و به هنگام چرا و سردی هوا آن را بر سرم می‌گذاشتم. کم کم عشق به درس خواندن در دلم افتاد و آمدم تبریز و مقداری درس خواندم، بعد هم طلبه شدم و نجف رفتم و اکنون آیت الله شده‌ام، اما هر جا می‌روم تا شخصی می‌آید از من تعریف بکند، می‌دانم که این تعریف قاتل من است و برای این که غفلت مرا نگیرد سرم را داخل عبا می‌کنم و کلاه را درمی‌آورم و به آن نگاه می‌کنم و بخودم می‌گویم: حسن تو چوپان دیروز هستی! یادت نرود آیت اللهی و مقام و آبرو مال خودت نیست:

)وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور(.[18]

توفیق مخریق یهودی

برخی درست فهمیده‌اند که راه درست مصرف نعمت‌های الهی چیست. یکی از آنها مخریق یهودی بود که در مدینه همه او را می‌شناختند و یهودی پر و پا قرصی هم بود. نزدیک جنگ احد به نزد علمای یهود رفت و گفت: یک سوال از شما دارم و آن این که آیا پیامبری که در تورات از او صحبت شده است همان پیامبر اسلام است؟ آنان منکر شدند، اما او که ثروتمندترین یهودی مدینه هم بود، به نزد پیامبر آمد و گفت: من مدتی است مراقب شما هستم و آنچه را در تورات و انجیل خوانده‌ام در شما می‌بینم. این‌ علما الان به ما دروغ می‌گویند. لذا من می‌خواهم مسلمان بشوم و سپس جانانه مسلمان شد. بعد هم گفت: یا رسول الله! من با زن و بچه‌ام خرجمان کم است و می‌خواهم همه اموالم را به شما واگذار کنم. پیامبر هم قبول کرد. پیامبر اکرم(ص) دو دوره در عمرش صدقات عجیبی داد: یکی دوره‌ای بود که با خدیجه پیوند زناشویی برقرار کرد و او همه ثروتش را به پیامبر واگذار کرد؛ پیامبر هم عاشقانه همه آن اموال را خرج اسلام کرد. یک برهه هم همینجا در مدینه بود که این مخریق یهودی تمام ثروتش را به پیامبر بخشید و پیامبر تا مدت‌ها با این ثروت، مشکل مردم را حل می‌کرد. مخریق تازه مسلمان شده به پیامبر گفت: شنیده‌ام می‌خواهید به جنگ بروید، من هم اجازه می‌خواهم به جبهه بیایم. پیامبر هم به او اجازه داد و او با کمال میل در جبهه‌ احد شرکت کرد و سپس جزء شهدای احد شد.[19] مخریق دانست که با نعمت‌های خدا چگونه عمل کند و آنها را در کجا مصرف نماید و در نتیجه عاقبت بخیر نیز شد.


 



[12]. نحل (16): 49.

[13]. الجواهر السنيه: 94 ؛ بحارالانوار: ج 67/ 25. مسكن الفؤاد:17 ؛ بحارالأنوار: 67/ 26، باب 43 ح 28 « فِي أَخْبَارِ دَاوُدَ(ع) يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِي أَنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي وَ جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي وَ مُطِيعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي...»

[14]. نساء (4): 58؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش برگردانید، و چون میان مردم به داوری نشستید به عدالت داوری کنید!

[15]. بحار الأنوار: 48/ 85، ح 105.

[16]. عوالي اللئالي:1/129،ح3؛ بحارالأنوار:72/38، باب35؛ همۀ شما نگهبانید و از همه شما از آنچه نگهبان بوده‌اید پرسیده خواهد شد.

[17]. پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از مجلۀ آیینۀ میراث، شماره 26، مقاله «عشق محمود به ایاز...»، محمد مجوزی.

[18]. مائده (5): 7؛ و نعمت‌های خدا را بر خود، و پیمانش را در لزوم اطاعت از او و پیامبرش که شما را مؤکداً به آن موظف نموده یاد کرده، قلباً مورد توجه قرار دهید؛ زیرا گفتید به گوشِ قبول شنیدیم و در مقام اطاعت برآمدیم. از خداوند اطاعت کرده، از محرّماتش بپرهیزید، قطعاً خداوند به آنچه در سینه‌هاست داناست.

[19]. امتاع الاسماع مقريزى: 46 ؛بحارالأنوار:20/ 130، باب 12؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 14/ 260.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ارسال پیامبر برای تزکیۀ بشر
تهران حسینیهٔ هدایت دههٔ سوم محرم پاییز1395 ...
تهذیب نفس، راه رسیدن به معشوق واقعی
عاقبت گریه‌کنان بر حسین(ع)
بهشت، قیمت جهاد در راه خدا
عدالت در همه شؤون زندگى
تقوا، مجمع خير دنيا و آخرت
وصيت دوم: فكر كنيد!
تعداد فرزندان و رسيدگى به آنها
بهشت در قبال طاعت‏

بیشترین بازدید این مجموعه

اتصال به حق با بصيرت‏
تعداد فرزندان و رسيدگى به آنها
3- دقت در عمل‏
زليخا و نگاه محدود او
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
اقسام عبادت‌ها
نعمت های الهی - جلسه پنجم - (متن کامل + عناوین)
نعمت های الهی - جلسه نهمم (2) - (متن کامل + عناوین)
قم/ بیت آیت‌الله‌العظمی بروجردی/ دههٔ اول ...
گلپایگان/ مسجد آقامسیح/ دههٔ اول ربیع‌الثانی/ ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^