فارسی
يكشنبه 25 آذر 1403 - الاحد 12 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مهرورزى امير مؤمنان عليه السلام با پيرمرد مسيحى كورى كه گدايى مى‏كرد

 

در زمان حكومت اميرمؤمنان عليه السلام و در اوج قدرت آن، روزى حضرت داشت تنها با غلامش قنبر در كوفه حركت مى كرد كه در مسيرى ديد پيرمرد مردى با محاسن سفيد نشسته و دارد گدايى مى كند. خيلى ناراحت شد. در همان جا، بغل پيرمرد نشست و گفت: پدر! وقار شما، سن شما و محاسن سفيد شما اقتضاى گدايى نمى كند. شما آبرو داريد. شما آقاييد. با اين گدايى، به آبرو و به آقايى تان لطمه مى خورد. پيرمرد گفت: آقا! كارمند وزارت دارايى بودم كه پير و كور شدم. وزير دارايى، على بن ابى دافع، يك روز من را خواست و گفت: آقا! ديگر از دست تو كارى برنمى آيد، پس به سلامت برو. به خدا قسم، على مى خواست مثل مادر داغديده گريه كند. آدم هاى ديندار خيلى دل نازك هستند. به قنبر فرمود: برو على بن ابى دافع را بردار و پيش من بياور. قنبر رفت و به وزير دارايى گفت: على با تو كار دارد. على بن ابى دافع دوان دوان آمد. حضرت به او گفت: تا وقتى اين پيرمرد جان داشت و بدنش سالم بود، از او كار كشيدى، وقتى هم كه كارى از او برنمى آمد، بيرونش كردى. الان او با زن و بچه اش چكار بايد بكند. آيا خوب است كه يك نفر را اين جور به خاك سياه نشانده اى؟ ابن ابى دافع گفت: على جان! اين آدم سر پا بود و كار هم خوب مى كرد. ولى اكنون او ديگر توان كار ندارد. در ضمن، مسيحى هم هست. حضرت گفت: من به دينش كار ندارم. حالا زن و بچ او از كجا بياورند بخورند؟ الان اگر بچه اين پيرمرد، دخترش، دامادش، عروسش و نوه هايش بگويند، بابا بزرگ! ما مى خواهيم كه امشب مهمانى به خان شما بياييم، او چقدر بايد خجالت بكشد. چه جورى به اين ها بگويد كه نيايند. حضرت به آن پيرمرد گفت: وقتى سرپا بودى، چقدر حقوق مى گرفتى؟ او گفت: على جان! اين مقدار حقوق مى گرفتم. حضرت فرمود: با اين مقدار حقوق، زندگى ات كاملًا تأمين مى شد؟ پيرمرد گفت: آرى، على جان!

همان جا حضرت به ابن ابى دافع گفت: اسمش را بنويس و تا زنده است حقوقش را بده.

ديندار نسبت به كارافتاده ها، بى اعتنا نيست و مى گويد، اگر اين كارفتاده، ادارى است، حقوق بازنشستگى دارد و از اين راه تأمين مى شود، و اگر او ادارى نيست و حقوق بازنشستگى ندارد، بر منِ ديندار واجب شرعى است كه زندگى او و زن و بچه اش را از سهم زكات، از سهم خمس، از صدقه، از انفاق اداره بكنم؛ يعنى بايد نگا هر مؤمنى به هم انسان ها، نگا به عنوان بندگان خدا باشد. در بين اين بندگان خدا هم يهودى، مسيحى، آشورى و زرتشتى وجود دارد. ديندار نان رسان است؛ ديندار آدم مهربانى است؛ ديندار آدم با محبتى است.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

صله با قاطع رحم
اندیشه در اسلام - جلسه پانزدهم
3. در استفاده از حلال دنيا احتياط مى‏كنند (و ...
تشبيه مرگ به حمام‏
مرگ و فرصتها - جلسه بیست و هفتم
اهل بهشت همراه خويشان خود
مؤمن، در جايگاه نبوت
شعر مرحوم صدر در رثاى مرحوم حائرى
عدالت در دنیا
دوری از محرمات، ثمرهٔ ایمان و عمل صالح

بیشترین بازدید این مجموعه

خودشناسی - جلسه اول
اندیشه در اسلام - جلسه پانزدهم
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
توبه آغوش رحمت - بحث سوم - قسمت سوم (متن کامل ...
3. در استفاده از حلال دنيا احتياط مى‏كنند (و ...
نشان ششم: كم كردن معاشرت با زنان‏
مؤمن، در جايگاه نبوت
مقايسه رحمت و مهربانى مادر و خدا
ادعای مالکیت بدون عبودیت
نقل رحمت‌های الهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^