فارسی
سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 20 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه دوم (2) – (متن کامل + عناوین)

 

حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا

سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مى رود، صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟ گفت: خوبم، كارى را مى خواهم به خواست خدا انجام بدهم.

سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟ گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.

سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى خواهم مشغول عبادت شوم. بعد سعدى در جواب تاجر گفت:

 

 

آن شنيدستم در اقصاى غور

 بار سالارى بيفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنيا دار را

 يا قناعت پر كند يا خاك گور[11]

 

 


غور يعنى بيابان، سعدى گفت: من جز اين نمى دانم كه تو را اگر بخواهند ساكت كنند بايد خاك گور بر دهانت بريزند، و الا اگر رهايت كنند، مى خواهى همه دنيا را بگيرى، بعد مى خواهى بيايى عبادت كنى.

 

حفظ از خطر با پذيرش هدايت الهى

خطرها قطعى و يقينى است، نيمى از اين خطرها در باطن سنگر گرفته و نيمى ديگر از اين خطرها از مقولات بيرون است تا زمانى كه اين مقوله فعال نشود خطرهاى ديگر ساكتند، چشم خطرها كه به آنها بيفتد طغيان مى كنند، شروع به فعاليت مى كنند؛ اينجاست كه پروردگار در قرآن مى فرمايد:

بر من خدا واجب است اين موجودى را كه خلق كردم و خالقى هستم كه به اين موجودم عشق مى ورزم، عاشق نگران محبوب است، عاشق، خطر را نمى خواهد، عاشق رنج معشوق را نمى خواهد:

 

« وَ لاَ يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ »[12]

 

من يقينا و مسلما هيچ خطرى را براى بندگانم نمى پسندم ـ براى آن كه آنها دچار خطر و ضرر و زيان و خسارت نشوند، من هدايت آنها را به طرف حقايق بر خود واجب كردم:

 

« قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ »[13]

 

اگر هدايت من را قبول كنيد، از همه اين خطرات در امان مى مانيد، چون نور هدايت من، همه مايه هاى خطر را تعديل مى كند و همه را به مايه هاى مفيد تبديل مى كند، بدن و روح و گوش و چشم و شكم و شهوت سودمند مى شوند. اگر هدايت من را قبول كنيد، همه اين خطرها را در آغوش خود تعديل مى كند، همه چيز را سر جاى خود بر مى گرداند نما مى دهد.

اين آتش باطن نمرود را تبديل به گلستان مى كند و اين بت خانه وجودتان را بانور هدايت مى شكند، چنان كه پيغمبر  صلى الله عليه و آله وارد كعبه شد سيصد و شصت عدد بت بود و با رفتن پيامبر  صلى الله عليه و آله همه ريخت،[14] با آمدن هدايت، تمام بت ها سرنگون مى شوند و باطنت خانه توحيد و ايمان و محبت و انكسار و تواضع مى شود و بيرون تو هم خانه عبادت و خدمت به خلق مى شود.

 

رحمت الهى تا آخرين نفس

بر من خدا واجب است هدايت را به سمت شما بفرستم كه شما دچار خطر در دنيا و آخرت نشويد، اما چه وقت در را مى بندد و رهايمان مى كند كه در خطر دست و پا بزنيم و هلاك شويم؟

در قرآن مى گويد: من هيچ وقت در را نمى بندم، مگر با مردن تو، درها بسته مى شود، وقتى خطرها با تو باشد و ادامه بدهى تا بميرى، خودت درهاى رحمت را بسته اى، من درهاى رحمت را بر روى تو نمى بندم، تا نفس دارى در توبه من به روى تو باز است. من در را نمى بندم، من بخيل نيستم كه در را ببندم، براى چه در را ببندم؟

 

رحمت پروردگار در روز عاشورا

لحظات آخر عمر ابى عبدالله  عليه السلام بود كه از جنگ دست كشيد، ديگر هم نمى خواست به خيمه گاه برگردد، خسته، تشنه، گرسنه، داغ ديده، نوك نيزه را محكم در زمين فرو كرد، يك چند قدمى در زمين راه رفت، همين طور كه روى اسب نشسته بود براى رفع خستگى تكيه به نيزه داد، لشكر هم آرام شد، امام در
حالى كه تكيه داده بود، صداى گريه زنها و دخترها را شنيد.

دو برادر جلوى لشكر كنار عمر سعد بودند، اين دو برادر ابوالحتوف بن حرث انصارى و سعد بن حرث انصارى كه بالاى پنجاه سال سنشان است بودند، تمام شب و روز جنگ نهروان را به قصد كشتن اميرالمؤمنين  عليه السلام با اميرالمؤمنين  عليه السلامجنگيدند. زمانى هم كه اميرالمؤمنين  عليه السلام شهيد شد، ده سال با امام مجتبى  عليه السلاممخالفت كردند، ده سال با ابى عبدالله  عليه السلاممخالفت كردند تا
شنيدند امام حسين 
 عليه السلام به كربلا آمده است، آمدند كربلا تا امام حسين  عليه السلام را به شهادت برسانند، از صبح عاشورا هفتاد و يك نفر كشته شده اند و اين دو نفر هم در كشتن آنها دخيل بوده اند، يا تير زده اند يا نيزه. يك مرتبه امام از آن حالت تكيه كنار آمدند و فرمودند:

 

«الا ناصر فينصرنا الا من ذاب يذب عن حرم رسول الله»[15]


 

يعنى امام غرق اميد است كه من تنها نيستم باز هم هستند كسانى كه مرا يارى كنند؟

برادر كوچك به برادر بزرگتر نگاه كرد، گفت: چرا ايستادى؟ گفت: چه كار كنم؟ گفت: هنوز خجالت نكشيدى، صداى اين مظلوم و پسر پيغمبر را شنيدى، باز هم ايستادى؟ گفت: چه كار كنم برادر؟ گفت: برگرد به اين نامردها حمله كن و بگو كه اشتباه كردى، حمله كردند، مدتى گذشت، دو تا برادر از اسب به زمين افتادند، يك لحظه ديدند پسر فاطمه بالاى سر آنها رسيد، به رويشانلبخند مى زند، خدا شما را مشمول رحمت خود قرار دهد.[16]

آن وقت هزار و پانصد سال كنار اين دو تا برادر در همه دنيا رو به قبله مى نشينيم و گريه مى كنيم و مى گوييم: «السلام عليكم يا انصار دين الله»، آيا در رحمت و هدايت بسته است؟ چه كسى در را بسته است؟ آيا خداى كريم در را بر روى كسى مى بندد؟ نه، من با ادامه گناهانم در را مى بندم، به خدا ربط ندارد.

 

واجب بودن هدايت

هدايت واجب است يا مستحب؟ از همه واجبات واجب تر است، اگر هدايت نباشد،

 

« لَكُنتُم مِّنَ الْخَـسِرِينَ »[17]

 

قرآن مى فرمايد: يك نفرتان در اين عالم استفاده نمى كنيد، همه دچار زيان مى شويد، هدايت بايد باشد.

 

ارزش هدايت

ارزش هدايت تا كجاست؟ كسى كه هدايت مى شود مؤمن، آرام، باادب، باوقار و باتربيت مى شود.

پيامبر مى فرمايد: اين انسانى كه هدايت شده و از دنيا رفته است را غسل مى دهند و كفن مى كنند و در قبر مى گذارند، در قبر را مى بندند و مى روند ـ ارزش هدايت تا سماوات را پر مى كند ـ جبرئيل بلند مى گويد: خدايا! بنده مؤمن تو را تنها گذاشتند و رفتند، اكنون اگر در برزخ چشمش را باز كند و ببيند تنهاست به وحشت مى افتد اجازه مى دهى كنار او برويم؟

خطاب مى رسد: نه! بنده من هفتاد سال در دنيا بود يك دفعه در خانه تو را زد؟ دست به طرف تو دراز كرد؟ حاجتش را به تو گفت؟ ميكائيل هم همين جواب را مى شنود، اسرافيل هم همين جواب را مى شنود، بعد مى گويد: ملائكه ببينيد. خودش با صداى خودش ميت را صدا مى زند، بنده من تنها شدى؟ غصه
نخورى تا قيامت مونس تو من هستم.
[18]

خدا با انسان انس بگيرد چه حالى به انسان دست مى دهد، تا قيامت خدا با او هست، روز قيامت همين مؤمن مرد يا زن:

 

« مَنْ عَمِلَ صَــلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ »[19]

 

همين شخص را وقتى به او مى گويند: به بهشت برو روى تخت مى نشيند، صداى خدا را مى شنود:

 

 

« سَلَـمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ »[20]

 

با اين كه ما كوچكتر هستيم، ما بايد به خدا سلام كنيم، اما خدا مستقيما مى گويد: اين صداى رب رحيم است كه دارى مى شنوى، من دارم به تو سلام مى كنم. واقعا چه خبر است.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 

 پی نوشت ها:



 

[10] ـ الخصال: 1/52، بحار الأنوار: 70/90، باب 122، حديث 63؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِيَ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الآْخِرَةَ وَ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ هَذِهِ الآْخِرَةُ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الآْخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمُ الْيَوْمَ فِي دَارِ عَمَلٍ وَ لاَ حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِي دَارِ حِسَابٍ وَ لاَ عَمَلَ.»

 

[11] ـ سعدى شيرازى.

[12] ـ زمر 39 : 7؛ «و كفر را براى بندگانش نمى پسندد.»

 

[13] ـ بقره 2 : 38؛ «گفتيم : همگى از آن [ مرتبه و مقام ] فرود آييد؛ چنانچه از سوى من هدايتى براى شما آمد، پس كسانى كه از هدايتم پيروى كنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگين شوند.»

 

[14] ـ الإحتجاج: 1/214؛ «قَالَ عَلِيٌّ  عليه السلام لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ  صلى الله عليه و آله قَدْ نَكَسَ عَنِ الْكَعْبَةِ ثَلاَثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ صَنَماً وَ نَفَاهَا عَنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ أَذَلَّ مَنْ عَبَدَهَا بِالسَّيْفِ.»

 

[15] ـ بحار الأنوار: 98/361، باب 31، حديث 1.

 

[16] ـ مع الركب الحسينى: 232، الخوارج؛ پژوهشى پيرامون شهداى كربلا: 179، سعد بن حارث انصارى؛ «ورد في أكثر كتب المقاتل والتراجم أنّ سعد بن الحرث الأنصاري العجلاني وأخاه أبا الحتوف كانا من الخوارج المحكّمة وخرجا مع ابن سعد إلى قتال الحسين  عليه السلام، ولمّا قُتل أصحاب الحسين  عليه السلام، و جعل يقول: «الا ناصر فينصرنا الا مِن ذاب يذب عن حرم رسول اللَّه  صلى الله عليه و آله فسمعن النساء والأطفال نداء الحسين  عليه السلام» و سمعته النساء و الأطفال فتصارخن، و سمع سعد و أخوه أبوالحتوف النداء من الحسين  عليه السلام والصراخ من العيال، فمالا مع الحسين  عليه السلام على أعدائه حتّى استشهدا بين يديه.

سعد بن حارث انصارى و [ابو] الحَتُوف از شهداى نيك فرجام كربلايند. اين دو برادر كه بر مذهب خوارج بودند، با لشكريان عمر سعد، از كوفه به كربلا آمدند. بعد از ظهر عاشورا، با شنيدن نداى استغاثه امام حسين عليه السلام و صداى گريه كودكان و زنان اهل بيت  عليهم السلام، هدايت الهى نصيب آنان گرديد، از گمراهى نجات يافته، به يارى حقّ شتافتند و با دشمنان امام  عليه السلام به جنگ برخاستند. اين دو، پس از كشتن ومجروح كردن جمعى از افراد دشمن، خود نيز به شهادت رسيدند.»

 

[17] ـ بقره 2 : 64؛ «قطعاً از زيانكاران بوديد.»

 

[18] ـ تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين: 1/13 [سوره فاتحه آيات 1 تا 7]؛ «چنان كه در آثار آمده كه چون بنده مؤن را به قبر در آورند و سر قبر را استوار كرده دوستان و مصاحبان همه باز گردند و او را در كنج لحد تنگ و تاريك تنها بگذارند حق سبحانه و تعالى از روى لطف و بنده نوازى خطاب كند باو كه عبدى بقيت فريدا وحيدا اى بنده من در اين كنج لحد تنها مانده آن دوستان و ياران كه از براى ايشان در حق من عصيان مى كردى و رضاى ايشان را برضاى من اختيار مى كردى تو را اينجا تنها بگذاشتند (فانا رحمك اليوم رحمة تتعجب الخلائق منها) امروز تو را برحمت شامله خود بنوازم چنان كه همه خلايق از آن تعجب نمايند پس خطاب فرمايد به فرشتگان كه اى ملائكه من اين غريبى است بى كس و بى يار و از وطن و ديار خرد جدا افتاده و از همنشينان خود دور شده و الحال در اين كنج لحد مهمان من است آنچه مقدور شما مى شود بروى كرم و احسان نمائيد و درى از جنت بر او گشائيد و قبر او را موسع و منور سازيد و انواع رياحين و موايد نزد او حاضر كنيد و بعد از آن او را بمن واگذاريد كه بمقتضاى (اللَّه مونس كل وحيد) مونس و همنشين او خواهم بود تا روز قيامت.»

 

[19] ـ نحل 16 : 97؛ «از مرد و زن ، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است.»

 

[20] ـ يس 36 : 58؛ «با سلام [ ى پرارزش و سلامت بخش ] كه گفتارى از پروردگارى مهربان
است .»

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بيا بهشتت دهم نرو تو در نار ما
صبر، مايه درونى و نفسانى‏
کلمات الهی
دستور قرآن به ترك مداهنه با كفار و مشركان‏
لياقت جنات عدن الهى
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه دوازدهم
شیراز/ شاه‌چراغ/ دههٔ سوم ذی‌القعده/ ...
برخورد پيامبر با اسير كافر
عنايت عام و عنايت خاص پروردگار
آثار و برکات روزه داری

بیشترین بازدید این مجموعه

احترام خدا به نفس پاك‏
پاداش تبليغ پيامبر صلى الله عليه و آله‏
پاداش عمل صالح دشمنان‏
حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
بيا بهشتت دهم نرو تو در نار ما
بلاهای خودساخته
کلمات الهی
تهران_ حسینیه همدانیها رمضان94 سخنرانی نهم
جایگاه کسب معرفت در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
آغاز سفر آفرینش انسان از خداوند

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^