اگر بخواهيم مسأله را بيشتر موشكافى بكنيم بايد گفت: يوسف عليه السلام در مقابل جاذبه هاى قوى كمال مقاومت را به خرج داد. به خاطر همين محاسبه زليخا در مقابل هيچ يك از اين چهارجاذبه مقاومتى نداشت، به محض جلوه جاذبه، دست بسته، پا بسته، عقل بسته، روح بسته تسليم بود.
خود ما در مقابل حق چقدر تسليم هستيم، چقدر حق را به حقدار مى دهيم، مگر قرآن مجيد، علنا ربا را حرام و گناه كبيره اعلان نكرده؟ پس اينهايى كه ربا مى خورند براى چه مى خورند؟ چرا تسليم حق نيستند، چون
« وَ أُشْرِبُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ »
مايه عبادت پول را در خود تزريق كرده، به جاى عبادت خدا؛ بنده پول است. رباخورى علت ديگرى دارد؟ به او بگو كه ربا حرام است، مى خندد.
قرآن مجيد مگر در سوره نساء معشوقه پنهانى گرفتن را حرام نكرده است؟ روابط نامشروع پنهان از ديد ديگران چرا؟ چون گوساله شهوت را
« وَ أُشْرِبُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ »
به قلبش تزريق كرده. تسليم حق نيست.
اما يوسف محاسبه گر، چقدر زيبا زندگى مى كند، زليخايى كه زندگى را محاسبه نمى كند و محور را بدن و لذت هاى بدن قرار مى دهد، دست به هر كار نامشروعى مى زند. وجدان خواب، عقل اسير، قلب تاريك، انسان را خيلى راحت دربست تسليم باطل مى كند.
حضرت يوسف عليه السلام در مقابل چهارجاذبه قرار داشت، زليخا هم همينطور.
جاذبه اول شيطان است. شيطان مگر جاذبه دارد؟ خيلى شديد. اينقدر هنرمند است كه قرآن مى فرمايد:
« زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَــلِهِمْ »
كثيف ترين زشتى ها را در مقابل چشم انسان، چنان زيبا نقاشى مى كند كه همه دل ها را ببرد.
مگر ماهواره ها اين كار را نمى كنند، در مملكت ما شيطان چقدر نيرو دارد، از دختر چهارده ساله زيبا تا دلالان فحشا، تا پخش كنندگان مبتذل ترين فيلمها و سى دى ها، « زُيِّنَ لَهُمْ » اگر باطن اين مسائل از طريق قرآن ديده بشود و محاسبه بشود،
آدم دنبالش نمى رود.
منبع : پایگاه عرفان