فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

بر سـر سـرنیـزه از محمدرضا سروری

بر سـر سـرنیـزه  از محمدرضا سروری
بر سـر سـرنیـزه می تـابـد  سـری مـی درخشـد همچـو مـاه و اختـری او که خـود دل ناگـران خواهـرسـت مـی بــرد از دل قــرار خــواهـری عصـر عاشوراسـت و پـایـان نبـرد ســوزد از آتــش خیــام حیـدری تیـرو سنگ ریـزند چـو باران بهـار بـر ســر گـلخـانـه ی ...

خواب شیطان بدون تعبیر است از حسنا محمد زاده

خواب شیطان بدون تعبیر است از حسنا محمد زاده
به امام سجاد (ع) مانده ام از کجا شروع کنم،پای شعرم به درد زنجیر است واژه هایم به گریه افتادند،چه شروعی!چقدر دلگیر است ! یک طرف بوی درد می آید،بستری غرق در ستاره شده یک طرف بوی خون و خاکستر،همه جا ازدحام شمشیر است آتش افتاده بر دل صحرا ،دارد از ...

خون می شوند از جگر داغ ، ناله ها از یوسف رحیمی

خون می شوند از جگر داغ ، ناله ها از یوسف رحیمی
خون می شوند از جگر داغ ، ناله هاوقتی که زخم می چکد از باغ لاله ها خورشید ها به رنگ شفق در غروب خونمهتاب ها اسیر کبودی هاله ها بی تاب شیر خوارة خود مادران اشکدلتنگ از فراق پدر ها ، سه ساله ها وقتی که پلک گریه شان زخم می شودباران لاله می چکد از چشم ژاله ...

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت ار یوسف رحیمی

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت ار یوسف رحیمی
شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت   در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز نتهائیش یاور نداشت   بامهای خانه های مردم بیعت فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت   می چکید از مشک هاشان جرعه ...

تیغ زبان‏ از صابر همدانی

تیغ زبان‏ از صابر همدانی
چون به میدان دید عباس جوان  برنیامد کاری از تیغ زبان    بلکه آن اندرزهای سودمند  حمل شد بر ضعف شاه ارجمند    گفت با آن پندها، کو جای عذر  تا نهد دشمن در آن جا پای عذر؟    زانکه درهای نصیحت سفته ام  گفتنی هائی که باید گفته ام    چون که وعظ و پند ...

زینب ازقیصر امین پور

زینب ازقیصر امین پور
دلش دریای صدها کهکشان صبرغمش طوفان صدها آسمان ابردو چشم از گریه همچون ابر خستهز دست صبر ِزینب، صبر خستهصدایش رنگ و بویی آشنا داشتطنین ِموج آیات خدا داشتزبانش ذوالفقاری صیقلی بودصدا، آیینه ی صوت علی بودچه گوشی می کند باور شنیدن؟خروشی این چنین ...

شعلهء شیرین ازمحمد علی قاسمی

شعلهء شیرین ازمحمد علی قاسمی
تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهیدیا به دریا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهیدچون اباالفضلِ پر از عشق بیایید همهبین گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهیدتشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش امدر دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهیــدحــربهء حـــرمله ها با ...

شعری از محمد رضا آقاسی

شعری از محمد رضا آقاسی
اي صبا از ما بگو با كربلااي نماز ما به خاكت مبتلاتا به كي دور از تودر خود سوختنچشم بر راه نسيمت دوختنيا جنون كن راه خود را بازكنيا مرا آماده ي پرواز كنبر سر ني زلف ما را تاب دهماهيان را رخصت گرداب دهآنچنان كن تا نماند در زميناز وجودم غير آهي آتشينگفت ...

ای پر پرواز تو دستان تو از امیر عاملی

ای پر پرواز تو دستان تو از امیر عاملی
ای پر پرواز تو دستان تو جان حسین جان علی جان تو مشق جنون کرده به کرب‌و‌بلا با دل دیوانۀ ما آشنا ای قمر لشکر هفتاد و دو تاج سر لشکر هفتاد و دو زمزم جوشان ولایت تویی ختم سخن جان ولایت تویی " چار امامی که تو را دیده‌اند دست عَلَم‌گیر تو ...

آمد صدای العطش از کودکان بگوش ازسید عبدالله حسینی

آمد صدای العطش از کودکان بگوش ازسید عبدالله حسینی
آمد صدای العطش از کودکان بگوشوامانده بو دجله لب تشنه از خروشخون علی که در رگ عباس میدویدآمد ز روی غیرت و مردانگی بجوشبرخود نهیب زد که نباید نظاره کردبرخیز هر چه هست ترا در توان بکوشوقت دلاوریست به همت میان ببند هنگام یاوریست رکاب از وفا بپوشاز جای ...

قالی شدم تا بر سر دار شما باشم از سید محمد حسینی

قالی شدم تا بر سر دار شما باشم از سید محمد حسینی
قالی شدم تا بر سر دار شما باشمسردار زیر پای زوٌار شما باشم من والدینم را فدای مویتان کردمشاید که قسمت شد که عمار شما باشم دیوانه ام اما شفا هرگز نمیخواهمخیلی دعا کردم که بیمار شما باشم   دارد محرم میرسد عشاق برخیزیدامسال قسمت شد که چاپار شما ...

برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست از رضا اسماعیلی

برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست از رضا اسماعیلی
برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست برای لاله شدن،فهم لاله ها کافی ست ندای "هل من..." سالار کربلا آمد برای گفتن لبیک، این ندا کافی ست میان ماندن و رفتن، دچار تردیدی مکن به غفلت و تردید اقتدا، کافی ست نه با حسین و نه با لشکر یزیدی تو ! زلال و آینه گون شو ...

روز نخستین که صلا زد بلا از عبدالرحیم سعیدی راد

روز نخستین که صلا زد بلا از عبدالرحیم سعیدی راد
روز نخستین که صلا زد بلاعشق پدید آمد و شد کربلا سلام بر تو ای کربلای عزیز!  تو تنها یک قطعه زمین خشک و تفدیده نیستی که در یک گوشه از کره خاکی افتاده باشد و هر سال در ماه محرم نام عزیزش ورد زبانها بشود.تو سرزمین پر رمز و رازی هستی که عارفان هم از درک ...

او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی نیکو

او روز شهود خویش را می‌دانست  از محمدرضا محمدی نیکو
او روز شهود خویش را می‌دانست   گودال فرود خویش را می‌دانست   چون شاعر چیره‌ای از آغاز سخن   پایان سرود خویش را می‌دانست ...

با ناله و شور و شین بر می گردد ازیوسف رحیمی

با ناله و شور و شین بر می گردد ازیوسف رحیمی
با ناله و شور و شین بر می گردد با مویه‌ی زینبین بر می گردد انگار پس از چهل غروب خونبار امروز سر حسین بر می ...

کنارِ کلمة فُرات از ضیا الدین خالقی

کنارِ کلمة فُرات از ضیا الدین خالقی
من دستهایی دارم از جنسِ قلم که گاهی قلمِ شعری را در من قلم می‌کند، و دستم را قلم می‌کند، تا از خود ننویسم، تا خواسته‌های خود را قلمی نکنم. من دستهایی دارم همچون دستهای یکی از سربازانِ گمنامِ حضرتِ عباس(ع)، که هر دو دستم را می‌دهم برای آب، حتی برای ...

و یک رگ از خون من از علیرضا شکر ریز

و یک رگ از خون من از علیرضا شکر ریز
و یک رگ از خون من بیابان ها را آبیاری می کند این منم آزاده ی زمین آسمان حالا کفش هایت را از  شانه ات بردار خاک از  سایه ی شمشیر خالی شده ا ست من با آبروی آب بازی نکردم . مرا سنج بزن   دمام در چراغ نفتی مادر بزرگ خون من هنوز روشن است ...

دام آتش از حسنا محمد زاده

دام آتش از حسنا محمد زاده
چه می شد که پروانه در دام آتش نباشد؟ پرِ بسته با هیمه ها در کشاکش نباشد قرار است اگر قلب دنیا بسوزد ... بسوزد ولی شعله اش این همه داغ و سرکش نباشد قرار است مهمان بیاید برای خرابه ولی سینه اش بی قرار  و مشوش نباشد سر بی تنی سر به صحرا گذارد ... ولی نه ...

ساغــــــر وصـل را به دستش دادند از سعید سلیمانپور ارومی

   ساغــــــر وصـل را به دستش دادند از سعید سلیمانپور ارومی
                             ساغــــــر وصـل را به دستش دادند                                      چندی ز پی نظــــاره اش استادند                             دیدند دو دست او پی سجده ی شکر                                     از شانه ...

خــون تــو آفـــتـاب شـد از بـام هـا گـذشــت از رضا معتمد

خــون تــو آفـــتـاب شـد از بـام هـا گـذشــت از رضا معتمد
  خــون تــو آفـــتـاب شـد از بـام هـا گـذشــت          شـد کـوه ســیـل و بر سر بدنـام ها گـذشـت          نـامــت شـــراب کـوثـر ایـمان و عشـق بـود          صــدها هـزار جـرعـه شـد از جام ها گذشت          آن ظـهـر تـشـنـه فاصـله ی بـا تـو را ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^