چقدر ماه خدایی دلم هوای تو داردتو که خدای وفایی دلم هوای تو داردتو ماه سینه ی عشقی که نور مهر تو آریمرا نموده هوایی دلم هوای تو داردچقدر گشته ام ای ماه تمام دشت و دمن رابگو بگو که کجایی دلم هوای تو داردجمال روی تو را می دهد نشانم آبنشسته ام که ...
جاری شد از خویش و سرازیر از حرم شد
دل را به دریا داد و سلطان کرم شد
از تشنگی زخمِ عمیقی بر جگر داشت
آهسته آهسته قدم از خیمه برداشت
آمد ولی با چشم خون، نزدیک دریا
دریا ندیدم تا کنون نزدیک دریا
آب از سرِ جایِ خودش ناگاه برخاست
تعظیم کرد و گریه ...
هنوز آسمان را تا اینکه به رنگ بنشینه فاصلهای است، و چرخ حرکت دورانی خویش را هر روز به تکرار میسپارد. در هیچ کجای زمین اینچنین خاکی نیست که توان تحمل میخهای خیمههای تو را داشته باشد. عمودهای زمین زیر سقف آسمان بر پا میشود و چادرهای سیاه تنها ...
امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟گاهی دراین سکوت اسیرانه می زنی ؟ای روشنای دیده ی دلهای تیره بختامشب سری به خانه ی پروانه می زنی؟یک لحظه تاغریب دلم حس می کند تو رادستی دراین غروب غریبانه می زنی ؟درموج گریه ازنفس افتاد دخترت با دست مرگ یک دونفس چانه ...
یا حسین(ع) تو از کربلا آغاز نشدی و عاشورا روز ولادت تو نبود. تو در کربلا خاتمه نیافتی و عاشورا روز پایان زندگیت نبود. تو نه مثل همهای و کربلایت نه مثل همهی زمینها و عاشورایت نه مثل همهی روزها که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله».خدا خواست تا تو صدای ...
نذر عطش کرده ام این سینه را این دل غمدیده وبی کینه راازهمه آفاق فراتر تویی بر شه بی یار برادر تویی دست ونگاهت همه، سرشار مهر بر لب تو زمزمه ،سرشار مهر آیه گل در دل خاک بلا سوره اخلاص رها تاخدا ماه بنی هاشم ومهر ادب نور فروزان به سپهر ادب می گذرم از خود ...
عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به ...
تيغ دربين دو ابروش به هم برگشته
آن که ابروش چنان تيغ دو دم برگشته
بس که موزون و تراز است به چشمم انگار
پيش بالاش بلنداي علم برگشته
رد پايش طرف آب چرا اين گونه ست؟
يک قدم رفته به پيش و دو قدم برگشته
خوب دقت کني از طرز قدم ها پيداشت
که به کرات سرش ...
سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم رها بر نیزهی تنهایمان، بیهوده پوسیدیم به مرگی این چنین از کاروان نیزهها ماندیم سبو او ...
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
وقت آن شد عشق خونینتر شود
لالههای غصه رنگینتر شود
بلبل اینجا نالهها سر میکند
لاله اینجا چشمهاتر میکند
اربعین غصههای گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد ...
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است
که ...
آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را امشب وداع هجرت فردا کنم تو را
جویم تو را قدم به قدم بین کشتگان با شوق و اضطراب تمنّا کنم تو را
در حیرتم که از چه بجویم نشان ...
تا نبرم سوی حرم مشـک آب لب نگذارم به آبدرس وفــا داده مــرا بـوتــراب لب نگذارم به آبمن پســر شیـر خـدا حیـدرم خوانده حسین ساقی و آب آورمهم پســر فاطـمه را چـاکـرم تــا نــدهــد ...
وقت آن رسیده تا که خاک را طلا کنم
سینه را به داغ عشق دوست مبتلا کنم
دل به شانه میکشد غم شهادت تو را
راز غربت تو را دوباره برمَلا کنم
میروم که از گلوی روشن منارهها
قصّهی قشنگ آفتاب را صلا کنم
من که سالها به تربت تو دل سپردهام
در هوای ...
کیست عاشق آن که تا پروانه سان پروا کند
جاى در آتش ز شوق شمع، بى پروا کند
کیست عاشق در جهان چون سرور آزادگان
کو به خون پاک خود اسلام را احیا کند
کیست عاشق آن که با ایثار اکبر چون خلیل
راز عشق بى نشان را در جهان افشا کند
کیست عاشق آن که از دریا ...
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسیددر وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسیدطاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطشبرده بود از دست، انگشتر به فریادم رسیدانتخابی سخت ، حالم را پریشان کرده بودشور میدانداری اکبر به فریادم رسیدتا بکوبم پرچم فریاد را بر بام ...
چو در سر داشت شور خالق اکبر علی اکبر
به میدان شهادت گشت روی آور علی اکبر
چو دشمن دید سرو قامت و بدر جمالش را
گواهی داد باشد شبه بیغمبر علی اکبر
بود برج ...
گاه ابر و گاه باران مي شوم گاه از يک چشمه جوشان مي شوم
گاه از يک کوه مي آيم فرود آبشار پر غرورم، گاه رود
گاه قطره، گاه دريا مي شوم گاه در يک کاسه پيدا مي شوم
روز و شب هر گوشه کاري مي کنم باغ ها را آبياري مي کنم
نيست چيزي برتر از من در جهانزندگي از آب مي ...
سنگین تـــــر از همیشه غمــی روی سینه ام
خـــیلی دلـم برای دو خـــــط روضــــه لَـــک زده
انــــگار وقـــت روضــــــه مـــــادر رســیده بـــــاز
دردی که زخــــــم هـای دلـــــم را نمـــــک زده
حـــالا رســــیده لحــــظه در هـــــم ...