بر دوش تو امانت آن آفتاب بودسنگینی سترگ ترین انقلاب بود
ای از تبار و صولت مردان بی نشانبا تو نشان تاول و رنج و عتاب بود
در ازدحام آتش و شمشیر و نیزه هاآنجا که درد و دلهره و اضطراب بود
ای نام تو طلیعه آرامشی عجیب خشم تو یک صلابت بی التهاب بود
آن هیبت ...
شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد
پیش از طلوع صبح ، فردا گریه می کرد
تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید
آخر چرا دنیا سراپا گریه می کرد
فردا چه روزی است در تاریخ عالم
یحیی(1) برایش پیش تر ها گریه می کرد
در آسمان خورشید دیگر خواهد آمد
بر روی نی اینبار ، ...
قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشبنشسته بر جبین دل غم کرب و بلا امشبابافاضل بدون دست و اصغر تشنه لب بی جانفرات از شرم می گرید ز دردی بی دوا امشبشده هفت آسمان مغموم و دلخون از غم مولاگرفته زانوی غم آسمان بی نوا امشببه تن ژوشیده رخت ماتم و اندوه عرش و ...
چه می شد ای خدا مشکم مرا حاجت روا می کرد
به حق هر دو دستانم همه دردم دوا می کرد
به یاد اصغر نالان که عطشان و پریشان است
کمی از آبِ باقی را برای او سوا می کرد
خدایا عاقبت دیدی شدم شرمنده ی اصغر
چه می شد این فراتِ غم مرا در خود فنا می کرد
ز روی کودکان ...
ای بهترین بهانه برای گریستن
عمری کنار حضرت بارانی ای صبورهرچند در کویر غریبانی ای صبورای ماه آسمان ارادت ، سفیر عشقآزاده از تبار غیورانی ای صبورشام ستم شکسته وسامان کفر رفت هرچند ظاهرا تو پریشانی ای صبورتوخطبه خوان عزت مردان عاشقی واگویه حماسه ...
نام جانبخش تو چون بر دهنم ميآيد
عطر فردوس برين از سخنم ميآيد
زمزم اشک ز چشم تر من ميجوشد
نام شيرين تو چون بر دهنم ميآيد
اي مسيحا دم عالم ز نسيم مهرت
روح ايمان و يقين بر بدنم ميآيد
همچو جان سخت گرانقدر و عزيز است مرا
ز تو هر غم که به جان و ...
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسیناز حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم مروه ژشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسینمی برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی ...
سلام بر حسین ، آن بر گزیده ی حق برای شهادت که در آن غربت بیکرانه ، خطاب به هستی بود که جان ها را شعله ور ساخت و دلها را بیدار کرد .
حسین (ع) در تنهایی خویش که تنهایی حقیقت بود ، با پرسشی بزرگ ، پاسخی عاشقانه می طلبید.پاسخی از سر آگاهی و معرفت اما آن روز ...
روز عاشورا نمی دانی که هست ماتم جانی، که از قرنی بِه ست پیش مؤ من کی بود این قصّه، خوار؟ قدر عشق گوش، عشق گوشوار پیش مؤ من، ماتم آن پاکْ روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح چون که ایشان، خسرو دین بوده اند وقت شادی گشت، بگسستند بند سوی شادِرْوان دولت ...
ما مصیبت زده ی کرب وبلاییم حسین
بال وپر سوخته ی آل عباییم حسین
بسکه خون دل از این دیده ز غمهای تو رفت
همنشین لب دریای بکاییم حسین
عمر دنیا نرسد چون به عزاداری تو
تا قیامت ز غمت عقده گشاییم حسین
روز محشر که همان یوم یفر المرءست
ما سراسیمه به سوی ...
بـر آستـان عبـاس نهـم سـر ارادت به نـام یا ابالفضـل لبـم نمـوده عـادت
به بام قلب و جانـم نشسته با رشادت به مهـر سینه سوزم زبان دهد شهـادت
به دام دل اسیـرم به روی ماه عبـاس دلم به سینـه لـرزد به یک نگـاه عباس
خـدا کنـد کنم طی، ...
ای اشک کجایی که غم از راه رسیداندوه عظیم و ماتم از راه رسیدیک سال گذشت و باز یک بار دگرپلکی زدی و محرم از راه رسید
با نم نم اشک شستشویم دادنددر مجلس روضه عطر وبویم دادندبا پیرهن مشکی و این شال عزاصد شکر ...
قرآن نخوان فراز سکوت مناره ها ديگر اميد نيست به اين استخاره ها!برنيزه ها اذان خداحافظي نگودرگوش هاي زخمي بي گوشواره ها آه اي يقين بي سر و بي دست درسماعابروي آفريده براي اشاره ها!طاقت نمانده ديدن لبخند نيزه را با کاروان زخمي لبخند پاره ها بادي که بوي ...
خورشید به پا خاسته روشنگری ات را دریا به سجود آمده پهناوری ات را تاریخ همه لوح و قلم شد نتوانست تصویر کند معجزه دلبری ات را مانده است که از سیرت پاکت بنویسد یا شرح دهد صورت پیغمبری ات را چشمی پرگریه است و نگاهی پرخنده تا ...