اما اينجا، يك طرف داستان، حضرت يوسف عليه السلام سمبل زيبايى در جهان قرار داشت كه در اين درگيرى در اوج جوانى و هيجان شديد غريزه شهوت بود؛ يعنى در فضايى قرار داشت كه ميليون ها نفر شكست مى خورند. بيشتر آنهايى كه در اين فضا قرار گرفتند، اگر مؤمن هم بودند، چند دقيقه صبر كردند، اما اكثراً شكست خوردند.
ولى اين زيباى نمونه، در اوج جوانى و اوج هيجان شهوات، در برابر طنّازى، حيله گرى، فتنه گرى و آسيب رسانى زن جوانِ مشركِ بريده از خدا، هفت سال، شبانه روز مقاومت كرد و دامن پاك الهى او آلوده نشد و مارك شيطانى به او نخورد.
در اوج مقاومت با قدرت ظالمانه بانوى كاخ، زن نخست وزير، نُه سال محكوم به زندان مى شود و در زندان روحيّات عجيبى را از عالم ملكوت كسب مى كند و روزى كه آزاد مى شود، لايق مى شود نه عزيز مملكت مصر، بلكه عزيزِ مصرِ وجود شود و خداوند متعال چند هزار سال، اين داستان گم شده را از لابلاى تاريخ فراموش شده و از پرونده روزگار بيرون بياورد و محور بيش از صد آيه قرارش دهد و در قرآن مجيد، كتابى كه تا قيامت جاويد خواهد ماند، نام و داستان او را بگنجاند.
اين علت «أَحْسَنَ الْقَصَصِ » بودن اين داستان است.
منبع : پايگاه عرفان