فارسی
جمعه 09 آذر 1403 - الجمعة 26 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

حكايت موسی عليه السلام و مرد ژوليده

موسى عليه السلام در جلسه اى كه همه نشسته بودند و حرف هاى عشق و محبّت مى زند، به يك ژوليده پا برهنه كه شروع به داد كشيدن كرد، گفت: ساكت باش، مجلس به هم مى خورد. جبرئيل آمد و گفت: خدا مى فرمايد كه دل دار همين يكى است، چرا به او مى گويى كه ساكت باشد؟ اين به جايى رسيده كه بايد داد بزند. اى موسى، او به تماشاى جمال من رسيده، بر اثر وجدى كه از من پيدا كرده نمى تواند صدايش درنيايد. موسى، چشمى را كه دنيا پر كرده، آخرت ندارد، چشمى را هم كه آخرت پر كرده، مرا ندارد؛ بنابراين سعى كن كه چشمت را تنها مولا پر كند، نه دنيا، نه عقبى ، فقط مولا، مى خواهد دنيا باشد يا نباشد. چرا داد نمى زنى؟ چه كسى به تو ديوانه گفت؟

در رقص درآيد فلك از زمزمه عشق

 

چونان كه شتر بشنود آواز هُدى را

0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از تنبيه نفس‏
نصيحت شيطان به نوح
رسول خدا و كنيز گريان
ابراهيم عليه السلام و ملك الموت‏
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
استغفار ماهيان دريا براى طالب علم‏
حیات پیغمبر صلی اﷲ علیہ وآلہ و سلم میں ابو طالب ...
در آن دفتر ، نام شيعيان نوشته شده
تأثير غذا بر جوارح و جوانح‏
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تائب ، اهل بهشت است
حكايت گرگان و كرمان‏
داستانى عجيب از برزخ مردگان‏
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
حکایت خدمت به پدر و مادر
انفاق در راه خدا
استغفار ماهيان دريا براى طالب علم‏
تواضع امام حسین(ع) در برابر كارگران

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^