جلسه سوم: تأثیر عوامل معنوی در حل مشکلات
(مسجد امیر المومنین علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
عبادات میدان تقویت اراده و روان
قرآن و روایات زندگی انسان را در چند روز دنیا با رنج و مشکلات و سختیها وحوادث میداند. خداوند برای اینکه اهل ایمان در برابر سختیها ومشکلات از نظر ایمانی و شخصیتی و ارزشهای وجودی شکست نخورند، عباداتی را وضع کرده که درحقیقت میدان تمرین برای تقویت اراده و روح و نفس و بدن است.
تمام عبادات، میدان تمرین است. سختیها ومشکلاتی دارد، بعضی از این عبادات مثل روزه، گرسنگی وتشنگی دارد، گرما و مقاومت دربرابر فشار شهوات دارد، عبادتها و مخصوصا روزه به اهل ایمان آمادگی وقدرت میدهد، که دربرابر مشکلات و سختیهای فردی، خانوادگی، اجتماعی، آسیبها، فشارهای اقتصادی و تحریمها، استقامت کند. درحقیقت اگرمشکلات و سختیها را از دیدگاه قرآن تقسیم کنیم دو بخش است:
اول: بخش عبادات که تمرین است.
دوم: بخش حوادث طبیعی واجتماعی و اقتصادی و تحریم هاست.
با نیروگرفتن از عبادات – البته اگر صحیح انجام بگیرد- انسان در مقابل مشکلات میتواند ایستادگی کند و دین و شخصیت و ارزشهای خود را حفظ کند. پروردگار عالم برای تحمل سختیهای عبادات و استقامت کردن در مقابل مشکلات فردی و خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی پاداشهای عظیمی قرار داده است.
اهل ایمان گلایه کننده از مصائب وحوادث نیستند، علاوه براین، هرگز حاضر نمیشوند برای رفع مشکلات به بیدینی رو آورند یا تسلیم دشمن شوند. اما غیر اهل ایمان پیوسته از خدا یا جامعه یا خانواده خویش یا مصیبت ها شکایت دارند.
آزمایش حضرت یعقوب علیه السلام در فراق یوسف
یکی از چهرههای شاخص وبرجسته ایمانی حضرت یعقوب علی نبینا وآله وعلیه السلام است. خداوند درباره حادثه گم شدن یوسف علیه السلام دو مطلب بسیار زیبا درقرآن مجید نقل میکند:
مطلب اول
یعقوب علیه السلام به پسران خود درحادثه ای بسیار تلخ که آنان با حیله وچهره ای بسیار مهربان یوسف را از آغوش پرمهر پدر جدا کنند و به پدر اطمینان بدهند، «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ »[1] چرا او را در خانه نگه داشتی؟ شما برادر ما را روانه کن تا در بیابان سبز و پراز گل بازی کند، فرمود: « أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ »[2] میترسم این بچه را با شما بفرستم گرگ او را بخورد. یعقوب که میدانست در بهار روز روشن، نزدیک شهر، با بودن ده برادر قدرتمند خبری از گرگ نیست، با علم به این که هیچ خبری از گرگ نیست ولی با تأکید گفت به یقین من میترسم.
برادران یوسف به پدر گفتند: بر فرض که گرگی به بچه حمله کند با بودن ما ده نفر جوان قدرتمند گرگ چگونه جرئت ضربه زدن به یوسف را دارد؟ این گفتار حضرت یعقوب با علم به اینکه گرگ در آن وقت نمیآید، و با حضور ده برادر قدرتمند چگونه توجیه می شود. چرا حضرت یعقوب اینقدر جدی چنین فرموده است.
اخلاق گرگ گونه برادران یوسف
مرحوم علامه مجلسی در توضیح آیات سوره یوسف، جمله جالبی نقل کرده است که «فکنی عنهم بالذئب مساترة لهم»[3] ستر یعنی پوشش وکنایه زدن. مطلب را در یک پرده پنهان بیان کردن، جدی ویقینی گفت، که میترسم او را گرگ پاره کند ،کنایه به برادران او زد که ترس من از ده تا گرگ است که یوسف را نابود کنند. یعنی یعقوب میدانست که در درون برادران اخلاق گرگ در جولان است.
استفاده از حربه گریه در فریب مردم
برادران او را به بهانه گردش بردند، شب برگشتند، «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ »[4]، یکی از گریههای دروغ همین گریه است که حیلهگران در مواردی که اثر داشته باشد از گریه دروغ سوء استفاده میکنند.
بعضی باگریه عواطف مردم را تحریک میکنند، کلاهی سر مردم میگذارند ومیروند. چقدر زشت است که انسان عمل دروغ را با گریه به مردم نشان دهد، محبت و رفتار دروغ به مردم نشان دهد. پروردگار که میفرماید چیزی در این آسمان و زمین از من مخفی نیست، اگرکسی نتواند دروغ بودن گریه را کشف کند، ولی برای من که معلوم است، اگرکسی نتواند رفتار ومحبت دروغین را که با ظاهر زیباست، کشف کند، برای من که روشن است، و همه اینها را پروردگار در قیامت محاسبه میکند.
صبر جمیل یعقوب دربرابر حادثه
یعقوب هم درباره این مطلب با بچههایش هیچ صحبتی نکرد چون یقین داشت بچه را گرگ نخورده، از آن طرف هم خدا به او خبر نداد که چه شده از طرف دیگر هم باید یعقوب بلاء را تا نزدیک چهل سال میچشید، با همه تلخی یک جواب داد، « فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُون »[5]، حادثه ناخواسته اتفاق افتاده، الان وظیفه من در برابر این سختی و فراق، صبر زیباست.
صبر جمیل یعنی تحمل و استقامتی که گلایه درآن نباشد، یعنی من حتی از فرزندانم گلایه ندارم چه برسد به اینکه از خدا شاکی باشم، ما اهل ایمان هستیم، حتما این حادثه زمینه پاداش های عظیم پروردگار است. وظیفه من این است که در این حادثه خدا را از دست ندهم، دین و ارزشهایم را نگه دارم، وجود خود را حفظ کنم، این عامل بالاترین پاداش الهی در دنیا و آخرت برای من است.
بنابراین روزه دار که تشنه وگرسنه میشود، فشار روانی به او میآید، مسخره کردن بیدینان را میشنود وتحمل می کند. روزه دار مومن مانند حضرت یعقوب علیه السلام سختیها را تحمل میکند چرا که میداند خدا وعده داده بعد از این سختیها، پادشهای دنیایی و آخرتی قرار دارد.
پس همیشه حکومت باید از روزه خواران ومکاران و بی دین ها و دختران و زنانی که منکر حجاب و بی تفاوت به حجاب، نگران باشد.
بیان درد و شرح درون برای یار
مطلب دوم
حضرت یعقوب علیه السلام فرمود: واقعا اندوه و رنج درونم را بیان میکنم اما برای همسرم، فرزندانم و همسایگانم نمیگویم، تمام درد و غصهای که دارم،« قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ »[6]، اما برای کسی که کارگردان وخالق من است، کسی که نسبت به من مهربان و رحیم است، وجود مقدسی که دنیا و آخرت من در دست اوست، آنکه کودک در چاه افتاده را به عزیزی مصر زمینی و عزیز مصر وجودی میرساند و در برابر شکیبایی و صبر من اجر جزیل به من عنایت میکند، درجمله بعد هم فرمود: «فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُون »[7]، خدا یار وکمک من است،
رباعی باباطاهر خیلی جالب است برگرفته از همین آیه است:
خداوندا به فریاد دلم رس کس بیکس توئی، من مانده بیکس
یعنی کسی دیگر نیست به فریاد دل من و مشکل من برسد. بابا طاهر مؤمن هم فهمیده بود که به پروردگار عرض میکند: خداوندا به فریاد دلم رس، بند بعدی چقدر زیباست، کس بیکس تویی یا راحم المساکین، یا انیس الذاکرین، یا جلیس الشاکرین، یا معروف العارفین، یا معبود العابدین، این حقایق در وجود یک انسان است.
دنیا غربتکده مؤمنان
در زمان امام زین العابدین علیه السلام، مدینه بسیار پرجمعیت بوده است، اما دردعاها میگوید:« فَارْحَمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا غُرْبَتِي»[8] ،یکی از مشکلاتی که بنده مؤمن واقعی در دنیا دارد این است که بین خانواده و اقوام و اهل محل و مردم غریب است، او را نمیشناسند چه گوهر گرانبها و نابی است، رفتارهایی که با او مانند یک آدم معمولی دارند، نمیدانند در این خانه یکی از اولیاء الهی زندگی میکند، در این بازار یا اداره، یکی از رفیقهای خاص پروردگار زندگی میکند، وگرنه درقیامت که آدم غریب نیست، قیامت تمام فرشتگان با مؤمن رفیق هستند، تمام فرشتگان، «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ»[9]، همه طرف فرشتگان برای زیارت او میآیند، یدخلون علیهم، معنی زیارت است.
دسته دسته از همه طرف فرشتگان به زیارت مؤمن میآیند و میگویند:« سلام علیکم » ما آمدیم اعلام کنیم شما درامنیت کامل هستید، چون هم عبادات و هم مشکلاتی که از عوارض دنیا بود، تحمل کردید، «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»[10]، عاقبت این خانه آخرت برای شما چقدر خوب است، آنجا مؤمن غریب نیست،
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ »[11]، درجوار انبیاء و صالحین وصدیقین و شهداء زندگی میکند، احترام شما در قیامت حفظ می شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره بعضی از زنان میفرماید: «چهل سال مرد مؤمن الهی تمام وسایل زندگی را برای همسرش فراهم کرده،خانه، مرکب، غذا، لباس خوب، سفرهای خوش، تا مشکلی میشود، ناگهان همسراو با تلخی میگوید خیال میکنی که تو کی هستی؟ پنجاه سال برای من چه کردی؟»[12]
شما در دنیا در این غربت گرفتار هستید. این غربت هم تمام نمیشود، به قول بابا طاهر همه گویند:
طاهرکس ندارد، خدایا یار من است، اگر این مهم در زندگی تحقق پیدا کند، یعنی انسان با ایمان، عبادات وصبر در مقابل مشکلات، یار حقیقی را برای خود آماده کند، همه دنیا وآخرت را برای خود فراهم کرده است.
خاطره یاران صبور خدا
من یک بار به دیدن فرزند دوم مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی رفته بودم. آقا سید جمال که در صد ساله اخیر درایمان، توکل، زهد، تقوا، قناعت، علم بسیار کم نظیر بود، وقتی بعد از رحلت مرجع تقلید زمان وی به ایشان گفتند که ما شما را از علمای درجه اول شیعه میدانیم، رساله بدهید، خیلی آرام فرمود طاقت عذاب دوزخ را ندارم.
فرزند ایشان به من فرمود: پدرم در یک خانهای محقر زندگی میکرد، دوتا اتاق پایین کاهگلی یک اتاق بالا که محل کارهای او بود، یازده شب تمام بازار نجف بسته بود، چند مهمان برای ما رسید، ما دستپاچه شدیم چون حتی نان خالی هم نداشتیم، شامی که خورده بودیم وتمام شده بود وحتی اضافه هم نمانده بود، قسم خورد وگفت پدرم من را صدا زد گفت یک مغازه آخر بازار نجف باز است همه چیز هم دارد، برو برای مهمانها مناسب ایشان خوراکی بخر، گفت من هر چه فکر کردم بعد از نماز مغرب و عشاء کل بازار نجف میبندند، گفت من رفتم، آخر بازار نجف یک مغازه تمیز همه چیز دارد وارد مغازه شدم گفت پسر آقای سید جمال هر چه برای مهمانها میخواهی بردار، گفتم آقا نسیه باید ببرم، چون پدر من اصلا یک درهم پول امشب ندارد، گفت: بله میدانم پول نمیخواهد بردار برو. من همه نوع غذایی که متناسب با مهمانها داشت آوردم . سفره انداختم وخیلی با خوشحال و شادی خوردند و صبح هم رفتند. من فردا آمدم در بازار نجف تا از مغازهدار تشکری کنم چند بار بازار نجف را دور زدم چنان مغازهای وجود نداشت.
خدا فرموده است من یار روزه داران هستم، آنان که این یار را ندارند واقعا چه میکنند، شما کمی سرتان درد میگیرد میگویید یا الله، یا رب به شما آرامش میدهد، مریض میشوید نزد دکتر می روید. دردل میگویید خدایا درمان من وتأثیر دوا با تو است، ولی آنانی که این یار را ندارند خیلی تلخ زندگی میکنند، و به اجبار با آن تلخیها میسازند.
پی نوشت ها:
[1] . یوسف (12) :12.
[2] . یوسف (12):13.
[3] . بحارالانوار:12/221 ،باب9 (قیل)؛ تفسيرمجمع البيان:5/ 372 ؛تفسير القرطبي: 9/140.
[4] . یوسف (12):16.
[5] . یوسف (12):18.
[6] . یوسف (12):86 .
[7] . یوسف (12):18.
[8] . إقبال الأعمال:73؛ «إِلهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلى مِنْكَ بِالْعَفْوِ وَ إِنْ عَذَّبْتَنِي فَمَنْ أَعْدَلَ مِنْكَ فِي الْحُكْمِ فَارْحَمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا غُرْبَتِي ، وَ عِنْدَ الْمَوْتِ كُرْبَتِي، وَ فِي الْقَبْرِ وَحْدَتِي، وَ فِي اللَّحْدِ وَحْشَتِي، وَ إِذا نُشِرْتُ لِلْحِسابِ بَيْنَ يَدَيْكَ ذُلَّ مَوْقِفِي...»
[9] . رعد(13):. 23
[10] .رعد(13): 24.
[11] .نساء(4): 69.
[12] .من لا يحضره الفقيه: 3 /391 ،حديث4376 ؛« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَرِّ نِسَائِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنَا قَالَ مِنْ شَرِّ نِسَائِكُمُ الذَّلِيلَةُ فِي أَهْلِهَا الْعَزِيزَةُ مَعَ بَعْلِهَا الْعَقِيمُ الْحَقُودُ الَّتِي لَا تَتَوَرَّعُ عَنْ قَبِيحٍ الْمُتَبَرِّجَةُ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا الْحَصَانُ مَعَهُ إِذَا حَضَرَ الَّتِي لَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ لَا تُطِيعُ أَمْرَهُ فَإِذَا خَلَا بِهَا تَمَنَّعَتْ تَمَنُّعَ الصَّعْبَةِ عِنْدَ رُكُوبِهَا وَ لَا تَقْبَلُ لَهُ عُذْراً وَ لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْبا.»؛ وسائل الشيعة: 20 /162 ،باب80 ،حدیث25311 ؛«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا.»
منبع : پایگاه عرفان