شيخ بهائى آن عارف بزرگوار و عالم باكرامت در كتاب كشكول مينويسد: در اطراف بصره مردى از دنيا رفت، بخاطر اين كه غرق در آلودگى و معصيت بود كسى براى تشييع جنازه او حاضر نشد، همسرش چند نفر را به عنوان مزدور انتخاب و جنازه را تا محل نماز بردند ولى كسى حاضر ...
يكى از شاگردان دوره اول درس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى برايم حكايت كرد. او از قول حاج شيخ نقل كرد كه من و حاج ميرزا حسين نائينى از شاگردان برجسته استاد بزرگ فقه واصول مرحوم حاج سيّد محمّد فشاركى بوديم.پس از وفات ميرزاى بزرگ حضرت آيتاللَّه حاج ...
حاجى سبزوارى از حكما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مىتوان گفت:
او از اولياى الهى و انسانى خود ساخته و مردى در ميان بزرگان اسلامى كمنظير است.
من قسمتى از احوالات آن عارف عاشق را مستقيماً از نبيره او آقاى اسرارى كه از علماى مهم ...
نقل است كه بشر حافى در ابتدا كه مست باده دنيا بود ، روزى در بين راه مىرفت ، كاغذى يافت ، روى آن نوشته بود بسم اللّه الرحمن الرحيم ، عطرى خريد و آن كاغذ را معطر كرد و آن را در جاى محترمى نهاد ، بزرگى آن شب به عالم خواب ديد كه گفتند بشر را بگو :طَيَّبْتَ ...
در سفرى حضرت سجّاد عليه السلام به قصد حج در حال حركت بوده تا در بين راه به صحرايى بين مكه و مدينه رسيد. پس ناگهان مرد راهزنى به آن حضرت رسيد و گفت: پايين بيا؟! حضرت به او گفت: مقصودت چيست؟ او گفت: مىخواهم تو را بكشم و اموالت را بگيرم.
حضرت فرمود: من ...
فقيه بزرگ، عارف نامدار، فيلسوف بزرگوار، ملا احمد نراقى در كتاب شريف طاقديس نقل مىكند:
موسى به جانب كوه طور مىرفت، در ميان راه گبرى پير را كه آلوده به كفر و گمراهى بود ديد، گبر به موسى گفت: مقصدت كجاست، از اين راه به كدام كوى و برزن مىروى، با چه ...
ماه شوال سال سوم هجرت، در شهر مدينه در ميان مسلمانان رفت و آمدهاى غير عادى ديده مىشود؛ زيرا همه احساس مىكنند كه به همين زودى جنگى در شرف اتفاق است، ولى در انجام آن ترديد دارند، هر وقت به همديگر مىرسند، درباره جنگ احتمالى سخن مىگويند و از ...
مردى از اصحاب اميرالمؤمنين عليهالسلام مىگويد : نماز صبح را با امام خواندم ، پس از نماز از دست راست مردم رو كرد ، در حالى كه افسرده و دل شكسته بود ، آن قدر صبر كرد تا آفتاب طلوع كرد در حالى كه دست به دست مىزد گفت : من ياران پيامبر ...
در روايت آمده: حارث همدانى كه از محبان و عاشقان اميرمؤمنان است و اكثر اوقات در ملازمت آن منبع سعادت بود، به آن جناب عرضه داشت: من از دو حالت ترسان و هراسانم، يكى حالت نزع و جان دادن، ديگر حالت گذشتن از صراط.
آن حضرت فرمود: اى حارث! بشارت باد تو را ...
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
مردى ثروتمند، پاكيزه لباس، كنار پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت، در آن حال انسانى تهيدست و چرك لباس به محضر آن حضرت آمد، ثروتمند لباس خود را جمع كرد و از خود مواظبت نمود!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ...
آوردهاند كه محنتزدهاى در راهى مىرفت ، مخدّرهاى بس با جمال پيشش آمد ، چشمش بر كمال حسن او افتاد ، دلش صيد آن جمال گشت ، بر پى آن مخدّره مىرفت ، چون آن مخدّره به در سراى خود رسيد ، التفاتى كرد ، آن محنتزده را ديد بر پى وى ، گفت : مقصود چيست ؟ ...
عارف عاشق، حكيم بزرگ حاج ملا هادى سبزوارى
حاجى سبزوارى از حكما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مىتوان گفت:
او از اولياى الهى و انسانى خود ساخته و مردى در ميان بزرگان اسلامى كمنظير است.
من قسمتى از احوالات آن عارف عاشق را ...
در ميان مردم مكه كه مردمى مشرك و مخالف حق بوند بخاطر در خطر قرار گرفتن كاروان تجارتى آنان به سردمدارى قريش به ويژه كافر معاندى چون ابوسفيان وضع آشفتهاى پيش آمده بود.
در چنين موقعيتى روزى رسول خدا به مسلمانان خبر داد كه ابوسفيان بن حرب كاروان قريش ...
بازار بغداد آتش گرفته بود. يكى از مغازهها، مغازه سقط فروش بود. به او گفتند:
بازار آتش گرفته است. به بازار آمد. ديد آتش را خاموش كردهاند و مغازه او نسوخته است. گفت: الحمد لله.
بعد ناگهان به خود گفت: تو بايد غم مردم را بخورى، آن وقت براى سالم بودن ...
شخصى از ديگرى پرسيد: آقا از گرگان تا كرمان چقدر فاصله است؟ گفت: يك متر. گفت: حالا من از تو پرسيدم، تو عاقلى يا ديوانهاى. گفت: نه من عاقلم.
گفت: گرگان مىدانى كجاست؟ گفت: بله گرگان را مىشناسم. گفت: كرمان را مىدانى كجاست؟ گفت: بله، تمام كرمان را هم ...
خداوند در سوره «ص» داستان ابليس را كه دچار يكى از رذايل اخلاقى؛ يعنى تكبر در برابر حق شد، و در نتيجه اعمال عبادى چندين هزار ساله خود را در كاسهاى از شراب حسادت سركشيد، چنين شرح مىدهد:
« [خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه با ...
عالم بزرگ ملا فتح اللّه کاشانى در تفسیر « منهج » روایت مى کند : روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مسجد مشغول نماز شد ، پس از قرائت حمد به خواندن سوره حجر پرداخت ، چون به این آیه رسید :( وَاِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ * لَهَا سَبْعَهُ ...
[كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ].
[داستان منافقان كه كافران از اهل كتاب را با وعدههاى دروغ فريفتند] چون داستان شيطان است كه به ...
امام زين العابدين عليه السلام مىفرمايد:مردى با خانواده خود سوار كشتى شد در ميان راه، دريا به حركت آمد و كشتى شكست و از سرنشينان آن جز همسر آن مرد كسى نجات نيافت. زن بر تخته پارهاى قرار گرفت و موج دريا وى را به يكى از جزيرههاى اطراف دريا برد. در ...