
عكس العمل فرعونيان در مقابل موسويان
اين جمله اول آيه است :
» إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِى الْأَرْضِ «
من برترم و همه پستترند . بايد به مردم القا شود كه شما نمىفهميد . آنهايى كه اين القا را نمىگرفتند و مىگفتند : نه ، ما مىفهميم ، آنها را مىكشتند كه نباشند .
ميرزا تقى خان اميركبير به همين خاطر كشته شد كه مىفهميد و مىگفت : من حاضر نيستم نفهمم . قائم مقام فراهانى ، مدرس و شيخ فضل الله نورى به همين خاطر شهيد شدند . مىگفتند : حاضر نيستيم نفهميم . ما مىفهميم و جان خود را در راه اين فهم مىدهيم .
به شهيد مدرس اصرار كردند كه در كاخ سعدآباد با رضا شاه ملاقات كن تا رو در رو با هم حرف بزنيد و اختلافات حل شود . مدرس مىدانست كه اگر رو در رو بشود نيز فايدهاى ندارد ؛ چون رضا شاه مأمور انگليسىها بود تا به مردم ايران القا كند كه شما نفهميد ، آنها باور كنند و از باور كردن خود بيرون بيايند .
اما قبول كرد . اين روحانى كم نظير شيعه و تربيت شده فرهنگ اهلبيت عليهم السلام ، با آن عصا و لباس معمولى آمد . تك و تنها جلوى درشكه را گرفت . درشكه چى ايستاد . با آن لهجه شيرين قمشهاى و اصفهانى گفت : آقاى درشكهچى ! مرا از اينجا تا كاخ سعد آباد ببرى ، چند مىشود ؟ درشكهچى به پول آن زمان گفت : سه تومان . گفت : سه تومان ؟ رضاخان و تمام دولتش سه تومان نمىارزد . نمىخواهم . برگشت .
متدين واقعى از فرهنگ و خويشتن خود تخليه نمىشود . چرا انبيا عليهم السلام اين همه در زحمت بودند ؟ چون مىخواستند مردم را از اين تخليه شدن به وسيله فرعونها نجات دهند . خيلى سخت بود ؛ چون فرعونها فرهنگ خود را در وجود مردم استوار كرده بودند . خيلى مشكل بود كه انبيا عليهم السلام با كلنگ تبليغ اين ساختمان محكم فرعونيان در وجود مردم را خراب كنند .