باورقيامت
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
از سفارش هاى حكيمانه و رحيمانه حضرت حق در قرآن مجيد به همه مردم اين است كه روز قيامت ، براى اهل كفر ، شرك ، نفاق، فسق و جرم ، جريمه سنگينى همچون دوزخ مهيا شده است ، از اينرو شما خود را از گرفتار شدن به اين عذاب و آتش حفظ كنيد .
انبيا عليهم السلام نيز از روى خيرخواهى و دلسوزى اين سفارش را به همگان داشته اند ؛ چون آنها مى فرمودند :
» وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ «(258)
ما نسبت به شما خيرخواه هستيم ، خوبى شما را مى خواهيم و امين شما هستيم . ما مى خواهيم شما بيدار ، بينا و پاك زندگى كنيد و به مردم مى فرمودند :
» إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «(259)
ما از عذاب روز بزرگ بر شما مى ترسيم . اين خيرخواهى ما را گوش دهيد و خود را دچار عذاب دنياى بعد نكنيد .
دو تشبيه زيباى مرحوم فيض در مورد باور
1 - حرف طبيب بى دين و خدا
وجود مبارك مرحوم ملامحسن فيض كاشانى(260) كه داماد فيلسوف كم نظير عالم اسلام ، ملاّصدر الدين شيرازى است و حدود چهارصد سال قبل در اصفهان و كاشان زندگى مى كرده و در مدت هشتاد و چهار سال عمر خود حدود سيصد و چهل كتاب علمى مفيد نوشته است ، جمله جالبى درباره قيامت دارد كه به عنوان نصيحت به مردم بيان مى كند .
ايشان مى فرمايد : اگر شخص بيمارى به طبيب غيرمسلمان مراجعه كند ، آن طبيب هم ، طبيب حاذقى باشد ، ولى غيرمسلمان كه دين ندارد و به حق گرويده نيست ، ايمان ندارد ، او را معاينه كند و براساس حاذق بودن ، دانشمندى و دركش ، بيمارى مريض را تشخيص دهد و به بيمار بگويد : شما بايد دو كار بكنيد تا معالجه شويد : اول اين كه داروهايى كه مى نويسم ، سرِ وقت و به اندازه به كار ببندى و ميل كنى . اين نصف راه است . كار ديگر نيز اين است كه تعدادى از غذاها را نخوريد ؛ هر كدام از اين ها به نوعى با سيستم بدن شما تناسبى ندارد ؛ چون بدن شما دچار انحراف است و بيمار شده است و اگر اين غذاها را بخوريد ، بيمارى شما اضافه ، درد بيشتر و انحراف دستگاه هاى بدن شما شديدتر مى شود و طبيب نيز راست بگويد .
اثر باور كردن حرف طبيب
مرحوم فيض مى فرمايد : عكس العمل اين بيمار در مقابل اين طبيب ، با اين تهديدى كه كرد ، چيست ؟ با اين احتمال مردن ، از پا در آمدن و هلاك شدن ، اين بيمار در برابر تهديد اين طبيب بى دين ، چه عكس العملى خواهد داشت ؟
مى گويد : قطعاً عكس العملش اين است كه تهديد طبيب را باور مى كند و مى ترسد ؛ يعنى بعد از باور ، مى ترسد . حال اين بيمار ، در روزگار بيمارى ، فرض كنيد به ميهمانى دعوتش كنند ، اتفاقاً چند قلم غذا يا ميوه اى كه فراهم كرده اند ، بر سرِ سفره ميهمانى است كه براى بيمار ضرر دارد . دكتر بى دين بيمار را تهديد كرده و ترسانده است .
صاحب خانه با آن محبتش اصرار مى كند كه از اين غذا و ميوه ميل كنيد . مى گويد : مى ترسم . چرا ؟ چون به تهديد آن طبيب يقين پيدا كرده است . مى گويد : به من گفته است كه اگر از اين ميوه و غذا بخورى ، احتمال مرگ هست .
عجب از باور نكردن حرف پروردگار
بعد مرحوم فيض بيان مى كند : اى مردم ! بيمار به تهديد طبيب بى دين يقين پيدا مى كند و پرهيز مى كند ، آيا شما نمى خواهيد به تهديد خدا ، انبيا و امامان معصوم عليهم السلام يقين پيدا كنيد كه گفته اند : به دنبال معصيت و جرم رونده در آتش جهنم است ؟ يعنى وزن كلام اين ها از وزن كلام طبيب بى دين نيز كمتر است ؟ يعنى بعد از اين همه سال ، هنوز نسبت به تهديد خدا ، انبيا و ائمه عليهم السلام به باور نرسيده ايد و شك داريد ؟ يا اصلاً قبول نكرده ايد ؟
آنهايى كه اين تهديدها و حرف خدا را باور و قبول كردند ،(261) خبر انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام را پذيرفتند ، ما نمى گوييم كه در رسيدن به مقامات ، حدّ نهايى كوشش را به كار مى برند ، امّا حداقل از آنچه كه آنان را در عالم بعد با عذاب درگير مى كند ، پرهيز مى كنند .
پرهيز دادن از گناهان از روى خيرخواهى
وقتى پروردگار مى فرمايد :
» وَ لَا تَقْرَبُواْ الزِّنَى «(262)
نمى گويد : زنا نكنيد ، مى گويد : به زنا نزديك نشويد ، فرارى باشيد و دور بمانيد . هواى رابطه و عمل نامشروع به سر شما نخورد ؛ چون :
» إِنَّهُ كَانَ فَحِشَةً وَسَآءَ سَبِيلاً «(263)
اين عمل ، عمل زشت و جادّه اش ، جادّه بدى است . بعد در سوره فرقان مى فرمايد :
» وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ يَلْقَ أَثَامًا «(264)
آن كسى كه به تهديد من گوش ندهد و دچار زنا شود ، با عذاب سنگين من ملاقات خواهد كرد :
» يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ «(265)
و عذاب او نيز دو برابرِ گناهش است :(266) يك عذاب به خاطر خود گناهش است و يك عذاب نيز براى اين كه دامان ناموس خدا را لكّه دار كرده و حرمت ناموس مسلمان ، يهودى يا مسيحى را شكسته است . گناه زنا با يهودى ، نصرانى و مسلمان فرقى نمى كند . همه ناموس و بنده خدا هستند . نه آنها بايد وارد اين كار شوند ، نه ما .
ارزش گذاشتن به حرف خدا
مرحوم فيض مى فرمايد : اين حرف خدا به اندازه طبيب بى دين براى شما يقين آور نيست ؟ پس ارزش خدا و حرف او نزد شما از طبيب بى دين كمتر است ؟ ارزش پيغمبران و امامان و حرف آنان چطور ؟ در قيامت با اين بى احترامى به خدا ، انبيا و ائمه عليهم السلام چه خواهيد كرد ؟
2 - پذيرفتن حرف بچه و نپذيرفتن حرف خدا
باز ايشان مطلب ديگرى مى گويد : فرض كنيد شما نشسته ايد ، بچه كوچكى كه همسايه شماست و شما را مى شناسد ، كنار شما آمد ، مى گويد : در كوچه ما خانه اى آتش گرفته بود و دود از آن بيرون مى آمد . من نمى دانم كدام خانه بود .
مرحوم فيض مى گويد : اين خبر دهنده بچه است ، خانه آتش گرفته نيز معلوم نبود ، اما امنيت خاطر شما را به هم مى ريزد و شما را دچار اضطراب مى كند كه نكند خانه ما باشد . فوراً به منزل خود رفته ، يا تلفن مى كنيد كه ببينيد چه خبر است . تا بگويند : نگران نباش ، خانه ما آتش نگرفته ، خانه همسايه است .
بالاخره خبر آن بچه شما را از آن حال و آرامش درآورد و نگران كرد . مى توانستيد بى تفاوت باشيد ؟ نه . دست خودتان نبود كه نگران نباشيد .
آن وقت مرحوم فيض مى فرمايد : بچه اى چنين خبرى مى دهد و شما را نگران مى كند ، اما خدا و انبيا از جهنم خبرداده اند ، هنوز شما را نگران نكرده است كه درگناه دست و پا مى زنيد ؟ قيامت را باور نكرده ايد و نپذيرفته ايد ؟
حفظ خود و اطرافيان از جهنم
چه برنامه هايى باعث مى شود كه ما را از دچار شدن به عذاب قيامت حفظ كند ؟ اين كه خدا مى فرمايد :
» قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا «(267)
يا صدها بار در قرآن مى فرمايد : » اتقوا الله « خود را از گرفتار شدن به آتش قيامت حفظ كنيد ، خودش نيز بيان مى كند كه چه برنامه هايى شما را از آن آتش حفظ و چه امورى شما را به آن آتش دچار مى كند .(268)
پی نوشت ها:
258) اعراف (68 : (7؛ »و براى شما خيرخواهى اَمينم.«
259) اعراف (59 : (7؛ »من قطعاً از عذاب روزى بزرگ بر شما مى ترسم.«
260) شرح حال ايشان در كتاب مرگ و فرصت ها، جلسه 12 آمده است.
261) الكافى: 51/2باب فضل الإيمان على الإسلام و اليقين، حديث 1؛ »عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا أَخَا جُعْفٍ إِنَّ الْإِيمَانَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ الْيَقِينَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَا مِنْ شَيْ ءٍ أَعَزَّ مِنَ الْيَقِينِ.«
الكافى: 51/2، باب فضل الإيمان على الإسلام و اليقين، حديث 2؛ »عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِمَ فِي النَّاسِ شَيْ ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ.«
262) اسراء (32 : (17؛ »و نزديك زنا نشويد.«
263) اسراء (32 : (17؛ »كه كارى بسيار زشت و راهى بد است.«
264) فرقان (68 : (25؛ »و كسى كه اين اعمال را مرتكب شود به كيفر سختى برسد.«
265) احزاب (30 : (33؛ »عذاب براى او دو چندان خواهد شد.«
266) الكافى: 272/2، باب الذنوب، حديث 16؛ »عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّىَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ.«
الكافى: 442/2، باب اللمم، حديث 5؛ »إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا وَ قَدْ طُبِعَ عَلَيْهِ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَهْجُرُهُ الزَّمَانَ ثُمَّ يُلِمُّ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ U الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ قَالَ اللَّمَّامُ الْعَبْدُ الَّذِي يُلِمُّ الذَّنْبَ بَعْدَ الذَّنْبِ لَيْسَ مِنْ سَلِيقَتِهِ أَيْ مِنْ طَبِيعَتِهِ.«
267) تحريم (6 : (66؛ »اى مؤمنان ! خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است ، حفظ كنيد.«
268) دعائم الإسلام: 82/1، ذكر الرغائب في العلم و الحض عليه؛ »و عنه صلى الله عليه وآله أنه قال: لما نزلت هذه الآية يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً قال الناس يا رسول الله كيف نقي أنفسنا و أهلينا قال اعملوا الخير و ذكروا به أهليكم فأدبوهم على طاعة الله ثم قال أبو عبد الله أ لا ترى أن الله يقول لنبيه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها و قال وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا.«
منية المريد: 380، المطلب الثاني في مراتب أحكام العلم؛ »قال الله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أهْلِيكُمْ ناراً قال علي عليه السلام و جماعة من المفسرين معناه علموهم ما ينجون به من النار.«
ادامه دارد. . .
منبع : پایگاه عرفان