
مرگ و عالم آخرت - جلسه يازدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
باورقيامت
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
از سفارشهاى حكيمانه و رحيمانه حضرت حق در قرآن مجيد به همه مردم اين است كه روز قيامت ، براى اهل كفر ، شرك ، نفاق، فسق و جرم ، جريمه سنگينى همچون دوزخ مهيا شده است ، از اينرو شما خود را از گرفتار شدن به اين عذاب و آتش حفظ كنيد .
انبيا عليهم السلام نيز از روى خيرخواهى و دلسوزى اين سفارش را به همگان داشتهاند ؛ چون آنها مىفرمودند :
» وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ «(258)
ما نسبت به شما خيرخواه هستيم ، خوبى شما را مىخواهيم و امين شما هستيم . ما مىخواهيم شما بيدار ، بينا و پاك زندگى كنيد و به مردم مىفرمودند :
» إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «(259)
ما از عذاب روز بزرگ بر شما مىترسيم . اين خيرخواهى ما را گوش دهيد و خود را دچار عذاب دنياى بعد نكنيد .
دو تشبيه زيباى مرحوم فيض در مورد باور
1 - حرف طبيب بىدين و خدا
وجود مبارك مرحوم ملامحسن فيض كاشانى(260) كه داماد فيلسوف كمنظير عالم اسلام ، ملاّصدر الدين شيرازى است و حدود چهارصد سال قبل در اصفهان و كاشان زندگى مىكرده و در مدت هشتاد و چهار سال عمر خود حدود سيصد و چهل كتاب علمى مفيد نوشته است ، جمله جالبى درباره قيامت دارد كه به عنوان نصيحت به مردم بيان مىكند .
ايشان مىفرمايد : اگر شخص بيمارى به طبيب غيرمسلمان مراجعه كند ، آن طبيب هم ، طبيب حاذقى باشد ، ولى غيرمسلمان كه دين ندارد و به حق گرويده نيست ، ايمان ندارد ، او را معاينه كند و براساس حاذق بودن ، دانشمندى و دركش ، بيمارى مريض را تشخيص دهد و به بيمار بگويد : شما بايد دو كار بكنيد تا معالجه شويد : اول اين كه داروهايى كه مىنويسم ، سرِ وقت و به اندازه به كار ببندى و ميل كنى . اين نصف راه است . كار ديگر نيز اين است كه تعدادى از غذاها را نخوريد ؛ هر كدام از اينها به نوعى با سيستم بدن شما تناسبى ندارد ؛ چون بدن شما دچار انحراف است و بيمار شده است و اگر اين غذاها را بخوريد ، بيمارى شما اضافه ، درد بيشتر و انحراف دستگاههاى بدن شما شديدتر مىشود و طبيب نيز راست بگويد .
اثر باور كردن حرف طبيب
مرحوم فيض مىفرمايد : عكس العمل اين بيمار در مقابل اين طبيب ، با اين تهديدى كه كرد ، چيست ؟ با اين احتمال مردن ، از پا در آمدن و هلاك شدن ، اين بيمار در برابر تهديد اين طبيب بىدين ، چه عكس العملى خواهد داشت ؟
مىگويد : قطعاً عكس العملش اين است كه تهديد طبيب را باور مىكند و مىترسد ؛ يعنى بعد از باور ، مىترسد . حال اين بيمار ، در روزگار بيمارى ، فرض كنيد به ميهمانى دعوتش كنند ، اتفاقاً چند قلم غذا يا ميوهاى كه فراهم كردهاند ، بر سرِ سفره ميهمانى است كه براى بيمار ضرر دارد . دكتر بىدين بيمار را تهديد كرده و ترسانده است .
صاحبخانه با آن محبتش اصرار مىكند كه از اين غذا و ميوه ميل كنيد . مىگويد : مىترسم . چرا ؟ چون به تهديد آن طبيب يقين پيدا كرده است . مىگويد : به من گفته است كه اگر از اين ميوه و غذا بخورى ، احتمال مرگ هست .
عجب از باور نكردن حرف پروردگار
بعد مرحوم فيض بيان مىكند : اى مردم ! بيمار به تهديد طبيب بىدين يقين پيدا مىكند و پرهيز مىكند ، آيا شما نمىخواهيد به تهديد خدا ، انبيا و امامان معصوم عليهم السلام يقين پيدا كنيد كه گفتهاند : به دنبال معصيت و جرم رونده در آتش جهنم است ؟ يعنى وزن كلام اينها از وزن كلام طبيب بىدين نيز كمتر است ؟ يعنى بعد از اين همه سال ، هنوز نسبت به تهديد خدا ، انبيا و ائمه عليهم السلام به باور نرسيدهايد و شك داريد ؟ يا اصلاً قبول نكردهايد ؟
آنهايى كه اين تهديدها و حرف خدا را باور و قبول كردند ،(261) خبر انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام را پذيرفتند ، ما نمىگوييم كه در رسيدن به مقامات ، حدّ نهايى كوشش را به كار مىبرند ، امّا حداقل از آنچه كه آنان را در عالم بعد با عذاب درگير مىكند ، پرهيز مىكنند .
پرهيز دادن از گناهان از روى خيرخواهى
وقتى پروردگار مىفرمايد :
» وَ لَا تَقْرَبُواْ الزِّنَى «(262)
نمىگويد : زنا نكنيد ، مىگويد : به زنا نزديك نشويد ، فرارى باشيد و دور بمانيد . هواى رابطه و عمل نامشروع به سر شما نخورد ؛ چون :
» إِنَّهُ كَانَ فَحِشَةً وَسَآءَ سَبِيلاً «(263)
اين عمل ، عمل زشت و جادّهاش ، جادّه بدى است . بعد در سوره فرقان مىفرمايد :
» وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ يَلْقَ أَثَامًا «(264)
آن كسى كه به تهديد من گوش ندهد و دچار زنا شود ، با عذاب سنگين من ملاقات خواهد كرد :
» يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ «(265)
و عذاب او نيز دو برابرِ گناهش است :(266) يك عذاب به خاطر خود گناهش است و يك عذاب نيز براى اين كه دامان ناموس خدا را لكّهدار كرده و حرمت ناموس مسلمان ، يهودى يا مسيحى را شكسته است . گناه زنا با يهودى ، نصرانى و مسلمان فرقى نمىكند . همه ناموس و بنده خدا هستند . نه آنها بايد وارد اين كار شوند ، نه ما .
ارزش گذاشتن به حرف خدا
مرحوم فيض مىفرمايد : اين حرف خدا به اندازه طبيب بىدين براى شما يقينآور نيست ؟ پس ارزش خدا و حرف او نزد شما از طبيب بىدين كمتر است ؟ ارزش پيغمبران و امامان و حرف آنان چطور ؟ در قيامت با اين بىاحترامى به خدا ، انبيا و ائمه عليهم السلام چه خواهيد كرد ؟
2 - پذيرفتن حرف بچه و نپذيرفتن حرف خدا
باز ايشان مطلب ديگرى مىگويد : فرض كنيد شما نشستهايد ، بچه كوچكى كه همسايه شماست و شما را مىشناسد ، كنار شما آمد ، مىگويد : در كوچه ما خانهاى آتش گرفته بود و دود از آن بيرون مىآمد . من نمىدانم كدام خانه بود .
مرحوم فيض مىگويد : اين خبر دهنده بچه است ، خانه آتش گرفته نيز معلوم نبود ، اما امنيت خاطر شما را به هم مىريزد و شما را دچار اضطراب مىكند كه نكند خانه ما باشد . فوراً به منزل خود رفته ، يا تلفن مىكنيد كه ببينيد چه خبر است . تا بگويند : نگران نباش ، خانه ما آتش نگرفته ، خانه همسايه است .
بالاخره خبر آن بچه شما را از آن حال و آرامش درآورد و نگران كرد . مىتوانستيد بىتفاوت باشيد ؟ نه . دست خودتان نبود كه نگران نباشيد .
آن وقت مرحوم فيض مىفرمايد : بچهاى چنين خبرى مىدهد و شما را نگران مىكند ، اما خدا و انبيا از جهنم خبردادهاند ، هنوز شما را نگران نكرده است كه درگناه دست و پا مىزنيد ؟ قيامت را باور نكردهايد و نپذيرفتهايد ؟
حفظ خود و اطرافيان از جهنم
چه برنامههايى باعث مىشود كه ما را از دچار شدن به عذاب قيامت حفظ كند ؟ اين كه خدا مىفرمايد :
» قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا «(267)
يا صدها بار در قرآن مىفرمايد : » اتقوا الله « خود را از گرفتار شدن به آتش قيامت حفظ كنيد ، خودش نيز بيان مىكند كه چه برنامههايى شما را از آن آتش حفظ و چه امورى شما را به آن آتش دچار مىكند .(268)
پی نوشت ها:
258) اعراف (68 : (7؛ »و براى شما خيرخواهى اَمينم.«
259) اعراف (59 : (7؛ »من قطعاً از عذاب روزى بزرگ بر شما مىترسم.«
260) شرح حال ايشان در كتاب مرگ و فرصتها، جلسه 12 آمده است.
261) الكافى: 51/2باب فضل الإيمان على الإسلام و اليقين، حديث 1؛ »عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا أَخَا جُعْفٍ إِنَّ الْإِيمَانَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ الْيَقِينَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَعَزَّ مِنَ الْيَقِينِ.«
الكافى: 51/2، باب فضل الإيمان على الإسلام و اليقين، حديث 2؛ »عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِمَ فِي النَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ.«
262) اسراء (32 : (17؛ »و نزديك زنا نشويد.«
263) اسراء (32 : (17؛ »كه كارى بسيار زشت و راهى بد است.«
264) فرقان (68 : (25؛ »و كسى كه اين اعمال را مرتكب شود به كيفر سختى برسد.«
265) احزاب (30 : (33؛ »عذاب براى او دو چندان خواهد شد.«
266) الكافى: 272/2، باب الذنوب، حديث 16؛ »عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّىَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ.«
الكافى: 442/2، باب اللمم، حديث 5؛ »إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا وَ قَدْ طُبِعَ عَلَيْهِ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَهْجُرُهُ الزَّمَانَ ثُمَّ يُلِمُّ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ U الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ قَالَ اللَّمَّامُ الْعَبْدُ الَّذِي يُلِمُّ الذَّنْبَ بَعْدَ الذَّنْبِ لَيْسَ مِنْ سَلِيقَتِهِ أَيْ مِنْ طَبِيعَتِهِ.«
267) تحريم (6 : (66؛ »اى مؤمنان ! خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است ، حفظ كنيد.«
268) دعائم الإسلام: 82/1، ذكر الرغائب في العلم و الحض عليه؛ »و عنه صلى الله عليه وآله أنه قال: لما نزلت هذه الآية يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً قال الناس يا رسول الله كيف نقي أنفسنا و أهلينا قال اعملوا الخير و ذكروا به أهليكم فأدبوهم على طاعة الله ثم قال أبو عبد الله أ لا ترى أن الله يقول لنبيه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها و قال وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا.«
منية المريد: 380، المطلب الثاني في مراتب أحكام العلم؛ »قال الله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أهْلِيكُمْ ناراً قال علي عليه السلام و جماعة من المفسرين معناه علموهم ما ينجون به من النار.«
ادامه دارد. . .