اراك، مسجـد سيــد دهة اول صفر 1387
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
تجلي اسما و صفات الهي
در هر بخشي از آيات سورۀ مبارک فاطر تفاوتهاي بين اهل توحيد و اهل معبودهاي باطل، بيان شده است:
(إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ)[1]
يک دريا معنا در جملۀ «ارسلناك» نهفته است.
خداوند مهربان ميفرمايد: فرستادن تو بر اساس حق است؛ چرا که خداوند متعال در هيچ زمينهاي با باطل سروکار ندارد. اگر بخواهيد خدا را بشناسيد کافي است به دعاي بينظير جوشن کبير مراجعه کنيد که در اين دعا بخشي از اسماي حسني و صفات اولياي خدا بيان شده است.
با اينکه اين دعا هزار صفت و اسم خدا را بيان ميکند، باز ميگوييم بخشي از صفات و اسماي اوست؛ چون هزار اسم ديگرش نزد انبياي خدا اعلام نشده است. هزار اسم ديگرش هم از اسرار است که پيش خود پروردگار بوده و به كسي اعلام نکرده است.[2]
اين ظرفي که به نام هستي ميبينيد، هر گوشۀ آن مخلوق و مصنوع بسيار دارد؛ تجلي عملي همان اسما و صفات است.
قرآن مجيد انسان را بسيار دعوت ميکند كه در خودتان بنگريد:
(وَ في أَنْفُسِكُمْ أَ فَلاتُبْصِرُون)[3]
به خودتان توجه کنيد. شما چشم علمي نداريد که حداقل در ميان ميلياردها موجودات حق، خودتان را بفهميد.
انسان موجود ناشناختۀ آفرينش
دانشمندان ميگويند انسان تا كنون در برابر هفت ميليون موضوع قرار گرفته است. معلوم نيست در آينده، چه زواياي پنهان ديگري از خلقت انسان کشف شود.
اين را بدانيد که وقتي انسان با چشم بينا با ياري از معلومات ديگران و با کمک آيات قرآن و روايات، ظاهر وجود خود را بررسي ميکند، به اين نتيجه ميرسد که وجود او تجلّي علم، اراده، فعل، حکمت، عدالت، رحمت، فضل و احسان پروردگار مهربان است[4]؛ يعني وجود انسان بخشي از كتاب اسما و صفات حق است. بقيۀ موجودات عالم، ظاهري و باطني در آفرينش حق است. يعني استوار و حکيمانه است:
(وَ ماخَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ)[5]
همه چيز حسابشده است. آنچه از وجود مقدس حق صادر شده در هيچ زاويهاي از زاويۀ وجود آن، نادرستي ديده نميشود.
نقش حيوانات در نظام هستي
در دنيا براي اينكه نسل بخشي از پرندگان و حيوانات وحشي منقرض نشود، هزينه ميکنند که انواع موجودات در کرۀ زمين بمانند؛ چون به اين نتيجه رسيدهاند که هر نسلي از نسل پرندگان يا حيوانات سمي يا حيوانات وحشي و جنگلي يا حيوانات صحرايي و دريايي منقرض شود، به تناسب وجود آنها به حيات هستي خسارت وارد ميشود.
چقدر زيبا عارف شبستري ميگويد:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چيزي بـه جاي خـويش نيکوست[6]
اگر يک سال پرندگان پر نزنند و همه اعتصاب کنند، انبار کرۀ زمين از مواد خوراکي تمام نيازمندان به خوراک، خالي ميشود.
برای اين که بتوانند پرواز کنند، استخوانهايشان را سبک و توخالي قرار داده و پرهاي قوي به آنها داده است. خدا فرموده: وقتي پرندگان در فضا ميآيند نميگذارم سقوط كنند. کجاي آفرينش نقش باطلي دارد؟! کجاي خلقت نقش نادرستي دارد؟![7]
آيه در زمان نزول آن براي مردم روشن نبوده، ولي براي پيغمبر اکرم (ص)، ائمه اطهار روشن بوده است:
(وَ ماخَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ)
همه چيز حقيقت و واقعيت است. خداوند نه اهل باطل است، نه اهل بازيگري، فقط حق است. آنچه از وجود مبارک او ظهور کرده، حق است. وجود خود ما حق است.
(سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِم حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق) [8]
در آينده براي شما روشن خواهم کرد که در کتاب آفرينش انسان، آنچه موج ميزند، حق است، چون از حق صادر شدهاند. وجود مقدس او اهل باطل نيست. به اين دلیل ميگويد:
(إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَق)
حبيب من! ما اگر تو را به جانب مردم فرستاديم، به حق و حکمت فرستاديم. براي اينکه مردم را تربيت کني که زير ضربات هواي نفس و شهوات حرام غيرمعقول و زير ضربات چکمههاي فرهنگ طاغوتيان، باطل نشوند.
دو مسؤوليت خطير رسول اكرم (ص)
دو مسؤوليت بر عهدۀ تو گذاشتيم. (بشيراً) تمام مردان و زناني را که فرهنگ من را قبول ميکنند و به اجرا ميگذارند، به رضايت و بهشت ابدي من و به زندگي پاک در دنيا مژده بده. يعني زندگي پاک در دنيا و رضايت و بهشت من از درون عمل به قرآن و دين من و نبوت ميآيد.
به پيامبر خود ميفرمايد: اگر قرآن مجيد و نبوت تو و دعوت تو به روي مردم بسته باشد، كسي به رضايت الله و به جنت الله نميرسد. او در دنيا دچار سردرگمي ميشود و انتهای مسير او هم براي ابد، جهنم است.
الف ـ (مبشراً) به خوبان و پاکان اهل عبادت و اهل خدمت به خلق، مژده بده که با اين روش، شما يک زندگي آرام و پاک در دنيا به دست ميآوري و به رضايت من و بهشت من ميرسي.
ب ـ (و نذيراً) بندگان من را به تمام خطرها و آثار خطرها هشدار بده. چقدر زيباست که ما حق بودن تمام آسمانها و زمين و موجودات بين آسمان و زمين را درك كنيم.
دانشمندان جهان فهميدند که همه چيز حق است. هر دانشمندي در تخصص خود، حق بودن موضوعات را فهميده است كه و خدا جهان و موجودات، حق هستند.
(إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً)
بشير و نذير براي همه امتها
ولي حبيب من! اين برنامۀ اول من نبوده است که تو را فرستادم.
(وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير)
من در گذشتۀ هم براي نجات ملتها، هشداردهنده فرستادم؛ اما گروهي در طول تاريخ، هواپرست، شهوتران، مال دوست و متكبّر، تو را منکر ميشوند و ميگويند: قبولت نداريم، حرفهايت را هم حاضر نيستيم بپذيريم. در برخورد با چنين مردمي، ناراحت نشو و به راهت ادامه بده:
(وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنير)[9]
اي پيامبر! قبل از تو هم براي نجات مردم، پيغمبر فرستادم که همراه با كتاب حق و دلایل و نشانههاي آشکار که همۀ آنها زمينۀ باور کردن نبوت را براي مردم فراهم ميساخت. اما متکبران لجباز در برابر انبياي من ايستادند و گفتند: شما جادوگر هستيد، شما دروغگو هستيد؛ من به تکفيرکنندگان مهلت دادم اما:
(ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ)[10]
آنان را بعد از تمام شدن مهلت، به عذاب سخت دنيا و بعد به عذاب سخت آخرت گرفتار ميکنم.
آن عذاب چگونه بود؟ براي آنان لشکرکشي نکردم، چون من به لشکرکشي نياز ندارم تا دشمنان را نابود کنم:
(وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلينَ)[11]
گروهي از تکذيب کنندگان را با باد و طوفان نابود کردم. گروهي را با زلزله و صاعقه نابود کردم. قومي را با امراض غيرقابل علاج نابود کردم. قبيلهاي را با بارش سنگريزه از دهان پرندگان نابود کردم. گروهي را در دريا غرق نمودم. يک عدّه را با صدایي ناگهاني در شب؛ كه همه خوابيده بودند، صبح همگي مانند چوب خشک روي زمين افتاده بودند. انسانهايي را هم با پشه نابود کردم.[12]
آنان نفهميدند؟ چرا ميفهميدند اما هواي نفس و شهوات آن ها، آزادطلبي غلط آنها نگذاشت تو را باور كنند. ميدانستند من حق هستم و من تو را به حق فرستادم:
(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ) اين تفسير (إِنَّا أَرْسَلْناكَ) است که چه کسي تو را فرستاده است؟ که من گفتم: (إِنَّا أَرْسَلْناكَ) ما تو را فرستاديم، من کيم که تو را فرستادم:
(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها)[13]
من از عالم بالا آب فرستادم. باران چگونه به وجود ميآيد؟ اولاً: فاصلۀ زمين و خورشيد را صد و پنجاه ميليون كيلومتر قرار دادم؛ چون اگر نزديک تر قرار ميدادم زمين گلوله آتشين ميشد. اگر اين فاصله را دورتر قرار ميدادم، زمين کرۀ يخي ميشد. اين فاصله از زماني که زمين را ساختم، تا كنون حفظ شده است.
حرارت خورشيد متعادل بر سطح دريا ميتابد، آب را بخار ميکند؛ در درون بخار، نيروي حرکت به بالا قرار دادم تا يک حدي بالا ميآيد كه ابر تشکيل ميشود و باران را نازل ميكند. از هر گونه ميوه و سبزيجات، دانههاي نباتي به وجود ميآورد که رنگهاي آنان با هم متفاوت است.
آيا باران مهمتر است يا وجود پيغمبر؛ اگر از ابر نبوتِ پيغمبر، بر انسان باران رحمت ببارد، سرزمين وجود انسان چه ميوههايي به وجود ميآورد. براي اينکه هنر پيغمبر اكرم (ص) را بدانيد، در نظر بگیرید که اميرالمؤمنين (ع) و فاطمه زهرا 3 را ايشان ساخته است. گروهي از اهل بيت و مردم، پيغمبر را نديده بودند، اما با پيغمبر هماهنگ شدند. زمينهايي که باران رسالت پيغمبر بر آنها باريده است:
(فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ)[14]
بعد ميفرمايد: به کوهها نگاه کنيد؛ اگر اين کوهها را قرار نميدادم، سطح زمين پيوسته دچار باد ميشد. نميتوانستيد يک ديوار بسازيد؛ باد آن را ويران ميکرد.
کوهها انبار آب و طلا و مس هستند؛ کوهها انبار انواع عناصر معدني هستند و در کوهها جاده قرار دادم بتوانيد برويد و الا همۀ شما دچار بن بست بوديد. خيلي جاها پر از کوه است (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ) بر بسياري از کوهها جاده قرار دادم (بيضٌ) جاده سفيد رنگ و (حمرٌ) جادۀ قرمز رنگ، (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها) رنگ به رنگ است که در راه رفتن لذت ببريد (وَ غَرابيبُ سُود) بعضي از جادهها هم سياه است.
(وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ كَذلِك)
خيلي از انسانها و جنبندگان و حيوانات را با رنگهاي مختلف آفريدم.
نشانههاي خشوع اهل علم و اهل توحيد
بعد ميفرمايد:
(إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء)[15]
اهل دانش و اهل فهم در مقابل من فروتن هستند.
يک نکته در اين آيات است که اميرالمؤمنين (ع) در روايتي فرمود:
«فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِي إِلَى رَبِّك»[16]
عالم شو که به خدا برسي، فروتن باش تا اهل عبادت گردي!
آنان که آثار من را دقت ميکنند و به حق بودن من پي بردهاند، در مقابل من فروتن و تسليم ميشوند.[17] آنان داراي نشانههايي هستند كه ميفرمايد:
(إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ* لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ)[18]
اين خط سير اهل توحيد است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) فاطر/ 24: «یقیناً ما تو را در حالى که مژدهدهنده و هشداردهنده اى، بر پایه حق و درستى فرستادیم، و هیچ امتى نبوده مگر آنکه در میان آنان بیمدهنده اى گذشته است.»
[2]) وسائل الشیعه، 7/140، باب 63، حدیث 8946: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: لِلَّهِU تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ اسْماً مَنْ دَعَا اللَّهَ بِهَا اسْتُجِیبَ لَهُ وَ مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ قَالَ اللَّهُU وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها.»
بحارالأنوار، 91/22، باب 28، حدیث 17: «قَالَ الرِّضَا7 إِذَا نَزَلَتْ بِکمْ شَدِیدَةٌ فَاسْتَعِینُوا بِنَا عَلَى اللَّهِU وَ هُوَ قَوْلُهُU وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها.»
الکافی، 1/143، باب النوادر، حدیث 4: «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ7 فِی قَوْلِ اللَّهِU وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَایقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.»
[3]) ذاریات/ 21: «و [نیز] در وجود شما [نشانه هایى است] آیا نمى بینید؟»
[4]) غررالحکم، 240، حدیث 4849: «وَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ذَا نَفْسٍ نَاطِقَةٍ إِنْ زَکاهَا بِالْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ فَقَدْ شَابَهَتْ جَوَاهِرَ أَوَائِلِ عِلَلِهَا وَ إِذَا اعْتَدَلَ مِزَاجُهَا وَ فَارَقَتِ الْأَضْدَادَ فَقَدْ شَارَک بِهَا السَّبُعُ الشِّدَادُ.»
غررالحکم، 383، حدیث 8712: «صَنَائِعُ الْإِحْسَانِ مِنْ فَضَائِلِ الْإِنْسَانِ.»
[5]) حجر/ 85: «و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دوتاست، جز به حق نیافریدیم.»
[6]) محمود شبستری.
[7]) بحارالأنوار، 3/103، باب 4، حدیث 1: «تَأَمَّلْ یا مُفَضَّلُ جِسْمَ الطَّائِرِ وَ خِلْقَتَهُ فَإِنَّهُ حِینَ قُدِّرَ أَنْ یکونَ طَائِراً فِی الْجَوِّ خُفِّفَ جِسْمُهُ وَ أُدْمِجَ خَلْقُهُ فَاقْتَصَرَ بِهِ مِنَ الْقَوَائِمِ الْأَرْبَعِ عَلَى اثْنَتَینِ وَ مِنَ الْأَصَابِعِ الْخَمْسِ عَلَى أَرْبَعٍ وَ مِنْ مَنْفَذَینِ لِلزِّبْلِ وَ الْبَوْلِ عَلَى وَاحِدٍ یجْمَعُهُمَا ثُمَّ خُلِقَ ذَا جُؤْجُؤٍ مُحَدَّدٍ لِیسْهُلَ عَلَیهِ أَنْ یخْرِقَ الْهَوَاءَ کیفَ مَا أَخَذَ فِیهِ کمَا جُعِلَ السَّفِینَةُ بِهَذِهِ الْهَیئَةِ لِتَشُقَّ الْمَاءَ وَ تَنْفُذَ فِیهِ وَ جُعِلَ فِی جَنَاحَیهِ وَ ذَنَبِهِ رِیشَاتٌ طِوَالٌ مِتَانٌ لِینْهَضَ بِهَا لِلطَّیرَانِ وَ کسِی کلُّهُ الرِّیشَ لِیدَاخِلَهُ الْهَوَاءُ فَیقِلَّهُ وَ لَمَّا قُدِّرَ أَنْ یکونَ طُعْمُهُ الْحَبَّ وَ اللَّحْمَ یبْلَعُهُ بَلْعاً بِلَا مَضْغٍ نُقِصَ مِنْ خَلْقِهِ الْأَسْنَانُ وَ خُلِقَ لَهُ مِنْقَارٌ صُلْبٌ جَاسٍ یتَنَاوَلُ بِهِ طُعْمَهُ فَلَا ینسجح ... فَجُعِلَتِ الْحَوْصَلَةُ کالْمِخْلَاةِ الْمُعَلَّقَةِ أَمَامَهُ لِیوعِی فِیهَا مَا أَدْرَک مِنَ الطُّعْمِ بِسُرْعَةٍ ثُمَّ تُنْفِذُهُ إِلَى الْقَانِصَةِ عَلَى مَهْلٍ وَ فِی الْحَوْصَلَةِ أَیضاً خُلَّةٌ أُخْرَى فَإِنَّ مِنَ الطَّائِرِ مَا یحْتَاجُ إِلَى أَنْ یزُقَّ فِرَاخَهُ فَیکونُ رَدُّهُ لِلطُّعْمِ مِنْ قُرْبٍ أَسْهَلَ عَلَیهِ.»
[8]) فصلت/ 53: «به زودى نشانه هاى خود را در کرانه هاى جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا براى آنان روشن شود که بى تردید او حق است.»
[9]) فاطر/ 25: «اگر تو را تکذیب مى کنند [اندوهگین مباش] همانا کسانى هم که پیش از اینان بودند [پیامبران را] تکذیب مى کردند، در حالى که پیامبرانشان معجزه هاى آشکار، و نوشته ها [یى مشتمل بر پند و موعظه و مناجات] و کتاب روشن [که حاوى احکام و قوانین بود] براى آنان آوردند.»
[10]) فاطر/ 26: «سپس کافران را [به سبب کفرشان به عذابى سخت] گرفتیم. پس کیفر من چگونه بود؟!»
[11]) یس/ 28: «بعد از شهادت او هیچ سپاهى از آسمان بر [هلاکت] قومش نازل نکردیم، و بر آن نبوده ایم که نازل کنیم.»
[12]) بحارالأنوار، 6/121، باب 3، حدیث 1: «عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکرِی عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِمُ السَّلَامُ قَالَ قِیلَ لِلصَّادِقِ7 أَخْبِرْنَا عَنِ الطَّاعُونِ فَقَالَ عَذَابُ اللَّهِ لِقَوْمٍ وَ رَحْمَةٌ لآِخَرِینَ قَالُوا وَ کیفَ تَکونُ الرَّحْمَةُ عَذَاباً قَالَ أَ مَا تَعْرِفُونَ أَنَّ نِیرَانَ جَهَنَّمَ عَذَابٌ عَلَى الْکفَّارِ وَ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ مَعَهُمْ فِیهَا فَهِی رَحْمَةٌ عَلَیهِمْ.»
بحارالأنوار، 58/295، باب 47، حدیث 6: «قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ7: ... وَ لِلَّهِ عُقُوبَتَانِ إِحْدَاهُمَا مِنْ أَمْرِ الرُّوحِ وَ الْأُخْرَى تَسْلِیطُ بَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَمَا کانَ مِنْ قِبَلِ الرُّوحِ فَهُوَ السُّقْمُ وَ الْفَقْرُ وَ مَا کانَ مِنْ تَسْلِیطٍ فَهُوَ النَّقِمَةُ وَ ذَلِک قَوْلُهُ تَعَالَى وَ کذلِک نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً بِما کانُوا یکسِبُونَ مِنَ الذُّنُوبِ فَمَا کانَ مِنْ ذَنْبِ الرُّوحِ مِنْ ذَلِک سُقْمٌ وَ فَقْرٌ وَ مَا کانَ مِنْ تَسْلِیطٍ فَهُوَ النَّقِمَةُ وَ کلُّ ذَلِک لِلْمُؤْمِنِ عُقُوبَةٌ لَهُ فِی الدُّنْیا وَ عَذَابٌ لَهُ فِیهَا وَ أَمَّا الْکافِرُ فَنَقِمَةٌ عَلَیهِ فِی الدُّنْیا وَ سُوءُ الْعَذَابِ فِی الآْخِرَةِ وَ لَایکونُ ذَلِک إِلَّا بِذَنْبٍ وَ الذَّنْبُ مِنَ الشَّهْوَةِ وَ هِی مِنَ الْمُؤْمِنِ خَطَأٌ وَ نِسْیانٌ وَ أَنْ یکونَ مُسْتَکرَهاً وَ مَا لَایطِیقُ وَ مَا کانَ فِی الْکافِرِ فَعَمْدٌ وَ جُحُودٌ وَ اعْتِدَاءٌ وَ حَسَدٌ وَ ذَلِک قَوْلُ اللَّهِU کفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ.»
بحارالأنوار، 12/152، باب 7، حدیث 5: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ7: قَالَ وَ أَمَّا الْقَرْیةُ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ فَهِی سَدُومُ قَرْیةُ قَوْمِ لُوطٍ أَمْطَرَ اللَّهُ عَلَیهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ یقُولُ مِنْ طِینٍ.»
[13]) فاطر/ 27: «آیا ندانسته اى که خدا از آسمان آبى نازل کرده است، پس به وسیله آن میوه هایى که رنگ هایش گوناگون است، پدید آورده ایم.»
[14]) فاطر/ 27: «پس به وسیله آن میوه هایى که رنگ هایش گوناگون است پدید آورده ایم، و در برخى از کوه ها راه هایى است به رنگ هاى مختلف: سپید و سرخ و سیاه پر رنگ.»
[15]) فاطر/ 28: «از بندگان خدا فقط دانشمندان از او مى ترسند.»
[16]) روضة الواعظین، 1/11، باب الکلام فی ماهیة العلوم وفضلها؛ و بحارالأنوار، 1/180، باب 1، حدیث 64.
[17]) بحارالأنوار، 1/119، باب 4، ذیل حدیث 11: «قَالَ النَّبِی9: ... أَمَّا عَلَامَةُ الْخَاشِعِ فَأَرْبَعَةٌ مُرَاقَبَةُ اللَّهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیةِ وَ رُکوبُ الْجَمِیلِ وَ التَّفَکرُ لِیوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْمُنَاجَاةُ لِلَّهِ.»
[18]) فاطر/ 29 ـ 30: «قطعاً کسانى [مانند على بن ابى طالب7] که همواره کتاب خدا را مى خوانند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزى آنان کرده ایم در نهان و آشکار انفاق مى کنند، تجارتى را امید دارند که هرگز کساد و بى سود نمى شود. * [این همه را انجام مى دهند] تا [خدا] پاداششان را به طور کامل عطا کند و از فضلش بر آنان بیفزاید؛ یقیناً او بسیار آمرزنده و عطاکننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است.»
منبع : پایگاه عرفان